شماره 64 | 24 اسفند 1390 | |
بازسازي زندگي گذشته
گرايش شرح حال در آسيا، تأكيد روي نقش عمومي كساني داشت كه در مقام فاعل بازي ميكردند. به اين ترتيب خود «فرديت» موضوع شرح نبود. آنچه مهم بود گونه نادر و صرفاً منفي بود.
گفته ايشان راجع به شرح حال فردي آسيايي شايد بيشتر مربوط بشود به علت كمبود شرح حال نويسي در اين بخش از جهان. زيرا نزديك آسيايي مقام سنّت در جامعه بيشتر اهميت دارد تا قضيه فردي. نوشتن شرح حال و به مراتب و از آن افزونتر شرح حال خود نوشت در معرض اين تمتّع و حض نفس ـ خود است.
از اين گذشته، اعتقاد چينيها به فروتني ناشي از رعايت آداب و تصوير «نفس» حقير شمرده است شدهاي كه خود را به طور علني كماهميت جلوه ميدهد، همه اينها در جهت تلقين خوي و خلق مهم است. كوچكشمردن و تأييد مقام او به مثابه جزيي از يك گروه، اما نه چنان كه «خود» جداگانه او هست.
به علاوه اين مفهوم سترگ از زندگي خصوصي و نياز به محافظت از اين امر قطعاً در نوشتن شرح حال ميتواند نقش اول را در مزاحمت داشته باشد.
در مصاحبه راوي ميتواند راجع به مسائلي كه با يك فاصلهاي در گذشته اتفاق افتاده، دوران بچگي و جوانياش، يا تجربههاي عموميتر چون جنگ يا در امور غيرشخصي چون كار و همكاري با يك انجمن و ساير فعاليتهاي گروهي، كاملاً آزادانه حرف بزند اما وقتي پاي پرسشهاي نزديكتر به زمان حال و نزديكتر به احساسات ميرسد به يك معني عقبنشيني ميكند كه ميتواند ناشي از بيميلي او باشد، كه بايد با زبردستي استادانه و كنترل راوي و با ملايمت و بناي مجدد رابطه نزديك و ضروري او را به روال عادي مصاحبه بازگرداند.
فرزندان بيش از حد براي خوشنامي والدين يا نياكان حس دلسوزي نشان ميدهند.و در واقع اين يك نوع حساسيت است كه آنها نسبت به هر گونه مرجع در غير شرايط هيجاني و از خود بيخودي دارند. براي نمونه در مقالهاي مربوط به خاطرات كه به وسيله مؤسسه مطالعات جنوب شرق آسيا شده، نويسنده به يك شهروند سرشناس اشاره ميكند كه به سهم خود براي اجتناب از وطنفروشي در زمان جنگ ژاپن وانمود به ميگساري ميكند.
اما آنچه اين دوست با تصميم مبتكرانه و خلاقه در نظر داشت اين بود كه با سؤتعبير و تقبيح خانوادهاش مواجه نشود.
هنوز عوامل ديگري در منصرفشدن اشخاص از نوشتن شرح حال وجود دارد؛ تبيين اين بيرغبتي عملي در برخي، موجبات قضاوت سايرين را فراهم ميآورد.
اين خصلت فراگير در اغلب فرهنگهاي آسيايي هست،انتقاد و انتقاد از خود تا همين اواخر از نظر اعتقاد چيني اختلال در هوشمندي محسوب ميشد.
اين نداشتن تمايل به اين عقيده كه فرد با احترام به شخص بزرگتر و قبول نصيحت ايشان آبروي خود را نميبرد و او را به چالش نميكشد، گره خورده است.
نتيجهاي كه اجمالاً ميشود گرفت اين است كه يك بيتفاوتي در اين امر قطعا، وجود دارد. در اين كه شخص صرفاً تمايلي به نمايانشدن وصف خود در شرح حال خود داشته باشد.
مگر آنچه نويسنده خودش در خاطرات و شرحهاي خود نوشت برملا ميكند.و در يك نگاه گذرا بايد گفت هنوز مقدار معتنابهي نكات گريز پا در اشخاص معنوي به چشم ميخورد.
خاطرات و شرح احوال چينيهاي سنگاپور و مالزي
در بررسي شرح حالهايي كه تا بحال راجع به چينيها در مالزي و سنگاپور نوشته شده دغدغه خاطر تهيهكنندگان در تعداد بسيار زيادي از شرححالهايي كه عمدتاً هم راجعبه نخبگان جامعه بوده اين است كه نميتوان بين شرححال يك نخبه و رهبر و نقد سياسي او تمايزي قائل شد. و اين تفاوت مهم است.
از اين رو ما نياز داريم بين كارهايي كه واقعاً شرح حال هستند و آثاري كه واجد اطلاعات شرححال گونهاند فرق بگذاريم. اما مواردي هم وجود دارد كه شكل اصلي يا مضمون شرح حال ندارند بلكه يكي فرد را مركز توجه قرار داده ديگري سياست او را.
