گرچه پیشینهی استفاده از رادیو ماشین ضبط صوت به اوایل دوران پهلوی یعنی دهه 1300 خورشیدی باز میگردد اما نخستین مرتبه میرزا عبدالحسینخان دیبا امتیاز تأسیس مرکز انتشار اخبار و اصوات را به وسیله دستگاه بیسیم از طرف وزارت فواید عامه دریافت کرد گرچه این امتیاز هیچگاه عملی نگردید.(1) «مقدمات ایجاد مراکز رادیو در 1316 فراهم شد ولی قبل از سال 1313 یکی از آسوریهای ایرانی مقیم آمریکا به نام جیمس قهرمانیان به شاه پیشنهاد کرده بود که رادیو در ایران تأسیس شود. نخستین دستگاههای این مرکز را طوری در نظر گرفتند که هم برای پخش مطالب رادیو قابل استفاده باشد و هم جهت مخابرات تلگرافی و تلفنی. دستگاه پخش صدا در روز 15 ربیع الاول 1359(4 اردیبهشت 1319) افتتاح شد.»(2)
در سال 1319 وقتی رادیو تهران افتتاح شد هر روز چهار بعد از ظهر تا نیمه شب برنامه پخش میکرد و جمع برنامههای داخلی و خارجی آن به هشت ساعت میرسید. در آغاز سال 1322 تغییراتی در برنامهها حاصل شد و رادیو تهران توانست صبحها نیز به مدت دو ساعت برنامه پخش کند. ساعت شنوندگان، موسیقی کلاسیک، ورزش باستانی، نهجالبلاغه و تلاوت آیات قرآن مجید از همان سال اول آغاز شد.(3) در سال 1327 یک استودیوی کوچک در میدان ارک ساخته شد که در برخی اوقات اخبار از آن پخش میشد. در سال 1330 دو استودیوی دیگر در کنار آن ساختند. در سال 1332 استودیوی شماره 1 رادیو تهران با موج متوسط 240 متر شروع به کار کرد.(4) از آن تاریخ تاکنون این تکنولوژی فراگیر در سراسر کشور گسترش، مراکز آن تعدد و برنامههای آن تنوع یافت.
«گذار در تاریخ، به یادمان میآورد امروزمان، حاصل همت و تلاش انسانهایی است که گاه از یادمان رفتهاند. سرگذشت رادیو، قدمی کوچک در یادآوری این خاطرات است.» این برنامه از نوع برنامههای تولیدی، در گروه برنامهساز صبحگاهی رادیو تهران بود که از سال 1377 در پنجاه و هشتمین سالگرد تأسیس رادیو، هر جمعه، بین ساعت 14 تا 30/14 پخش میشد. محمد مهاجر، نویسنده، سردبیر، تهیهکننده و گزارشگر رادیو، تهیهکننده و مهین نثری گویندگی آن را بر عهده داشت. محمد مهاجر متولد 1325 کارشناس اقتصاد، از سال 1352 همکاری خود را با شرکت در برنامههای رادیو ایران، پیام، تهران و مرکز هنرهای نمایشی رادیو آغاز کرد. وی به مدت 35 سال با رادیو تهران همکاری داشته است. نوع همکاری وی با رادیو تهران، بعد از بازنشستگی به صورت برنامهای بوده است. سرگذشت رادیو، سیری در نمایش رادیو، تهران در گذر زمان (تاریخچه تهران) و برنامهی رنگینکمان هنر از مهمترین برنامههای موفق داخلی و خارجی وی است.(5) مهاجر به عنوان کارشناس و برنامهساز نمایشهای رادیویی، بیش از ۳۷۰ قسمت سرگذشت رادیو را برای شبكهی رادیویی تهران تهیه کرد. دو سال پس از آن، حمید تمجیدی مستندی تصویری بر اساس برنامهی سرگذشت رادیو، به مدت ۱۰۰ دقیقه ساخت. محتوای کار این گونه بود که مهاجر و تمجیدی به منزل قدیمیهای رادیو رفته، با آنان گفتگو میکردند. این کار در کنار اسناد مکتوب و صوتی تهیه شده از سرگذشت رادیو به عنوان مدرک تصویری از این سرگذشت بود.(6)
رامین فرزاد گوینده خوشصدا و با سابقهی رادیو، اجرای سرگذشت رادیو را بر عهده داشته است. میتوان هدف از ساخت و پخش این برنامه را علاوه بر یادی از بزرگان عالم هنر، محققین و نویسندگان و اندیشمندان عرصههای مختلف، بازکاوی پیشینهی پر فراز و نشیب رادیو و تدوین تاریخ روایی و شفاهی اولین رسانهی جمعی و تأثیرگذار ایران مدرن دانست. در این راستا، تهیهکننده برنامه اقدام به گردآوری صداها، الحان و مصاحبههای موجود در آرشیو رادیو به طور کلی و رادیو تهران به طور خاص، انجام گفتگو و مصاحبه با دستاندرکاران رادیو در طی دهههای گذشته اعم از تهیهکننده، کارگردان، برنامهساز، مجری، گوینده، آرشیویست، موسیقیدان شامل اساتید آواز و نوازنده نموده است. ارزش این برنامه نه تنها در بازنمایی تاریخچه و پیشینه تاریخی رادیو بلکه در یادآوی و تجدید خاطرات بخش عظیمی از جامعه ایران است که عمری را در نبود دیگر رسانهها مانند تلویزیون و با بضاعت اندک و محدود مالی خود، با جعبهی رادیو سپری کرده، خاطرات فراوان اندوختند. از سوی دیگر، این برنامه گنجینهی بسیار غنی از صدای بزرگان عرصه هنر موسیقی است که در هیچ کجای دیگر نظیرش را نمیتوان یافت. پیش درآمد، مطلع و اختتامیه برنامه سرگذشت رادیو مزیّن به تصانیف زیبا و قدیمی است. در خلال برنامه نیز به فراخور موضوع بحث و میهمان برنامه، صدا، آواز و سازی موسیقی پخش شده است. در این برنامه شنونده با صدای شخصیتهای مطرح موسیقی و رادیو مانند استاد عبدالعلی وزیری، نواب صفا، حمید قنبری، مجید وفادار، مشیر همایون شهردار، ابوالحسنخان صبا، بیژن پیرنیا و .... آشنا شده، در گذشته شیرین خود سیر مینماید. مصاحبهکننده و گاه مصاحبهکنندگان نه تنها از اطلاعات و آگاهیهای لازم درباره موضوعات مطروحه برخوردار بوده، بلکه خود دستی بر آتش داشته، از نزدیک در امر تولید برنامههای رادیویی نقش ایفا کردهاند. از اینرو، حداکثر اطلاعات و دادههای تاریخی از طریق این برنامه به مخاطبین آن منتقل میشود. علاوه بر این، تصحیح بسیاری از اشتباهات و بدفهمیهای تاریخی از پیشینهی و تاریخچهی رادیو از دیگر مزایای مترتّب بر انجام گفتگوها و مصاحبههای سرگذشت رادیو بوده است. مطالعه و تحقیق اولیه بر مبنای کتب و مقالات معتبر و نشریات آن دوران و راستیآزمایی روایتهای موجود با سایر روایتها و منابع و اسناد مکتوب، دیداری و شنیداری را باید از ویژگی قابل توجه آن برشمرد. صداقت در گفتار، تواضع و خوشبیانی، نیک نامی و نیک یادی از یکدیگر از خصوصیات راویان سرگذشت رادیو است. آنچه در پی میآید گزیدهای از برنامه سرگذشت رادیو است که تلاش شده از شکل گفتاری و روایی آن به صورت تحریری و تحقیقی ارائه شود.
