شماره 92 | 10 آبان 1391 | |
مارک گيلهود Marc Geelhoed از شيکاگو، ريچارد جي. اوانز Richard J. Evans منتقد ادبي را به محاکمه کشیده است تا براي از قلم انداختن دو علامت نقل قول در شماره جديد «نقد کتابهاي نيويورک New York Review of Books » پاسخگو باشد. موضوعي که به اين کوچکي که به نظر ميآيد نيست. در نسخه 11 اکتبر نقد کتابهاي نيويورک، اوانز بحث خود را در مورد دو کتاب درباره جنگ جهاني اين گونه آغاز کرد: «از زماني که جنگ جهاني دوم شروع شد، به عنوان 'جنگ خوب' شناخته شد، که در حقيقت نامي است که از عنوان یک کتاب تاريخ شفاهي به قلم استادز ترکل Studs Terkel و برنده جايزه پوليتزر Pulitzer قرض گرفته شده است. جنگ جهانی دوم، در تناقضي فاحش با جنگ جهاني اول، که یادآور وضعيت هولناک سنگرهاي جبهه غرب، تلف شدن فاجعه بار یک نسل کامل از مردان جوان، و دیگر پيامدهاي فاجعه بارش در اروپا، که به خيزش فاشيسم و کمونيسم و ظهور هيتلر است، یادآور غلبه دموکراسي بر ديکتاتوري، شکست نژادپرستي در برابر تحمل یکدیگر، پيروزي جهانيگرايي بر مليتگرايي، شکست افراطگرايي در برابر ميانهروي، و شکست اهریمن به دست نيکي است. اين خاطرهاي است که در ژرفای وجدان سياسي و هويت دنياي مدرن خصوصاً در بريتانيا و آمريکا کاملاً جا افتاده است.» در ادامه يک پانويس منبع خود را چنین توصيف ميکند: استادز ترکل، جنگ خوب: تاريخ شفاهي جنگ جهاني دوم (پانتئون Pantheon ، 1984). اما اين عنوان کتاب ترکل نيست. عنوان صحيح «جنگ خوب»: تاريخ شفاهي جنگ جهاني دوم است. نامه گيلهود، صدابردار ارکستر سمفوني شيکاگو، که در شماره پنجم نوامبر نقد کتابهاي نيويورک منتشر شده، اين لغزش را مسئله بزرگي تلقی ميکند. گيلهود مينويسد: من اول گمان بردم که اوانز نه تنها عنوان مورد استفادۀ ترکل، بلکه طعنه او را نيز از آن خود کرده، و اين احتماليست که گيلهود نخواسته آن را در نظر بگیرد– شايد از اين رو که باید از هر فرصتی که بتواند ترکل را در مقابل شرق خائن قهرمان جلوه دهد، استفاده کرد. اما بازهم، به غلط بکار بردن عنوان کتاب ترکل، حکایت دم خروس است. و همانند ایرادی که بر نتیجه گیری اوانز در نقد کتاب جنگ جهاني دوم به قلم آنتوني بيوور Antony Beevor و کتاب ژنرال استالين: زندگي گئورگي ژوکوف Georgy Zhukov به قلم جفري رابرتز Geoffrey Roberts قایل هستم، گمان میکنم گيلهود زياده از حد ملایم بوده است. «آیا جنگ دوم، يک جنگ خوب بود؟» اوانز اين سؤال را کاملاً صادقانه مطرح ميکند. «پس از چند صد صفحه تصاویر خشن از مرگ و ويراني، ستم و بي کفايتي، ترس و رنج، دريافتن اين که بيوور جنگ جهاني دوم را به عنوان "بزرگترين مصيبت ساخته دست بشر در تاريخ" بنامد، جاي شگفتي ندارد... در این جنگ، 6 ميليون يهودي (بيوور دو فصل کامل درباره هولوکاست دارد)، 20 ميليون يا شايد هم بيشتر از مردم ساکن در اتحاد شوروي، بيش از 50 ميليون چيني، قربانيان جنگ داخلي وحشيانه و همینطور ژاپني ها کشته شدند. بيوور اين طور نتيجهگيري ميکند به جنگ جهاني دوم، نام "جنگ خوب" دادهاند، اما این "احساسات دوگانهاي را برميانگيزد، چراکه این جنگ هرگز نميتوانست با اين تصویر در اذهان باقي بماند، به ويژه وقتي نيمي از اروپا مجبور شد قرباني استالينيسم شود تا نيمه ديگر نجات يابد".اين جنگ صلح را به جهان نياورد چراکه جنگهاي داخلي و نبردهاي ضداستعماري پس از آن آغاز شدند، و از دل آنها جنگهاي بزرگتر در کره و ويتنام بیرون آمدند.» اوانز ادامه ميدهد. «با این حال نميتوان اين جنگ را بيمعني يا بيمورد انگاشت، بيوور هم چنين منظوري ندارد. با توجه به نيات متجاوزانه و نظاميگري بي حد وحصر، جاه طلبانه و امپرياليستي آلمان و ژاپن، ديگر راهي به جز استقامت در برابر آنها باقي نبود.» شما ميخواهيد به اين مرد يک مدال طلا براي اين همه کار خودجوش او بدهيد. جنگ جهاني دوم بايد رخ ميداد، هر چند نهايت مصيبت و يک ذلت مطلق در تاريخ بشري بود. اوانز به شدت به نتيجهگيري خودش فکر کرده (بايد اميدوار بود که او دقيقاً به دنبال انعکاس افکار بيوور نبوده است) و من کاملاً مطمئن هستم که او متکی خرد متعارف نیم قرن گذشته بوده است. بله، جنگ جهنم است، نکتهاي که استادز ترکل توانست با استفاده از يک علامت نقل قول آن را در 1984 نشان دهد. (به اطلاع ميرسانم که سايت آمازون هم از اين علامت نقل قول چشم پوشي کرده، هرچند مثل روز برايشان روشن است که روي جلد کتاب چيست. آيا بايد به راه علاجي براي دانشگاهمان فکر کنيم؟) ترجمه: عباس حاجی هاشمی | |
http://www.ohwm.ir/show.php?id=1504 تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است. |