اشاره: از جمله استادان گرانمایهای که از ابتدای طرح ویژهنامه شماره صد در نظر داشتیم نامش زیور آن باشد، دکتر مرتضی دهقاننژاد بود، که بالاخره پس از تماسهای متعدد موفق شدیم وقت مغتنم ایشان را برای پاسخگویی به سئوالات خود از طریق رایانه نامه بگیریم. دکتر دهقان نژاد از زمره استادان صاحب نظری است که معتقد است تاریخ شفاهی راهی است برای بیان تاریخ مردم از زبان خودشان و نه از زبان نخبگان و اربابان قدرت.
* فعالیت سایت و هفتهنامه تاریخ شفاهی ایران برای گسترش اطلاعات و اخبار این حوزه در فضای مجازی چطور ارزیابی میکنید؟
قبل از هر چيز بايد از دست اندرکاران اين فعاليت فوقالعاده به عنوان يک نفر از خانواده دانشگاه که به نوعي با اهل علم سر کار دارم تشکر و تقدير کنم، زيرا تاريخ شفاهي دريچهاي است به روي همه ايرانياني که دوست دارند درد دلها، غم و رنجهايشان، دغدغهها و خاطراتشان گفته شود، ولي جايي براي طرح آن وجود نداشت. سايت و هفتهنامه تاریخ شفاهی فرصتي براي افراد فعال در این عرصه است، از سویی ديگر طرح نویي است که بدون اينکه جنگلها را نابود کند، (عدم استفاده ازکاغذ) ميتواند اطلاعات را به دست مخاطبانش برساند. در دنياي مدرن اين کار از مدتها قبل شروع شده، ولي در جامعه ما اين طرح جديدي بود که توسط سایت تاريخ شفاهي آغاز شد و اميد است که در آينده نيز همچنان با طرحهاي تازه به فعاليت خود ادامه دهد.
* از دید شما سایت و هفتهنامه تاریخ شفاهی درباره پژوهشهایی که در داخل یا خارج کشور با موضوع تاریخ شفاهی ارایه میشوند، به عنوان یک منبع فعال برای انعکاس این اطلاعات چگونه عمل کرده است؟
اعتبار تحقيقات بستگي تام و تمام به محقق دارد که تا چه حد توانسته حق مطلب را ادا کند. حقيقتي که بعضاً از يک نفر که خود در انجام آن واقعه نقش داشته است شنيده شود، بسيار ارزشمندتر از اين است که بعدها ما شاهد تفاسير و تعابيري باشيم که ممکن است اصلاً مورد نظر گوينده مطلب نباشد. حتي در مصاحبه زنده اشکها و لبخندهاي گوينده ميتواند بيانکنند بسياري از حقايق تلخ و شيرين زندگي باشند که در اسناد رسمي و يا نوشتهها قابل رويت نيستند. گاهي همدلي اين محققان جوان و پرانرژي که زندگي در وجودشان موج مي زند، موجب ميشود گويندۀ خاطرات نيز بر سر شوق آمده و بگويد؛ آنچه را که اگر کسي به سراغ او نميرفت هرگز نميگفت. اي کاش هفتهنامه تاریخ شفاهی براي دبيرستانها و مدارس نيز فرستاده میشد و معلمانمان را تشويق ميکرديم که به جاي زنگ انشاء، که از دانش آموزان ميپرسند علم بهتر است يا ثروت، از آنها میخواستند خاطرات پدرانشان را بنویسند و در يک صفحه تاريخ شفاهي دانشجويي منتشر ميکرديم. اصولاً سخن گفتن حتي برتر از انديشيدن است، انسان با سخن گفتن قادر است قوه فکر خود را نيز تعالي ببخشد. پس بايد کمک کنيم که همه بتوانند سخنانشان را بگويند، به اين ترتيب اين خود تمريني است براي اينکه احساس کنيم که هستيم. شعار تاريخ شفاهي بايد اين باشد: «سخن ميگويم، پس هستم!» به این معنی که دغدغههايم را مي گويم پس هستم. در واقع تاريخ شفاهي فرصت ميدهد که جامعه لالها به سخن درآيند.