مصاحبه و گفتگو با استاد عبدالعلی وزیری دارای ارزش تاریخی فراوان است. این مصاحبه در سالهای پیش از انقلاب ضبط و علاوه بر استناد به سخنان راوی، با دیگر مدارک و روایتها مقابله و راستیآزمایی شده است. عبدالعلی وزیری آوازخوان، عموزاده و شاگرد مکتب کلنل علینقیخان وزیری، سخنان خود را از فعالیتهای هنری اوایل قرن حاضر آغاز کرده است. عبدالعلی وزیری در پاسخ به این پرسش که: شما از چه سالی شروع به فعالیت هنری کردید؟ میگوید: «سال 1302 آقای کلنل وزیری که استاد عزیز ما هستند از فرنگستان به ایران آمدند من 12 سالم بود. بنابر سابقهای که داشتم یعنی پسر عمویی به شاگردی ایشان درآمدم. پییِسهایی که خوانده و ضبط شده بود کلنل و مرحوم خالقی برای من ضبط کرده بودند و نوار نبود. اینها در رادیو اجرا میشد و زنده بود و صفحه هم بود. بنابراین چیزی باقی نماند و بعدها استاد بنان برخی از آنها را دوباره به بهترین نحو اجرا کردند. کلنل صدای بم بسیار دلپذیری داشت. در کلوب ارکستری که بود و سپس من خواندم.»(7)
چگونگی شکلگیری برنامهی قصه شب در رادیو، بر اساس یادداشتهای عزیزالله حاتمی، بنیانگذار قصه شب بررسی شده است. به نوشتهی حاتمی، «قبل از تشکیل اداره کل تبلیغات، دستگاه رادیو به صورت کمیسیون رادیو به مدیریت محمد حکیمی، معاونت پست و تلگراف اداره میشد.» حاتمی معاونت کمیسیون رادیو را بر عهده داشت. در دورانی که کمبود مکان و استودیوی ضبط برنامه و صدا، نبود امکانات ضبط، فشردگی برنامهها و پشتکار اعضای ارکستر، نحوهی پخش صفحه پُزِ رادیو، مشکلات عدیده برای اصحاب رادیو فراهم میساخت. خاطرات شیرینی از عجله در تغییر برنامهها و شتاب گویندگان، تداخل گویندگی با کوککردن ساز هنرمندان، سرفههای پی در پی مرحوم صبا در تنها استودیوی موجود و پخش ناخودآگاه آن از رادیو به دلیل روشن ماندن میکروفن، خرابی گرامافون، در این گفتگو به چشم میخورد. همراه با این خاطرات آواز رضاقلیخان و فلوت اکبرخان از هنرمندان بسیار قدیمی در اجرای آهنگی از مرحوم شیدا به گوش میرسد.
خاطرات استاد اسماعیل نواب صفا، ادیب و شاعر گرانقدر حول محور مکان اولیه رادیو در ساختمان معروف به لیستر دور میزند. نواب صفا در 22 سالگی به عضویت رادیو، واقع در خیابان لالهزار کوچه اتابک اداره کل انتشارات و تبلیغات، درآمد. پیش از نواب، رضا سجادی در مسابقه گویندگی انتخاب شده بود. سجادی از گویندگان خوب رادیو در باشگاه افسران بود. آقایان محتشم، سجادی، فرهمند، مصطفی شکوهی، تقی روحانی، محمود سعادت، اسدالله پیمان و خانمها کوکب پرنیان، قدسی رهبری و مولود ایزدی همسر مهندس عاطفی ناظر فنی فرستنده از گویندگان بنام و بهترینهای آن دوران بودند که در دهه 1320 و از طریق مسابقه گویندگی و مجریگری انتخاب شدند و به رادیو راه یافتند. خانم توسی حائری نیز گوینده زبان فرانسه بود. بعدها از میان این گروه صدیقه سادات رسولی به تشخیص مرحوم داوود پیرنیا برای برنامهی گلها انتخاب شد. مرحوم نواب صفا اصالتاً اهل اصفهان و از خاندان نواب عهد صفویه بوده که در کرمانشاهان نشو و نما یافت. نواب صفا تخلص اوست. آغاز کار وی با سرایش چهار تصنیف بود. سپس دبیر و عضویت شورای نویسندگان رادیو را زیر نظر مشیرالدوله حجازی، همراه با سایر اعضای شورا مانند هاشمی حائری، دکتر سجادی، کازرونی مسئول برنامههای مذهبی رادیو و رییس اداره تبلیغات اسلامی یافت. خواجه نوری و حسینقلی مستعان، داستاننویس عالیرتبه نیز مدتی ریاست شورا را بر عهده داشتند. نواب صفا از مشکلات سیاسی اجتماعی ایران در دوران اشغال در جنگ جهانی دوم، گرفتاریهای مردم و دولت و زیرمجموعههای آن مانند اداره رادیو روایت میکند. وضعیتی که تا سال 1332 ادامه داشت.(8)
