شماره 93    |    17 آبان 1391



سیدحسین امامی: «در انتظار شهادتم!»

روزی در حجره مدرسه کتابی از کسروی به دست نواب صفوی رسید که در آن به حضرت امام صادق(ع) جسارت شده بود. این کتاب وی را بشدت برافروخت و با خود گفت: «چگونه یک فرد مسلمان زنده باشد و به ساحت اولیای دین جسارت شود؟» کتاب را به محضر استادش برد و یکی از آیات عظام، حکم ارتداد نویسنده را صادر کرد. این حکم به منزله دستوری بود برای تشکیل جمعیت «فدائیان اسلام» اولین تشکل سیاسی، اسلامی و مسلحانه در کشور که از حیث عملیات و اقدامات در شرق بی‏سابقه بود.(1)
نواب صفوی این فتوا را در سینه خود پنهان داشت و برای جستجوی کسروی عازم ایران شد تا با کسروی به بحث و گفتگو بنشیند. در ابتدای ورود به ایران مطلع شد کسروی در آبادان عده‏ای از جوانان را اغفال و دور خود جمع کرده است. بدین جهت چند روزی در این شهر توقف کرد تا با مردم صحبت کند. وی برای سخنرانی و رد دیدگاه‏های کسروی خیابان زند آبادان را انتخاب کرد و در وسط خیایان بر روی چهارپایه‌ای ایستاد تا مردم را به استماع حقایق دعوت کند. نواب صفوی پس از چند روز اقامت در آبادان و اقداماتی که برای بیداری مردم انجام داد عازم تهران شد و بلافاصله به مدرسه مروی، حجره آقای مهدی حائری وارد شد.(2)
پس از ترور ناموفق کسروی به دست نواب، به دلیل فرسودگی اسلحه، وی دستگیر شد. تیراندازی یک روحانی چنان هیجانی در مردم ایجاد کرد که علما و مردم را بر آن داشت تا برای آزادی وی دست به کار شوند. به همین منظور جلسات متعددی در بین اقشار مختلف تشکیل گردید تا این که در اثر فشار علمای داخل و خارج کشور، دولت مجبور شد وی را پس از 2 ماه از زندان آزاد کند.(3) نواب بلافاصله طرح قتل کسروی را به مرحله اجرا گذاشت. اما چون از بین بردن کسروی برای شخص نواب دیگر مقدور نبود، تعدادی از افراد تربیت شده «فدائیان اسلام» را مامور انجام این کار کرد و سیدحسین امامی، از اعضای فعال «فدائیان اسلام»، رهبری این جمعیت را به عهده گرفت. ساعت 10 صبح 20 اسفند 1324 چهار تن از اعضای «فدائیان اسلام» به نام‌های سیدحسین امامی، سیدعلی امامی، جواد مظفری و علی فدایی به محوطه دادگستری تهران وارد شدند و کسروی را که به دنبال شکایتی به دادگاه احضار شده بود به قتل رساندند. در این عملیات کسروی و منشی‌اش حدادپور که برای دفاع از کسروی دست به اسلحه برده بود به قتل رسیدند.(4) 
گروه «فدائیان اسلام» که در حین عملیات جراحاتی برداشته بودند، برای پانسمان و مداوای زخم‏ها‏یشان به بیمارستان سینا مراجعه کردند، لیکن در همان بیمارستان به وسلیه پلیس دستگیر شدند. بدنبال فعالیت نواب و فشار علمای نجف و ایران به دولت وقت، تعداد پنج نفر از فدائیان اسلام از زندان آزاد شدند و تنها سیدحسین امامی و سیدعلی امامی در زندان باقی ماندند. تا اینکه به هنگام دیدار هیئت ویژه اعزامی دولت از حوزه علمیه نجف برای عرض تسلیت به مناسبت رحلت حضرت آیت الله اصفهانی، مراجع تقلید و علما به اتفاق خواستار آزادی «فدائیان اسلام» شدند. دو روز بعد از بازگشت هیئت به ایران این دو برادر از زندان آزاد شدند و بدین گونه اولین نبرد «فدائیان اسلام» و سیدحسین امامی پایان یافت.(5)
