عمليات مرصاد به خاطر وحدت و يكپارچگي تمام اقشار مردم و نيروهاي مسلح در دفاع از تماميت ارضي كشور و پاسداري از ارزشهاي والاي انقلاب و آرمانهاي بلند ديني و ملي از يك سو و نفرت و انزجار از خيانتكاران و كساني كه نقش ستون پنجم دشمن را در هشت سال دفاع مقدس برعهده گرفته بودند، به یاد ماندنی است. هدف شوم منافقان از حركت سريعي كه در عمق خاك ايران انجام دادند، تسخير چندين شهر و در آخر رسيدن به تهران بود. آنها درنظرداشتند تا با وارد كردن سيزده تيپ رزمي در تهران، ضمن تسخير و اشغال مراكز مهم، قدرت را به خيال خود به دست گيرند. طبق طرح نيروهاي منافق میخواستند در پنجم مرداد ماه 1367 با انجام عملیات با عنوان فروغ جاویدان (مرصاد) شهرهای كرِند، اسلامآباد و کرمانشاه (باختران) را اشغال کنند و تشکیل دولت خويش را اعلام نمايند. ولي اين خيال باطل، به خاطر تلاشهای نیروهای سپاه، هوانیرو ارتش و بسیج و مقاومتهای مردمی هيچ گاه به انجام نرسيد و منافقان، شكست سختي از نيروهاي رزمنده ايران پذيرا شدند.
واقعیت و حقایق جنگ را باید از منظر شاهدان عینی آن دوران جویا شد و از زبان آنها شنید، تاریخ شفاهی نیز به عنوان یک فن نو در امر گردآوری خاطرات شفاهی این افراد مناسبترین شیوه برای جمعآوری ناگفتههای پنهان شده در سینه حاضران و ناظران وقایع و رویدادهای مهم در تاریخ جنگ تحمیلی است. در این گزارش از سه نویسنده که در آثار خود با استفاده از تاریخ شفاهی به خاطرات حاضران در عملیات مرصاد پرداختهاند، ضرورت پرداختن به وقایع و عملیاتهای جنگ تحمیلی به ویژه عملیات مرصاد در قالب تاریخ شفاهی را جویا شدیم و اینکه این شیوه نو تا چه میزان در تاریخ واقعی و مستند جنگ تاثیرگذار است.
منافقین سربازان بدون یونیفورم صدام بودند
سردار ناصر شعبانی نویسنده خاطرات منافقین ازعملیات مرصاد، با تاکید بر اینکه دفاع مقدس در طول 8 سال فراز و نشیبهای خاصی را تجربه کرد، اظهار داشت: «هشت سال جنگ تحمیلی پیروزی و بعضا مشکلاتی را به همراه داشت، به ویژه مقطع پایانی جنگ که بسیار حساس بود. درباره مقطع پایانی جنگ هنوز لایههای پنهانی از حوادث وجود دارد و زمان آن فرا رسیده مطالبی از آن جمعآوری کنیم. بنابراین در مقطع پایانی جنگ هنوز مطالب ناگفتهای وجود دارد به ویژه درباره حضور سازمان نفاق. به طوری که در اواخر جنگ رزمندگان اسلام و پاسدار و عراقیهای مسلمان در یک طرف خاکریز و نیروهای ایرانی فراری، کفار بعثی و آمریکا در ان سوی خاکریز رو به روی هم قرار گرفته بودند. سازمان منافقین در قبل و حین و بعد از جنگ تحمیلی در زمینهسازی جنگ علیه ایران با عراق ارتباط داشتند تا زمانی که عراقیها در خاک ایران بودند، منافقین نیز ارتباطات و همکاری موثری با آنها داشتند. منافقین با کمکهایشان به ارتش عراق مانند جاسوسی، بازجویی از اسرا، شنود مکالمات ایرانیها، حتی با تقلید صدا اگر منطقهای مورد موشک باران قرار میگرفت مانند دزفول از مردم آن منطقه جویا میشدند، که موشک درست اثابت کرده یا انحراف داشته! با این فعالیتها به ارتش بعثی عراق کمک میکردند.»