یکی از برنامههای پر طرفدار رادیو در دهه 1320، برنامهی «گوشه کنار شهر» بود که با پخش درد دل و سخنان مردم نوعی انتقال تجربیات روزمره به جامعه محسوب میشد. در این برنامه گویندگان محلی از شهرهایی مانند اصفهان نیز حضور داشتند. گوشه کنار شهر نیز توسط استاد نواب صفا تهیه و اجرا میگردید. نواب صفا در سن 73 سالگی و با حافظهای قوی، در خصوص تولید برنامه با وجود کمبود یا نبود امکانات به تفصیل سخن گفته است. ساختمان رادیو به اداره بیسیم در جاده قدیم شمیران منتقل شد و در این حال محدویت وسایل حمل و نقل، تنها دو اتومبیل و انتقال خیل عظیم کارمندان اداره تبلیغات مانند گروه گویندگان و گروههای ارکستر، رخدادهای به یادماندنی و خاطرهانگیز آفرید. بلندطبعی استاد نواب صفا موجب شده تا ایشان در روایت جامع و کامل خود حتی از رانندگانی که زحمت انتقال دیگران را تقبل کرده بودند نیز یاد کند. به گفتهی ایشان، فرستندههای 100 کیلو بایت تا سال 1343 در اطراف و اکناف ایران، در سیستان و بلوچستان، خراسان، آذربایجان و گیلان نصب و راهاندازی شد. فرستنده مرکز اصفهان از همه نقاط اهمیت بیشتری داشت. راوی خود طی سالهای 1347 تا 1354 مدیریت کل رادیو اصفهان را بر عهده داشته است. توصیفیان از گویندگان مشهور رادیو اصفهان و تهران، ماجرای عملیات احداث تونل کوهرنگ در سال 1329 و استفاده از فرستنده محلی برای اخذ خبر و پخش سریع آن در محدوده فرستنده اصفهان در زمان مدیر کلی اسفندیار بزرگمهر را تشریح کرده است. در ادامه نواب صفا از مشکلات گویندگی و پیشرفت کار یک گوینده، جریمه 5 تومانی برای هر تپقزدن مجری و گوینده و سختگیریهای حساب شده در کار گویندگی، فن دکلمه، فنون گویندگی، کلاسهای گویندگی، رپُرتاژ، کلاسهای انجام مصاحبه و ویژگیهای انجام مصاحبه، دستگاههای سنجش صدا برای رادیوفونیک بودن و تشخیص زیر و بمِ صدا و انعطافپذیربودن آن و لزوم اهتمام ویژه برای تربیت گوینده در زمان کنونی و کاستن از اغلاط گفتاری، سخن گفته است.
خاطرات رادیو حاکی ازآن است که انتخابها بر اساس شایستگی افراد بود. هنرمندانی همچون نواب صفا نسبت به اشعار و آهنگهای مبتذل آن دوران واکنش سریع نشان داده، با نگارش مقالات انتقادی در نشریات پر تیراژ، حریم ادبیات و موسیقی ایرانی را محفوظ نگاه میداشتند. نواب صفا در پایان از سایر همکاران خود در بخشهای مختلف رادیو یاد کرده است: عزیزالله حاتمی پایهگذار نمایشنامههای رادیو، خانم مهریار و دیهیم، ژاله، آقای محتشم، اکبر مشکین و سارنگ. نقشهای اکبر مشکین در برنامهی «شما و رادیو» همواره به یاد ماندنی است. به گفتهی نواب صفا، در ابتدا عنوان و سمتی به نام تهیهکنندگی در ادارهی رادیو وجود نداشت. در زمان ریاست آقایان معینی و سمیعی هنگامی که نوارهای مغناطیسی به بازار آمد، موضوع تهیهکنندگی نیز مطرح و کلاس و دوره در داخل و خارج از کشور برای آن گذاشته شد. در دهه 1320 شاهرخ نادری، محبی و معلم، از تهیهکنندگان بنام و موفق رادیو بودند. معرفی اپراتورهای رادیو، صدابردارهای خوب، ساخت استودیو شماره هشت با ظرفیت سیصد نفر تماشاچی و اجرای برنامههایی مانند: مسابقه، نمایشنامه جانی دالر، بیست سؤالی، مردم، مرزهای دانش، شما و رادیو، مشکلات ضبط در ایستگاه میدان ارگ، مهمترین موضوعاتی بوده که در مصاحبهی فعال و جذاب با استاد نواب صفا مطرح شده است.
به جرأت میتوان گفت شاهبیت برنامههای رادیو طی دهههای 1350-1330 خورشیدی، شاهکار جاودان داوود پیرنیا یعنی برنامه گلها بوده است. از این رو، بررسی ابعاد مختلف این برنامهی غنی موسیقی و فرهنگی در قسمتهای مختلف سرگذشت رادیو گنجانده شده است. مبنای بررسی و تحقیق پیرامون برنامه گلها، خاطرات و مصاحبههای ضبط شده(به ویژه مصاحبههای انجام شده توسط شاهرخ نادری با همکاری آذر پژوهش در سال 1355)، اسناد مکتوب، دیداری و شنیداریِ برجای مانده از دوران پیش از انقلاب است. استاد داوود پیرنیا(1350-1281ش) فرزند حسن پیرنیا(مشیرالدوله)، آگاه از ردیف موسیقی، نوازنده پیانو، آشنا با زبانهای فرانسوی، انگلیسی و آلمانی، استاد در زبان و ادبیات فارسی، مؤسس و سرپرست برنامه گلها در سال 1335 خورشیدی و به تبع آن، برنامه گلهای رنگارنگ، برگ سبز، یک شاخه گل و گلهای صحرائی (بر مبنای ترانه های محلی) بود. این برنامه مبداً گروه موسیقی رادیو تلویزیون شد که به اهتمام وی تشکیل گردید.(9) ایشان مبتکر برنامه کودک در رادیو نیز بودهاند.
