شماره 74 | 24 خرداد 1391 | ||
جایگاه خاطره و خاطرهنویسی در ادبیات دفاعمقدس در گفتگوی «جوان» با سیدقاسم یاحسینی كلمه «خاطره» در لغتنامه دهخدا به «اموری كه بر شخص گذشته باشد و آثاری كه از آن در ذهن شخص مانده باشد، گذشتههای آدمی و وقایع گذشته كه شخص آن را دیده یا شنیده است، دیدههای گذشته یا شنیدههای گذشته» معنا و تعریف شده است.
علی محمدیان: «خاطرهنویسی» یكی از انواع ادبی و شكلی از نوشتار است كه به وسیله آن میتوان به نگارش حالات و حوادث و ماجراهایی كه در نتیجه تداعی خاطره و ضمن بیان چگونگی اطلاع صاحب خاطره از آن (دیدن، شنیدن و حضور داشتن) چگونگی و زمان و مكان وقوع آنها بازیابی میشود، پرداخت.
ما اگر از تعداد افراد مختلف جامعه بپرسیم دو رمان مشهور جنگ كه ملی باشد به ما معرفی كنند قطعاً توافقی در این زمینه وجود ندارد و از طرف دیگر ما هنوز انبوهی از اسناد، مدارك و خاطرات مانده از انقلاب و جنگ داریم كه بررسی یا منتشر نشده و بنا بر ملاحظاتی در حال حاضر هم منتشر نمیشود، بنابراین ما یك تاریخ خوب هم از جنگ نداریم. من همین الان اگر به شما بگویم كه یك دوره كتاب خوب تاریخ جنگ را به من معرفی كنید احتمالاً به جز كاری كه آقای درودیان انجام دادهاند كار دیگری نمیتوانید به من معرفی كنید. روزشمارهایی هم كه منتشر شده تاریخ نیست؛ اینها منابع تاریخی برای تدوین تاریخ است. یك كتاب مثلاً ۱۰ جلدی یا پنج جلدی كه در باب تاریخ از ابتدای جنگ یعنی از آغاز انقلاب و شروع فتنه در كردستان و تركمن صحرا و خوزستان بگیر تا پایان جنگ شما نمیتوانید به من معرفی كنید كه براساس شیوههای علمی و بیطرفانه و آكادمیكی نوشته شده باشد و در این زمینه واقعاً دانشگاههای ما كمكاری كردهاند، ارتش كمكاری كرده البته سپاه كمی كار كرده ولی راضیكننده نیست، نسبت به پیشرفت زمان و منابع، بنا بر این اگر از من دعوت كنند به یك كشور خارجی بروم و از من بخواهند كه یك دوره كتاب كرونولوژیك (روزشمار) درباره جنگ به كتابخانه ما هدیه كنید من واقعاً دستم خالی است و همچنان ناچارم كه كتاب آقای درودیان را معرفی كنم كه هم به لحاظ منابع و هم به لحاظ روش و محتوا كاملاً كهنه شده است. خب وقتی ما نه از لحاظ داستان قوی هستیم و نه از لحاظ تاریخ اینجا یك ژانری شكل میگیرد كه تلفیقی از تاریخ و داستان است به نام زندگینامه داستانی. در زندگینامه داستانی ما بیوگرافی داریم؛ در اروپا بیوگرافی یعنی اینكه براساس علم تاریخ زندگینامه كسی را براساس منابع و اسناد، منابع شفاهی، كتبی و یادداشتهای منتشر شده و نشده و... تدوین میكنند یعنی كار پژوهشی میكنند مثلاً آقای «استون» میآید داستان یك زندگی را مینویسد كه خیلی هم جذاب است مثل «شور زندگی»، «شور هستی» و... كه میخوانیم و لذت میبریم. اما در مقابل در ایران یك سری ذهنهای تنبل و یك عده مراكزی كه بیشتر دنبال تولید انبوه هستند و سریدوزی تا تولید واقعی میآیند یك چیزی را اختراع میكنند به نام زندگینامه داستانی كه نه تاریخ است نه ادبیات نه ارزش ادبی دارد نه ارزش تاریخی و خواننده و مخاطب نه لذت ادبیاتی از آن میبرند و مورخ هم نمیتواند به آن استناد كند. بین این دو معلق است بنابراین نه ارزش ادبی دارد نه ارزش تاریخی و به شكل خیلی سرطانوار رشد میكند و تقریباً تمام مراكز تولیدی را اشغال میكند به خاطر اینكه خیلی سهلالوصول است و نویسنده در تولید این نوع كارها نیاز به تحقیق و پژوهش ندارد و هیچ خوش قلمی و قلم قوی و توانایی هم نیاز ندارد. یك نویسنده عادی و آماتور و معمولی یك سری مطالب را پشت سر هم ردیف میكند و این میشود زندگینامه داستانی بنابراین وقتی من میگویم مخالفم نه با این ژانر یا ادبیات بلكه با این نوع شیوه تولید كه توأم با تنبلی، كندذهنی و فرار از تحقیق و پژوهش باشد مخالفم وگرنه اگر یك كار با اساس و زیبا در مورد شخصیتها و شهدای جنگ- مثلاً شهید چمران- یك كار پژوهشی همه جانبه صورت بگیرد بعد یك قلم قهار و توانا بیاید براساس این مستندات یك زندگینامه داستانی بنویسد طبیعتاً من لذت میبرم و خود من هم برای این اثر تبلیغ میكنم اما وقتی دیده میشود قلمها سست، پژوهشهای تاریخی در حد صفر و بیشتر به یك نوع بسازبفروشی و سریدوزی شبیه هستند من مخالف این هستم.
