شماره 81 | 11 مرداد 1391 | |
روی دیوار باشگاه گلف بلکوولف ران Blackwolf Run عکس قهرمانی سی ری پاک Se Ri Pak و جام قهرمانی اوپن زنان آمریکا در سال 1998 قرار دارد. پاکِ همیشه 20 ساله، لبخندی آشکار و تمام عیار برلب دارد. سپس در مسابقات 92 سوراخه غیرحرفهای انجمن گلف حرفهای زنان (LPGA, Ladies Professional Golf Association)، جنی چاسیریپورنJenny Chuasiriporn بهترین غیرحرفهای آمریکا دومین قهرمانی پیاپی را خود را به دست آورد و انقلابی را آغاز کرد. همان عکس پائین پلهها زمانی که میخواهید به رخت کن باشگاه بروید یعنی همانجا که سی ری پاک بهار گذشته از آن دیدن کرد به شما لبخند میزند. او گفت: «من سی ری پاک هستم، اما در واقع من سال 1998 در اپن آمریکا در باشگاه بلکوولف ران ایالت ویسکانسین به دنیا آمدم.» دختران در کره جنوبی نیمه شب زمانی که او بازی داشت بیدار بودند تا بازی او را ببینند و یا فردا صبح نوار ضبط شده آن را با تأخیر نگاه میکردند، و بعد هر کاری داشتند کنار میگذاشتند و به فضاهای کوچک تمرین گلف خود میشتافتند. پس از آن روز دوشنبه در شهر کهلر Kohler، جدا از دو قهرمانی پاک، دختری دیگر از کره جنوبی دوبار در مسابقات LPGA قهرمان شده است، دوباره قهرمانی گرافت نابیسکو Kraft Nabisco را برده است. سه بار در اپن زنان انگلستان اول شده است و چهار بار هم در اُپن آمریکا. نایئون چوی Na Yeon Choi، نفر چهارم جهان، در این رابطه میگوید: «همه رسانههای کره به ما میگفتند «بچههای سی ری» چون ما همیشه مسابقات او را نگاه میکردیم و با بازی بزرگ میشدیم.» این تورنمنت تأثیری جهانی و پایدار بر مسابقات زنان داشت، اما لحظات خاصی هم به وجود آورد که بر شرکت کنندگان و تماشاگران تأثیرگذار بودند. در سایت Milwovkee.com با بسیاری از شرکتکنندگان مهم در قالب یک طرح تاریخ شفاهی درباره لحظات خاص مهمترین تورنمنت گلف زنان طی 15 سال گذشته مصاحبه شده است. پرچمهای سفید او تا کنون در تالار افتخار جهانی گلفThe World Golf Hall of Famer سه قهرمانی را به ثبت رسانده بود، اما قهرمانی در اپن آمریکا، برای او که چهار بار دوم شده بود و در چهار تورنمنت دیگر جزء 10 نفر اول بود، حکم نهنگ سفید را داشت. اما 41سالگی دیگر تقریباً معلوم بود که آفتاب بخت او برای قهرمانی در اپن زنان آمریکا در حال غروب است. حریفان او در دو دور نخست جین گدسJane Geddes 38 ساله، قهرمان اپن 1986 زنان آمریکا، و مگ مالون Meg Mallon 35 ساله قهرمان اپن 1991 زنان آمریکا بودند. هر سه آنها امید داشتند که در این مسابقات برنده شوند- البته تا وقتی که اولین ضربه خود را روز پنج شنبه زدند. لوپز: کارمان را با سوراخ اول شروع کردیم. اول جین گدس به توپ ضربه زد و توپش افتاد سمت چپ سوراخ و ضربه مگ درست افتاد سمت راست سوراخ، و ضربه من هم در قسمت چپ سوراخ افتاد. پس نوبت به مگ رسید که باید توپش را در میآورد. ضربه اولش را ضد که خورد به یک درخت و از سوراخ دور شد. راست میگم الان هم که روبروی من است و شما هم در اپن آمریکا هستید. هیچ کس دوست ندارد در اولین سوراخ یک همچنین اتفاقی بیافتد. بعد نوبت من شد که ضربه من وارد منطقه سبز اطراف سوراخ شد بعد رئیس USGA هم آمد و به ما گفت کار را ادامه بدهیم. بعد شروع به حرکت کردیم و دیدم که مگ دوباره به توپ ضربه زد اما باز هم توپش در نیامد. به خاطر همین به قدم زدن ادامه دادم و رفتم به سمت منطقه سبز (منطقه چمن مسطح اطراف سوراخ) چون اصلاً از اتفاقی که افتاده بود خوشحال نبودم. واقعاً دلم برای مگ سوخت. آنقدر پیاده رفتم که دیگر مگ و جین را نمیدیدم اما دیدم جین به توپ ضربه زد. توپش را در هوا دیدم که البته وارد منطقه سبز نشد. شاید فکر کنید من خیلی خوشحال بودم، اما واقعاً راضی نبودم و برای همین بود که روی تپه ایستاده بودم. یادم میاد دستیارم تام به من نگاهی کرد و چون میدانست که من راضی نیستم گفت: چیزی میخوای؟ من هم گفتم دو تا قرص والیم داری؟ گدس: فکر کنم اولین سوراخ تورنمنت 45 دقیقه ای طول کشید که البته همه ما چندان کار را خوب شروع نکردیم. البته هنوز به این مسئله میخندیم. وقتی به محوطه سبز رسیدیم نوبت نانسی بود که به توپ در داخل محوطه ضربه بزند ولی دستیارش باید به او کمک میکرد تا حواسش را دوباره جمع کند. به گمان من همه ما کمی گیج بودیم. هنوز وقتی که در موردش صحبت میکنیم با هم میخندیم چون پسرک طوری گفت «نانسی، نانسی، نوبت تو است» که آدم خنده اش میگرفت. این زمین یکی از آن زمینهایی است که در آن به مشکل بر میخوری و با خود میگویی اول بگذار از شر این سوراخ خلاص شوم. لوپز: به سوی سوراخ دوم که میرفتیم همه کمی سردرگم بودیم. بعد مگ گفت میدانید آدم یک سال تمرین میکند تا در این آمریکا شرکت کند بعد که میایی اینجا در همان سوراخ اول کار خراب میشود. قبولش کمی سخت است. داشتیم به هم روحیه میدادیم چون بعد از سوراخ اول کار سخت تر میشد. وقتی به زمین مانند بلک و ولف ران میآیی و در سوراخ اول خوب کار نمیکنی باید بدانی هنوز راه زیادی پیش رو داری. ما هیچ کدام خوب کار نکردیم. اگر توپم وارد محوطه سبز هم میشد نمیتوانستم آنرا در محوطه بغلطانم. خیلی فکر میکردم. وقتی میآیم اینجا این زمین واقعاً ناخودآگاه مرا به فکر فرو میبرد. گدس: انگار که اصلاً تمرین نکرده بودیم. بدون شک بازی بدی نکردیم اما این هفته برای هر سه ما هفته عجیبی بود چون متأسفانه هر سه در یک گروه قرار گرفته بودیم. هر سه نفر در روز جمعه قصد داشتند شروعی خوب داشته باشند. در حالیکه از این دور قانون کات 10 ضربه ای اجرا میشد و از آنجایی که لیدر راند اول (لورا داویس) تنها سه امتیاز فاصله داشت، لوپز، مالون و گدس احساس میکردند که یک نکات اتفاق میافتد و آنها میتوانند دوباره به قهرمانی خود امیداور شوند. اما وقتی راند آغاز شد تمام این خوشبینیها از میان رفت. استین استاینهارت حامل پرچم گروه در روز جمعه: این همان گلفی است که من بازی میکنم. توپ من مدام از محوطه خارج میشود و من دوباره آنرا به محوطه میزنم. انتظار چنین چیزی نمیرفت. من به آن از دو نظر نگاه میکنم یکی اینکه چون من خودم اینطوری بازی میکنم میدانم چه احساسی دارد. اما از آنجایی که میدانم این اتفاق برای شما معمول نیست میدانم چقدر برایتان دردناک است اما دیدنش چندان کار ساده ای نیست. لوپز: آن سال کور LPGA یک شعار یا چیزی شبیه آن داشت با این مضمون «آهالی، بیایید بازی کنیم». اواخر آن به سوراخ 14 رسیده بودیم. من نشسته بودم و داشتم فکر میکردم خدای من در این دو روز گذشته این اولین باری است که هر سه ما با هم به منطقه سبز رسیده ایم. ما همه بازیکنهای خوبی بودیم اما تا سوراخ 14 با همدیگر به منطقه سبز نرسیده بودیم. همه آماده شده بودیم تا توپها را درون منطقه سبز بغلطانیم دستیارهایمان هم بودند. رفتم به سمت دخترها و گفتم توجه کرده اید که این اولین بار است هر سه با هم به منطقه سبز میرسیم؟ مگ نگاهی کرد و گفت «آهای، بیایید بازی کنیم». هر سه ما و دستیارها زدیم زیر خنده. حتماً تماشاچیها با خود میگفتند انقدر بد دارند بازی میکنند که دارند میبازند. اما از حرفی که مگ زد همگی به خنده افتادیم. گدس: این احتمالاً همان چیزی بود که هیچ کدام جرأت خندیدن به آنرا نداشتیم «آه، خدای من ما این کات را از دست خواهیم داد». اما در آن لحظه هیچ کدام از ما کاتی از دست ندادیم. اگر سالی یکی دو بار کاتی را از دست بدهید دیگر خیلی به شانس هستید. استاینهارد: یادم میآید در تی 15 بودیم و گروهی از تماشاچیها هم جلوی ما ایستاده بودند، مجبور بودیم صبر کنیم، یادم میآید نانسی پشتش را کرد به سوراخ و زل زل نگاه میکرد. فکر کنم همان موقع فهمید که کار تمام است. نگاهش یکنواخت بود انگار که میدانست دیگر تمام است. فکر کنم تا زمانی که به فیروی (منطقه بین منطقه سبز و تی) هجدهم نرسید خیالش راحت نشد. گدس: میدانستیم که سرنوشتمان با آخرین سوراخ گره خورده است. سرت را پایین میگیری و تمرکز میکنی چون میخواهی در رقابت بمانی و مردم هم دارند پشت سرت میآیند. و تو نمیخواهی کار بکنی که به تو بخندند اما یادم میآید که در سوراخ هجدهم بود که فهمیدم تقریباً کارمان را انجام داده ایم. در کنار هم شروع کردیم به راه رفتن به دو دوستم گفتم پایه حوله مان را برداریم و در حالیکه از فیروی پایین میآییم پرچم سفید را تکان دهیم. لوپز: من کلاً راضی هستم و خوشحالم که کات را از دست میدهم چون خیلی سخت بود. استانیهارد: داشتم از فیروی (تپه ماسه ای) پایین میآمدم که ناگهان صدای جمعیت را شنیدم با خود گفتم چه خبر شده است برگشتم رو به جمعیت و دیدم دارند اشاره میکنند. از شادی آنها بوجد آمدم. تنها کاری بود که میتوانستم بکنم. فکر کنم خیلی راضی بودند. گدس: آن موقع خنده دار بنظر میرسید. صادقانه بگویم کارمان در چهارچوب USGA خوب بود. ما سه بازیکن تراز اول بودیم که در کنار هم قرار گرفته بودیم و این امر روی ما اثر گذلشته بود. مسئله همین بود. بیهیچ توضیح اضافه دیگری. میتوان گفت آن مسابقه واقعاً وحشتناک بود. شاید مگ اینطور که من گفتم نگویم. اما مسابقه در عین حال حالب هم بود. آن موقع ما نمیدانستیم این مسابقه ورد زبان همه میشود. پایان رگیولیشن روز شنبه باد شروع به وزیدن کرد و کارباز هم سخت تر شد. در همین حال پاک 4 ضربه بیش از 75 دست ولی چازیریپورن همچنان چهار ضربه کمتر داشت. در یکشنبه پاک در گروه پایانی قرار گرفت و با میری مک کی جفت شد. چازیریپورن و لیزولت نومان جلوتر از آنها بودند. روز بدی بود و تعداد نمرههای سیاه افزایش پیدا کرد. چازیریپورن با یک ضربه پات (ضربه همراه با غلطیدن) 40 قوکی در سوراخ 18 یکی از 72 فراتر رفت. او در حالی محوطه سبز را ترک میکرد که نمیدانست در کورنمت چه جایگاهی پیدا کرده است. و در همان حال پاک به سمت سوراخ آخر میرفت. جنی چازیریپورن: واقعاً نمیدانستم. خیلی عجیب بود. تابلو امتیازها را آن لحظه نشان ندادند. فکر کنم سی ری بود که دو ضربه بیشتر داشت در سوراخ 17 یا 18 باید بازی میکرد. من خبر نداشتم که در سوراخ 17 یک امتیاز بیشتر از استاندارد گرفته است. وقتی که من داشتم بازی میکردم امتیاز او را روی تابلو امتیازهای سوراخ 18 نشان ندادند. جولی چازیریپورن (برادر و دستیار جنی): در همان حال که ما منتظر بودیم سی ری کارش را تمام کند داشتم به منطقه سبز نگاه میکردم و فکر کنم جنی هم داشت به تابلو