وضعیت نابسامان اجتماعی و فرهنگی ایران در دهههای پایانی قرن 13 و اوایل قرن 14 هجری زمینههای تهیه و تدوین این برنامه را فراهم ساخت. پیرنیا در تبادل نظر و گفتگو با شخصیتهای دانشگاهی، هنردوستان و اساتید موسیقی و ادبیات، به این نتیجه رسید که « هنر و فرهنگ ایران در قسمت موسیقی و ادبیات از بین رفته زیرا سینه به سینه انتقال پیدا کرده بود. قبل از کلنل وزیری نُت نبود و ثبت نشده بود. فرهنگ غنی و صیقلیافته مردم ایران پس از ورود و هجوم خارجیان به ایران در شهریور 1320 و عربدهجویی بیگانگان، رواج کابارهها و کافههای مبتذل، با تنزل شدید هنر موسیقی روبرو گردید. تا اینکه گلهای جاویدان به صورت محدود و در شکل تک نوازی نوازندگان شروع به کار کرد و سپس گسترش یافت. به تدریج سلیقه عمومی و بعد از آن سلیقه خواص مانند اساتید دانشگاه و دانشگاهیان را تأمین کرد. گلهای رنگارنگ تنوع بیشتری یافت. گلهای صحرایی به فولکلور و فرهنگ عامه توجه داشت در حالی که در گلهای بارانی، آهنگهای محلی استانهایی مانند لرستان، آذربایجان و کردستان گنجانده شد. برگ سبز با موسیقی و اشعار عرفانی، برای عرفا تهیه شد. بدین ترتیب سلیقه عموم مردم جامعه در نظر گرفته شد و ارتقاء یافت و از اشاعه و توسعه بیشتر آهنگهای مبتذل و زشت جلوگیری به عمل آورده، مردم از فرهنگ و هنر اصیل ایرانی مطلع شدند. نکته حائز اهمیت دیگر اینکه از آنجایی که شناخت مردم ایران از ادبیات و شعر و شاعری محدود به نقالی اشعار شاهنامه فردوسی در قهوهخانهها، تفأل به دیوان حافظ، آموزش بوستان و گلستان سعدی در مکتبخانهها و استفاده عرفا و دراویش و دانشگاهیان از اشعار مولانا بود، اکثریت مردم جامعه از بخش بزرگی از نویسندگان نظم و نثر پارسی آگاهی و اطلاع چندانی نداشت. برنامه گلها گامی موفق در راه شناساندن این دسته از شعرا به جامعه ایرانی برداشت. ادبیات غنی این گروه از شاعران از طریق رادیوی زنده موسیقی ایرانی با تکنوازیها و تنظیمات برای ارکستر، آهنگ و هارمونی معرفی گردید. افزون بر این، بسیاری از قطعات شعر، آواز و ترانه که مهجور مانده بود، پیدا و اجرا شد. نمونه بارز آن احیای مثنوی صدری بود که روزگاری توسط استاد ابوالحسن صبا به افتخار صدر اصفهانی اجرا شده بود. این مثنوی توسط مرحوم داوود پیرنیا و با مراجعه به یکی از رباطهای کوره راه کویر و دیدار با پیرمردی اهل دل ضبط و ثبت گردید.»(10)
داوود پیرنیا معاصر موسیقیدانانی همچون صبا، محجوبی، وزیری، خالقی و عبادی، تربیت یافته مدرسه سنلویی تهران، در رشته حقوق از دانشگاه سوییس فارغ التحصیل شد. پیرنیا را افرادی مانند آقایان محنک، نکوگر، محبی، یموتی، جهانفر، امینی(صدابردار) در برنامه گلها یاری میرساندند. پس از کنارهگیری پیرنیا از برنامه گلها، مدتی آتش گلها فسرده شد تا آنکه با مدیریت ابتهاج طی سالهای 1357-1350، آتش افسرده دوباره زبانه کشید.(11) به گفتهی ابتهاج: «پیرنیا به اقلیتهای مذهبی اهمیت فراوان میداد خاصه در جشنها و اعیاد آنها. پیرنیا دِین بزرگی بر گردن تمامی هنرمندان ایران دارند. فوت هنرمندان بزرگ، مانند صبا، خالقی و محجوبی، احتمال نابودی قطعات موسیقی، رواج موسیقی مبتذل، کنارهگیری اساتیدی مانند ادیب خوانساری و غلامحسین بنان، امید به پرورش هنرمندان شایستهای مانند کسایی، شهناز، عبادی و خرم، مهمترین نتایج برنامه غنی و فرهنگی گلها بود که اکثریت جامعه به ویژه فرهیختگان را جذب خود کرده بود و میراث گرانبهای ادب و هنر و موسیقی ایران زمین است. در این زمان با ادغام گلهای جاویدان، گلهای صحرایی، گلهای رنگارنگ و یک شاخه گل، گلهای تازه متولد شد. به کار بردن اشعار شعرای شعر فارسی در این برنامهها نه تنها بر غنای ادبی آن افزود بلکه موجب احیای شعر فارسی نیز گردید.»(12)
در مصاحبه با لطفالله مجد، آذر پژوهش و روشنک، خاطرات ایشان در خصوص شکلگیری برنامه گلها گردآوری شده است. در این میان، خاطرات خانم روشنک جالب توجه است. وی در سال 1327 با سمت گوینده و با گذراندن امتحان از میان 81 نفر شرکتکننده وارد رادیو شد. سعید نفیسی، صبحی، حسین زاهدی و حسینقلی مستعان هیئت ممتحنه این آزمون را تشکیل میدادند. سعید نفیسی از سال 1318 از طرف کمیسیون رادیو مأموریت داشت از افراد صاحب ذوق و اطلاع درخواست کند گفتارهایی درباره تاریخ و جغرافیای ایران برای رادیو بنویسند. همکاری وی با رادیو تا سالها بعد ادامه داشت.(13) روشنک کار گویندگی را تا سال 1334 ادامه داد و در این سال با پیشنهاد پیرنیا به برنامه گلها پیوست. نام روشنک را پیرنیا برای صدیقه ساداترسولی انتخاب کرد. قبل از وی کوکب پرنیان گوینده خوش صدای رادیو بود. نخستین شعری که با کلام روح نواز روشنک بیان شد دو بیت زیر بود:
طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد
شب که خورشید جهانتاب نهان از نظر است طی این مرحله با نور مهی باید کرد
سرگذشت رادیو، در زنده نگهداشتن یاد و خاطره هنرمندان زحمتکش این مرز و بوم که غالباً در گمنامی و کملطفی جامعه روزگار را سپری کردند نیز گامی اساسی برداشت. شاهرخ نادری سالها قبل به دیدار لطفالله مجد که به دلیل بیماری خانهنشین شده بود رفت و با وی مصاحبه کرد. لطفالله مجد از اواخر 1320 یا اوایل 1321 به دنبال آگهی در روزنامه درباره نیاز رادیو به نوازنده، به اداره موسیقی واقع در کوچه خندان در خیابان لالهزار تهران رفت و در حضور اساتید مبرز اعضای شورای موسیقی، روحالله خالقی، موسی معروفی و کلنل وزیری، به نواختن قطعه چهارگاه با ساز سهتار پرداخت که سخت مورد توجه ایشان قرار گرفت. پس از آن بود که همکاری با گلها و داوود پیرنیا را آغاز کرد. به تدریج اساتید دیگری مانند محجوبی، صبا، حسین یاحقی و تجویدی به برنامه گلها آمدند.
