شماره 73    |    17 خرداد 1391



تاریخ شفاهی چیست؟ (2)

تفسیر تاریخ شفاهی
مصاحبه‌های تاریخ شفاهی، به رغم ارزش بی‌نهایت‌شان، از دردسر هم خالی نیستند. هر چند راویان از جانب خود سخن می‌گویند اما گفته‌‌های آنان چنین خصوصیتی ندارد. طُرفه اینجاست که تاریخ شفاهی به خاطر ملموسیت و بی‌واسطگی‌اش ما را دچار اشتباه می‌کند، رویکردی که مورخی به نام مایکل فریش(16)  از آن به «ضد تاریخ» یاد کرده است. یعنی توجه به تاریخ شفاهی به خاطر بی‌واسطگی و القائات هیجانی‌اش، به مثابه چیزی فراتر از تفسیر یا پاسخگویی، همچون پنجره‌ای که مستقیماً رو به احساسات و ... رو به معنای تجارب گذشته باز می‌شود.»(17)  مورخان باید در حین استفاده از مصاحبه‌ها مانند هر منبع دیگری با نگاه نقادی به آنها نزدیک شوند-به صرف اینکه کسی مطلبی را با آب و تاب و در ظاهری قانع‌کننده بیان کرده و مدعی صحت آن بشود، نباید دربست آن را پذیرفت. به صرف اینکه کسی در صحنه وقوع واقعه‌ای «حاضر» بوده نباید چنین تعبیر شود که «اصل واقعه» را کاملاً فهمیده است.
بررسی قابلیت اطمینان راوی و اثبات‌پذیری گزارش او نخستین گام در سنجش یک مصاحبه است. در سنجش راوی به عنوان منبع تاریخی باید به مواردی از این دست توجه نمود:‌ نسبت او با وقایع مورد نظر، سهم شخصی‌اش در بیان روایت خاصی از وقایع، سلامت یا عدم سلامت جسمی و روحی او در هنگام وقوع روایت و در حین مصاحبه، همچنین توجه کامل و دقتی که به مصاحبه می‌کند و انسجام درونی گزارش او. می‌توان گفته‌های راوی در یک مصاحبه را با مصاحبه‌های دیگری که به همین موضوع پرداخته‌اند و مدارک مستند مرتبط با آن موضوع مقایسه نمود و بدین ترتیب صحت گفته‌های او را سنجید. چنانچه مصاحبه با سایر مدارک چفت و بست می‌شود و به نحوی منطقی و معقول به اعتبار آن مدارک می‌افزاید یا آنها را تکمیل می‌نماید می‌توان صحت گزارش را پذیرفت. اما در صورتی که با مدارک و شواهد دیگر تناقض داشته یا چفت و بست نمی‌شود، مورخ باید علت پراکنده‌گویی‌ها را پیدا کند: آیا مصاحبه‌شوندگان مختلف در هنگام وقوع رویدادهای مورد بحث در موقعیت‌های مختلفی قرار داشته‌اند؟ آیا علل خاصی وجود دارد که باعث شده است آنها روایت‌های متفاوتی از یک واقعه نقل کنند؟ آیا احتمال دارد که منابع مکتوب با غرض‌ورزی نوشته شده یا به نحوی با محدودیت مواجه بوده باشند. آیا ممکن است وقایع میانجی مانند تغییرات ایدئولوژیکی در فاصله زمانیِ وقوع رویدادها تا زمان مصاحبه یا گزارش‌های فرهنگی مردمی از وقایع مورد بحث بر خاطرات مصاحبه‌شوندگان تأثیر گذاشته باشند؟ روزنامه‌نگاری به نام کالوین تریلین که در سال 1977 درباره تأیید صلاحیت گریفین بِل برای تصدی منصب دادستانی کل آمریکا تحلیل می‌نوشت کنایة یک وکیل سیاه‌پوست را نقل کرد که گفته بود اگر همه سیاستمداران سفیدپوستی که می‌گویند در پشت صحنه مشغول تلاش برای اجرای عدالت نژادی هستند واقعاً در کلام و عمل‌شان صداقت داشتند، «پشت صحنه خیلی شلوغ می‌شد». به همین شکل، ترور جان اِف کِنِدی نه تنها دیدگاه‌های بعدی آمریکائیان درباره او را متحول ساخت بلکه حتی بر یادآوری تصورات قبلی آنها نیز تأثیر گذاشت و خاطرات‌شان را دچار تغییراتی کرد. با وجودی که کِنِدی با حدود 7/49 آراء در پاییز سال 1960 به ریاست‌جمهوری آمریکا انتخاب شد تقریباً دوسوم آمریکائیان بعد از ترور او وقتی از رأی به نامزد مورد نظرشان سؤال می‌شد می‌گفتند که به کندی رأی داده بودند.(18)