در 23 خرداد 1327 مجلس شورای ملی در یک جلسه خصوصی به عبدالحسین هژیر ابراز تمایل نمود. از 120 نفر عده حاضر در جلسه 66 نفر به نخست وزیری او رای دادند. به دنبال ابراز تمایل نمایندگان، شاه فرمان نخست‏وزیری وی را صادر کرد.(6) هژیر از دیرباز متهم به ارتباط نزدیک با انگلیسی‏ها بوده و ماموریت جدید چند ساله او در انگلستان و سپس تصدی مقام‏های مهم، مردم را حساس کرده بود. آیت‏الله کاشانی هم نسبت به او بسیار خشمگین بود و او را از افراد خطرناک می‏دانست و اعلامیه شدیدالحنی علیه نخست‏وزیر هژیر انتشار داد. کاشانی و نواب، مردم را دعوت به برگزاری تظاهرات علیه نخست وزیر  نمودند. به همین مناسبت تظاهرات عظیمی در مقابل سفارت انگلیس در تهران برگزار شد. سیدحسین امامی در این مراسم اعلام کرد: «هژیر از عناصر بی‏دینی است که می‏باید از بین برود و من اگر در دل سنگ باشد او را نابود خواهم کرد.»(7)
به دنبال برانگیخته شدن احساسات مذهبی و ملی مردم، عده‏ای ‏نیز نفت بر آتش پاشیده و به دنبال تهیج افراد جهت سوء‏قصد به هژیر بودند. حائری‏زاده در ملاقات با کاشانی و چند نفر از سران «فدائیان اسلام» یادآور شد: «شما که فدایی اسلام هستید، راضی نشوید که زمام امور به دست کسی سپرده شود که مروج دین بهایی است.»(8)   
بدنبال تیراندازی به شاه در 15 بهمن 1327 در دانشگاه تهران به وسلیه ناصر فخرآرایی، در تهران حکومت نظامی برپا شد و عده زیادی از جمله آیت‏الله کاشانی دستگیر شدند و او بعد از مدتی به لبنان تبعید شد. در این مدت کاشانی دو نامه برای نواب ارسال کرد. نامه دوم زمانی به دست نواب رسید که دستور انتخابات دوره شانزدهم مجلس صادر شده بود. کاشانی ضمن معرفی تعدادی از نمایندگان مورد نظر از جمله محمد مصدق، مظفر بقایی، سیدعلی شایگان، ابوالحسن حائری‏زاده، محمد نریمان، حسین ملی و ... از «فدائیان اسلام» خواست که در انتخابات دخالت کنند و وکلای مورد نظر را به مجلس بفرستند. نواب با همکاری «فدائیان اسلام» مسئولیت حفاظت از صندوق‏ها‏ی انتخابات را برعهده گرفتند. نام وکلای آنها در اول تا هشتم فهرست دوازده نفری وکلای تهران دیده می‏شد لیکن در اواخر انتخابات به بهانه مراسم محرم مامورین دولت به زور صندوق‏ها‏ را از مساجد به فرهنگستان منتقل کردند و در نتیجه نام آیت‏الله کاشانی، مصدق، مکی و وکلای ملیون به عقب رفت و نام وکلای مورد نظر دولت جای آنان را گرفت و به ظاهر کار از کار گذشته بود و دیگر چاره‏ای ‏به نظر مردم نمی‏‏رسید. گویا سیدحسین امامی شخصاً ناظر تعویض آراء در مسجد سپهسالار بوده و این امر بر تصمیم او به ترور هژیر اثرگذار بود.(9)
عبدالحسین هژیر که یک سال و اندی قبل از این جریان سمت نخست‏وزیری را به دست گرفته و با مبارزات و مخالفت‏ها‏ی روحانیون و مردم مجبور به استعفا شده بود در سال 1328 به وزارت دربار منصوب گردید. وی به طور مستقیم در نتیجه انتخابات دوره شانزدهم دخالت داشت. حسین مکی معتقد است: «تمام اقتدار و اختیار رتق و فتق امور مهمه مملکتی مخصوصاً انتخابات دوره شانزدهم در کف هژیر بود.»(10) از این رو در 22 مهر 1328 دکتر مصدق و جبهه ملی به همراه نزدیک به 200 نفر به عنوان اعتراض به نتیجه انتخابات چند روزی در دربار متحصن شدند و عریضه‏ای ‏را نیز دکتر مصدق به دست هژیر وزیر دربار داد و پاسخ آن را از طرف شاه مبنی بر آزادی انتخابات و رسیدگی به شکایات دریافت کرد. امامی نیز ضمن همین ملاقات در حضور مصدق و دیگران هژیر را در صورتی که دست از تقلب در انتخابات برندارد، تهدید به مرگ می‏کند.(11) در این میان «فدائیان اسلام» تصمیمی در سر داشتند که تاریخ کشور را طور دیگری رقم می‏زدند. آنها تصمیم گرفتند توسط سیدحسین امامی 25 ساله و عضو «فدائیان اسلام» هژیر را ترور کنند.