فرمانده سپاه چهارم بعثت کرمانشاه در عملیات مرصاد ادامه داد: «در پایان جنگ شیوه تغییر کرد، سازمان منافقین تلاشی برای براندازی سازمان انجام دادند که منطبق با استراتژی براندازی آمریکا برای صدام بود، لذا سازمان به عنوان یک ارتش کوچک کنار ارتش بعثی عراق کمر بستند برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران، به طوری که قدرتهای بزرگ چون 138 تن از نمایندگان کنگره آمریکا، نیز آنها را همراهی میکردند. آنها میگفتند امروز مهران فردا تهران. در طول تاریخ ایران سابقه نداشته که عدهای ایرانی بروند با دشمن مردم همکاری کنند این اولین باری بود که عدهای ایرانی با چهره نفاق به آن طرف مرز رفتند و با دشمنی مانند صدام همکاری کردند و مشکلاتی برای مردم و نظام به وجود آوردند. بنابراین مقطع پایانی جنگ مقطع حساسی است به ویژه که مردم باید چهره خبیث و کریه منافقان را بشناسند. در حقیقت منافقین سربازان بدون ینیفورم صدام بودند.»
سردار شعبانی با اشاره به اینکه عدهای از منافقان تسلیم شده و به کشور بازگشتند، تصریح کرد: «عدهای از منافقین حتی از فرماندهان آنها، تسلیم و به کشور بازگشتند و اطلاعات دست اولی را اعتراف کردند که تا کنون نداشتیم، بنابراین با استفاده از اطلاعات این افراد کتابی گردآوری شد که به نوعی افشاگری و آگاهسازی از چهره و ماهیت واقعی سازمان منافقین برای مردم است. لذا با استفاده از منابع و مدارک دست اولی که از استخبارات عراق جمعآوری و ترجمه شد، جنایتهای این گروه بسیار تعجبآور بود. برای تکمیل مستندات خود با استفاده از یک تیم حرفهای در مصاحبه با عدهای از منافقین صحبت کردیم، بعضا دیده میشد، منافقین هنگام مصاحبه به دلیل اعترافات خود و فشارهای روحی و روانی از عملکرد شان در گروهک منافقین به حالت گریه میافتادند و گاهی آنقدر حالشان از بازگویی مطالب بد میشد که ما مجبور بودیم منتظر بمانیم تا به حالت عادی برگردند. آنها از خیانتی که به مردم و کشورشان کرده بودند، نسبت به خود احساس انزجار و تنفر داشتند.»
سردار شعبانی در پاسخ به این سوال که چه میزان از مطالبی که از سوی منافقین عنوان میشد، مورد سانسور و تحریف قرار میگرفت، اظهار داشت: «مسایل و مباحث اخلاقی مربوط به سازمان مانند فساد میان نیروهای دختر و پسر سازمان را نیاوردیم. حتی اصراری بر ذکر نام افراد نیز نداشتیم. در حقیقت سعی کردیم امانتداری کنیم، بعضا مطالبی را عنوان میکردند که به لحاظ تاریخی مشکل داشت و این موضوع در پاورقی اصلاح میشد. از سویی دیگر مسایلی که هنوز بار امنیتی دارند و هنوز زمان انتشار آن فرا نرسیده، به امانت ماندهاند. این افراد به حدی اطلاعات و اسناد داشتند که گمان نمیکردیم، عمق فاجعه عملیات مرصاد در این حد باشد.»
وی در پاسخ به این سوال که تاریخ شفاهی عملیات مرصاد در این کتاب از زبان منافقین بیان شده و آیا در کنار روایت آنها، روایت این عملیات از زبان فرماندهان ایرانی قرار گرفته، اظهار داشت: «کتاب «آن سوی تپه؛ ظهور و سقوط ژنرالهای آلمانی و روایت آنان از حوادث نظامی 1945 تا 1939» نوشته بی اچ. لیدلهارت، دیدگاههای متفقین و متحدین را از جنگ جهانی دوم بازگو کرده و نگاهی یک طرفه به آن نداشته و همین موضوع به آن اعتبار بخشیده است. در تدوین خاطرات منافقین درعملیات مرصاد، از این اثر الگو گرفتم و سعی کردم از هر دو منظر یعنی نگاه سازمان منافقین و فرماندهان عملیات مرصاد استفاده کنم.»