* آیا مطالبی که سایت و هفتهنامه تاریخ شفاهی ارایه میدهند، همگانی هستند و یا فقط برای عدهای خاص قابل استفادهاند؟
تاريخ شفاهي را میباید در سطوح مختلف ملاحظه کرد؛ از کودکان تا پيران، از زنان تا مردان. روزگاري بود که روزنامهها فقط براي بزرگسالان نوشته مي شد. ولي بعدها متوجه شدند که کودکان نيز به همان اندازه نياز به يادگيري دارند. لذا مجلات کودکان با طرحها و رنگهاي تازه و شاد به بازار آمد که مورد استقبال خانوادهها قرار گرفت. امروز نيز اگر به گونهاي بود که براي نوجوانان، بزرگسالان و خانمها صفحات خاصي در نظر گرفته ميشد به نظرم کار بهتر بود. ببينيد در روزگار صفويه نورالله طباخ دو رساله درباره طباخي و حلواپزي مي نويسد، چه اشکالي دارد که تاريخ شفاهي درباره آشپزي سنتي خانمهاي مناطق مختلف ايران بنويسد، يعني از بچههاي اين خانمها خواسته شود تا آنچه در اين باره ميدانند را بگويند و آنها اين خاطرات را براي مجله بفرستند. به هر حال تاريخ شفاهي آنقدر گسترده است که نميتوان ابعاد آن را دقيقاً مشخص کرد، ولي مطمئناً ميتواند چند صفحه مختلف را در بر بگيرد.
*زبان نگارشی در رسانه تاریخ شفاهی باید به چه سمت حرکت کند، زبان معیار، محاوره، عامه فهم، دانشگاهی و یا ... به عبارت دیگر در رسانهای مانند سایت و هفتهنامه تاریخ شفاهی چه گونه زبانی باید معیار شود؟
به هر حال برخي لهجهها آنقدر شيرين و دوست داشتني هستند که همان لهجه خود نوعي تاريخ شفاهي است. اي کاش در مجله الکترونيکي شما جايي را در نظر ميگرفتند که ميتوانست صدا و تصوير راوي را نيز پخش کند (این موضوع امروز در برخي از سايتها قابل رويت است مانند کتابخانه ملي کنگره امريکا که در بخش آرشيو خود صداي افراد مهم و سخنان آنان را نيز پخش ميکند). اين کار سختي نيست. امروز تکنولوژي چنين کاري را آسان نموده است. اينجاست که بهتر است حداقل بخشي از مصاحبه فيلمبرداري شود.
* آیا آثار تاریخ شفاهی منتشر شده توانستهاند از اصول و فنون مورد تایید در دانشگاهها و مراکز جهانی معتبر در این زمینه پیروی کنند؟ وظیفه سایت و هفتهنامه تاریخ شفاهی در این باره چیست و چطور میتواند کمک کند؟
در کشور ما تاريخ شفاهي در واقع واکنشي بود به تاريخ شفاهي دانشگاههاروارد و ديگر کسانی که سعي ميکردند خاطرات افراد مهاجر به خارج از کشور را ضبط کنند. در اينجا هم سعي کردند خاطرات افراد انقلابي را ضبط کنند. ولي واقعيت آن است که تاريخ شفاهي مهمتر از اين حرفهاست. تاريخ شفاهي رودخانه زاينده رود را چه کسي ضبط خواهد کرد؟ چه کسي خواهد گفت که چه بر سر اين رودخانه آمد؟ ما هنوز نتوانستهايم حق مطلب را درباره تاريخ شفاهي ادا کنيم. بخش کوچکي، آن هم به واسطه حمايت دولت، مورد عنايت قرار گرفته، در حالي که موضوع از اين مطالب فراتر رفته است. در مجله نيز به مطالب مختلف پرداخته ميشود ولي هنوز نتوانسته خود را از چارچوبهاي رسمي و تعريف شده نجات دهد و وارد زندگي همه مردم شود.