اجازه بدهید مشخصتر به شما جواب بدهم؛ مراكز دولتی ما عادت دارند آمار بدهند و باید نسبت به مبلغ بودجهای كه میگیرند آمار بدهند كه توجیه بیاورند كه این پولها كجا هزینه شده است و راحتترین و كمهزینهترین و سستترین شیوه همین شیوه زندگینامه داستانی است. نتیجهبخش است و خیلی راحت میتوان رونمایی كرد و خیلی میشود آگراندیسمانش كرد اما مثل یك حباب به تعبیر قرآن كریم خیلی زود از بین میرود و هیچ چیز از آن نمینماند و ماندگاری ندارد، هزینهها شده، مدیریتها به پستها و اهدافشان رسیدند اما جنگ دستش خالی است، انقلاب دستش خالی است تاریخ این مملكت دستش خالی و بُعد استنادی هم هنوز خاموش مانده است. شما به عنوان نویسنده حوزه ادبیات دفاع مقدس تاكنون توانستهاید از مجموع ۸۵ اثر تألیفی و تولیدی خود حدوداً ۲۴ عنوان آن را به این حوزه اختصاص دهید؛ نظرتان را در مورد آثار تولیدی كه به صورت سفارشی در قالب سفارشنویسی به مرحله تولید رسیدهاند یا میرسند، بیان بفرمایید. ببینید اتفاقی كه در ایران افتاده این است كه تقریباً همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و حدوداً یكی، دو سال بعد از آن یك شیوهای در ایران مرسوم شد كه امروزه ما به آن تاریخ شفاهی میگوییم كه این مشخصاً در خارج از كشور طی طرحی كه توسط دانشگاه هاروارد برای كارگزاران سلطنت پهلوی تعریف كرده بودند شكل گرفت و متعاقب این بعضی منابع وارد ایران شد و بعد مراكز دیگری مثل مجله یاد و... شروع به چاپ مقالات تاریخی كردند اما نكتهای كه فراموش شد این است كه تاریخ شفاهی كه خاستگاه آن دهه ۶۰ و ۷۰ در غرب است برای كسانی و جاهایی است كه در تاریخهای رسمی حضور و نمودی ندارند مثلاً سیاهان، زنها و افراد پایین جامعه یعنی صدای بیصداهاست اما در ایران این موضوع شده است صدای قدرت، صدای نخبگان و این یك تناقض درون ذاتی برای تاریخ شفاهی است. تاریخ شفاهی در ایران شده برای نخبگان، برای چهرههای اصلی سیاست در ایران، اینهایی كه خودشان در قدرت حضور دارند و هنوز صدایشان به گوش میرسد من كمتر دیدهام كه یك نفر برود از آن دستفروشی كه در میدان ۱۷ شهریور داشته دستفروشی میكرده (میدان ژاله) و شاهد كشتار مردم مظلوم به دست رژیم پهلوی بوده یك تاریخ شفاهی بگیرد. قسمت دوم در شماره آینده
منبع: روزنامه جوان / سرویس گفت و گو/ 17 خرداد 1390/ص 14 (پایداری) | ||
http://www.ohwm.ir/show.php?id=1268 تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است. |