در خاطرات ابراهیم سپهری از اولین مدیران رادیو، شرح نسبتاً جامعی از مصیبتها و مشکلات گریبانگیر جامعه و مردم ایران در سالهای جنگ جهانی دوم، کاهش مواد اولیه و نیازمندیهای مردم در بخشهای مختلف ارائه شده است. در آن زمان، به دلیل کاهش بودجه دولت و به تبع آن بودجه اداره تبلیغات رادیو، همه مجبور به صرفهجویی شدند به نحوی که «لاستیکهای اتومیبل اداره قریب 70 وصله خورد بود اما توانایی تعویض نبود. پنچری موتورسیکلت اداره در راهها بر زحمت نامهرسانها میافزود. تا شهریور 1320 اداره تبلیغات در محل میدان سوم اسفند یا همان سرهنگ سخایی امروز قرار داشت و جون آن محل کافی نبود محل جدید در خیابان لالهزار اجاره شد که شامل چندین باغ، عمارت، اتاق و حوضخانه بود. این محل به علیاصغرخان اتابک تعلق داشت. اداره رادیو تا 1323 در این محل برپا و شاهد تغییرات پی در پی مدیران مختلف بود که با تغییر کابینهها تغییر میکردند. حتی در یک کابینه مدیر چندین بار تغییر میکرد.»(14)
در سرگذشت رادیو، قطعات موسیقی و آواهایی که در ابتدا، حین یا پایان هر برنامه پخش شده برگرفته از صفحات موسیقی، نایاب و متعلق به مجموعههای خصوصی افراد بوده است مانند قطعهای که در آن، آواز «یار نازنین» با صدای استاد جواد بدیعزاده، ویولن مرتضی خالدی و تار کاموسی شنیده میشود و در استودیویی در بمبئی هندوستان ضبط و تهیه شده است.
حمید قنبری در خاطرات خود از کمپانی کلمبیا، نخستین شرکت ضبط صفحه در ایران سخن میگوید. این کمپانی آغازگر ضبط صفحه و سپس نوار در ایران بوده است. پس از کمپانی کلمبیا، شرکتها و افراد دیگر این کار را ادامه دادند. مانند عشقی که در سالهای 1329-1328 در خیابان لالهزار اقدام به ضبط موسیقی از روی فیلمهای موجود در بازار بر روی صفحات 45 دوری مینمود. قنبری همچنین از رؤسای مختلف رادیو مانند حسینقلی مستعان، محمود رجاء، پنبهچی، ابراهیم سپهری و معینیان، دستمزدهای ناچیز به دلیل بودجه کم دولتی، اداره بیسیم و اداره جدید رادیو، زحمات زیاد رفت و آمد به اداره جدید، برنامه قصهگویی آقای مستوفی، عشق و علاقه فراوان به کار در رادیو سخن گفته است. به گفتهی حمید قنبری: «با وجود دستمزدهای بسیار کم، بهترین پیِّسهای روز و خارجی از رادیو ترجمه و پخش میشد و بسیار جالب بود. حتی پس از انقلاب با آنکه یکی از مدیران اعلام کرد که سابقه هنرمندان را قبول ندارند و هر کس باید از صفر شروع کند، بسیاری همکاری با رادیو را همچنان ادامه دادند. برخی مانند من خانهنشین شدیم و کسی هم سراغی از ما نگرفت. کسی نیامد مراجعه کند بگوید کجا رفتید و سابقه شما چی شد؟»(15)
در سرگذشت رادیو حتی آرشیو و بایگانی رادیو نیز مورد توجه قرار گرفته است. از اینرو مصاحبهای مفصل با خانم رضایی از آرشیویستهای رادیو انجام شده است. رضایی عضو شورای موسیقی رادیو بوده که در انتخاب و دستهبندی نوارها، صداها و آواها نظر میداده است. رضایی کار خود را به تنهایی و بر اساس تجربه شخصی آغاز کرده، پیشرفت داد. تنها آرشیویست رادیو که با کمک دفاتر رنگی، به طبقهبندی و منظم کردن آرشیو صداهای موجود در اداره رادیو شامل ترانهها، تفکیک خوانندگان مرد و زن، ارکسترها، تکنوازیها، قطعات موسیقی و سخنرانی رجال و شخصیتهای سیاسی و فرهنگی کشور پرداخت. وی بنا بر علاقه شخصی و آشنایی با زبان روسی و صفحات روسی در اداره محل بیسیم، به این کار روی آورد. «پس از دفاتر رنگی، استفاده از کارتکس برای مشخصات هر نوار و هنرمند معمول و رایج شد. در محل اداره بیسیم، به دلیل کمبود امکانات، یک نوار(سیمی، 78 دوری و ریلی) یا صفحه، چندین مرتبه پاک شده برنامه جدیدی بر روی آن ضبط می شد. اولین دستگاههای ضبط تلفنکن چمدانی شکل بود. در ساختمان جدید از دستگاههای آمپکس استفاده میشد. به تدریج برنامههای رادیو به 24 ساعت افزایش یافت و آرشیو نیز متحول شد. از این رو لازم بود آهنگ برنامهها حداقل یک هفته قبل آماده پخش شود. برنامهی «زن و زندگی» 10 آهنگ، «کاروان شعر و موسیقی» و «کارگران» هر کدام تنها 2 آهنگ داشت که در زمان پخش برنامه، آهنگها تحویل کارگردان داده میشد.»(16) در زمان ریاست آقای روحانی، تهیه برنامه موسیقی غربی نیز به رضایی داده شد. وی به صفحه فروشیهای سطح شهر رفته، آهنگهای غربی را تهیه میکرد و در ساعت 10 شب به مدت نیم ساعت از رادیو پخش مینمود. پس از دوبله آهنگها، صفحات باز گردانده میشد. رضایی در پاسخ به این پرسش که چرا آرشیو رادیو در دو محل متفاوت بود؟ میگوید: « در سالهای 1345-1344 متخصصان ژاپنی به ساختمان جام جم آمدند. از آنجایی که موش به ساختمان وارد شده بود بنابراین آرشیو را از زیرزمین به جای دیگر منتقل کردند. این مسأله مورد خنده ژاپنیها قرار گرفت.» خانم رضایی نیز در پاسخ به پرسشهای مصاحبهکننده، به معرفی همکاران خود در دوران خدمت خود در اداره رادیو پرداخته است. افرادی مانند: رئوفی(مسئول افکت)، یورا(مدیر برنامههای خارجی)، سلیمیزاده(مسئول موسیقی کلاسیک)، حقیقی(انباردار)، دادسرشت(صاحبجمع و مسئول تعویض نوارهای قدیمی) و زاهرانی(ماشیننویس).