*از نظر شما عمدهترین کاستیها در امر نگارش تاریخ شفاهی در میان مورخان، پژوهشگران و شفاهی کاران کدامند و سایت و هفتهنامه چگونه باید به آنها بپردازد؟
عمدهترين مشکل کليشهاي شدن مباحث است. ما هنوز نتوانستهايم آنگونه که بايد فرهنگسازي کنيم که جامعه تحمل شنيدن ضد خاطرات را هم داشته باشد. همه خاطرات اغلب خوب شروع ميشوند و خوب تمام ميشوند. ولي تاکنون خاطرات چند نفر اعدامي و يا معتاد و يا دختران فراري را نوشتهايم تا بدانيم چه عواملي موجب شد که کار اين افراد به اعدام بکشد؟ آيا خاطرات اين گونه افراد که امروز فقط با اعدام بهاي زندگي خود را ميپردازند، ارزش شنيدن ندارد؟ امروز ايدز در جامعه ما و در زير پوست شهر ما در حال گسترش است، ولي به گونهاي نگاه ميکنيم که انگار نه انگار، چرا؟ چون جامعه ما و بهتر بگويم مسئولان ما جرأت دانستن ندارند. مردم هم چشمها و گوشهايشان را بستهاند. در حالي که تاريخ بزهکاري خود حديث مفصل و شنيدني دارد. و ميتواند براي بسياري اسباب عبرت و تجربه و يا اقدامي شود. اگر کارهای تحقیق و پژوهشی در این امر صورت گیرد، به هر حال انعکاس آن در فضای سایت نیز موثر واقع خواهد شد و حتی مخاطبان خود را پیدا میکند. آگاهی از مطالب مطرح شده درباره مشکلات و آسیبهای اجتماعی، آن هم در قالب خاطرات از زبان کسانی که در دام گرفتار شدند، برای مخاطبان شنیدنی بلکه پندگرفتنی است.
*انعکاس اخبار و اطلاع رسانی درباره تاریخ شفاهی در فضای مجازی برای آگاه سازی فعالان این حوزه در ایران با توجه به دامنه دسترسی به اینترنت و مخاطبان این حوزه را تا چه حد تاثیرگذار میدانید؟
به هر حال استفاده از فضاي مجازي هزينه کمتري دارد ولي نبايد فراموش کنيم که فقط روزانه دهها ايميل وارد صندوق پستي افراد ميشود و اين مجله نيز فقط به صورت يک آدرس در کنار ديگر ايميلها نوشته ميشود، طبيعي است که چندان جلب توجه نميکند. لذا لازم است که به گونهاي خاص طراحي شود که مخاطبان را به خود جذب کند، متأسفانه در کشور ما آمار مطالعه چندان بالا نيست، ولي چاپ خلاصه مطالب به صورت کاغذي، مثلاً بعد از 50 شماره الکترونيکي ميتواند جالب باشد و يا شنيدنيترين مطالب را به صورت چاپي در اختيار علاقمندان قرار دهيم.
*برای افرادی که در حوزه تاریخ شفاهی کار میکنند، تا چه حد ضرورت دارد از کم و کیف فعالیت دیگر دوستان و پژوهشگران این حوزه آگاه باشند، سایت و هفتهنامه تاریخ شفاهی در انعکاس این اطلاعات چطور عمل کرده و یا باید بکند؟
مسلماً آشنايي آنان با يکديگر از انجام کارهاي موازي جلوگيري ميکند. همانطور که قرار بود از طريق سايت همه اين افراد بايکديگر در تماس باشند، ولي ظاهراً به هر دليلي انجام کار گروهي در کشور با شکست مواجه ميشود. مخصوصاً اکنون که در دنياي امروز روشهاي نوين و تازهاي براي تدوين تاريخ شفاهي با موضوعات تازه در حال انتشار است، حتماً بايد با آنها در تماس بوده و هر روز روشهايمان را اصلاح کنيم وگرنه در خود تکرار شدن آخر و عاقبت خوبي ندارد.