امتیازات نگاه میکرد. دیدم که در سوراخ 18 بود و بسیار به یک بردی نزدیک بود و در مجموع هنوز بخت برد داشت. پس از آنکه آن راند به پایان رسید یادم نمیآید به چه چیزی فکر میکردم اما به خوبی یادم است که تمام خون بدنم به سرم دویده بود. همه میخواستند با جنی مصاحبه تلویزیونی انجام دهند. اما خنده دار اینجا بود که آن موقع حتی برادر کوچکم هم داشت مصاحبه میکرد. پاک یک پات بیروی 8 فوتی را از دست که اگر این اتفاق نمیافتاد ترنمنت را برده بود و بدین ترتیب او پس از یک دور با 5 ضربه بالای 76 با چازیرپورن وارد بازی پلی آف شد. پاک: من و او دوتایی بازی را دوشنبه صبح شروع کردیم. یک شنبه شب بازی تمام شد اما حالا پایه دوباره 18 سوراخ دیگر بازی میکردیم آن هم در یک همچنین زمینی. بازی تازه تمام شده بود و من حسابی خسته بودم. این چهار دور واقعاً مانند چهار ماه برای من گذشت. بسیار سخت و پر فشار و پر استرس. روی دیگر سکه آن بود که هنوز فرصت برد وجود داشت. در مورد این برد خیلی رویاها برای خود پرورده بودم. در عین حال بسیار هم هیجان زده بودم. هجده سوراخ نمیدانم چطور باید تمامش کنم. تا وقتی که میبری باید حاضر باشی و از برد خود دفاع کنی. چازیریپورن باید جای تازه ای پیدا میکرد تا یک شنبه شب را در آن سر کند و صبحانه را در آن صرف کند. طبق برنامه پاک میبایست هفته آینده در اوهایو میبود تا در مسابقه جمی فر شرکت کند اما تصمیم گرفت طبق قرار دوشنبه را هم بماند. پاک: یک شنبه شب وقتی به هتل برگشتم شام خوردیم. همه خانواده ام کل هتفه را آنجا بودند، پدر و مادرم از کره آمده بودند، با هم شام خوردیم و پدرم سر شام گفت فردا در مسابقه هر چه در توان داری نشان بده. البته گفت که تا همین جا هم از من خیلی راضی است. من هم از خودم خیلی راضی بودم مهم نبود دو شنبه چه اتفاقی میافتاد اما یک تجربه بزرگ بدست آورده بودم. پدرم همیشه میگوید برو و آنچه در توان داری نشان بده مهم این است یک شنبه شب مثل همیشه بود. همان کارهای همیشگی، استراحت، شام و خواب. البته خوابی آرام برای هیچ یک از این دو زن کاری آسان نبود. پاک: وقتی که به رختخواب رفتم تا بخوابم به تک تک سوراخها فکر میکردم و اینکه باید در هر یک چگونه بازی کنم و در آن چهار دور چه گذشته است. باید مراقب دو سوراخ میبودم اگر ببازم باید آبرومندانه ببازم. برای سراسر دو شنبه برنامه داشتم. البته وقتی روزی بزرگ در پیش دارید نمیتوانید بخوابید. خوابیدن سخت میشود. بدین ترتیب تمام شب را به تک تک سوراخها فکر کردم و خود را برای دوشنبه و انجام کار درست آماده کردم. آشکار است که هم من و هم جنی میل شدیدی به برد داشتیم پس تنها باید خود را برای فردا آماده میکردم چرا که مسئله یک سوراخ نبود بلکه بازی در 18 سوراخ انجام میشد. فردا روزی طولانی خواهد بود حتی اگر مسابقه یک ساعت طول بکشد. پس باید تنها تمرکز میکردم و تلاش میکردم بازی خودم را بکنم نه اینکه به چیزهای مختلف فکر کنم این کار کمکی نمیکند. بدین ترتیب سراسر یک شنبه شب را تلاش کردم تمرکز کنم این کار کمکی نمیکند. بدین ترتیب سراسر یک شنبه شب را تلاش کردم تمرکز کنم در حالیکه فکرم هزار راه میرفت. دو شنبه صبح پیش از هر چیز باید در زمین حاضر باشم و بازی کنم. این تمام برنامه من برای دوشنبه بود. جنی چازیریپورن: خوابیدن سخت بود. من هم به سوراخها فکر میکردم. اول ب سوراخ اول فکر میکنید بعد ضربه میزنید بعد ضربه خود را آنقدر