۱۵بهمن، پايان ماموريتهايزر
|
ژنرال چهار ستاره آمریکایی رابرت اي.هايزر Robert E. Huyser فرستاده كارتر به تهران که در جریان یکی از بزرگترین فرازهای تاریخ ایران و در جريان انقلاب اسلامیبه تهران سفر کرده بود سرانجام در 15 بهمن 1357 ايران را ترك کرد تا گزارش ماموريت خود را در جلسه كابينه دولت آمريكا مطرح سازد.هايزر در آستانۀ سالگرد قیام 19دی قم و شکست کامل رژیم شاه در سرکوب انقلاب، وارد كشور شد. انتخاب او با سابقه مأموریتهاي قبلی به ایران و دارابودن روابط شخصی با شاه و فرماندهان نظامی و نيز آشنايي وسيعش با مسائل سياسي و نظامي ايران كاملاً حساب شده بود. هايزر بارها براي انجام مأموريتهاي ويژه به ايران سفر کرده بود که از برجسته ترين آنها سفر ١٣٥٦ بود که درپي درخواست شاه از دولت آمريکا و با موافقت کاخ سفيد صورت پذيرفت تاهايزر براي ايجاد يک سيستم کنترل و فرماندهي اصول عملياتي به سازمان نيروهاي مسلح ايران کمک نمايد.(1) شهرتش بيشتر مرهون مهارت و شايستگي او به عنوان يک سازمان دهنده و کارگردان نظامي بود که مي توانست در حساس ترين موقعيتها به نمايش گذاشته شود.هايزر درباره تسليحات و امور نظامي ايران نگرشي ويژه داشت. وی بدون اطلاع قبلی شاه در پنجم ژانویه 1979 یعنی یک روز پس از برگزاری کنفرانس گوادلوپ که در آن رهبران کشورهای بزرگ اروپایی تصمیم گرفتند از شاه بخواهند ایران را ترک کند، وارد تهران شد. وی در خاطراتش درباره ورود به ایران میگوید: «خبر ورود من به ایران به طور سری به اطلاع ژنرال فيليپ گاست رئيس هيئت نظامي آمريکا در ايران، رسیده بود. ترتيب استقبال از من، به طور مخفیانه داده شده بود. در سفرهای قبلی مهم ترین رهبران نظامیحکومت شاه در فرودگاه به استقبال من میآمدند و مراسم استقبال پرطمطراق بود، اما این بار با همیشه فرق میکرد».(2) از آنجا که وي رسالت دوگانه داشتهايزر ميکوشيد از اضمحلال ارتش ايران درپي خروج شاه از کشور ممانعت به عمل آورد و همزمان نظاميان را از دست زدن به اقدامي نسنجيده يا خشونت آميز برضد حکومت بختيار بازدارد.(3) هايزر تقريباً همزمان با معرفي بختيار و آماده شدن شاه برای فرار از كشور به تهران آمد. اين مسئله براي مقامات رژیم شاه ناامیدکننده بود. موج خروج وابستگان رژيم از كشور با پولهای مردم، از مدتها پيش شروع شده بود و روز به روز بيشتر ميشد. آنچه در اين ميان بر روحيه مقامات ارشد نظامي شاه ب طور خاص تأثير داشت فرار هم قطارانشان از كشور بود. تيمسار ازهاري كه سالها رياست «ستاد بزرگ ارتشتاران» را برعهده داشت و دولت نظامي هم به نخستوزيري او تشكيل شده بود، پس از سقوط دولتش به بهانه بیماری قلبي راهي آمريكا شد. پیش از اين نیز، ارتشبد غلامعلي اويسي(فرماندار نظامي تهران) پس از جنايت 17 شهريور با كسب موافقت محمدرضا از كشور گریخته بود. (4) این سفر در شرایطی صورت میگرفت که شاه دانسته بود امكان سركوب خشونتآميز انقلاب وجود ندارد. احسان نراقی در این باره مینویسد: « شاه كه گویي ناگهان به وخامت اوضاع پي برده باشد، با حالتي منفعل و تسليم شده، به سمت من (احسان نراقی) خم شد و گفت: «با اين تظاهركنندگاني كه از مرگ هراسي ندارند، چه كار ميتوان كرد، حتي انگار، گلوله آنها را جذب ميكند».(5) در سالهای اخیر محققان دو اولویت عمده را برای سفرهایزر مطرح میکنند. مراقبت از پایگاههای حساس شنود موجود در مجاورت مرزهای ایران با شوروی و نیز جلوگیری از افتادن تسلیحات پیشرفته ساخت آمریکا نظیر جتهای اف – 14 و موشکهای هوا به هوای فونیکس به دست دشمنان آمریکا.