سردار شعبانی با اشاره به اینکه تاریخ شفاهی و روایت عینی شاهدان حقیقی ماجرا چقدر در بیان واقعیتهای تاریخ جنگ تاثیرگذار است، تصریح کرد: «از شاخههای مستندسازی درباره جنگ همین مقوله تاریخ شفاهی است، همواره کسانی هستند که به طور مستقیم در صحنه حضور داشتند و میتوانند مشاهداتشان را بگویند. یعنی به نوعی منابع و ماخذ دست اول به شمار میآیند. لذا تاریخ شفاهی از زبان فرماندهان، مسوولان و شاهدان عینی در متدلوژی تحقیقات تاریخی جزو بسیار مهم و حایز اهمیتی است که به عنوان اسناد و مدارک دست اول به حساب میآیند. اگر در این تاریخ صداقت و امانت داری حفظ شود، در تاریخ ماندگاری دارد و در تکمیل خلاهای تاریخ با تاریخ شفاهی تاثیرگذار میشود.»
وی با اشاره به اینکه اثر حاضر بیش از 70 درصد به مقوله تاریخ شفاهی عملیات مرصاد پرداخته، عنوان کرد: «70 درصد تاریخ شفاهی عملیات مرصاد را با استناد به گفتههای منافقین و فرماندهان خودی عملیات مرصاد استخراج کردهایم. آنچه که درباره تاریخ شفاهی این عملیات پرداخته شده، سرشار از منابع خام و دست اول و پردازش شده است.در این کتاب با فرماندهان سپاه، ارتش و بسیج و به طور کلی 138 جلسه حدود 500 ساعت نوار مصاحبه از تاکتیک عملی و نظامی عملیات مرصاد با استناد به سخنان این افراد جمعآوری کردیم و همه چیز در قالب تاریخ شفاهی آماده شده است.»
تاریخ شفاهی عملیات مرصاد باید بی تعارف و بی تکلف بیان شود
مجید نداف، پژوهشگر و نویسنده دفاع مقدس با بیان این مطلب که درباره عملیات مرصاد باید به سراغ افرادی برویم که رازهای مکشوفی در سینه دارند، اظهار داشت: «فرد مصاحبهکننده در مقوله تاریخ شفاهی باید به طور کامل و دقیق بر موضوع مصاحبه اشراف داشته و به چم و خم کار آشنا و آگاه باشد و در این زمینه ژورنالیستی عمل نکند. درباره عملیات مرصاد باید اطلاعات کافی با استفاده از مطالعه کتاب و اسناد پیرامون این موضوع جمعآوری کند. در مقوله تاریخ شفاهی باید هدف از موضوع مشخص شود، برای مثال زمانی که میخواهیم درباره عملیات فروغ جاویدان بنویسیم، مشخص کنیم موضوع افراد عامل در عملیات مرصاد هستند یا بازخوانی و تحلیل عملیات مرصاد.»
وی ادامه داد: «درباره این عملیات مطالب ناگفته بسیاری موجود است، اعضای سازمان منافقین در خارج از کشور درباره این عملیات حرفهای جالب و تازهای داشتند. در خارج از کشور اعضای گروه سازمان مجاهدین خلق به سرکردگی گروهک منافقین مسعود و مریم رجوی در خارج از کشور مطالب بسیاری درباره عملیات مرصاد عنوان کردهاند، بنابراین ما نیز باید از با استفاده از گفتههای فرماندهان و نیرویهای رزمندهای که از نزدیک در این عملیات حضور داشتند، حقایق و واقعیتها را عنون کنیم و از منظر دو جبهه مخالف و موافق به این عملیات نگریست.»
نویسنده کتاب «22 روز حماسه سنندج» تصریح کرد: «نکته مهم درباره این عملیات مسئله اعدام منافقین در سال 67 است که حرف و سخنان بسیاری را با خود به همراه داشت و اگر ناگفتههای موجود درباره عملیات مرصاد صادقانه بیان شود، شبهات و حرف و سخنهایی که درباره واقعه سال 67 به وجود آمده، برطرف میشود. بنابراین عملیات مرصاد با استفاده از مقوله تاریخ شفاهی نیاز به واکاوی مجدد عملیات ازمنظر هر دو جبهه ضرورت دارد.»
این نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس اظهار داشت: «متاسفانه پیرامون این عملیات به نوعی دچار ضعف اطلاعاتی و اسنادی هستیم. هرکس از زاویه دید خود به این عملیات نگریسته بلکه این درست نیست نباید نگاه تحلیلی داشت و هرکدام از شاهدان عینی و حقیقی این عملیات باید با توجه به میزان حضور و نقشی که در این عملیات داشته درباره آن حرف بزند. اغلب مواقع دیده میشود که در جریان جمعآوری خاطرات و مقوله تاریخ شفاهی سراغ افرادی میروند که کمترین تاثیر و نقش را در ماجرا داشتند، در صورتی که عملیات مهم و سرنوشتسازی چون مرصاد باید از منظر مسوولان سپاه، ارتش، بسیج و یا نیروی مردمی مورد واکاوی قرار گیرد. به سراغ افرادی برویم که در بیان حقایق تعارف و تلکف را کنار میگذارند و بدون هیچ کمی و کاستی واقعیتها را بیان میکنند. چرا برای باز خوانی این عملیات، سراغ سردار شعبانی، سردرا احمدی مقدم، ابراهیم حاتمی کیا و... که هرکدام به نوعی در این عملیات نقش داشتند و میتوانند از منظر حضور حقیقی خود درباره این عملیات حرف بزنند، نمیرویم! متاسفانه به عملیات مرصاد تاکنون شعاری نگاه شده است.»
نداف خاطر نشان کرد: «سازمان مجاهدین خلق آن طرف مرز از تمام پسران و دخترانی که در این عملیات حضور داشتند در قالب یک وب سایت دعوت کرده تا خاطرات خود را بیان کنند و در این سایت قرار دهند، ممکن است لابهلای این حرفها تحریفات و دروغهایی هم وجود داشته باشد، اما همین حرکت که به دنبال جمعآوری خاطرات افراد هستند مورد توجه قرار میگیرد، یا کتابی که توسط بیژن نیابتی که حرفهای جالبی از سوی عوامل سازمان آورده، ممکن است تاریخ شفاهی نباشد اما حرف جدی و جالبی را درباره این عملیات آورده است. اما متاسفانه ما هنوز کار جدی و چشمگیری درباره جمعآوری دادهها از سوی حاضران این عملیات در داخل کشور انجام نداده ایم.»
وی با اشاره به اینکه یکی از ویژگیهای مهم و تاثیرگذار مقوله تاریخ شفاهی جلوگیری از تحریف و خودسانسوری است، گفت: «مصاحبهگر حرفهای در مقوله تاریخ شفاهی اجازه حرفهای لات و الات را به مصاحبهشونده نمیدهد و همه این موضوع بستگی به غنی بودن اطلاعات و آگاهی مصاحبهکننده دارد. تاریخ شفاهی مرصاد نیز با استفاده از مصاحبهگران حرفهای که آگاهی به موضوع دارند، اجازه حرفهای بی معنی و بی تاثیر را نمیدهد.»
نشانه الطاف خفیه الهی در عملیات مرصاد
کتاب «حکایت سالهای بارانی» شامل خاطرات مهدی مرندی از فرماندهان پیشکسوت دوران دفاع مقدس توسط محمد خسرویراد نوشته شده است. بخش عمدهای از خاطرات راوی در این کتاب درباره عملیات مرصاد است. مرندی (راوی) به دلیل علاقهای که به هنرهای نمایشی داشت، در دانشکده هنر مشغول تحصیل بود، با اوج گرفتن جریانات انقلاب وی از دانشگاه خارج و به فعالیت و مبارزه با رژیم پهلوی پرداخت. مدتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهه شد، در آن دوران به خاطر علاقه به هنر در تولید و ساخت مستند فعالیت میکرد. مرندی به عنوان یک رزمنده وارد جبهه شد اما به خاطر خلاقیت، پشتکار و سوادش مدتی بعد به درجه فرماندهی یگان، تیپ و... رسید. مرندی در بخش شناسایی عملیات توانایی بسیاری داشت و در عملیات مرصاد نیز نحوه شناسایی وی در موقعیتهای مختلف عملیات برای رزمندگان با اهمیت بود. وی درسهای بسیاری از شهید حاجبابا در دوران دفاع مقدس آموخته بود. - شهید حاجبابا با اینکه شخصیت تاثیرگذاری در مناطق غرب کشور در زمان جنگ بود، خاطرات اندکی وجود دارد. نویسنده کتاب «حکایت سالهای بارانی» با استفاده از خاطرات مرندی (راوی) نیز بخشی از خاطرات حاجبابا را در این کتاب آورده است.
خسرویراد (نویسنده اثر) سال 1375 بعد از ساعتها مصاحبه و تحقیق و پژوهش با استفاده از خاطرات مهدی مرندی، کتاب «حکایت سالهای بارانی» با شمارگان 5 هزار نسخه، توسط بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس به چاپ رساند. کتاب حاضر در همان سال در بخش خاطره و زندگی نامه داستانی در جشنواره انتخاب کتاب سال دفاع مقدس به عنوان اثر برگزیده معرفی شد. این اثر بعد از 15 سال با طرح جلد و مقدمهای جدید و یک ویرایش کلی توسط انتشارات مهر سینا به چاپ دوم رسید.