روز 13 آبان 1328 مصادف با دوازدهم محرم مقارن با آخرین روز عزاداری «دولتی» در مسجد سپهسالار، هژیر وزیر دربار، جهت شرکت در این مراسم به مسجد رفت. در حالی که هژیر سرگرم پذیرایی از دسته‏ها‏ی عزاداری بود که به تدریج وارد مسجد می‏شدند، سیدحسین امامی که به روایات مختلف، حداقل دوبار هژیر را به مرگ تهدید کرده بود، به وعده خویش وفا نمود. امامی که در گوشه‏ای ‏از مسجد در انتظار فرصت ایستاده بود هژیر را به ضرب چند گلوله کشت. با اینکه اعضای «فدائیان اسلام» در مسجد حضور داشتند تا امامی را پس از ترور بدون دردسر از مسجد خارج کنند اما امامی دستگیر شد.(12) حسین امامی در این هنگام فریاد برآورد: «مردم! من کسروی را کشتم و این هم خون اوست که روی دست من است.» هژیر یک روز بعد در 14 آبان درگذشت. این بزرگترین ترور سیاسی بود که تا آن روز انجام شده بود. فردای آن روز اعلامیه‏ای ‏از سوی «فدائیان اسلام» منتشر شد. در آن اعلامیه به صراحت از قتل هژیر به عنوان «اعدام انقلابی» یاد شده است. «فدائیان اسلام» اهداف حسین امامی را از این ترور که یکی از آنها «ابطال انتخابات مجلس شانزدهم» بود، مورد تاکید قرار دادند.(13) 
سایت «فدائیان اسلام» در این خصوص می‏نویسد: «در انتخابات مجلس شانزدهم نخست‏وزیر و خصوصاً وزیر دربار (هژیر) کوشید تا با دست بردن در انتخابات، نمایندگان مورد نظر خود را روانه مجلس کند و با این کار زمینه را برای تصویب قرارداد الحاقی گس-گلشاییان فراهم نماید. جمعیت «فدائیان اسلام» که تا این برهه از تاریخ فعالیت خود رنگ و بوی صرفاً مذهبی داشت، با ورود به جریان مبارزات ملی شدن صنعت نفت وجهه سیاسی نیز کسب کرد، پس از ورود نمایندگان انتصابی توسط رژیم و تشکیل مجلس شانزدهم چندین تن از روشنفکران، سیاسیون و وکلای سابق مجلس در اول آبانماه 1328 با رهبری محمد مصدق «جبهه ملی ایران» را تشکیل دادند. جبهه‏ای ‏که عملاً خطری را برای شاه، مجلس دست نشانده و ساعد ایجاد نمی‏‏کرد. در این وضعیت بغرنج که می‏رفت تا مجدداً حقی از حقوق ملت ایران توسط بیگانگان و عوامل سرسپرده شان غصب شود، جمعیت «فدائیان اسلام» بدون ژست‏ها‏ی روشنفکرانه و قهرمان مابانه و به دور از هر گونه ادعای مبارزات پارلمانتاریستی با شهامت تمام تصمیم به حذف عامل اصلی خیانت یعنی عبدالحسین هژیر وزیر دسیسه‏گر دربار گرفتند، بدین ترتیب سیزده روز پس از تشکیل جبهه ملی -که تا این هنگام اقدام موثری را در ایفای حق ملت مظلوم ایران نکرده بود- هژیر توسط سیدحسین امامی، یکی از اعضاء ارشد «فدائیان اسلام» کشته شد و راه‏ها‏ی مسدود شده برای استیفای حق ملت ایران باز شد و رژیم سراسیمه تصمیم به برگزاری مجدد انتخابات مجلس شانزدهم گرفت.(14)
دادگاه با اعمال فشار و شکنجه‏ها‏ی فراوان درصدد بود تا اعترافاتی از سیدحسین امامی علیه نواب صفوی و «فدائیان اسلام» به دست آورد. اما وی تمامی مسئولیت این اقدام را برعهده گرفت و در اولین جلسه بازپرسی به قتل هژیر اعتراف کرد: «به من مسلم شد وجود هژیر برای مملکت ضرر دارد لذا درصدد کشتن او برآمدم و قریب دو ماه بود که اسلحه شبانه روز با من بود تا بالاخره روز سوم عاشورا توانستم برنامه خود را اجرا کنم.» وی در پايين پرونده خود نوشت: «من آماده كشته شدن بوده و در انتظار شهادتم.» علت انتخاب سیدحسین امامی برای انجام عملیات قتل هژیر از آن جهت صورت گرفت که امامی در آن زمان به دلیل قتل کسروی در میان مراجع و روحانیون و مردم به عنوان چهره‏ای ‏انقلابی و فردی متدین و متعصب مذهبی شناخته می‏شد و همه علما از وی حمایت کرده و برای آزادیش از زندان تلاش کرده بودند، لذا در این مقطع اگر شخص دیگری بجز امامی به قتل هژیر اقدام می‏کرد، ممکن بود  عمل او چندان مشروعیتی در نزد علما پیدا نمی‏‏کرد.(15)
