شماره 62 | 10 اسفند 1390 | |
مسأله یا مسائلی که منجر به تولید یک اثر پژوهشی میشود از مهمترین واساسیترین ویژگیهای امور پژوهشی است که در یک نگاه فراگیرانه از اصول جداناپذیر فعالیتهای تحقیقاتی به شمار میآید. دراین میان چگونگی بیان مسأله تحقیق هم از اهمیت درخوری برخوردار است که مؤلفان و پدیدآورندگان آثار پژوهشی به وسیله آن انگیزهها و اهداف خود را از پرداختن به موضوعات تحقیقاتی بیان مینمایند. اهمیت این موضوع چنان بالاست که در صورت مغفول ماندن یا کم توجهی آثار پژوهشی از درجه اعتبار فروافتاده عمرشان کوتاه میگردد. هرچند به کمک عوامل زودگذر و ناپایدار چند صباحی به شهرت عمومی رسیده باشند. در اینجا سخن بر سر سازوکارها، علل و عوامل، شرایط و مراحل، یا چگونگی انجام کارهای تحقیقی و تولیدی نیست و از اموری که پژوهشگر در انجام اثر تولیدی بدآنها توجه داشته، یا احیاناً از آنها گذشته است بحثی به میان نخواهد آمد. واکاوی و وارسی این موضوع مجال و حوصله فراختری را میخواهد که البته از مجموعه اهدافی که این مقال پی میگیرد بیرون است. بنابراین اصلیترین و بنیادیترین موضوعی که مبحث پیشرو قصد پرداختن به آن را دارد، مسأله یا مسائلی است که انگیزه اصلی هر پژوهشگر و نویسندهای را از تحقیق و نوشتن درباره موضوعی بیان میکند. گاه این مسائل در متن و محتوای اثر تحقیقی پوشیده است که با دقتی میتوان بدآنها دست یافت. در پارهای هم، نویسنده به روشنی در مقدمه یا بخشهای پیوستی از مسأله یا مسائلی سخن گفته است که به گونهای به دغدغههای وی در امر پژوهش بدل شده است. به هرروی باید که هر فرآیند پژوهشی بر نکاتی که پرده از انگیزهها و اهداف موضوع برمیدارد استوار باشد. والاّ میتوان به آسانی و آسودگی، نگاه از آنها برگرفت و چشمبسته از کنارشان گذشت. با اندک تأملی درباره موارد بالا، به راحتی میتوان دریافت که محدوده وظایف هر کدام از آنها علاوه براینکه معین و شناخته شده است گسترده و عمیق نیز میباشد. بهگونهای که دخالت نمودن در حیطه وظایف آنها یا محوّل کردن بخشی از ویژگیهای یکی بر دیگری، که معمولاً با کموزیاد کردن بار مسئولیتهای یکی بر دیگری همراه است موجب خواهد شد که آسیب جدّی و جبرانناپذیری به بدنه تاریخ وارد آید. حال اگر یکی بر دیگری مقدم شمرده شود یا در تدوین مطالب شیوهای به کار گرفته شود که یکی فدای دیگری گردد پیامدهای دیگر آن به مراتب بیشتر و بلکه مهلکتر از آن خواهد بود که اصلا در این عرصه کاری صورت گیرد. به سخنی ساده و عامیانهتر میتوان چنین عنوان کرد که اگر قرار است آثاری با این ویژگیها و بیتوجهی به مسائل اصلی منتشر شود، بهتر آن است که اصلاً در حوزه تاریخ/خاطرات شفاهی کاری انجام نپذیرد تا اقلاً موضوعات تاریخی بکر باقی بمانند و ساختمانشان درهموبرهم نگردد. عموماً کسانی که به ذکر یا تدوین تاریخ/خاطرات شفاهی دست میزنند در پاسخ به این پرسش که «انگیزه، هدف و مسأله اصلیشان در این باره چیست؟» پاسخهایی از این دست ارائه میکنند: پرتوافکنی به گذشته، روشنساختن زوایای تاریک و ناپیدای تاریخ، تشریح نقش فکری و کاری نیروهای انسانی در وقایع مهم سیاسی، نظامی و اجتماعی کشور، تعیین سیر تحولات و تطورات، و نهایتاً ارائه الگوی مناسب برای آیندگان و درسآموزی از گذشته. این نوع نگاه به حوزه تاریخ شفاهی نشان از دقت و تأمل، و عمق اندیشه تاریخی دارد که در صورت دستیابی به آنها، نتایج ستودنی را به دنبال خواهد آورد. باوجود این، بسیاری از آثار منتشرشده در حوزه تاریخ شفاهی کمتر به آنچه مورد ادعای دستاندرکاران آن است، دست پیدا میکنند. چون آنچه به عنوان خاطره بیان میگردد علاوه بر اینکه تلّی از گردوغبار کهنه گذشته را دور خود انباشته دارد، جریانهای مختلف و متفاوت سیاسی حاکم بر زمانه بار سنگینی را ایجاد کرده است که موجب میگردد در ذکر و تدوین آنها باید نهایت دقت را بهکار بست. و چون اغلب چنین دقتی در کار نیست عموماً متون برآمده را هالهای از ابهام فراگرفته، در دریایی از سوالات بیپاسخ غوطهورند. این موضوع مغفول مانده، در تاریخ/خاطرات شفاهی بیش از هر عامل دیگری، گاه از ذهنِ خودسانسور گوینده خاطره(بهویژه در موضوعات سیاسی) نشأت میگیرد که در برخی مواقع تدوینگر نیز، به جای روشنسازی و ایجاد علاقه در ذهن صاحب خاطره برای ذکر حقایق و نکات کور، بدان دامن میزند و متنی پر از مضامین پرسش برانگیز به دست میدهد. خودواداری به پنهان کردن برخی از حقایق گذشته در اکثر مواقع برخاسته از ماهیت تاریخی و فرهنگی انسان دارد که به علل مختلف دست به آن میبرد. در برخی مواقع نیز تحولات سیاسی زمینه را برای تداوم و تعدد آن فراهم میآورند که عمدتاً در نظامهایی که فضای مناسبی برای بیان قلم و زبان وجود ندارد، آدمها حتی از اشارات خودداری کرده، در پساذهن نوشتاری و گفتاریشان به خودسانسوری میپردازند؛ چه برسد به اینکه موضوعی را صریح و عریان بیان دارند یا به نقد آن بپردازند. و این بدترین و ویرانگرترین شکل سانسور در بیان و قلم است. به همین سبب است که خودسانسوری در بسیاری از آثار تاریخ/خاطرات شفاهی، موجب پدیدآمدن نگاههای خودمحورانه، جایگاه و اهمیت فکر و اندیشه طرف مقابل (اعم از مصاحبهکننده، تدوینگر یا خواننده) خالی انگاشته شده است. الف) ارائه سلیقهها و سیاستهای مورد توجه مرکز یا نهادی که از موضوع تاریخ/خاطرات شفاهی پشتیبانی مینماید تا در سایه آن مخاطبان نیز هنگام مطالعه اثر منتشرشده از سوی آن مرکز به ماهیت واقعی اثر و مرکز مزبور آگاهی پیدا کنند. ادامه دارد... یحیی آریا بخشایش
| |
http://www.ohwm.ir/show.php?id=1097 تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است. |