شماره 63 | 17 اسفند 1390 | |
بازسازی زندگی گذشته در این مدت گورستان از هرگونه علائم و نشانهای پاكسازی شده و در مسیر توسعه مورداستفاده قرار گرفته است. آن چه كه باید در مورد نص سنگنوشته در نظر گرفت این است كه از نظر صحت و واقعیبودن اطلاعات این امر در زمان زندگی بیوهزن او به راستی و درستی پیوسته است. رویهم رفته این فرد بیشتر تحت تأثیر آن چه انجام داده، ازدواجش به تأخیر افتاده است. این روایت كه درستی آن مورد سنجش واقع شده حاوی برخی واقعیات اساسی است كه میتواند به احتمال قوی از سنت شفاهی عبور و به تاریخ شفاهی برسد. بلكه با اتكا به باور راوی این داستان مبتنی بر ایمان است تا دانش. اعتقادی كه سنت را در حقیقت امر مستصیل و متحول میكند. رشد و نمّو با قدرت این باور در جای خود، نه فقط پدیدآورنده عمل خیرخواهانه از روی شرافت و تحت تأثیر شخصیت انسانی است بلكه همچنین دربردارنده مذهب و مرتبط با مفهوم نمادین اعتقاد چینی به پس از مرگ و عمل نیایش نیاكان است. برای یك چینن همراهی با مراسم تدفین متوفی و اجرای تشریفات ضروری مربوط به میّت برای آرمش روح او ضروری است. از این رو روایت بعلاوه عمل بزرگوارانه انسانی دارای فحوای روحانی است. اما از لحاظ تاریخ شفاهی این روایت و روایات جالب دیگری كه مصاحبه آن را شرح و شكل میدهد به یك اندازه نیازمند غربالكردن واقعیت از خیال و پندار و در همان حال نشاندادن دشواری انجام این امر است. بازسازی تاریخچه زندگی در مصاحبههایی كه من انجام دادهام، برای بازآفرینی زندگی گذشته، از گاه شماری وقایع سود بردهام. آنها یك منطق مسلّم درونی دارند همانگونه كه مصاحبه در چارچوب یك ترتیب تقریباً تاریخی اجرا میشود. هر چند گاه شماری وقایع بیشتر مربوط به آغاز هستند تا پایان. من به منظور كسب دركی درونی از زندگی راوی به ترتیب تاریخی شروع كردم اما در طی مصاحبه و كسب تجربیات است كه معنی زندگی این یا آن شخص ظاهر میشود و موجب سرشارشدن فهم و عمق ارزیابی میگردد؛ گاه شماری همین امكان را برای من فراهم میكند تا جایگاه تجربیات زندگی خبررسان را در محدوده شرایط گستردهتر از تاریخ و در جهت وقایع و تحولاتی كه در آن زمان بوقوع پیوسته درك كنم. اما یك موقعیت صرفاً كمیاب مبنای تقویم گاهشماری وقایع بود كه بیشتر اوقات نبود؛ مفهوم وقت كه مبنای زمان ذهنی راوی واقع میشود، نقطه عطف مهم دوران زندگی آنها و مقیاسی متداول است. برای مردان بهم رساندن آموزش، حرفه و كار و كسب، زمانی كه وارد مدرسه یا دانشگاه شده یا آن را ترك كردند؛ داخل یك شغل و تجارتشدن یا تغییر آن و تغییر محیط از كان تن به سنگاپور و برای زنان ازدواجكردن، تولد بچههایشان و نیز مرگ اشخاصی كه درگذشتشان باعث صفبندی در روابط و طرز شكلگیری قدرت خانوادگی میشود مهم هستند. ارتباط و همكاری جدّی به عنوان دومین امر و بیشتر نوعی مصاحبه آزاد بدون تكلف میتواند در یك تحقق دقیقاً توضیح داده شود. انحراف از موضوع اغلب باعث میشود چشماندازهای كمنظیر یا جنبههای متفاوت روابط كشف نشود. من البته میتوانستم از اطلاعاتی كه پیش از این برای من شناخته شده بود برای بررسی، و ارزیابی و پیداكردن سرنخهایی از آنچه گفته یا ترغیب به جمله معترضه بود و به عبارت دیگر ارجاع مجدد پرسش هایی كه در ذهن داشتم استفاده كنم. به همان اندازه یك عضو داخل گروه من مشكل دستیابی و غیرخودی بودن نداشتم و از قدرت حمایت خانواده، مشروعیتی كه پروژه برای پرسیدن برخی از پرسشهای گستاخانهای كه عرف معمول آن را روا نمیدارد، برخوردار بودم. طبعاً این موقعیتی بود كه صرفاً یك عضو خانواده میتوانست با سؤاستفاده! از آن، بزرگترین مزیت را نسبت به سایرین داشته باشد. من این شانس را نیز داشتم كه پدر و مادرم با سیاست و كیاستی كه در مدیریت خانه داشتند از ورطه هولناك مخاصمه و تنشهای خانوادگی دور بودند. یك