دنبال میکنید تا خوابتان میبرد. چند سوراخ نگذشت که خوابم برد. یادم میآید در دفتر یادداشتهای روزانه ام نوشتم: «آه، فردا برای قهرمانی در این آمریکا بازی خواهم کرد». این افکار فکر آدم را پر میکند. سرکوب آنها هم کار سختی است. البته خانواده ام دورم بودند که خیلی خوب بود. خیلی سوررئال بود. شگفتی حقیقت سراسر هفته بازیکنان در مورد تعداد تماشاچیها صحبت میکردند و میپرسیدند که آیا رکورد تعداد تماشاگر شکسته خواهد شد. بلیط بازی پشت درها خرید و فروش میشد و هرب کوهله صاحب باشگاه مجبور شده بود خود شخصاً چمن یکی از زمینها را بزند و آنرا برای جای پارک ماشینهایی که احتمالاً خارج از ظرفیت میآمدند آماده کند. آن دوشنبه روزی غیر قابل پیش بینی و روز کاری بود و نمیتوانستیم شمار کسانی که میآمدند را حدس بزنم. پاک: فکر میکردم چون دوشنبه است و آغاز هفته، همه سرکار خود میروند و تماشاگر زیادی نخواهد آمد و روزی ساکت و آرام خواهیم داشت که باز هم خوب بود. ما باید به هر حال کار خود را میکردیم. پس از تمرین تعدادی تماشاگر را دیدم که البته همانطور که انتظارش را داشتم زیاد نبودند. اما وقتی که هر دو زن در نقطه آغاز قرار گرفتند فهمیدند واقعیت از چه قرار است. پاک: به خودم گفتم خدایا احتمالاً طی 14 سال گذشته اپن آمریکا تا این حد تماشاچی نداشته است، آن همه جمعیت و شبکه تلویزیونی. در نقطه شروع متوجه شدم که مسیر دیده نمیشود فقط تپههای شنی دیده میشد و مردم. وقتی ما راه میرفتیم مردم هم میآمدند. سوراخ به سوراخ و با هر ضربه. جنی چازیریپورن: خیلی عجیب بود. تا آن زمان ندیده بودم مسابقه ای از زنان به این شکل بشود. نمیدانم اصلاً تا حالا یک مسابقه آنقدر شلوغ شده است. مردم خیلی سر حال بودند. هیچ کدام از مسابقههایی تا کنون داده ام در آنها مردم و تماشاگران تا این حد پر هیجان و پر انرژی نبوده اند که در مسابقه ویسکانیسن بودند. نمیدانم باز هم چنین اتفاقی میافتد یا نه اما آن روز به نظر میرسید همه آمده اند از کودک و بزرگ گرفته تا پیر و جوان. آب نا یون چوی بازیکن رده بندی شده شماره چهار دنیا: فقط چهار سالم بود که گلف را شروع کردم، بنابراین گلف را تماشا میکردم و هنوز هم آن احساس را به یاد دارم. پاک محکم به طرف بیرون ضربه زد، وفضایی برای چواسیری پورن باز کرد تا قهرمانی را بدست آورد. بازیکن بیست ساله باید از خود منطقه سبز حرکت بالاو پایین را انجام میداد تا ببرد، اما ضربه چیپ خود را 10 پا جلو تر از حفره انداخت و ضربه جبرانی را از دست داد. جنی چازیریپورن: حفره آخر،وقتی او در آب بود و ضربه دسترسی من باید از روی منطقه سبز رد میشد و تمام کاری که باید انجام میدادم این بود که حرکت بالا و پایین را انجام بدهم تا ببرم. فکر میکنم آن ضربه... آدرنالین خون من را خیلی بالا برد... حالا فکر کنید 10 فوت دیگر هم مانده بود. فقط به یاد میاورم آن ضربه کوچک در حال برگشتن بود. در تمام هفته واقعا ضربههای بسیاری بود که از دست نداده بودم و به پایین نگاه کردم و دستهایم واقعا، حتی نمیتوانستم دسته را محکم بگیرم، دستهایم داشتند میلرزیدند. مشخص است که احتمالا به همین دلیل ضربه آرام را از دست دادم. فکر میکنم این چیزی بود که بیشتر از همه به خاطر میآورم، حدس میزنم. پاک که تا ساق پا در خطر قرار دارد، برای خیلیها به یاد ماندنی است. اما در کشورش کره جنوبی این رنگ پوستش بود که تحسین بر انگیخت. سو یون ریو، مسابقات قهرمانی آزاد