خاطرات مجید وفادار، نوازنده پیشکسوت ویولن و آهنگساز، پیرامون ویژگیهای ساز ویولن و ابتکار وی در کوک این ساز بوده است. همچنین از مشیرهمایون شهردار استاد پیانو، نوازنده و آهنگساز یاد شده است. مشیرهمایون شهردار در 1909 همراه با درویشخان، طاهرزاده، رضاقلیخان نوروزی، حسنخان ویولن زن و باقرخان کمانچهزن به لندن رفته، اقدام به ضبط برنامه موسیقی نمودند. در زمان پخش این برنامه در سال 1340، همهی افراد گروه به جز باقرخان کمانچهزن که خانهنشین شده بود، فوت کرده بودند. در ادامه، به پاس زحمات پیشینیان، برنامه قصه شمع نوشته استاد نواب صفا و سردبیری و صدای مرحوم پژمان بختیاری پخش شده است. پخش صدای پژمان بختیاری همراه با سرودن یکی از اشعارش به عنوان میراث ماندگار ادبیات ایرانزمین بسیار دلنشین و جذاب است. مرحوم پژمان بختیاری عضو انجمن ادبی افسر که اشعار جاودانهای از خود به یادگار نهاده است. آواز و شعر معروف پژمان بختیاری با صدای هنرمند گرامی منوچهر همایونپور از خواندگان صاحب نظر موسیقی اجرا شده است.
استاد مرتضی نیداوود، نوازنده چیرهدست تار، متولد 1280 خورشیدی، فرزند بالاخان تحصیلات مقدماتی را در مدرسه آلیانس تهران گذراند و در زمان خود موفقترین شاگرد کلاس تار درویشخان بود که موفق به دریافت نشان تبرزین طلایی ویژه شاگردان ممتاز درویشخان شد. حسین سنجری، اسماعیل کمالی و قمرالملوک وزیری از مهمترین شاگردان و دستپروردگان نیداوود بودهاند. نیداوود یار دیرینهی عارف قزوینی، در نخستین کنسرت عارف با نام «گریه کن» وی را همراهی نمود. تصنیف این کنسرت، پس از شکست قیام خراسان و شهادت کلنل محمدتقیخان پسیان سروده شد.(17) نیداوود با راه اندازی رادیو به رسانهی صوتی راه یافت و در برنامههای زنده موسیقی در مرکز بیسیم شرکت و با استاد صبا، مججوبی، ادیب خوانساری و ابراهیم منصوری همکاری نزدیک داشت. حفظ و اشاعه گوشههای مهجور و در شرف فراموشی تار، مضراب بسیار قوی و شیرین، تلاش برای ماندگاری موسیقی ایرانی و زنده نگهداشتن آن در آرشیو رادیو ویژگیهای منحصر بفرد این استاد بیبدیل را تشکیل میدهد. آهنگ معروف «مرغ سحر» و آهنگ شعر پژمان بختیاری با مطلع «آتشی در سینه دارم جاودانی عمر من مرگی و نامش زندگانی» از دیگر آثار ماندگار استاد نیداوود است. خاطرات نیداوود نیز از قسمتهای قابل توجه سرگذشت رادیو بوده است.
یکی از برنامههای سرگذشت رادیو به معرفی و شرح فعالیتهای هنری استاد ابوالحسنخان صبا اختصاص دارد. شخصیت کمنظیر که موسیقی جزیی از حیات آن چکیدهی هنر، اخلاق و انسانیت بود. بزرگانی نظیر وی علاوه بر هنرمندبودن، مرد اخلاق نیز بودند. وی فرزند شخص هنردوست و مشوق هنر، ابوالقاسمخان کمالالسلطنه بود که منزل مسکونیاش در خیابان ظهیرالسلام اکنون به موزه صبا تبدیل شده است.(18) حسین تهرانی، علی تجویدی، فرامرز پایور، جواد بدیعزاده، حسن کسایی، همایون خرم و جمع دیگری از اساتید برجسته موسیقی این سرزمین از محضر درس و اخلاق صبا بهرهها گرفتند و توشهها اندوختند. در این برنامه ضمن پرداختن به پیشینهی خانوادگی استاد صبا، در مصاحبه با نزدیکان ایشان، ویژگیهای شخصیتی، هنر موسیقی، نوازندگی، آهنگسازی و تدریس استاد صبا به بحث گذاشته شده است. ابوالحسن صبا در سن 12 سالگی و پیش از راه یافتن به محضر درویشخان نوازندگی میکرد. کلنل علینقی وزیری نیز از نخستین معلمین موسیقی ابولحسن بود که تار، سهتار و ویولن را به وی آموخت. تقی تفضلی از دوستان نزدیک صبا که سی سال مجالست وی را داشته، سه تار را از او فراگرفته و همیشه مهمان استاد بوده، درباره ایشان میگوید: «صبا در یک خانواده بسیار اصیل و متشخص پا به عرصه وجود گذاشت. فتحعلیخان صبا ملکالشعرای زمان فتحعلیشاه جد اعلای وی بوده که صاحب هشت جلد کتاب از جمله شهنشاهنامه در 40 هزار بیت، خداوندنامه در نعت پیامبر و کتاب گلشن صبا در مواعض و نصایح بوده است. وی همچنین حاکم کاشان، قم و کلیددار آستان قدس رضوی بود. محمودخان صبا ملکالشعرای عصر ناصرالدینشاه قاجار، در علم ادب، تاریخ و سیِّر و محاضرات، خط و نقاشی و منبتکاری استاد بوده است. کمالالسلطنه دکتر طب بود و ساز خوب میزد. استاد صبا تمام سازهای ایرانی را در حد کمال و بینظیر مینواخت، موسیقیدانی اهل شعر، گلدوزی، نجاری، منبتکاری، نویسندگی و خوشنویسی بود. صبا خط شکستهنستعلیق بسیار زیبایی داشت. مردی بلندهمت، با شرف، ایرانی و وطندوست بود. استادی که هیچگاه از شاگردانش حقوق نگرفت. علوِّطبع و همت داشت. صبا نمونهی والای استادی، بزرگواری، مهربانی و فروتنی، دقت نظر، شکیبایی، علوِّ طبع، بیمیلی به مال و منال دنیا برغم تنگدستی، دارای پشتکار و سرسختی تا آخرین لحظات عمر، بلندهمتی، وارستگی، مردمی و مردمدوستی بود. صبا برخلاف شخصیتی مانند کلنل علینقی وزیری که هنرمندی مرتبط با محافل خاص و اشرافی بود، فردی مردمی و عاشق مردم بود، با مردم زندگی کرد، دعوت همه را میپذیرفت و همه جا میرفت و ساز میزد.»(19) تقی تفضلی علاوه بر خاطرات خود از روایت دیگران به صورت کتبی و شفاهی نیز سود برده است. بنابراین تعدد و تنوع راویتها درباره استاد صبا بر اعتبار و سندیّت روایت افزوده است.
