گزارشی دربارهی یکی از آخرین مصاحبههای هوشنگ گلشیری
سخن گفتن از ابعاد مختلف زندگی و فعالیتهای فرهنگی و ادبی شخصیتی نظیر مرحوم هوشنگ گلشیری که آثارش در زمره بهترین آثار معاصر بوده که علاوه بر پویایی، به شکل زیبایی سنت و مدرنیته را تلفیق نموده؛ کاری است بس دشوار که در این مقاله نمیگنجد، ولی به منظور ادای دین به پیشگاه آن انسان فرهیخته، به عنوان یکی از خوانندگان و دوستداران شخصیت داستانهایش و نیز یکی از مصاحبهکنندگان با ایشان به بیان مختصری در این باب میپردازیم.
سابقهی آشنایی من با آثارش، به زمان دانشجوییام برمیگردد. زمانی که در درس ادبیات معاصر، رمان «شازده احتجاب» او، به عنوان نقطه عطفی در رمانهای دهه چهل، به بحث و نقد گذاشته میشد آن روزنه کوچک کافی بود تا مرا به دنبال سایر آثارش بکشاند. البته در آن دوران سعادت ملاقات با وی نصیبم نشد و تنها به خواندن آثار و گاه مصاحبههایش در این سو و آن سو بسنده مینمودم. پس از آن، زمانی که در سازمان اسناد ملی ایران (سازمان اسناد و کتابخانه ملی کنونی) انجام مصاحبههای تاریخ شفاهی را آغاز نمودم، گلشیری از جمله شخصیتهایی بود که همواره ذهن من را به خودش مشغول کرده و علاقمند بودم گفت و شنودی با وی داشته باشم که هم تصور دیدار خالق شازده احتجاب را تحقق بخشم و هم از طریق مصاحبه تاریخ شفاهی، به ناگفتههای زندگی و فعالیتهای فرهنگیاش دست یابم. زمانی که مصمم به مصاحبه با وی شدم، تمام آثاری را که تا آن زمان منتشر نموده بود را خوانده بودم؛ از رمان شازده احتجاب گرفته تا نمازخانه کوچک من، مثل همیشه برهی گمشده راعی و....
پس از اینکه تا حدودی آمادگی مصاحبه را در خودم احساس نمودم، اوایل آبان سال 1375 با ایشان تماس گرفتم. البته ابتدا ممانعتش روبرو شدم، ولی پس از توضیح ضرورت ثبت و ضبط خاطرات شخصیتهای منشاء اثر در تاریخ معاصر، جهت آشنایی قبل از مصاحبه، خدمتشان رفتم؛ آشنایی که زمینهی چهار جلسه مصاحبه را فراهم گرداند.
دفتر کارش آپارتمانی اجارهای بود که کنار منزل مسکونیاش در شهرک اکباتان واقع بود. کتابخانهاش در یک طرف بود و عکسهایی از نویسندگان معاصر روی دیوارها خودنمایی میکردند. صمیمیت در گفتار و رفتارش موج میزد. پس از احوالپرسی معمولی؛ از تحصیلاتم پرسید و اینکه به کارم علاقه دارم یا نه، سپس جویای فعالیتهای سازمان اسناد و بخش تاریخ شفاهی شد. در مورد مصاحبههایی که تا آن زمان ضبط شده بودند، توضیح دادم و اینکه تا چه حد این مصاحبهها میتواند در آینده روشنگر راه پژوهشگران باشد. همچنین روش استفاده از مصاحبهها را نیز برایش تشریح نمودم.
در ابتدا عنوان نمودند که تاکنون مصاحبههای متعددی با مجلات و روزنامهها داشته و به بسیاری از مسائل اشاره نمودهاند و ممکن است مصاحبه با سازمان اسناد نیز تکرار مکررات باشد، ولی برایشان شرح دادم که ماهیت مصاحبههای تاریخ شفاهی متفاوت از سایر مصاحبهها بوده و در واقع ما بدنبال جمعآوری و بازنمایی موضوعاتی خاص میباشیم. البته ایشان با مصاحبههایی از این دست نظیر مصاحبههای دانشگاه هاروارد آشنایی داشتند و تائید نمودند که اینگونه مصاحبهها میتواند مدارک متکثری را جهت انجام پژوهشهای مختلف، پیش روی مورخین قرار دهد.