(6) از آنجا که نسبت به صحبتها و گزارشهای سولیوان تردید وجود داشت قرار بود در این سفر ارزیابی مستقلی از تواناییهای نظامیایران برای ارائه به رئیس جمهور به عمل آید. حتی گفته میشود کارتر گلایه داشت که سولیوان، اطلاعات درستی در اختیار وی قرار نمیدهد و به ونس گفت تا وی را از ایران بیرون بکشد، اما ونس اصرار داشت که تعیین مردی جدید در ایران آن هم در بحبوبه ادامه بحران، اشتباه است.(7) از دیدگاه بسیاری هدف اصلی ماموریت وی در پرده ای از ابهام است. آیا وی همانگونه که آنتونی پارسونز (آخرین سفیر انگلیس در ایران- 1357) و بسیاری از اسرای ارتش ایران معتقد بودند قرار بود مانعِ تلاش افسران ارتش برای انجام کودتا به نفع شاه گردد؟ یا بنا بر اظهارات خودهایزر، قرار بود او از فروپاشی نیروهای مسلح جلوگیری کند، امیران ارتش را به حمایت از دولت بختیار متقاعد سازد و در صورت فروپاشی نظم عمومی، ارتش را برای تصرف شهرها مهیا نماید.هايزر در خاطراتش آورده است که پيش از هركاري، جلوگيري از فرار فرماندهان نظامیرا در دستور كار خود قرار داده و بالاخره موفق به انجام آن شده است. سپس برای حمايت از دولت بختيار به سه مسئله اصلي پرداخته است: «شكستن اعتصابات، محكم نمودن رابطه فرماندهان و بختيار، اتخاذ اقدامات احتياطي در صورت شكست دولت غيرنظامي» (8) بنا به گفتههایزر، فرماندهان عالی رتبه نیروهای مسلح ایران آشفته بودند. آنها همگی اتفاق نظر داشتند که شاه نباید ایران را ترک کند و در صورت رفتن او بخشی از یاران وی نیز ایران را ترک خواهند کرد. آنان به حرکت انقلابی به چشم توطئه ای کمونیستی مینگریستند و سولیوان را به خاطر اعمال فشار به شاه برای ترک کشور سرزنش میکردند. تیمسار امیر حسین ربیعی فرمانده نیروی هوایی بههایزر میگوید:«سفیر شما در حال مجبور کردن شاه به ترک کشور است».هایزر نیز در جواب گفته بود: «دولت متبوع من همواره گفته است که عزیمت شاه به خواست خود او بستگی دارد.» وی تائید کرده بود که پنج تن از فرماندهان ارتش موسوم به گروه پنج، درصدد سازماندهی کودتایی برای جلوگیری از خروج شاه بودند. با آنکه شاه تصميم به ترک کشور گرفته بود هنوز جناحي از سياستمداران آمريکا به رهبري برژينسکي با وجود اذعان به تصميم شاه براي خروج از کشور به اين امر مي انديشيدند که تشويق وي به ماندن در ايران عاقلانه تر است چرا که يک عزيمت ناگهاني ممکن است حتي باعث بي ثباتي بيشتر گردد.(9) سخناني كه در اولين جلسه ملاقاتهايزر با اين فرماندهان به ميان ميآيد، حاكي از ترس شديد آنها و درخواست عاجزانهشان براي خروج از كشور به همراه شاه است؛ قرهباغي در این باره به او گفت: «كه نخواهد توانست انسجام ارتش را در صورت ترك كشور از سوی شاه آن هم با اين سرعت حفظ كنم و اگر اعليحضرت كشور را ترك كند من نيز به همراه او خواهم رفت».(10) ارتشبد طوفانيان نيز در ملاقات باهايزر به چيزي جز رفتن نميانديشد:«... كار ما تمام است. او اين مطلب را با اضطراب و وحشت ميگفت و ادامه داد هيچ راهي براي ماندن وجود ندارد. بايد برنامة ترك كشور را بريزيم.»(11) سپهبد ربيعي فرمانده نيروي هوايي نيز در ترس و وحشتي فوقالعاده به سر ميبرد: «وقتي كه گوشي را گذاشت با صدايي لرزان به من گفت اعليحضرت به من دستور داد كه برنامه عزيمت او را فراهم كنم. ربيعي به مرز جنون رسيده بود. با تاكيد گفت كه او هم بايد برود. اگر ميخواست بماند ميبايست از جانش ميگذشت».(12) ارتشبد طوفانيان در خاطرات خودش موضوع اصرار براي ترك كشور را به صراحت عنوان داشته است: «گفتم اعليحضرت من هيچ وظيفه ميهني ندارم. وقتي كه من يك عمر گفتم اعليحضرت فرماندة كل قوا، اگر اعليحضرت برويد بيرون من نميمانم تو اين مملكت، من هم بايد بروم».