درواقع، تناقضات و عدم انسجام میان مصاحبه با افراد و همین اشکالات بین مصاحبه‌ها و دیگر شواهد و مدارک همگی حاکی از ماهیت ذاتاً ذهنی تاریخ شفاهی هستند. تاریخ شفاهی صرفاً منبع دیگری نیست که مانند دیگر منابع تاریخی بتوان آن را بدون دردسر و مشکل مورد ارزیابی قرار داد زیرا در این صورت دومین مغالطه‌ای که فریش موفق به کشف آن شده است اثبات می‌شود، یعنی رویکرد «تاریخ بیشتر» به تاریخ شفاهی که مصاحبه را «مواد خام» تلقی می‌کند و «آن را تا سطح شواهد و مدارک دیگری که باید درون آسیاب نظارتی مورخ انداخته شود، پایین می‌آورد.»(19) مصاحبه بی‌شک یک فعل یادآوری است، و در حالی که خاطرات فردی ممکن است کم و بیش دقیق، کامل یا صحیح باشند، اما مصاحبه‌ها اگر نگوییم آغشته به دروغ محض هستند اما می‌توان اطلاعات غیر دقیق و غلطی را در آنها پیدا کرد. راویان غالباً در یادآوری اسامی و تاریخ‌ها اشتباه می‌کنند، وقایع پراکنده را در قالب یک واقعه واحد می‌ریزند و داستان‌هایی را که حقیقت‌شان مورد تردید است نقل می‌کنند. هر چند مورخان شفاهی می‌کوشند تا با مطالعه دقیق پیشینه و طرح سؤالات آگاهانه از راوی، داستان را بی‌نقص دریافت کنند، اما نهایتاً آنقدر که به بستر اصلی و بزرگ فعل یادآوری افراد یا چیزی که بدان می‌توان خاطره اجتماعی گفت توجه دارند به نوسان‌های خاطرات فردی توجه نمی‌کنند. آلساندرو پورتلی در مقاله‌ای که شاید بیش از دیگر مقالات تاریخ شفاهی بدان استناد کرده‌اند در تحلیلی هوشمندانه و حیرت‌انگیز چراییِ تناقض در ذکر تاریخ، مکان و علت مرگ لوئیجی تراستولی، کارگر یکی از کارخانه‌های فولاد ایتالیا را بیان می‌کند. در گزارش‌های شفاهی متعدد از مرگ این مرد ایتالیایی که در سال 1949 و در خلال اعتراضات کارگری به ناتو به قتل رسید تاریخ، مکان و علل متفاوتی بیان شده است. واقعیات مرگ تراستولی در روایات راویان دستکاری و تحریف شد تا به زعم آنها برای‌شان قابل درک و قابل هضم بشود؛ یا به قول پورتلی، «اشتباهات، چیزهای من درآوری، افسانه‌بافی و از این قبیل به ما کمک می‌کنند تا از پوسته ظاهری حقایق عبور نموده و معانی آنها دست یابیم.»(20)
پس لازم است به این درک برسیم که تاریخ شفاهی صرفاً تمرینی برای کشف حقیقت نیست بلکه یک واقعة تفسیری است زیرا راوی خاطرات چند سال و دهه را در چند ساعت فشرده می‌کند و آگاهانه و ناآگاهانه آنچه را که باید بگوید و نحوه بیان آن را انتخاب می‌نماید. تعداد منابع و آثاری که درباره پیچیدگی‌های تفسیری مصاحبه‌های تاریخ شفاهی تولید شده‌اند رو به افزایش است که در بخش کتابشناسی این مقاله به برخی از آنها