خودکشی رئیس سابق سرویس اطلاعات خارجی روسیه
|
بنا بر خبر خبرگزاری روسی اینترفاکس در مورخ 12/1/91 جسد بیجان لئونید شبارشین (Leonid Shebarshin - 2012- 1935) رئیس 77 ساله سابق سرویس اطلاعات خارجی روسیه در سالهای 1989 الی 1991 پیدا شد. منابع خبری اعلام کردند که شبارشین با اسلحهای که در زمان بازنشستگی به عنوان هدیه دریافت کرده، اقدام به خودکشی کرده است. پلیس روسیه توسط عروس وی ضمن پیدا کردن این اسلحه در کنار جسد وی، یادداشتی را پیدا کرده که شبارشین در آن به خودکشی خود اشاره کرده است. این یادداشتها، به طور مرحله به مرحله روند خودکشی احتمالی و خاموشی او را تا کمی قبل از مرگش توسط خودش ثبت کرده بودند. ظاهرا در این یادداشتها که در دفتر خاطرات روزانه شبارشین و تنها چند روز بعد از سالروز تولدش نوشته شده، گزارش لحظه به لحظه بین تیر خوردن و وضعیت جسمانی او قبل از مرگش، از ساعت پنج و ربع تا هفت عصر و لحظاتی قبل از مرگ او به دقت یادداشت شده است. خبرگزاری روسی «ریا نوووستی» طی خبری ادعا نمود خانم همسایه شبارشین به خبرنگار این خبرگزاری گفته است که شبارشین روز پیش از خودکشی نخست برای او درد دل کرد که یک چشمش نابینا شده، و ساعتی بعد افزود که یک پایش نیز فلج شده است. روز بعد این خانم کوشید که با شبارشین تماس بگیرد تا او را به بیمارستان برساند، اما پاسخی نگرفت. او میگوید که همسر شبارشین نیز به مدت هفت سال و نیم فلج بود و هفت سال پیش درگذشت، و احتمال می دهد که ژنرال شبارشین با مشاهده رنج همسرش و برای گریز از سرنوشت او، مرگ خود را جلو انداخته است.(1) علت خودکشی احتمالی شبارشین هنوز روشن نیست، اما یوری کابالادزه یکی از دوستان شبارشین میگوید: «شبارشین این اواخر به شدت لاغر شده بود و لابد سخت بیمار بود». لئونید ولادیمیروویچ شبارشین در ۲۴ مارس ۱۹۳۵ متولد شد. او پس از فارغ التحصیلی از موسسه «روابط بینالمللی مسکو» – تحصیل در رشته ترجمه زبانهای شرقی – و سپس پیوستن به وزارت خارجه شوروی، در ۲۳سالگی در سال ۱۹۵۸ به نخستین ماموریت دیپلماتیک خارجی خود به عنوان دستیار شخصی سفیر کشورش به پاکستان اعزام شد. شبارشین در سال ۱۹۶۴ به سازمان امنیت شوروی پیوست. این عضو ک.گ.ب که زبان اردو را به راحتی صحبت میکرد از سالهای 1950 تا 1970 در کشورهایی نظیر پاکستان، هند و ایران فعالیت کرده است. اودر ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی مسوول امنيتی شوروی در تهران بود. شبارشين در پوشش «رايزن سفارت شوروی در ايران» در تاريخ 27/2/58 وارد ايران شد و در تماس مستقيم با نورالدين كيانوری دبير اول «حزب توده» ايران قرار گرفت.(2) وی پس از بازگشت مسئولیت مناطق آسیای مرکزی و خاورمیانه را برعهده داشت و پس از آن بعنوان کارشناس ارشد در حوزه افغانستان پس از تهاجم شوروی خدمت کرد. (3) وی پس از یک دوره کوتاه به افغانستان اشغال شده از سوی شوروی بازگشت و حداقل 20 بار به این کشور سفر کرد. (4) وی در سال 1987 به عنوان معاون اطلاعات خارجی منصوب شد و در سال 1989 رئیس اطلاعات خارجی شوروی سابق گردید. وی مدت زمان کوتاهی پس از کودتای ناموفق علیه اصلاحات میخائیل گورباچف در نظام کمونیستی شوروی در سال ۱۹۹۱، به عنوان رییس ک.گ.ب فعالیت کرد. وی از سال 1987 میلادی رهبری کمیته دولتی امنیت اتحاد شوروی «ک گ ب» را بر عهده داشته و پس از تلاش برای کودتا در شوروی مدت دو روز (22 و 23 اوت) رییس «ک گ ب» بود. وی از ماه سپتامبر 1991 در بازنشستگی قرار داشت(5) شبارشین از اردیبهشت 1358 تا نیمه 1361 عهدهدار ریاست دفتر نمایندگی ک. گ. ب در سفارت اتحاد شوروی در تهران بود. در همین دوران ریاست او بود که افسر زیر دست او ولادیمیر کوزیچکین Kuzichkin به انگلستان گریخت.