استاد صبا پس از آمدن به تهران در سال 1317 و تأسیس کلاس درس، همراه با استاد تاج اصفهانی، اسماعیل مهرتاش، ادیب خوانساری، جواد بدیعزاده و تاتایی به لبنان رفته، اقدام به ضبط صفحات موسیقی نمودند. هرچند وی در ویولن استادی تمام داشته اما سهتار، تار، سنتور، کمانچه و فلوت نیز مینواخته است. سه تار را نزد پدرش و میرزا عبدالله، تار را نزد درویشخان، سنتور را در نزد علیاکبرخان شاهی، تنبک را نزد حاجیخان، کمانچه را نزد حسینخان اسماعیلزاده و سرانجام ویولن را نزد استاد حسین هنگآفرین و نت و تئوری و هارمونی و آهنگسازی را در مکتب علینقیخان وزیری آموخت. با افتتاح رادیو در 1319 همکاری صبا با آن آغاز شد. وی تکنواز، مسئول و عضو شورای موسیقی بود. همکاری صبا با رادیو ادامه داشت و ارکسترهای مختلف را سرپرستی میکرد. ساز سولو مینواخت تا اینکه برنامهی گلها شکل گرفت. صبا یکی از ارکان برنامه گلها بود و پیرنیا از وجود صبا در گلهای جاویدان سود فراوان برد. این بخش از روایت در سرگذشت رادیو برگرفته از خاطرات و محفوظات گوینده و کتاب نامنامه موسیقی ایرانزمین نوشته مهدی ستایشگر است. بخش عمدهای از این کتاب، برگردان روایتهای شفاهی درباره اساتید موسیقی در برنامههای مختلف رادیو از جمله رادیو تهران مانند برنامه دارالفنون است. حسنختامِ این برنامه، قطعاتی از سهتار و تار استاد صبا میباشد.
تاریخچهی مجریگری و تولید برنامه در رادیو، بخش دیگری از سرگذشت رادیو است. مصاحبه با بیژن پیرنیا فرزند داوود پیرنیا مجری و گوینده برنامه کودک در همین راستا صورت گرفته است. روایت بیژن حاکی از آن است که وی در سنین 10-9 سالگی به عنوان مجری و گوینده برنامه کودک، به ابتکار پدرش، انتخاب گردید. نوشتن برنامه در ابتدا بر عهده داوود پیرنیا و سپس دکتر معین افشار، حقوقدان، موسیقیدان، نقاش و شاعرِ آشنا با فرهنگ و ادب ایران بود. به گفتهی نخستین مجری برنامه کودک رادیو، «به دلیل محدودیت زمان و استودیو، ضبط برنامه تا نیمههای شب و تا یک شب طول میکشید به حدی که ما با موتور سهچرخه به منزل میرفتیم. اتوبوس و تاکسی نبود و اداره رادیو امکانات نداشت. شبی ضبط برنامه طول کشید، من خسته و خوابآلوده شده بودم و چون جای خواب نبود در یکی از کمدها خوابیدم. دیگران موقع ضبط، دنیال من میگشتند. ضبط برنامه بیشتر روزانه بود و گاهی به دلیل ناقصبودن برنامه و یا خرابی نوار و یا مناسبتی مجبور بودیم. بنابراین مرا ساعت شش و نیم صبح به رادیو میبردند و برنامه زنده پخش میشد.»(20)
با توجه به نبود پخش ویدیویی در آن زمان، مسئولین برنامه کودک با تهیه بلیت از سینماهایی که فیلمهای مناسب کودک پخش میکردند، کودکان یتیم و نیازمند را به سالنهای سینما معرفی تا از آن استفاده نمایند. پیرنیا به محدودیتها و معذوریتهای فرهنگی برای اشتغال دختران در برنامه کودک و گویندگی اشاره دارد. خانم چهرهنگار از اولین همکاران وی در برنامه کودک بود. بیژن پیرنیا کار گویندگی برنامه کودک را تا 10 سال و بدو ورود به دانشگاه ادامه داد. خدمت بدون مزایای مادی و تنها به خاطر عشق و علاقه، شور و شوق و دوستی با بچهها، آگاهی دادن به کودکان و شناساندن حقوق کودکان به آنان. در ادامه، بیژن پیرنیا به تشریح وضعیت جنوب شهر تهران در دهههای گذشته پرداخته، در شرح نامهای از بچههای جنوب شهر به رادیو و مشکلات زیستمحیطی محل زندگی و تحصیل، خاطراتی زیبا بیان کرده است. برنامه کودک نقش مؤثری در انعکاس این مشکلات به مسئولین شهر و رفع آنها داشت. برنامه کودک همچنین به معرفی کودکان موفق و الگو قرار دادن آنها میپرداخت. آرم برنامه کودک قسمتی از آهنگ «آیدا وردی» آهنگی بسیار ساده و دلنشین بود که طلوع خورشید، شعاع و تیغههای آفتاب، شروع زندگی و درخشش را تداعی و القا میکرد. این آهنگ ساده در کنار آهنگ و ملودیهای سنگین برنامه گلها که مخصوص برگسالان بود، برای کودکان کشش و جاذبه فراوان داشت. بخشی از نمایشنامههای رادیویی که توسط بیژن پیرنیا و دستیاران او اجرا گردیده، ضمیمه این مصاحبه است. در ادامه این برنامه اشعار سروده شده توسط کودکان نیز پخش شده است.