اشاره شده است. در این آثار راه‌کارهای کشف معنای تاریخ شفاهی به وفور بیان شده‌اند. در اکثر این آثار گزاره‌ای بدین مضمون تکرار شده که مصاحبه درواقع گزارش داستان‌گونه‌ای از گذشته‌ای است که در زمان حال بازگو می‌شود، به عبارتی فعل یادآوری که تاریخ مورد روایت و مقطع زمانی یا لحظه راویت در شکل‌گیری آن مؤثرند. هر مصاحبه واکنشی است به یک شخص و مجموعه سؤالات خاص و همچنین به نیاز درونی راوی به درک معنای تجربه‌اش. چیزی که بیان می‌شود منبعث از عادات زبان‌شناختی و مفروضات فرهنگی راوی است و از این رو تبلور هویت، خودآگاهی و فرهنگ است. به زبان ساده باید بپرسیم که چه کسی چه چیزی را به چه منظوری و تحت چه شرایطی به چه کسی می‌گوید. هر چند نمی‌توان این سؤالات را هنگامی که در مصاحبه‌ای معین به کار می‌روند به طور مجزا بررسی نمود اما در اینجا آنها را تک‌تک مورد بررسی قرار می‌دهیم تا نمایی کلی از موضوعات و سؤالات مطروحه در مصاحبه به شما ارائه داده باشیم.

چه کسی حرف می‌زند؟
کلام راوی و نحوه بیان او ارتباط تنگاتنگی با هویت اجتماعی او دارند. کیستی راوی در این مقوله تبدیل به یک فیلتر معرفتی برای تجارب او می‌شود. مورخان فمینیست با تشخیص تفاوت‌های تجارب اجتماعی مردان و زنان بدین نکته اشاره کرده‌اند که زنان بیش از مردان در شرح زندگی‌نامه‌های‌شان به وقایع مهم و برجسته دوران زندگی اهمیت می‌دهند مثلاً بین واقعه دیدارهای قبل از ازدواج با همسران‌شان و زمان تولد فرزندان‌شان رابطه برقرار می‌کنند. از طرف دیگر، مردان عموماً مایلند وقایع‌نگاری‌های شخصی خود را به وقایع عمومی مانند جنگ، انتخابات و اعتصابات پیوند بزنند. چنانچه گوین اِتِر لوئیس گفته است، روایات زنان آکنده از احساس «شکسته‌نفسی، اجتناب از منظر اول شخص مفرد، ذکر موفقیت‌های شخصی در حد کم، و اشارات پنهان و زیرکانه به قدرت شخصی است.»(21) هویت نژادی نیز در گزارش‌های تاریخ شفاهی نقش مؤثری را ایفا می‌کند. اسکات الزورث در مطلبی که درباره شورش‌های نژادی سال 1921 در تولسا نوشته بود عبارت «تبعیض نژادی خاطره» را وضع می‌کند تا تفاوت نحوه یادآوری این واقعه دهشتناک در بیان سفیدپوستان و سیاه‌پوستان را به شکل مشخص توصیف نماید.(22) این یک الگوی شاخص است که از اختلافات نژادی عمیق در آمریکا حکایت می‌کند. سفیدپوستان در مصاحبه‌ها یا اصلاً چیزی درباره اعضای گروه‌های اقلیت به یاد نمی‌آوردند و یا می‌گفتند که ما با هم کنار می‌آمدیم، اما اقلیت‌ها دیدگاه‌های متنوع‌تر و غیرخوش‌بینانه‌تری درباره سفیدپوستان ابراز می‌کردند. مصاحبه با سیاستمداران و شخصیت‌های سرشناس مشکلات خاصی دارد. هر چند نگرانی آنها درباره حیثیت و آبروی‌شان از دیگران بیشتر نیست، اما تسلط آنان بر سخن و توانایی منحرف کردن سؤالات غالباً منجر به ارائه روایت‌هایی سطحی و نچسب می‌شود. قاعده عمومی این است که هر چقدر مدت طولانی‌تری از فاصله گرفتن شخصیت مورد نظر از انظار عمومی گذشته باشد پاسخ‌های صادقانه‌تر و خردمندانه‌تری به سؤالات مصاحبه‌گر خواهد داد.