نسبت دادن عنوان شرح حال به ليست بلندبالا و دور از انتظار از آنچه گردآوري شده دشوار است. چون تعداد معدودي از آنها در واقع داراي نوعي از محتواي شايسته موضوع هستند. به كار شگفتانگيز yap Ah loy (85 ـ 1837) پيشتر اشاره داشتم. وانگنايسايونگ (1924 ـ 1849) كه از همان نسل بود، خيلي پس از او (در سال 1900) به سنگاپور مهاجرت كرد و در همان سال با اجاح بروك رهسپار ساراواك شد. جايي كه اجاح بروك به عنوان مسئول انتقال، تعداد زيادي از مهاجران را با خود از فوزايو كه خودش بومي آنجا بود به ساراواك آورد. در شرح حال «ياپ» «سايونگ» و فوك توضيح دادهاند كه چينيهاي مهاجر وقتي وارد قلمرو مالي ميشدند اولين كار آنها اين بود ببينند آيا در شرايط جنگ براي استخراج معدن در سلنگور ـ يكي از ايالتهاي مالزي جديد ـ بمانند يا ساراواك را مقر سفيد ها و يا اين كه مطابق شرايط جديد دولت مدرني در جوهور تأسيس كنند.
در بخشي كه شخصيتهاي جنگ موضوع شرح حال بودهاند، به «ليم.بو.سنگ.» (44 ـ 1909) برميخوريم كه قهرمان جنگ بود. مادامي كه «تان.جياك.كيم» (1917 ـ 1859)، «ليم.بون.كينگ.» (1917 ـ 1817) اجازه يافتند شهروند سنگاپور شوند، كيم عضو انجمن قانوني مستعمره، شوراي شهر سنگاپور، هيأت مديره مشورتي چينيها و ساير بخشهاي دولتي و يكي از مهمترين برپاكنندگان مدرسه پزشكي بود كه اكنون دانشكده طب در دانشگاه ملي سنگاپور است.
ليم.بون.كينگ. يكي از اطباي چيني تربيت يافته غرب بود. اولين رئيس دانشگاه xiamen ، قاضي دادگاه بخش، عضو انجمن قانوني مستعمره و شوراي شهر سنگاپور و فعال در امور معنوي، اجتماعي و تغييرات آموزشي بود. «سانگ.آنگ.سيانگ.» يكي از اولين چينيهاي ليسانسيه حقوق سنگاپور بود.
مؤلف كتاب: صد سال تاريخ چينيها در سنگاپور و ويراستار مجله چيني straits. و آخرين سه نفر از چينيهاي فرنگيمآب كه انگليسي صحبت ميكرد و بنيان گزار و عضو مؤسسه اي چيني ـ انگليسي و آنقدر از خودراضي كه او را پادشاه چينيها بنامند!
خو.سيان.ايو. (1964 ـ 1886) در منطقه پينانك ـ از ايالات مالزي جديد ـ داراي همان سوابق بود.
آنان گروهي از نخبگان چيني بودند كه از سه مستعمره مِلِكا، پينانگ و سنگاپور، سر برآورده بودند و به صور مختلف به چيني استرايت پردانا كان يا بابا فرستاده شده و در آنجا نمايان شدند. طرز عمل چيني نخبه كه در استرايت شكل گرفته بود در مقياس وسيع، ميانجي گري بين مأموران عاليرتبه انگليسي و جامعه چينيها بود. آنان داراي تعليم و تربيت انگليسي بودند؛ وفادار به امپراطوري، بسيار زياد مورد اعتماد غرب، اما با اين وصف و به معني دقيق كلمه سبك زندگي چيني را از دست نداده بودند؛ چنان كه گويي هنوز نفوذ و تأثير مالي خاتمه نيافته بود.
اما از اشخاص نامبرده، فقط «كينگ» پيوند نزديك شرقي ـچيني و صحبت كردن به زبان چيني را در محيط كسب و كار حفظ كرد. يكي از استثناييترين رهبران، «تان.كا.كي.» (1961 ـ 1874) بود. كسي كه اشتغال سياسي او معطوف به وقايع دوره چين كمونيست و كيومين تيج اصلاحطلب بود. فقط شرح حال او در بين فهرست شرح حالها از حيث موضوع و مطلب چيني و انگليسي بود.
«آو.بون.هاو.» (1954 ـ 1882) يكي از رقباي kee در رهبري جامعه چيني بود. او با علامت تجاري «ببر ماده» روي محصولاتش، بهترين صنعتگر شناخته ميشد.
شكل رسم شده و آن محصول، پمادي بود كه به ملاحظه و مصرف مردمي قابل توجه داشتن، روغن ببر ناميده ميشد. ببري كه به طور تزئيني در بوستاني چون ويلاي Haw par ترسيم شده بود.
چيني پيشرويي كه فعاليت سياسياش را قبل از جنگ آغاز كرد. «انگ.چانگ.كينگ» است. پزشكي كه در نهايت امر هم در قوه مقننه و هم مجريه صاحب مقام شد. مردي تزلزلناپذير و صريحاللهجه در عقايد. او در شرايط بحراني مالزي توسط يك تروريست مسلح مورد هجوم قرار گرفت و كشته شد.
نوشته: پي.ليم.پويهون/ترجمه: مهدي فهيمي
منبع: روزنامه اطلاعات: یکشنبه 9خرداد 1389- شماره 24762 | |
http://www.ohwm.ir/show.php?id=1137 تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است. |