(6) کوزیچکین در سال 1990کتابی با عنوان « در درون ک گ ب » منتشر نمود که ضمن افشاگریهایی درباره سازمان جاسوسی و امنیت معروف شوروی، از چگونگی فعالیت های این سازمان در ایران در سالهای قبل و بعد از انقلاب پرده برداشته است. وی در پوشش سمت دیپلماتیک معاون کنسولگری شوروی در تهران، رابط اصلی سفارت شوروی و سازمان ک.گ.ب با حزب توده بوده و در اوائل سال 1361 از ایران گریخت و به دولت انگلستان پناهنده شد. در اواخر همین سال بود که تشکیلات حزب توده در ایران متلاشی شد و سران حزب توده پس از بازداشت در چندین مصاحبه تلویزیونی به خیانت و جاسوسی به نفع شوروی اعتراف کردند.(7) اطلاعات کوزیکچین منجر به اخراج 20 افسر ک.گ.ب شوروی از جمله شخص شبارشین از ایران گردید.(8) شبارشین در سفری به انگلستان و هنگامی که انگلیسیها او را به همکاری دعوت کردند، حال کوزیچکین را از آنان پرسید. به او خبر دادند کوزیچکین سخت به مشروب خواری افتاده است؛ او میگوید: «اکنون هشت سال گذشته و امیدوارم که تا کنون سقط شده باشد»! گفته می شود کوزیچکین در سال 1988 در نامهای از گورباچف تقاضای بخشش کرد و سپس در نامهای دیگر در سال 1991 دست به دامن یلتسین شد. اماهیچ پاسخی به نامههای او داده نشد. هنگامی كه كمونيستهای تندرو، كودتای نافرجام را عليه گورباچف صدر هيات رييسه حزب كمونيست كشور ترتيب دادند، شبارشين كه مسووليت اصلی امنيت داخلی را برعهده داشت، از آنجايی كه مطمئن به پيروزی هيچ كدام از طرفين مناقشه نبود، ترجيح داد ناظر باشد. او در اين كشاكش بی طرفی خود و ادارهاش را حفظ كرد و به بهانه رفتن به برنامه تفريحی ورزشی، خود را از انظار پنهان كرد. یکی از اعضاء رهبری هشت نفره کودتا، ولادیمیر کریوچکوف Kryuchkov رئیس ک.گ.ب، که با شکست کودتا دستگیر و زندانی شد، در سال 1994 بخشوده شد و در سال 2007 درگذشت. معاون اول کریوچکوف در ک.گ.ب و رئیس اداره کل یکم (اداره اطلاعات و جاسوسی) لئونید شبارشین بود که بیدرنگ پس از شکست کودتا به دستور گورباچف به ریاست کل ک.گ.ب رسید. اما این ریاست شبارشین بیش از یک شبانه روز دوام نیاورد. یلتسین و دیگران سادهانگاری گورباچف را بر او خرده گرفتند، او را وا داشتند که شبارشین را از ریاست ک.گ.ب برکنار کند، و وادیم باکاتین Vadim Bakatin به این مقام گمارده شد. پس از برکناری شبارشین از ریاست یک روزه ک.گ.ب، یک مأمور ناشناس ک.گ.ب به نشریه اخبار مسکو Moscow News مراجعه کرد و مطالبی درباره شبارشین و ک.گ.ب بیان کرد. چند روز پس از آن نیز روزنامه ایزوستیا Izvestia با خود شبارشین گفتوگو کرد تا او بتواند به اتهامها پاسخ گوید. در هر دوی این گفتوگوها مطالبی در باره دوران فعالیت شبارشین در ایران به میان آمده است. این مامور ناشناس مدعی است « شبارشین را برای کار با شبکه جاسوسی به ایران اعزام کردند. اکنون او فرصتی طلائی داشت تا مهارت خود را، که انکار ناپذیر است، در شرایط بغرنج این کشور بهکار بندد. اما درست هنگامی که او در آنجا بود یکی از بزرگترین افتضاحهای تاریخ معاصر اطلاعات کشور ما رخ داد. یکی از زیردستان او به نام کوزیچکین به خدمت دستگاه اطلاعاتی بریتانیا در آمد. با وجود همه شواهد روشن، شبارشین همچنان مأموریتهای پر مسئولیتی به او میداد و از اینجا بود که مأموران ارزشمندی لو رفتند. ماجرا از این قرار بود: کوزیچکین که به خدمت بیگانگان در آمده بود، شبکه پر ارزشی از منابع اطلاعاتی محلی را لو داد». این مامور ک.