از شیوه‌هایی که «افراد» مختلف برای نقل روایت خود در عرصه تاریخ شفاهی استفاده می‌کنند فهرست بلندبالایی می‌توان تهیه کرد. با این وجود، هویت‌ها به هیچ وجه واحد و ثابت نیستند. این که دقیقاً «چه کسی» در حال سخن گفتن است را رابطه راوی با وقایع مورد بحث و فاصله زمانی‌اش از آن وقایع تعیین می‌نماید. بدین ترتیب دور از انتظار نیست که کارفرما و کارگران هر یک روایت متفاوتی از اعتصاب را بیان و یا ثبت کنند، اما اعضای یک اتحادیه کارگری نیز بسته به سود و زیان‌شان بعد از اعتصاب، تفاوت دیدگاه‌های سیاسی و احترام‌شان به مرجع قدرت، یا تفاوت سطح تحمل‌شان در برابر بی‌نظمی‌های ناشی از اعتصاب می‌توانند با یکدیگر متفاوت باشند. با انبساط یا انقباض دورنمای فکری، کسب تجربه‌های جدید که انسان را وادار به تجدید نظر در دیدگاه‌هایش می‌کند، و بسترهای کنونی که درک انسان از وقایع گذشته را شکل می‌دهد دیدگاه‌های آنان نیز در طول زمان دستخوش تغییر می‌شود.همه اینها اجزاء «چه کسی حرف می‌زند» است.

مصاحبه‌گر کیست؟
شکی نیست که تنها عامل مهم در ساخت مصاحبه، سؤالاتی است که مصاحبه‌گر می‌پرسد. وی درباره واقعه‌ای که از اهمیت تاریخی برخوردار است مفروضاتی را در ذهن خود دارد و سؤالاتش را بر همین اساس مطرح می‌کند که چارچوب فکری مصاحبه را شکل می‌دهد و جهت آن را مشخص می‌سازد. سؤالات مصاحبه‌گر برای راویان خوش‌سخن همچون میدانی است که می‌توانند تجارب خود را در آن محک بزنند. مصاحبه‌گر زرنگ و ماهر گوش شنوایی دارد و سعی می‌کند تا سؤالاتش را با نکاتی که بیان آنها از نظر راوی مهم است، هماهنگ نماید. با این وصف، تجربه توماس دابلین پس از مرور ذهنی مصاحبه‌هایش با خانواده‌های کارگران ذغال‌سنگ تقریباً برای همه مصاحبه‌گران اتفاق افتاده است. وی می‌نویسد:«روزی داشتم عکس‌های ایلا و تام استرول را که قبلاً با آنها مصاحبه کرده بودم نگاه می‌کردم. از اینکه عکس‌های زیادی از صحنه‌های شکار او و رفقایش در آلبوم بود ابراز تعجب کردم. به تام گفتم که چرا متوجه نشدم شکار تا این حد در زندگی تو اهمیت داشته است؟ وی با خوش‌رویی جواب داد: «آخه هیچ‌وقت نپرسیدی.»(23)
البته صرفاً سؤالات نیستند که مصاحبه‌گر با پرسیدن آنها می‌تواند بر چیستی گفته‌های راوی تأثیر بگذارد. مصاحبه‌گر نیز مانند راوی دارای هویت اجتماعی است که در داد و ستد مصاحبه به میدان می‌آید و نقش ایفا می‌کند. راویان نیز مصاحبه‌گران را محک می‌زنند و در این ارزیابی ذهنی تعیین می‌کنند که پاسخ مناسب به چنین شخصی چه چیزی می‌باشد، چه باید و چه نباید بگویند. بنابراین، پدربزرگی که نوه‌اش با او برای تهیه تاریخچه خانوادگی مصاحبه می‌کند طبیعتاً ابعاد و زوایای ناخوشایند گذشته