البته قبل از اقدام جهت برقراری ارتباط، سعی نموده بودم علاوه بر مطالعهی دقیق آثار منتشر شدهی ایشان، مصاحبههایی که انجام داده بودند را نیز بخوانم، از مصاحبه با مطبوعات گرفته تا مصاحبه با مراکز آموزشی، بنیادهای علمی و... چرا که مصاحبهگر تاریخ شفاهی به دنبال یافتن ناگفتهها است و هنگامی که با ذهن روشن و آمادگی قبلی پیش برود، مطمئناً در کشف، ضبط و ثبت اطلاعات موفق خواهد شد.
مصاحبه با مرحوم گلشیری، هفتم آذر ماه 1375 آغاز شد و تا چهار جلسه ادامه یافت. جلسات مصاحبه، حول و حوش ساعت 5 بعدازظهر برگزار میشد. قبل از دیدار، تصور میکردم برقراری ارتباط فکری با ایشان دشوار باشد، ولی به دلیل صمیمیتی که داشتند، برخلاف تصورم، ارتباط خوبی برقرار گردید. ایشان در این جلسات به تفصیل به شرح بیوگرافی خود پرداخته و ازدوران سخت زندگی در آبادان تا بازگشت به اصفهان یاد کردند. در همین راستا، به دوران کودکی و نوجوانی اشاره کرده و در وصف آن سالها تعبیر «بهشت گمشده در ناآگاهی و نادانی» را به کار بردند. سپس به دوران تحصیل در دانشگاه اصفهان و اساتید آنجا و نیز شرکت در انجمنهای ادبی در آن سالها پرداختند. پس از آن، از اولین نوشتههایش در مجله فردوسی یاد کرده و به نحوهی انتشار رمان شازده احتجاب در سال 1348 اشاره نموده و گفتند که به تعبیر بسیاری از شخصیتها، این رمان بعد از « بوف کور» مهمترین و تثبیتشدهترین رمان آن سالها بود.
شیوه نگارش بشکل قصهنویسان جدید و بکارگیری تکنیکهای جدید داستاننویسی از جمله دیگر مسائل مطرح شده در گفت و شنود با مرحوم گلشیری بود. همینطور بررسی تحلیلی سایر تألیفات ایشان، مدنظر قرار گرفت. با توجه به اینکه ایشان یکی از صاحبنظران در حوزه نقد ادبی بوده و کتابهایی نظیر «در ستایش شعر سکوت» را نیز در این زمینه منتشر نموده بودند، در این باب نیز نظریات خاص و عالمانه خود را بیان نموده و از نقدهای خوبی که بر آثارشان شده بود نیز یادی کردند، در زمینه فیلمنامهنویسی هم که یکی از برجستهترین حوزههای فعالیت ایشان بود، به بحث و گفت گو پرداختند. در انتهای مصاحبه هم بتفصیل در مورد نحوهی شکلگیری کانون نویسندگان ایران در حدود سالهای 1347، 1364 و فعالیتهای پس از آن پرداخته و به جلسات، ملاقاتها و بیانیههای کانون در ادوار مختلف اشاره نمودند.
پس از اتمام مصاحبه، مطابق رسم مصاحبههای تاریخ شفاهی سازمان اسناد، فرم مجوزاستفاده از مصاحبه را به ایشان ارائه نمودم که مرقوم نمودند. «میتوان مصاحبه را در اختیار پژوهشگران قرار داد، ولی چاپ آن با حذف حتی یک کلمه ممنوع است، مگر پس از دیدن متن نهایی» از آن زمان تاکنون نیز متن مصاحبه ایشان مطابق خواستهای که داشتند، در اختیار محققین قرار گرفته است. پس از آن نیز جهت انجام مصاحبه با شخصیتهای دیگر گاه و بیگاه تلفنی با ایشان در ارتباط بودم، تا اینکه شنیدم پائیز سال 1378 کمکم نخستین نشانههای بیماری در ایشان شروع شده و به دنبال آن، در خرداد 1379 دارفانی را وداع گفتند.
گلشیری از جمله نویسندگانی بود که با خلق رمانها و داستانهای کمنظیری همچون شازده احتجاب و با نثر ساده، روان و دقیقی که داشت خود را در تاریخ ادبیات داستانی ایران ماندگار کرد. با آن نگاه تیزبین و نافذش، هیچ چیزی از نظرش دور نمیماند و میتوانست به تعداد آدمهایی که هر روز میبیند، شخصیتهای جدیدی در داستانهایش خلق نماید. زندگی وی به بیان خودش، به ادوار مختلفی تقسیم شده بود و شخصیتش به عنوان یک داستاننویس و خالق آثاری که به چندین زبان ترجمه گردیده، رفته رفته شکل گرفته و تکامل یافته بود.
منبع: تجربه، ش دوم، تیر 1390، ص 20