شماره 88    |    12 مهر 1391



سينماى جنگ نوعى تاريخ‏نگارى است

«برنامه‌سازی تلویزیونی در حوزه دفاع مقدس» عنوان کتابی از گروه فرهنگی مدیریت پژوهش سیمای جمهوری اسلامی ایران است. چاپ نخست این کتاب از سوی همین مدیریت و اداره کل آموزش و پژوهش سیمای جمهوری اسلامی ایران در قطع وزیری و 167 صفحه، با شمارگان 500 نسخه، شهریور ماه گذشته (1391) منتشر شد. 
پژوهشگر «برنامه‌سازی تلویزیونی در حوزه دفاع مقدس» محمد دیندار بوده است. او گفت‌وگوهای خود با نویسندگان و فیلمنامه‌نویسان دفاع مقدس و‌ فیلمسازان و مدیران تهیه و تولید برخی آثار سینمایی و تلویزیونی در این باره را گردآورده و آنها را با ویرایش علی ناظری در قالب کتاب عرضه کرده است.
محمدرضا شرف‌الدین، ‌مجتبی شاکری، محمود اربابی، حبیب والی‌نژاد، علیرضا اسحاقی، عباس اکبری، مسعود بهبهانی‌نیا، حبیب احمدزاده، جمال شورجه، علی شاه‌حاتمی، جواد اردکانی، محمد صدری، مرتضی شعبانی و محسن قیصری مصاحبه شوندگان هستند و مرتضی سرهنگی، دیدگاهش را در یادداشتی ارایه داده است.
سرهنگی نوشته است: «موضوع نه چندان تازه‏اى كه مدت‌هاست بحث آن در محافل سينمايى مطرح است و درباره‏اش نقد و نظرهاى فراوانى ارايه مى‏شود، موضوع واقع‏گرايى در سينماى جنگ است. بيش از آن كه  در حد دانسته‏هامان به اين نكته بپردازيم كه در جاى خود اهميت دارد اين پرسش پيشاپيش به ذهن مى‏آيد كه چگونه بعد از گذشت چند دهه از عمر سينماى  جنگ، ضرورت پرداختن به واقعيت‏هاى جنگ امروز درك و مطرح شده است. آيا اين چرخش  به سوى واقعيت نمايانگر آن است كه تاكنون سينما  به حقيقت  جنگ نپرداخته است؟
واقعيت اين است كه سينماى جنگ نوعى تاريخ‏نگارى است. سينماگر جنگ هم مانند نويسنده  يا مورخ جنگ به عناصر و اسنادى  نيازمند است كه از كنار هم گذاشتن  آنها بتواند جزئيات واقعه‏اى را  كه به آن پرداخته است بازنمايى كند. این را مى‏دانيم که همه حقايق  جنگ هشت ساله  عراق با ايران هنوز شناخته نشده است؛ حقايق نظامى، سياسى، اجتماعى و انسانى، حتى دلايل قوى و مستند  وقوع اين حادثه  بزرگ سرنوشت‏ساز آن طور كه  شايسته است به ادبيات و سينماى جنگ  ما راه پيدا نكرده است. اين را مى‏دانيم كه همه حقايق جنگ دست ما نيست. بخشى در عراق است و بخش ديگر هم در دست دنيايى است كه براى حمايت از عراق در  برابر ما صف‏آرايى  كرده بودند. 
دنياى جنگ، دنياى پيچيده اما تازه‏اى است كه جز با تحقيق  و تلاش براى رسيدن به حقيقت شكل كاملى نمى‏گيرد. اگر امروز به دنبال واقع‏گرايى  در فیلم‌ها و سریال‌ها هستيم لابد پى برده‏ايم كه سينماى جنگ ما بيشتر از آن كه به باطن جنگ بپردازد به ظاهر آن پرداخته است. ظاهرگرايى در سينماى  جنگ به  مرز اشباع كننده‏اى  رسيده است. درك اين موضوع  مى‏تواند به عنوان يك  نقطه طلايى به شمار آيد؛ نقطه‏اى كه آغاز قدم‏هايى  براى رسيدن به عمق  و تنوع موضوع‏هاى بى‏شمار جنگ است. اگر بپذيريم كه سينماى جنگ نوعى سينماى انديشه هم هست، آن وقت به نياز متقابل  ادبيات و سينما و آثار نمایشی تلویزیون بيشتر پى مى‏بريم. امروز ادبيات به خاطر خصيصه‏هاى  ذاتى‏اش  بيش از سينما به جنگ و حقايق  آن نزديك شده است. اين دو گونه  ادبى و هنرى  بايد در نقطه‏اى  به هم برسند. در دو دهه گذشته هر كجا  كه نويسنده‏اى  و سينماگرى  به دور از  خودپسندى‏ها در كنار هم قرار گرفته‏اند، اثرى پديد آمده است كه با ديگر آثار كاملا متفاوت بوده است. بنابراين، آنچه در بالا مطرح شد  كه مجموعه‌ها و فیلم‌های دفاع مقدس به واقعيت‏ها نپرداخته، چندان  قانع كننده نيست. سينما بايد  در مسير واقع‏گرايى، جان مايه دفاع هشت ساله مردم ما را هم خوب  بشناسد و هم خوبتر بشناساند.
نكته ديگر كه براى جان گرفتن واقع‏گرايى در جنگ اهميت دارد، درك سياست گذاران  سينمايى  از نقش اين هنر براى  بيان حادثه بزرگى مثل جنگ است. نه اين جنگ و نه اين هنر هيچ يك مستحق  سطحى‏پسندى  كسانى نيست كه در مقام تصميم‏گيرنده هستند. آنان  لابد مى‏دانند  كه سينماى جنگ، پايه  محكمى از سينماى ملى ماست و به همين خاطر نمى‏تواند پشت ميله سليقه‏هاى مشخصى بماند.
واقع‏گرايى در آثار نمایش جنگی(سینما و تلویزیون) يعنى بلوغ؛ و بلوغ يعنى تشخيص درست خوب از بد. مقاومت  هشت ساله  مردم ما شايسته اين رشد و حقيقت گرايى است.»



http://www.ohwm.ir/show.php?id=1453
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.