*مهمترین ضرورتها در امر تدوین تاریخ شفاهی در حال حاضر چیست و سایت و هفتهنامه تاریخ شفاهی برای پرداختن به آنها چه راههایی پیش روی دارد؟
مهمترين ضرورت تاريخ شفاهي امروز اين است که کمک کند تا تاريخنگاري از برج عاج خود پايين آمده و وارد زندگي مردم شود. به اين ترتيب که سايت بخشي را براي سخنان توده مردم در نظر بگيرد. زندگي، فقط جنگ و سياست نيست. زندگي، عشق، محبت و خاطرات خوب هم هست؛ خاطرات پيرمردي که 60 سال عمر خود را با خوبي و خوشي با همسرش گذرانده، امروز ميتواند براي نسلي که نميتوانند 4 سال يکديگر را تحمل کنند، شنيدني باشد. در واقع بايد بدانيم مردم عاشق شنيدن چيزهايي هستند که به دلايلي از داشتن آن محروم بودهاند و يا محروم شدهاند. بسياري از خاطرات و زندگيها مانند موجودات کميابي شدهاند که تنها در موزهها و يا پارکهاي ملي قابل رويت هستند.
*آیا در شرایط فعلی رسانهای مانند سایت تاریخ شفاهی تنها باید به تاریخ شفاهی وقایع تاریخی دوران انقلاب و دفاع مقدس بپردازد، و یا با توجه به نقش روزافزون روش تاریخ شفاهی در علوم اجتماعی در عرصه جهانی جا دارد که به مباحث فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و مسایل روز نیز بپردازد؟
البته انقلاب و تاريخ کشورمان مهم هستند به همين دليل هم راديو و تلويزيون، دانشگاه و حوزههاي گوناگون به آن ميپردازند. ولي همانطور که گفتم، تمام زندگي، جنگ نيست. تلاشهاي اقتصادي هم نوعي مبارزه است. قهرمانان اين ميدان کم از جنگجويان نيستند. آيا تجربيات کسي که توانسته با حداقل امکانات کارآفريني کند، مهم نيست؟ آيا از زندگي زني نوشتن که نيمي از بدنش فلج است، شنيدني نيست؟ آيا مرد هنرمندي که با هزار مشکل جسمي و روحي به خلاقیتهاي هنري دست ميزند خواندني نيست؟ آيا داستان سختيها و رنجهاي پدران ما که با چه مشقتي کار ميکردند و درس ميخواندند، براي نسلي که همه چيزي را سهل و آسان ميخواهد، نميتواند عبرتآموز باشد. مسلماً ميتواند، ولي ظاهراً گوشهاي سنگينِ ما، کمتر از صداي شليک تانک و يا فرياد سرباز مجروح را نميتواند بشنود. در حالي که ناله افرادي هم که در زير فشارهاي اقتصادي استخوانشان در حال خرد شدن است، شنيدني است.
*انعکاس اخبار و ارایه ترجمه مقالات و معرفی طرحهای تاریخ شفاهی جهان در سایت و هفتهنامه تاریخ شفاهی آیا سودمند بوده است؟
حتما سودمند است، متأسفانه آنقدر ما در زمينه کار فرهنگي، چاله داريم که به اين راحتيها پر نميشود. کارهاي فرهنگي اثر خود را به سرعت نشان نميدهند، به قول آن ضربالمثل چيني، «اگر برنامه بالاتر از صد سال داري، آدم تربيت کن!» و کارهاي فرهنگي به اين تربيت کمک ميکند. اما براي سودمندي بيشتر بايد کمي هم تبليغ کرد، با مدارس تماس گرفت، اطلاع رساني کرد، سيديهاي اين مجلات را براي موسسات فرهنگي فرستاد و از همه مهمتر به دغدغههاي مردم پاسخ داد. از آنان خواست که خودشان براي خودشان بنويسند، بخشي از مجله را بگذاريد تا به صورت آزاد پر شود، امروز شبکههاي اجتماعي به اين دليل موفق بودهاند که به ميان مردم رفتند، ما هم براي موفقيت بيشتر بايد وارد زندگي مردم شويم وقتي ميگويم مردم، منظورم همه مردم است.
طرح پرسش و تنظیم: فاطمه نوروند