خسرویراد، نویسنده اثر درباره تاثیر شناسایی مهدی مرندی در موقعیتهای عملیات مرصاد اظهار داشت: «با توجه به پذیرش قطعنامه 598، رزمندگان گمان میکردند که جنگ تمام شده، در عین ناباوری منافقین به مناطق کرمانشاه (باختران) و قصر شیرین حمله کردند. مرندی از جمله کسانی بود که با شنیدن خبر حمله منافیقن به غرب کشور، به آن منطقه رفت و با تعدادی از نیرویهای دیگر شروع به شناسایی موقعیت منطقه کرد. اطلاعاتی که مرندی در شناسایی از منطقه کسب کرد، به کار بسیاری از فرماندهان به ویژه فرمانده مرزبانی منطقه آمده بود. حتی چند تن از منافقان را به اسارت گرفته و از آنها بازجویی کردند.»
وی ادامه داد: «درباره عملیات مرصاد و اینکه چه اتفاقاتی در آن برهه زمانی روی داده است، مطالب و اطلاعات چندانی موجود نیست. در خاطرات مرندی با توجه به نحوه عملکردش در دوران جنگ و ذهن پویا و خلاقش، توانسته خاطرات جالب و جذابی را از این عملیات بیان کند. در حقیقت مطالب این کتاب از زبان یکی از شاهدان عینی این عملیات روایت شده است.»
خسرویراد با تاکید بر اینکه اگر خاطرات جنگ در قالب تاریخ شفاهی ثبت نشوند، بخشی از تاریخ کشور به فراموشی سپرده میشود، اظهار داشت: «زمانی کارهای ضعیف در حوزه جمعآوری خاطرات صورت میگرفت، آن هم به خاطر ناشی بودن مصاحبهگر بود. اما علاوه بر اهمیت تسلط مصاحبهگر در حین مصاحبه باید توجه داشت که راویان خاطرات عمر مشخصی دارند و از آن سو حرفهای ناگفته بسیاری در سینه، اگر فرض را هم براین بگذاریم که این افراد مادامالعمر باشند، مگر هرکدام از انها چند بار میتوانند خاطرات را با جزئیات روایت کنند. این خاطرات ثبت و ضبط شده و به کمک هنر نگارش تکثیر و تروج پیدا میکنند و در آینده به عنوان منبع و مرجع ارزشمند در کتابخانهها و در دسترس دیگران قرا میگیرند. مگر حافظه افراد چقدر عمر میکند و ذهن فرد چقدر مدون است که در هر بار سوال کردن یک پاسخ واحد بدهد.»
نویسنده کتاب «حکایت سالهای بارانی» تصریح کرد: «عملیات مرصاد را به زعم بسیاری از افرادی که درباره آن صحبت کردند، بهترین نشانههای الطاف الهی، الطافی خفیه و پنهان در آن دیده شده است. مقابله و مبارزه با دشمن بدون هیچ تشکیلات سازمان یافته یا از پیش تعیین شدهای صورت گرفت، این مبارزه و جانفشانیها باید برای مردم بیان شود، مردم باید نسبت به وقایع و اتفاقاتی که درست در پایان جنگ صورت گرفت، آگاه باشند و این مهم به مدد جمعآوری خاطرات شفاهی شاهدان عینی عملیات مرصاد صورت میگیرد.»
در پایان باید گفت، عملیات مرصاد یکی از عملیاتهای حساس و ویژه در پایان جنگ بود، اولین گروههایی که جلوی حمله منافقین درمرز ایستادند، 12 اتوبوس از لشکر بدر بودند. خاطرات شفاهی درباره این عملیات باید از زبان افراد درگیر واقعه جمعآوری شود، در عملیات مرصاد افرادی شرکت کردند که شاید در طول هشت سال جنگ تحمیلی در جبههها حضور نداشتند اما برای پیروزی در این عملیات در جبهههای حق علیه باطل شرکت کردند، بنابراین باید به سراغ آدمهایی رفت که از نزدیک در میدان حادثه حضور داشتند و حرفهای بسیاری درباره این واقعه تاریخی در پایان جنگ دارند.
گزارشگر: فاطمه نوروند