 در 15 آبان 1328 دادگاه نظامی به ریاست سرهنگ جهانشاهی قاجار و دادستانی سرهنگ جهانگیری محکمه سیدحسین امامی را آغاز کرد و سرانجام حکم دادگاه او را صادر کرد. امامی جریان به دست آوردن اسلحه را این طور شرح می‏دهد: «روزی در دکان بستنی فروشی با شخص ترک زبانی برای خرید اسلحه گفتگو کردم و چند روز بعد در راه حضرت عبدالعظیم(ع) زیر درختی رفتیم. هفت تیر بلژیک را به چهارصد تومان از او خریدم.» امامی با اصرار چندین بار تکرار کرده بود هیچ کس را در این امر متهم نکنید. من به تنهایی و از روی ایمان و عقیده این کار را کرده‌ام.»(16) با اعلام حكم اعدام براي امامي آنها تصميم گرفتند در شب اجراي حكم به مأموران حمله كرده و برادر فداكار خود را آزاد كنند. با اينكه اين كار خيلي مشكل بود اما علاقه و وفاداري ايجاب مي‏كرد تا «فدایيان اسلام» بار ديگر خطر كنند. شب هفدهم آبان ماه «فدایيان اسلام» براي نجات امامي آماده شدند. اما ناگهان جواني روزنامه بدست وارد اتاق شد و گفت: «حكم به تأخير افتاده است.» «فداييان اسلام» ناچار آن شب متفرق شدند ولي صبح روز بعد فرياد روزنامه‏فروش‏ها «اعدام امامي، اعدام امامي» دل‏ها را لرزاند و اشك حسرت را بر گونه‏ها‏ جاري کرد. رژيم كه از تصميم «فداييان اسلام» مبني بر آزادسازي امامي آگاه شده بود، خبر تأخير اجراي حكم را در جرايد منتشر كرد. دادگاه دستور داد در تاريخ 17/8/1327 در ميدان توپخانه حكم اجرا شود. دولت كه از تصميم فداييان براي نجات امامي آگاه بود، اعلام كرد كه زمان اجراي حكم به تعويق بیافتد. اما شبانه خيابان‏هاي اطراف توپخانه را به بهانه حفر چاه بسته و سربازاني را مأمور حفاظت از ميدان نمودند. ساعت 2 نيمه شب صداي آژير آمبولانس كه از خيابان فردوسي وارد ميدان توپخانه شد سكوت را در هم شكست. پزشك ضربان قلب را كنترل كرد. قلب سيدحسين آرام بود. نماينده دادستان حكم را قرائت كرد. در سحرگاه 18 آبان 1328 حکم اعدام این عضو 25 ساله «فدائیان اسلام» به مرحله اجرا درآمد. مخبر روزنامه باختر مشاهدات خود را چنین شرح می‏دهد: « نگامی که منشی دادگاه در حکم خواند که قاتل متهم است به قتل هژیر، امامی با صدای بلند فریاد زد: «افتخار می‏کنم!» پس از خوانده شدن حکم امامی گفت: «اجازه بدهید یک سوره قرآن بخوانم» و سپس با صدای بلند اذان گفت و چند سوره از قرآن را خواند و آخرین کلامش این بود: «زنده باد اسلام!»»(17)