زنان، آمریکا 2011: زمان در امریکا و کره متفاوت است، بنا براین در واقع آن زمان من در رخت خوابم بودم. من آن را ندیدم. سری را در اخبار دیدم. خیلی هیجان انگیز بود. رد برنزه بالای جوراب سری بود _ واقعا برای من سورپرایز بود. در واقع ما سه شنبه در مدرسه برنامه ورزش داشتیم بنا بر این سعی کردیم رد برنزه یا چیزی شبیه به آن داشته باشیم، اما نشد. زمینهای تمرین ما فقط کمی علف روی زمین دارند پس ما سعی میکردیم توپ را از روی زمین بزنیم اما سری با علفهای خیلی بلندی طرف بودف اما علفهای ما بلند نیست . علف کوتاه و کوچک است .شبیه نبود اما ما امتحانش کردیم. ما خیلی به سری افتخار میکردیم چون او کره ای بود و یک کره ای مسابقات ازاد زنان آمریکا را برد. فکر میکنم واقعا خاطره عالیی بود. چوی: او به تمام مردم کره نشان داد که به رویایش دست یافته. بعد از آن بسیاری از مردم، حتی غیر گلف بازها_ یک دانش آموز،هر کس_ میتواند رویاهای بزرگتری دلدشته باشد. توضیح آن به مردم آمریکا واقعا سخت است، اما (دوست من) یک گلفباز نیست. او فقط یک دانش آموز است. اما او نیز به یاد میآورد. او پایش را به یاد دارد وقتی جورابهایش را (در) آورد و به طرف آب رفت، که خیلی تیره و روشن بود. این به تمام مردم کره نشان داد او چقدر سخت تمرین کرده، چقدر وقت در زمین گلف زیر آفتاب گذرانده. این تمام مردم کره را تحت تاثیر قرار داد. دنیا تحت تاثیر قرار میگیرد با این حال ترکیب درام پلی آف دوشنبه، سرسختی پاک و اهمیت تورنومنت در سطحی جهانی بود که در بازیهای زنان تغییری زلزله ای به وجود آورد. ریو: برنامههای تلوزیونی زیادی به مدرسه راهنمایی ما آمدند. اوه در باره برد سری چه فکر میکنید؟ پس این برنامه باعث شد من بدانم که بچهها مصاحبه با تلوزیون را دوست دارند، واقعا هیجان زده اند و کمی بیشتر به گلف علاقه مند شدند.در آن زمان اقتصاد کره واقعا بد بود، اما سری به من برای تمام کره ایها امید داد. همه عاشق سری هستند. حتی من هم یکی از طرفداران پرو پا قرص او هستم. او ستاره بت مانند من است. اما من حالا دارم با او بازی میکنم،پس چقدر شگفت انگیز! باورم نمیشود! پاک: 1998 بهترین خا طرات برای من و تمام کشورم است. مردم بسیاری در واقع آن صبح و آن روز را به خاطر سپردند. در کشورم، اولین چیزی که طرفدارانم گفتند این بود که اوه 1998، مسابقات آزاد آمریکا، تورنومنت عالیی بود، من تماشا میکردم و خیلی جالب بود، من خیلی به کشورم افتخار میکردم. تک تک خاطرات 1998 هنوز هم اینجاست. کهلر: برای ما اولین بود پس واضح است که اهمیت زیادی داشت، زیرا چیزهای زیادی را آغاز نمود. اما اهمیت زیاد آن به این خاطر بود که به انسانهای زیادی الهام بخشید. حقیقتا،به یک ملت الهام بخشید. امروز نتیجه آنرا با این همه بازیکن میتوان دید. هرست: مطمائنا این مسابقات راه را برای بسیاری از کره ایها باز کرد تا بیایند و ببینند که سری میتواند این کار را انجام دهد، به من زمان بدهید تا دقیقا مثل او بشوم. این کاری است که آنها کرده اند. آنها شنیده اند او چقدر روی کارش تمرین دارد و چه کاری ممکن است انجام دهد و همه آنها، همه شان از او الگو میگیرند. او برای همه آنها یک سرمشق بود. چوی: او بسیار الهام بخش بود. تمام بازیکنان کره ای. منظورم این است که، این را به شما خواهم گفت. من قبل از برد او با شش نفر از همسنهای خود به اولین تورنومنت خود رفتم. اما بعد از برد او، بسیاری از مردم گلف را شروع کردند، پس در تورنومنت بعد از برنده شدن او، در خدود 48 نفر شروع به گلف گردند، با همان سن و سال. مانند جیای شین، اینبه پارک یا آی کی کیم. آنها سری پاک را در تلوزیون نگاه کردند و سپس شروع به گلف کردند . اما من، کمی قبل تر از آنها شروع کردم، اما آنهمه موفقیت قدرت بزرگی برای تمام بازیکنهای کره ای بود. فکر میکنم بسیاری از مردم کره باور نداشتند که یک کره ای بتواند تور ال پی جی ای را ببرد. این یک تور جهانی است درست است؟ بسیاری از کشورها، بسیاری از بازیکننان خوب به اینجا میآیند تا گلف بازی کنند. هیچ کس نمیتواند فکرش را هم بکند که یک کره ای میتواند ببرد، اما او این کار را کرد. بعد از اینکه او برد، حتی من، رویایم این بود که یگ گلف یاز خرفه ای بشوم. اما وقتی بازی او را نگاه میکردم، وقتی او به برد دست یافت، من هدفم را تغییر دادم_ در واقع من و پدرم هدفمان را تغییر دادیم_ به اینکه ما باید به آنجا برویم. ما باید به ال پی جی ای برویم و سعی کنیم ببریم. این هدف ماست. فکر میکنم او برای تمام مردم رویاهای بزرگتری میسازد. پی نوشت: تورنومنت تنها بازی گلف زنان را تغییر نداد. بلکه این ورزش را در ویسکانسین نیز تغییر داد. به همراه بازگشت امسال به بلک وولف ران که امکانات گلف هرب کهلر میزبان آن بوده، پنج سری مسابقات بزرگ قهرمانی برای مسابقات قهرمانی پی جی ای 2012 و کاپ 2020رایدر در ویستلینگ استریتس ثبت شده است. ارین هیلز در شهر ارین که میزبان مسابقات غیرحرفهای 2011 آمریکا بود، در مسابقات آزاد 2017 آمریکا به جهان خوش آمد خواهد گفت. پاک، 34 ساله، یکی از اعضای تالار شهرت گلف جهانی با پیروزی در پنج سری اصلی و مجموع 27 تور ال پی جی ای در حال از دست دادن ضربه آرام برنده برای چندمین بار: البته، میخواهم بردن برایم واقعا آسان باسد. این چیزی است که هر کسی میخواهد. آدم نمیخواهد خیلی سخت باشد. اما آن لحظه، آن ضربه، آن را از دست دادم، و سپس یک تاریخ تمام عیار شروع میشود. فکر نمیکردم موفق شوم و قهرمانی آزاد را بردم، اما این اتفاق قرار نیست تبدیل به یک خاطره شود. به این خاطر است که آن یک تجربه عالی بود، یک لحظه به یاد ماندنی. گفتم به خاطر آن ضربه، که از دستش دادم، اینجا هستم. آنرا به خاطر میسپرم. چازیریپورن، 34 ساله، در حال حاضرپرستار واحد قلبی آی سی یودر بیمارستانی در ریچموند وا: یاد آوری اتفاقی که افتاده یا احساسات یا ضربههای خاص یا شرایط خاص آن رویداد کمی سخت بوده است. من حتی آن رویداد را بعد از رویداد آن تجربه نکرده ام. حتی ان بیسی نیزکارکوچکی با من انجام داد که قصد دارند طی آخر هفته آن را پخش کنند، پس بازگشت به گذشته کوتاه و خوبی بود. اگرصادقانه بگوییم اتفاق عجیبی است، بنا بر این میشود گفت تمام جزئیات را فراموش کرده ام. _ چند ضربه جلو بودم و این جور چیزها، این جور جزئیات. در مجموع، خاطرات عالیی را زنده میکند. به هر حال چیز آزارنده ای نبوده. جوی چازیریپورن، 35 ساله، اکنون مدیر تولید آدیداس دستدوز در آسیاست: چون هنوز در شغل گلف هستم، باید هر هفته همراه با دنیای گلف خودم را به روز کنم. وقتی مردم نام مرا میبینند تقریبا همیشه کسی هست که آن تورنومنت را به یاد داشته باشد و اینکه آن زمان در کجا رویداد را تماشا میکردند.