(13) مهم ترين بخش مأموريتهايزر و اساساً رسالت او در اين سفر پيوندي ناگسستني با ارتش ايران بود اما به دليل پيچيدگي وضعيت ارتش٬ بغرنج بودن اوضاع و ناآرامي روزافزون کشور، وي رسالتي دوگانه داشت. در برابر نيروهاي مسلح،هايزر تمام همتش را صروف حفظ وحدت و انسجام ارتش کرد تا از هرگونه عمليات خودسرانه و نسنجيده آن به هنگام خروج شاه جلوگيري کند و ميان ارتش و دولت بختيار ائتلافي برقرار سازد تا در اين دوران بحراني انتقال، ارتش در مواجهه با طوفان سهمگين انقلاب ازهم نپاشد. از آنجا که زمامداري بختيار از نگاه آمريکاييان مناسب ترين گزينه براي مهار انقلاب در دوران پس از شاه بود و اميد فراوان به امکان همکاري و هماهنگي با وي براي دستيابي به هدف مهم تر، يعني پاسداري از منافع آمريکا مي رفت کاخ سفيد براي موفقيت بختيار در برنامههايش از او پشتيباني آشکار به عمل آورد. هايزر بيشتر وقت خود را براي جلب همکاري و پشتيباني همتايان ايراني خود از دولت بختيار يا ترغيب به شرکت در دولت غيرنظامي وي مي نمود تا از بروز دو دستگي در ارتش اجتناب شود و امکان رفع بحران از راههاي قانوني يا سياسي با پرهيز از ماجراجويي و خشونت فراهم آيد. او در ملاقاتهاي همه روزه اش با فرماندهان ارتش بر اين نکته تأکيد مي ورزيد و ديدگاه دولت خود را براي آنان تشريح مي کرد.هايزر براي تحقق اين هدف سعي داشت ارتش را وادار نماید تا تمام تأسيسات مهم و حساس کشور از قبيل شرکت نفت، گمرکات، نيروگاهها، سازمان آب، سيستم بانکي، رسانههاي گروهي و... را تحت رهبري بختيار به دست گيرند و در صورت شکست اين نقشه به سوي کودتا ميل کند(14)هايزر چنانکه در خاطرات خود اعتراف کرده است، مي بايست مطابق ديدگاه دولتش حمايت کامل ارتش را از بختيار به عنوان عاملي براي غلبه بر بحران فراهم آورد و دوم طرحهاي عملي براي يک کودتا را تدارک ببيند تا در صورت نياز از آن بهره جوید. صرفنظر از ماهیت اهداف واقعی این سفر، شکست آن حتی پیش از شروع، روشن نظر میرسید چرا که ازهایزر خواسته شده بود هر دو جناح دولت آمریکا (ونس و برژینسکی) را راضی کند و در آن واحد، هم موجب و نیز مانع وقوع کودتا گردد و از بختیار و سازمانی نظامیکه نسبت به شاه سوگند وفاداری یاد کرده بود، حمایت کند. در این دوره زمانی در حالی که سیاست آمریکا حمایت از شخص بختیار بود، سولیوان سفیر آمریکا به شدت با چنین راهبردی مخالفت میکرد چرا که او بدرستی میدانست در میان نیروهای مخالف بیشترین قدرت را طرفداران امام خمینی(ره) دارند. از این رو به نظر میرسید بختیار که فاقد هرگونه حمایت خیابانی بوده و از جبهه ملی نیز اخراج شده بود، حقیقتا جز عاملی برای تسریع روند سرنگونی شاه نمیتوانست باشد. در نتیجه سولیوان بههایزر گفت«ما باید از دولت بختیار بریده و به سوی دولت بازرگان گام برداریم».هایزر این سخنان سولیوان را به منزله اولویت تشکیل یک جمهوری اسلامی بر دولتی نظامی، در نظر وی تلقی کرد. بختیار در چنین شرایطی که از اهدافهایزر و ارزیابیهای منفی سولیوان از دولت وی بی اطلاع بود نومیدانه در راه رسیدن به یک آشتی با اپوزیسیون تلاش میکرد. اما تا زمانی که ایران شاهد حضور شاه بود، بختیار نمیتوانست از قدرت لازم برخوردار باشد. علیرغم دیدگاههای منتشره در برخی کتابهای خارجی که تلاش شده است شكست آمريكا در برابر انقلاب اسلامي از طريق بزرگنمايي غيرواقعي تضادها و برنامههايهايرز و سوليوان در ايران و نيز برژينسكي و ونس در كاخ سفيد، توجیه شود و نقش انقلاب اسلامي و رهبری آن مخفی نگاه داشته شود، اما بی تردید هيچ روش و برنامهاي براي مقابله با حركت انقلابي مردم ايران از نظر سياستمداران و نظاميان آمريكايي دور نماند. در خاطرات سولیوان، وی بارها حمايت قاطع آمريكا از محمدرضا را شخصاً به وي ابلاغ نمود و به او اطمينان خاطر داد كه كاخ سفيد در حفظ دست نشانده خود از هيچ اقدامي فروگذار نخواهد كرد.