خانواده چون هر گروه اجتماعی دیگر، دستهبندی دارد و اشخاص خودشان را به عنوان عضوی از زیرگروهها یا با وحدت با جناح های دارای موقعیت بزرگتر، باز تعریف میكنند. موقعیت طبیعی من موجب دسترسیام به تمامی افراد خانواده بود و اعتبار مصاحبه من در روابط خویشاوندی با راوی معنی میشد كه من آیا خواهرزاده و برادرزادهام یا پسرعمو و پسردایی و نظایر آن. و از طرفی باید مراقبت جدیتری برای حفظ فاصله از موضع و جانبداری میداشتم و برای خاطرجمعی از میزان بسنده بیطرفی تلاش میكردم. در مزایا و مضار مصاحبهكردن عضوی از گروه با خودگروه نیز در مصاحبة آردور.م.اسكال سینگر با لاین ا.بن فیلد بحث و گفتوگو شده است. او در مصاحبههایی كه برای كتابش با اراكندی با عنوان؛ «هزار روز: جان كندی در كاخ سفید». و «رابرت كندی و گذران اوقاتاش» انجام داده خیلی زیاد خودمانی محسوب میشود آنقدر كه بتواند دستیار ویژه رئیسجمهور جان اف.كندی باشد. سینگر بخاطر محرمبودنش در مقام یك مصاحبهكننده و مؤلف موضوع گزارش و داشتن اطلاعات محرمانه، مصاحبه پرمایهای ترتیب داد؛ اما در عین حال انصاف و بیطرفی حرفهای را بطور جدّی در گفت و گو از نظر دور نداشت. او راجع به ایدهآل بودن كار میگوید: یك مصاحبهكننده باید در به انجام رساندن مصاحبه با یك گروه مرتبط، برای بیان ارجاع متقابل داشتن و به دست آوردن بنای شناخت پیشین، از یك مصاحبه به مصاحبه دیگر برود. طرح پرسش و پاسخ« باربارا تاكمن» به این مضمون كه: چه كسی شرح حال نگار مطلوب است؟ و خاطرنشان كردن این امر كه برخی شرححالهای برجسته كه توسط دوستان، منسوبان یا همقطاران نوشتهاند، به اندازه كافی جالب توجه است. او به عنوان شاهد مثال از شرح حال سر توماس مور و سر والتر اسكات كه بوسیله شوهر دختر خودش ویلیام راپر و جان لاك هارت؛ آبراهم لینكلن كه بوسیله منشیهایش جان نیكولای و جان های؛ گلادسون كه توسط همقطارش لرد مارلی و پرزیدنت جانسون كه دستیار مخصوصاش دورلیس كرنس نوشته شده است نام میبرد. و مادامی كه شرح حالها از چنین رابطه نزدیك و منحصر به فردی برخوردارند او روی نیاز مبرم به بیطرفی و شناخت قابل توجهای كه در همان حال معطوف به روی دیگر سكه است، پافشاری میكند و آن این كه شرححالنویس با معرفت بسیار زیاد خود میتواند به جای یك تمثال از شخص صندوقچهای فرآورده ارائه كند. نوشتن شرح حال و خاطرات «دانیل برتاكس» در مقالهای از كتاب «بیوگرافی و جامعه» به وضوح نشان میدهد كه روایت زندگی و تاریخچه آن، به عنوان روششناسی پژوهش از ظرفیتی عمیق برای تجزیه و تحلیل نظری برخوردار است. نوشتن شرح حال با چندین رشته همپوشانی و تداخل دارد: بویژه تاریخ، انسانشناسی، جامعهشناسی و علوم سیاسی كه هر یك از این رشته روششناسی خاص و متفاوت خود را مطرح میكنند اما در كاربرد با هم مرتبط هستند. در ادبیات، فن روششناسی هر یك گونه بكلی مختلفاند. در تجزیه و تحلیل نهایی مقصود شرح حال ،باید به دست دادن معنی موضوعات تجربه شده در شرایط جامعه مربوطه و حتی اگر امكان داشته باشد پیداكردن خود در شخص نهفته باشد. «وانگ گانو» در مقدمه كتابی كه با عنوان: «خود و شرح حال» نوشته و منتشر كرده است میگوید: «نوشته مربوط به شرح حال، در وسیعترین مفهوم آشكاركننده عقیدهای راجع به موقعیت فردی در جامعه و بیشتر از آن درباره مسایل واقعی فردی است.» در حقیقت مقاله میخواهد بگوید «فردیت» هرگز مضمون شرح حال یك آسیایی سنّتی نبوده است. آن چه بیشتر مربوط به موضوع بوده این است كه چه كسی خودش بازیگر اصلی بود. برای نمونه: خود درونی و بیرونی؛ خود غیرفعال و مبتكر، خودعمومی و خصوصی. نوشته: پی.لیم.پویهون /ترجمه: مهدی فهیمی
منبع: روزنامه اطلاعات: سه شنبه 4خرداد 1389-شماره 24758 | |
http://www.ohwm.ir/show.php?id=1118 تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است. |