را پنهان می‌کند تا نوه‌اش آسیب نبیند، الگوی خوب و مسئولیت‌پذیری از خود به نمایش بگذارد و اسطوره‌های خانوادگی را حفظ نماید. قبلاً نیز گفتم که هویت اجتماعی من به عنوان نوه تازه‌به‌دوران‌رسیده و کلاس‌بالای مهاجران لهستانی باعث می‌شد تا مصاحبه‌هایم با کارگران لهستانیِ صنایع کنسروسازی آمریکا احساس خاصی را دامن بزند که به زبان نمی‌آمد اما بر فضای مصاحبه تأثیر می‌گذاشت.

درباره چه چیزی حرف می‌زنند؟
دامنه موضوعات و عناوین مصاحبه‌های تاریخ شفاهی بسیار گسترده است و شامل هر چیزی می‌شود، از معروف‌ترین وقایع تاریخی گرفته تا خصوصی‌ترین جزئیات زندگی راوی. البته نکته‌ای که به لحاظ تحلیلی اهمیت دارد شیوه شکل دادن راویان به روایت‌ها و نحوه انتخاب و چینش اجزاء مطالبی است که بیان می‌کنند. مصاحبه‌ها غالباً روایت‌های مبتنی بر نقشه و پیرنگ هستند به طوری که می‌بینیم راوی/قهرمان داستان بر موانع چیره می‌شود، بر مشکلات فائق می‌آید، از پلکان ترقی در اجتماع بالا می‌رود یا به رضایت درونی می‌رسد. البته استثنائاتی هم وجود دارند، اما این عرف که شاخصه بخش اعظم ادبیات غربی است، از گرایش‌های یک فرهنگ فردگرا، هدف‌محور، موفقیت‌خواه و حق‌به‌جانب و زیربنای مفروضاتی حکایت می‌کند که مردم برای درک و فهم تجارب‌شان بدان متکی هستند. همچنین شاید منعکس کننده تمایلات خودمحورانه و تشجیع‌کننده مصاحبه باشد یعنی فضایی که یک مصاحبه‌گر مؤدب و تحسین‌برانگیز از شخص دیگری می‌خواهد تا درباره زندگی خود سخن بگوید. در اینجا مقایسه چنین مصاحبه‌هایی با مصاحبه‌های راویانی در بیرون از جریان اصلی فرهنگ غربی می‌تواند آموزنده باشد. مردم‌شناسی به نام جولی کروک‌شانک در مصاحبه با زنان سرخپوست منطقه یوکان کانادا متوجه شد که آنان سؤالات او درباره موضوعات متداول تاریخی مانند تأثیر هجوم جویندگان طلا به منطقه کلوندایک یا احداث بزرگراه آلاسکا را با داستان‌هایی فوق‌العاده استعاری و سنتی پاسخ می‌دهند و قسم می‌خورند که اینها ماجراهای زندگی خودشان است. لذا عبور از تفاوت‌های فرهنگی و توافق درباره آنچه که تاریخچه یک زندگی را می‌ساخت به چالش سختی برای خانم کروک‌شانک تبدیل شده بود.(24)
راویان معمولاً تجربیاتی را که من نام «داستان‌های تمثال‌گونه»(25)  را بر آنها می‌گذارم در میان روایت‌های خود می‌گنجانند. اینها روایت‌های ملموس و خاصی هستند که راوی از نظر خودش آنها را مهم تلقی می‌نماید و غالباً نیز در قالب وقایعی منحصربه‌فرد و مقدس معرفی و با احساسات و عواطف شدیدی بیان می‌کند. از این رو مثلاً داستان زیر را یکی از زنان از دوران کودکی‌اش تعریف کرد تا نشان بدهد که ازخودگذشتگی و خیرخواهی برای او تا چه اندازه ارزشمند است:

«یه ماجرا هم از مادربزرگم بگم که عادت نداشت احساسش رو راحت نشون بده، اما یه روز شنید که خونواده‌ای که سه تا دختر داشتن حسابی توی تنگنا زندگی می‌کنن. دخترای اون خونواده همسن و سال دخترای خودش بودن. مادربزرگم تازه سه تا لباس قشنگ برای سه تا دخترای خودش دوخته بود. می‌دونین که اون‌وقتا دوختن لباس چقدر آدم رو خسته می‌کرد... حالا فکر می‌کنین مادربزرگم چیکار کرد؟ لباسای کهنه دختراش رو به اون خونواده داد؟ نخیر. همون لباسای نویی رو که با هزار مشقت دوخته بود داد به دخترای اون خونوادة تنگدست. من که هر موقع این خاطره به یادم میاد چشمام پر از اشک می‌شه.»(26)

یک کارشناس فرهنگ عامیانه به نام باربارا آلن معتقد است که عنصر داستانگونة تاریخ شفاهی از ماهیت اجتماعی مصاحبه حکایت می‌کند زیرا این عناصر در انتقال معنا به دیگران غالباً یک آگاهی جمعی نسبت به مسئله یا واقعه مهم به وجود می‌آورند. آلن با به‌کارگیری این مفهوم در تعدادی از مصاحبه‌هایی که با اهالی مناطق کوهستانی میانه انجام داده بود موفق به شناسایی داستان‌هایی از چند مقوله مشخص شد. مقوله‌هایی مانند نحوه مهاجرت مردم به غرب، مشکلات‌شان با وضعیت زمین و ‌آب و هوای منطقه، «استقامتی» که برای ادامه بقای خود نیاز داشتند همگی بر این امر دلالت می‌کنند که چنین مضامینی در شعور جمعی بخش وسیعی از انسان‌های منطقه رسوب کرده است. مسئله این نیست که داستان روایت‌شده اساساً مبنای حقیقی داشته باشد یا نداشته باشد؛ حقیقت چنین ماجراهایی یک حقیقت تفسیری است، یعنی معنای آن و اینکه مظهر چه چیزی می‌باشند برای ما مهم است.(27)

چیزی که گفته نمی‌شود به اندازه چیزی که گفته می‌شود اهمیت دارد، یعنی نکته یا مطلبی که راوی بد تعبیر می‌نماید، آن را نادیده می‌گیرد یا از بیانش طفره می‌رود. سکوت بر معانی متعددی دلالت دارد مانند یک سوءتفاهم ساده؛ ناراحتی از یک موضوع دشوار یا حساسیت‌برانگیز؛ عدم اعتماد به مصاحبه‌گر؛ یا قطع ارتباط معرفتیِ مصاحبه‌گر و راوی. با دختر مهاجری درباره زندگی‌اش در اواسط قرن بیستم در شهر بالتیمور مصاحبه می‌کردم. از او پرسیدم که آیا بعد از ازدواجش به شغلی بیرون از خانه هم مشغول بوده است. پاسخ منفی داد و به بحثی درباره زندگی زناشویی‌اش وارد شد. اما کمی بعد در همین مصاحبه تصادفاً به زبان آورد که چند سال بعد از ازدواجش شب‌ها به رستورانی می‌رفته و کار پیشخدمتی را انجام می‌داده است. وقتی از او علت این تناقض در روایتش را جویا شدم، گفت که هیچ وقت به این قضیه نیندیشیده بود که پیشخدمتی در رستوران دوستش عملاً «شغل» به حساب آید چون هلن صاحب رستوران، دوست و همسایه‌اش بود و او نیز «کمک می‌کرد تا باری از دوشش برداشته شود».