گ.ب مدعی گردیده است « بریتانیائیها که از تیره کردن مناسبات میان ایران و اتحاد شوروی سود میبردند، این اطلاعات را پنهانی به ایرانیان رساندند، و حاصل آن تار و مار شدن حزب توده ایران بود. گفته میشود که شبارشین با رفتار پر نخوت و نابخردانهاش کوزیچکین را به سوی خودفروشی رانده است. خواه به این علت یا هر علت دیگری، کوزیچکین ناگهان ناپدید شد. همه میدانند که شبارشین واکنش سریعی نشان نداد، همه توان خود را در دفاع از کوزیچکین بهکار برد و احتمال همکاری او با بریتانیائیها را رد کرد. شبارشین همچنین اطلاعات غلط به رهبری داد و کوشید به آنان بقبولاند که کوزیچکین به احتمال زیاد به قتل رسیده است. کمی بعد کوزیچکین سالم و سرحال از بریتانیا سر در آورد. کوزیچکین در خاطراتش نوشتهاست که پس از فرار او مقامات ک.گ.ب شایع کردند که تروریستهای افغان او را ربودهاند. همچنین دمیتری پراخوروف Dmitri Prokhorov در کتاب "وطنفروشی، به چه بهایی" (چاپ 2005 ) نوشته است تا ماهها کسی نمیدانست چه بر سر کوزیچکین آمده، تا آنکه در نوامبر 1982 (آبان 1361) بریتانیائیها اعلامیه رسمی منتشر کردند که به او پناهندگی سیاسی دادهاند. سازمان ما از همه این ماجرا بهخوبی آگاه است. شبارشین بهخاطر یک مأمور، خطاهای نابخشودنی بسیاری مرتکب شد.(9) شبارشین در گفتگو با ایزوستا به تاریخ 11 اکتبر 1991 و در مقابل این سئوال که « در هفته نامه اخبار مسکو اتهام سنگینی به شما می زنند. از جمله این که هنگام کار در ایران گویا با همکار خود کوزیچکین رفتار درستی نداشتهاید و این رفتار به فرار او و در نتیجه به تار و مار شدن شبکه منابع اطلاعاتی ما و نابودی حزب کمونیست توده منجر شده استـ ». چنین پاسخ می دهد: « اینها سراپا یاوههایی است که از کتاب کوزیچکین خائن اقتباس شده است. کوزیچکین بسیار پیش از فرار از ایران با دستگاههای اطلاعاتی بریتانیا ارتباط بر قرار کرده بود. حزب توده رفتنی بود. کوزیچکین نمیتوانست تغییری چه مثبت و چه منفی در سرنوشت این حزب بدهد. البته این نیز درست است که او در واقع برخی اطلاعات درباره این حزب داشت. اما درباره مطلب اخبار مسکو باید بگویم که آن را بر پایه گفتوگو با یک ناشناس تهیه کردهاند. من میدانم چرا این شخص میترسد نام خود را اعلام کند. در گذشتهای نچندان دور بحثی با این شخص داشتم و پس از این بحث او تصمیم گرفت که از اداره کل یکم برود. تهمتهای بیپایه از سوی یک ناشناس که در چند سال اخیر مشغول یادداشت کردن خطاهای همکاران خود بوده، به نظر من کار ناشایستی است. در شگفتم که این نشریه وزین چهگونه به خدمت یک ناشناس در آمده است». کتاب خاطرات شبارشین با نام "بازوی مسکو - یادداشتهای رئیس اطلاعات شوروی" در سال 1993 منتشر شد. 62 صفحه از این کتاب 300 صفحهای درباره ایران است، اما او در این بخش، و در کتاب ادعا می کند انگلیسیها با همکاری بقایای ساواک در ایران توطئه چیدند تا معاونش را، که او "ولادیمیر گ." مینامد، از سر راه بردارند تا راه برای رسیدن کوزیچکین « خائن» به مقام بالاتر و نزدیکتر به خود شبارشین گشوده شود. منظور او ولادیمیر گالووانوف Golovanov است که در اثر تعقیب و آزار مضاعف خود و خانوادهاش و زیر و رو کردن آپارتمانش، به ناگزیر ایران را ترک کرد. این ماجرا را کوزیچکین نیز در خاطراتش نقل کرده است. یک نکته جدید دیگر در کتاب خاطرات شبارشین آن است که کوزیچکین در دوم ژوئن 1982 (12 خرداد 1361) ناپدید شد و چندی بعد (در نوامبر، آبان) آشکار شد که (در 13 خرداد) با یک گذرنامه بریتانیائی با نام مایکل رود (Rod ) از مرز بازرگان و از راه ترکیه به انگلستان رفته است. شبارشین به حماقت « مرکز» لعنت میفرستد که تا مدتها به او دستور میدادند که به اصرار از سفارت بریتانیا در تهران بپرسد که چرا و چگونه چنین گذرنامهای به کوزیچکین دادند. وی در سال های پایانی خود مصاحبه ای با یکی از نشریات روسی داشته است که ترجمه آن با عنوان « دیدگاه یک مامور اطلاعاتی بنام لئونید شبارشین » انتشار یافته است. وی در این گفتگوی مفصل دیدگاههای خود را در رابطه با انقلاب اسلامی ایران، شخصیت امام خمینی(ره)، روابط ایران و شوروی سابق، روحانیت در ایران، حزب توده ایران، نامه به گورباچف را مورد اشاره قرار داده است.(10) وی در این گفتگو دیدگاه خود درباره0 بازگشت کمونیست های ایرانی به ایران در ابتدای انقلاب را چنین توضیح می دهد: « نورالدین کیانوری به ایران مراجعت کرد. او دو سال پیش در سن 87 سالگی فوت کرد. او دبیر اول حزب توده بود، همزمان با او (افراد دیگری) هم بازگشتند. ولی تا سال 1979 این حزب وقتش گذشته بود. این حزب، توده های مردم را به خود جلب نمی کرد و در میتینگ های آن عده کمی شرکت می کردند. اعضای این حزب را به جاسوسی برای شوروی متهم کردند و رهبران حزب را بازداشت نمودند. زمانهای سختی بود آنها به همه گناهان اعتراف کردند و آنها را محکوم نمودند. کیانوری در سالهای 1990 کتاب خود را منتشر کرد. کتاب صادقانه ای بود، او چیزی مبالغه نکرد و دروغ نگفت. درباره تماسها با من هم درست نوشت. ما ملاقاتهای محرمانه ای داشتیم و او اسم مرا نمی دانست و فقط در زندان اسمم را فهمید. حزب کمونیست اتحاد شوروی به ما اعتماد می کرد به ویژه در کارهای خطرناکی چون انتقال پول و ملاقات با کمونیست های تحت پیگرد. تا آنجا که یادم است، کسی از توده ای ها را تیرباران نکردند. ولی همه آنها به زندان افتادند. من سرنوشت بعدی آنها را نمی دانم چرا که در سال 1991 استعفا کردم». پس از فروپاشی شوروی، شبارشين نيز مانند بسياری از همقطاران خود و با همكاری يكي از آنان دست به تاسيس يك شركت خصوصی امنيتی به نام «سازمان امنيت اقتصادی روسيه» با همکاری نیکالای لئونوف، یکی دیگر از سران پیشین ک گب و از دوستان نزدیک ولادیمیر پوتین نخست وزیر وقت روسیه زد كه وظيفهاش حفظ امنيت شركتهای تجاری و نسل جديد از ثروتمندان روسيه بود. در همين سالها بود كه او خاطراتش را در دو كتاب بنام های « بازوی مسکو» و «از زندگی رئیس اطلاعات» منتشر كرد كه بخشهای مربوط به ايران يكي از آثار او، سالها قبل توسط احمد ميرفندرسكی، آخرين وزير خارجه قبل از انقلاب ايران از روسی به فارسی ترجمه و به صورت پاورقی در چند شماره هفتهنامه كيهان چاپ لندن منتشر شد. (11) شبارشين در سالهای آخر عمرش به جز حضور در برنامههای رسانهای شبكههای روسی زبان، به عنوان كارشناس و تحليلگر مسايل امنيتی و امور خاورميانه مشغله چندانی نداشت.
پانوشت ها : 1- خبرگزاری ریانوووستی مورخ 30/3/2012 . 2- روزنامه شرق شماره 1501 مورخ 231/91. 3- اکونومیست 5 آوریل 2012. 4- سایت Intelnews.org مورخ 2 آوریل 2012. 5- خبرگزاری ریا نووستی 17/1/91. 6- ولادیمیر کوزیچکین افسر ک گ ب که در تابستان 1982 از سفارت شوروی گریخت و از طریق مرز ایران و ترکیه به غرب پناهنده شد، از اعضاء اداره مقیمین غیرقانونی وابسته به اداره کل یکم ک گ ب بود. 7- پیوستن و گسستن، محمود طلوعی، انتشارات تهران، 1370، صفحه 260. 8- سایت Intelnews.org همان. 9- نسخه انگلیسی اخبار مسکو، شماره 41، اکتبر 1991. 10- سایت استراتژیک strateicreview.org . 11 - شرق، همان.
محمود فاضلی
|