همانگونه که ذکر شد سرگذشت رادیو به عنوان آرشیو با ارزشی از خاطرات، گفتارها و مصاحبههایی است که نه تنها تاریخ و روند شکلگیری بخشهای مختلف رادیو را در طول هفت دهه فعالیت مستمر و پر فراز و نشیب آن نمایان میسازد بلکه فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن دوران را نیز به تصویر میکشد. آگاهی مصاحبهکننده و پرسشگر در جذابیت و تنوع مطالب نقش مهمی داشته، اطلاعات تاریخی حداکثری استخراج و برخی اغلاط در روایت راویان اصلاح شده است. آنچه در وهلهی نخست در روایتها، گفتگوها و مصاحبههای سرگذشت رادیو خودنمایی میکند حضور حافظهی جمعی یعنی تاریخ نه روایت فردی و تجربهی صرفاً شخصی راویان برنامه است. به نحوی که روایتها کاملاً اجتماعی بوده، از شخصیتهای متعددِ عامل و ناظر در صحنهی رسانهی شنیداری(رادیو) سخن به میان آمده است. این نکته نیز بر سندیّت و اعتبار روایت و گفتگو افزوده است.
آرشیوی که باید دستمایهی نگارش تاریخ شفاهی صدا، تولید منابع دیداری و تصویری، آلبومهای غنی صدا و مجموعههای مستند و داستانی و سینمایی شود. مبنای نگارش تاریخ شفاهی صدا، روایات شفاهی یعنی خاطرات و مصاحبهها و گفت و گوهای انجام شده در این برنامه خواهد بود. منابع مکمل و مؤید این روایتها را دیگر برنامههای رادیو و تلویزیون، اسناد مکتوب و دیداری و شنیداری تشکیل خواهد داد. بدین ترتیب علاوه بر آنکه تاریخی جامع و کامل فراهم و اعتبار و سندیّت علمی این اثر افزایش خواهد یافت. از سوی دیگر، با وجود ضرورت انکارناپذیر نگارش تاریخ شفاهی رادیو و تبدیل زبان گفتاری سرگذشت رادیو به متن نوشتاری، لازم است فایل صوتی این برنامهها به ویژه هنرنمایی هنرمندان فقید و زنده و صدای آن عزیزان نیز به صورت کتاب صوتی و گویا تهیه و ضمیمه تاریخ مکتوب آن گردد. این خود کارایی بالای عرصه تاریخ شفاهی را نشان میدهد.
1.تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، حسین محبوبی اردکانی، به کوشش کریم اصفهانیان و جهانگیر قاجاریه، جلد سوم، انتشارات دانشگاه تهران، 1376، چاپ دوم، صص 76-75.
2.همان، ص 76.
3.روزنامه اطلاعات، شماره 9565، 25/12/1336.
4.تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، همانجا، ص 77.
5.رادیو تهران، همکاران، www.radiotehran.irib.ir/hamkaranview, تاریخ بازیابی: 14/5/1391
6.يکشنبه ۱۶ تير ۱۳۸۷ ، www.aftabir.com
7.سرگذشت رادیو، خاطرات عبدالعلی وزیری.
8.سرگذشت رادیو، خاطرات نواب صفا.
9.نامنامه موسیقی ایرانزمین، شرح احوال موسیقیدانان و موسیقی پژوهان و پژوهشهای موسیقیایی، مهدی ستایشگر، تهران، انتشارات اطلاعات، جلد سوم، 1388، چاپ دوم، ص 123، مدخل پیرنیا.
10.سرگذشت رادیو، مصاحبه با بیژن پیرنیا.
11.نام نامه موسیقی ایران زمین، جلد 3، ص 19، مدخل ابتهاج.
12.سرگذشت رادیو، خاطرات و یادداشتهای هوشنگ ابتهاج.
13.پژوهشگران معاصر ایران، هوشنگ اتحاد، تهران، انتشارات فرهنگ معاصر، جلد چهارم، 1381، ص 399.
14.سرگذشت رادیو، خاطرات ابراهیم سپهری.
15.سرگذشت رادیو، مصاحبه با حمید قنبری.
16.سرگذشت رادیو، خاطرات خانم رضایی.
17.از صبا تا نیما، تاریخ 150 سال ادب فارسی، آزادی-تجدد، یحیی آرین پور، جلد دوم، تهران، انتشارات زوار، 1381، چاپ نهم، ص 353.
18.موزه استاد ابوالحسنخان صبا، در نزديكي ميدان بهارستان، در شمال خیابان ظهیرالاسلام قرار دارد. اگرچه در چوبی و نمای قدیمی خانه ـموزه صبا با اندكی دقت از سایر نماهای خیابان قابل شناسايي است، اما وجود چنین موزهای در راسته ظهیرالاسلام كه امروز از آن به عنوان بورس كاغذ و مقوا یاد میشود، به مهجوریت آن دامن زده است. به مجرد وارد شدن به موزه، حوض پر از آب كوچكی را میتوان ديد كه وسط حیاط خودنمایی میكند. سمت راست، دالانی است كه در اصل، موزه از آنجا و با عبور كردن از مقابل اتاقك نگهبانی، آغاز میشود. در ابتدای سالن، ویترینی قرار دارد كه مجموعهای زیبا از وسایل شخصی صبا مانند دفتر یادداشتهای شخصی او و شعرهایی را كه به خط خوش استاد بر سینه كاغذ نقش بسته به نمایش میگذارد. لكههای زرد روی دفتر یادداشت و ناخوانا بودن برخی شعرها و نوشتهها حكایت از گذر ایام عمر دارد. عینك و قلم و دوات، بنچاق قدیمی (1316 قمری). گزارشي از موزه زندهياد ابوالحسن صبا، استاد برجسته موسيقيايراني، ديدار با تاريخ موسيقي ايران، آزاده صالحی،
در: http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum 18/4/1391 :تاریخ بازیابی
19.سرگذشت رادیو، خاطرات تقی تفضلی.
20.سرگذشت رادیو، مصاحبه با بیژن پیرنیا.
دکتر مهدی ابوالحسنی ترقی، مدرس و پژوهشگر تاریخ