همیشه برای من گرم کننده خوبی است(به این وسیله راحت تر ارتباط برقرار میکنم_م) و بینهایت خوش شانس هستم که روی آن صندلی ردیف جلو مینشینم تا بتوانم تک تک لخظات آن یواس دابلیو او را دوباره زندگی کنم. گرچه میدانم که تماشا کردن آن برای خواهرم باید خیلی سخت باشد، زیرا او خیلی به ساختن تاریخ خودش نزدیک بود. برای من آسان بود زیرا آن هفته قرار نبود من هیچ ضربه ای بزنم، اما خواهرم چرا، و در آن زمان او در اوج کار گلف خود بود. کهلر، رئیس و مدیر عامل شرکت کهلر باقی مانده: خوب ضربه دراماتیک قوی ای بود، تمام این قضیه، بر روی من، بر روی شرکت، بر روی افتتاخیه مان در ویستلینگ استریتس، و سپس رسیدن به یک نتیجه مثل چیزی که با این بازیکنان به آن رسیدیم، یک داستان پریان بود که نمیشد نوشت. نمیتوانستید آن را از خود بسازید. تاثیر آن هم همینطور بود . امیدوارم دوباره اتفاق نیفتد، صادقانه. این رفیق بیچاره پیر نمیتواند تحمل کند. لوپز، ساله55، هیچ وقت در یک مسابقه آزاد زنان آمریکا یا هیچ مسابقه دیگری برنده نشده: بعد از اینکه (یک دور تمرینی) بازی کردم، اینجور با خودم گفتم که، اوه خدای من. میدانید شاید بهتر این بود که این کار نمیکردم چون کمی از زمین میترسیدم. و میدانید تورنومنتهای گلف زیادی را برده بودم. و خیلی ترسیده بودم. پس وقتی اینجا را ترک کردم، به نوعی به همه دروغ گفتم. گفتم واقعا زمین گلف عالیی است، و سفت است. اما من نمیخواستم به آنها بگویم که این زمین مرا خواهد کشت، پس سعی کردم مثبت فکر کنم. اما این تجربه ای بود که آن روز داشتم که اولین دور تمرینی خود را اینجا بازی کردم. و، اما، میدانید، همینطور که میگویم، مطمئنا خیلی اذیتم کرد. هرست، 43 ساله، در این باره که آیا مسابقات آزاد 1998 آمریکا دورنمایی برای بازیهای زنان بود: «فکر میکنم این شمایید که این را میگویید. میدانم که در مورد من تعیین کنندههای زیادی برای من هست. باید بگویم مسابقات آزاد یا چیزی که شما دارید نیست. تورنومنتهایی هست و برخی بازیکنان میگویند. این سال من بود. باید بگویم آنجابرای من اینگونه نبود. 1998 یکی از بهترین سالهای من بود و بنا بر این مشخصا تمام سال برای من سال خوشی بود و به یاد دارم که تا اندازه ای گلف خوب بازی کردیم. خیلی مفرح بود که دفعات بسیاری در متن حوادث باشی. در کل برای من سال عالی بود.» استاینهارد، 54 ساله، در حال حاضررئیس انجمن پرچمداران: تکان دادن پرچم سفید، یک جورهایی به آن نگاه میکنید و میخندید، و من در آن زمان فکر نمیکردم که آن تصویری باشد که همه به یاد بیاورند. فکر میکنم در آن زمان حتی نمیدانید بخشی از تاریخ هستید، میشود اینطور گفت. ریو 22 ساله که این هفته از عنوان خود دفاع میکند: بزرگ است. بزرگ است. سری یک پدیده گلف در کره است و برای هر کس که این لحظه را به یاد میآورد، پس این لحظه واقعا، واقعا برای کره ایها بزرگ است. چوی، 24 ساله، او را بهترین بازیکن کره جنوبی میدانند که هنوز یک مسابقه اصلی را نبرده است: او هنوز بت من است. ما و بسیاری از بازیکنان جوان تر کره اورا افسانه میخوانیم. او هنوز هم بت من است و الگوی خوبی است. فکر میکنم او خیلی چیزها را در کره عوض کرده، به خصوص گلف و گلف بانوان. باید به خاطر کاری که کرده از او ممنون باشیم. نه فقط س ری پاک بلکه مییون کیم یا گریس پارک. فکر میکنم اگر آنها اینجا نبودند، ما هم نمیتوانستیم امروز اینجا باشیم. پس واقعا باید سپاسگذار باشیم. جیم اوچارسکی Jim Owczarski | |
http://www.ohwm.ir/show.php?id=1367 تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است. |