سکوت همچنین معانی فرهنگی گسترده‌ای می‌تواند داشته باشد. لوئیزا پاسرینی، مورخ ایتالیایی، دریافته بود که اعضای طبقه کارگری شهر تورین غالباً از فاشیسم که حکومتی سرکوبگر تشکیل داده و بر زندگی این مردم به هر حال تأثیرات عمیقی گذاشته بود، سخنی نمی‌گویند. وی تاریخچه زندگی عده‌ای از این مردم را ضبط نموده بود. حتی وقتی که مستقیماً از آنان می‌پرسید، از مراحل ظهور فاشیسم در دهه 1920 سریع عبور کرده و مستقیماً به افول آن در جنگ دوم جهانی می‌پریدند و از هر گونه بحثی درباره سال‌های سلطة سیاسی فاشیسم پرهیز می‌کردند. پاسرینی از یک سو چنین سکوت یا اجتنابی را شاهدی بر یک «زخم کهنه، فنا شدن ناگهانی و دردناک چندین سال از زندگی انسان، دملی چرکین در تجربه روزمره» بخش وسیعی از مردم و از سوی دیگر، اشتغالات مردم به فراز و فرودهای زندگی عادی خود-یعنی «شغل، ازدواج، فرزندان»- حتی در دشوارترین و پریشان‌ترین شرایط زمانه تعبیر می‌نماید.(28)


 16-Michael Frisch
17 -Michael Frisch, A Shared Authority: Essays on the Craft and Meaning of Oral and Public History (Albany: State University of New York Press, 1990), 159-160
18 -Calvin Trillin, “Remembrance of Moderates Past,” New Yorker (March 21, 1977): 85; quoted in Cliff Kuhn, “’There’s a Footnote to History!’ Memory and the History of Martin Luther King’s October 1960 Arrest and Its Aftermath,” Journal of American History 84:2 (September 1997): 594; Godfrey Hodgson, America In Our Time (New York: Random House, 1976): 5.
19 -Frisch, 159-160.
20 -Alessandro Portelli, “The Death of Luigi Trastulli: Memory and the Event,” in The Death of Luigi Trastulli, pp. 1-26; quoted material is from p. 2.
21 -Gwen Etter-Lewis, “Black Women’s Life Stories: Reclaiming Self in Narrative Texts,” in Sherna Berger Gluck and Daphne Patai, eds., Women’s Words: The Feminist Practice of Oral History (New York: Routledge, Chapman & Hall, 1991), 48; quoted in Joan Sangster, “Telling Our Stories: Feminist Debates and the Use of Oral History,” in The Oral History Reader, Robert Perks and Alistair Thomson, eds. (London: Routledge, 1988), 89.
 22-Scott Ellsworth, Death in a Promised Land: The Tulsa Race Riot of 1921 (Baton Rouge: Louisiana State University Press, 1982.
23 -Thomas Dublin, with photographs by George Harvan, When the Mines Closed: Stories of Struggles in Hard Times (Ithaca: Cornell University Press, 1998), 21.
 24-Julie Cruikshank, in collaboration with Angela Sidney, Kitty Smith, and Annie Ned, Life Lived Like a Story: Life Stories of Three Yukon Native Elders (Lincoln: University of Nebraska Press, 1990.
 25-iconic stories
 26-Louise Rhodes Dewees, interview by Nicolette Murray, March 29, 1979, transcript, pp. 7-8; Oral History among Friends in Chester Count[Pennsylvania] Library.
 27-Barbara Allen, “Story in Oral History: Clues to Historical Consciousness,” Journal of American History 79:2 (September 1992): 606-611.
 28-Luisa Passerini, “Work ideology and consensus under Italian fascism,” in The Oral History Reader, 58-60.

ادامه دارد...

نویسنده: لیندا شوپس
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی



http://www.ohwm.ir/show.php?id=1252
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.