اعدام سریع امامی به احتمال بسیار قوی به دلیل تعلق خاطر، علاقه و اطمینان شاه به هژیر بود. در میان سیاستمداران آن روزگار، هژیر از معدود افرادی بود که شاه به او کوچک‌ترین شک و بدبینی نداشت. تقریباً چهار سال پس از قتل کسروی «فدائیان اسلام» دوباره نشان دادند که اگر اراده کنند می‌توانند با توسل به قهر اوضاع را موقتاً با حذف افراد تغییر دهند. عملیات ترور هژیر اعتماد به نفس تحلیل رفته «فدائیان اسلام» را به آنان بازگرداند.(18) شهادت سیدحسین امامی (که اولین قربانی مبارزات مسلحانه جمعیت فدائیان اسلام بود) تاثیر ژرف و عمیقی بر روحیه شهادت‌طلبی همرزمان وی در تشکیلات «فدائیان اسلام» گذاشت. نواب صفوی نیز در شهادت وی بسیار اندوهگین بود. این تألم خاطر در اعلامیه‏ای ‏که به مناسبت چهلمین روز شهادت امامی توسط این جمعیت منتشر شد، کاملاً مشهود بود.( 19)
 قتل هژیر سبب شد تا مجازات و متلاشی کردن جمعیت «فدائیان اسلام» در کانون سیاست‏ها‏ی رژیم پهلوی قرار گیرد. به همین خاطر جستجوها و تجسس‏ها‏ی گسترده‌ای برای بازداشت سرمداران این حرکت آغاز شد و با اعدام سیدحسین امامی این تحرکات به مرحله حساس‌تری رسید، عکس‏ها‏ و تصاویر آنها به همراه اطلاعیه‌های دولت مبنی بر شناسایی «فدائیان اسلام» از رسانه‏ها‏ی دولتی انتشار یافت و حتی جوایزی جهت معرفی آنها تعیین شد.(20) بدین ترتیب یکی از مهم‌ترین ترورهای سیاسی تاریخ معاصر ایران رقم خورد و موضوعاتی همچون تأثیر ترور هژیر، مخالفت نهفته مرجع شیعیان، خشنودی و تائید ضمنی آزادیخوان، مواضع گروهی از علما در خصوص اقدامات فدائیان اسلام، پیام مظفر بقایی به شخص نواب مبنی بر اینکه «اگر بشود یک کاری بکنید که انتخابات باطل شود»، و دیدگاه حزب توده که ترور هژیر را به گردن انگلیسی‌ها می‏انداخت، سال‏ها مورد بحث و گفتگوی تاریخ‏نویسان و پژوهشگران قرار داشت.


پانوشت‏ها‏:
1- اندیشه و عملکرد «فدائیان اسلام»، داوود امینی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص281.
2- مجله تاریخ و فرهنگ معاصر، فصلنامه مرکز بررسی‏ها‏ی اسلامی، گروه تاریخ شماره2 ، زمستان 1370،صفحات 9-10.
3- اندیشه و عملکرد «فدائیان اسلام»، همان، ص 283.
4- «فدائیان اسلام»، تاریخ، عملکرد، اندیشه، خسروشاهی، انتشارات اطلاعات 1375، ص 69.
5- اندیشه و عملکرد «فدائیان اسلام»، همان، ص 284.
6 - روز شمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، باقر عاقلی، نشر گفتار، 1369، ص 296.
7- روز شمار تاریخ ایران، همان، 296.
8- گزارش‏ها‏ی محرمامه شهربانی، مجید تفرشی و محمود طاهر احمدی، جلد دوم، سازمان اسناد ملی، 1371، صفحات 148-149 .
9- وقایع سی ام تیر، حسین مکی، علمی، 1378،  ص 12 .
10- وقایع سی ام تیر، همان ص 9.
11- نواب صفوی، اندیشه‏ها‏، مبارزات و شهادت او، سید حسین خوش نیت، انتشارات منشور برادری، 1360.
12- ناگفته‏ها‏، مهدی عراقی، رسا، 1370،ص 45.
13 - جمعیت «فدائیان اسلام»، داوود امینی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص175.
14- مقاله نقش فراموش شده «فدائیان اسلام»» در ملی شدن نفت، سایت «فدائیان اسلام»، fadaeian.com
15- «جمعیت فدائیان اسلام»، همان، ص173.
16- زندگی سیاسی عبدالحسین هژیر، جعفر مهدی نیا، پانوس، چاپ دوم 1374، ص 205.
17- زندگی نامه سیاسی هژیر، همان، ص 206
18- نیروهای مذهبی بر بستر حرکت نهضت ملی، علی رهنما، گام نو،1384، ص75.
19- جمعیت “فدائیان اسلام»، همان، 176.
20- خاطرات سید محمد واحدی، به کوشش میزبانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج یک 181 ص 113-107.

محمود فاضلی



http://www.ohwm.ir/show.php?id=1505
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.