هايزر ميبايست در فرصتي كه براي ادامه بقاي دولت بختيار از طريق راضي كردن فرماندهان به ماندن در كشور و اعلام پشتيباني آنها از دولت فراهم ميآورد، تمهیدات يك كودتای احتمالی برای زمان مقتضی را نیز آماده ميساخت تا در صورت لزوم با یک دولت نظامیو کشتار گسترده مردم، مانع سقوط رژیم سلطنتی شود. هايزر با جديت در پي طرحريزي و اجراي مأموريت خود برميآيد: «تقسيم وظايف بين نيروهاي سهگانه براي مقابله با جريان انقلاب و آمادگي براي كودتا (15) و نيز طراحي اقدامات لازم تبليغاتي و رواني و سپردن رهبري آن به يك افسر آمريكايی».هايزر در چارچوب اقدامات خود و با توجه به شرايط عيني جامعه، حتي ضرورت يك برخورد خشن نظامي و دست زدن به يك كشتار بزرگ را نيز از نظر دور نداشته بود: «براون (وزیر دفاع امریکا) ميخواست برآورد را از ميزان خونريزي در صورت وقوع كودتا بداند. گفتم كه به نظرم نسبتاً بالاست. اضافه كردم كه اين نكته را بايد براي آينده در نظر داشت. فدا كردن جان يك انسان تصميم بسيار سختي است اما وقتي صحبت از يك جنگ ميشود بايد خسارات را با خسارتهاي ديگر مقايسه كنيم. شايد مرگ ده هزار تن بتواند جان يك ميليون را نجات دهد.» به خوبي روشن است که معناي نهفته در این جمله آن بود که به منظور جلوگيري از پيروزي انقلاب اسلامي، كشتار مردم ايران به هر ميزان، مجاز است. در اين ميان آنچه آمريكا و مامور ويژه آنهايزر را با شكست مواجه ساخت، لطف الهی در موفقیت رهبری امام و وفاداری مردم به ایشان بود. خروجهايزر از ايران پيش از به ثمر رسيدن برنامههاي وي، بيترديد تحت تأثير تحولات ناشي از حضور امام در كشور و ايجاد اختلالات جدي در برنامه ريزيهاي آمريكا صورت گرفت. به اين ترتيب معمار كودتا شكست سختي را متحمل شد و ایران را ترک کرد. ناگفته نماند كه پس از خروجهايزر و اوجگيري روند انقلاب، هرچند كه امكان انجام كودتا بر طبق طرحها و برنامههايهايزر فراهم نيامد، اما به هر حال حركتي شبه کودتا در روزهاي آخر عمر رژيم پهلوي با هدف سركوب شديد و كشتار مردم صورت گرفت كه به دليل هوشياري رهبر انقلاب و صدور فرمان حضور مردم در خيابانها و بياعتنايي به حكومت نظامي اعلام شده از ساعت 4 بعداز ظهر روز 21 بهمن 57، اين طرح نيز با شكست مواجه شد.
پانوشت: 1- تاريخ سياسي بيست و پنج ساله ايران(از کودتا تا انقلاب)، ج2، غلامرضا نجاتی،رسا، ١٣٧١. 2-خاطرات ژنرالهايزر ترجمه علی اکبر عبدالرشیدی ٬ اطلاعات،١٣٦٥ . 3- داستان انقلاب، محمود طلوعي، علم ٬چاپ پنجم ص 400، 1357. 4- - اعترافات ژنرال( خاطرات ارتشبد عباس قره باغی)، نشر نی، ص 107، 1365. 5- از كاخ شاه تا زندان اوين، احسان نراقی، رسا، ص154. 6- بررسی سفرهایزر به ایران ، ابراهیم یزدی،انتشارات نهضت آزادی، 1362. 7- شکل گیری انقلاب اسلامی،محسن میلانی،گام نو، ص 252،1381 . 8 - خاطرات ژنرالهایزر، همان،ص 127. 9- برژينسکي اسرار سقوط شاه، ترجمه حمید احمدی، جامی،ص ٦٣ -64. 10 –خاطرات ژنرالهایزر، همان ، ص91. 11 –همان، ص102. 12 -همان، ص78. 13 - خاطرات ارتشبد حسن طوفانيان، انتشارات زیبا، ص 81 ،1381 . 14- حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، تهران ٬ اطلاعات، جلد 1، ص 601، 1371. 15- خاطرات ژنرالهایزر، همان ، ص147و 185. منابع : - اعترافات ژنرال( خاطرات ارتشبد عباس قره باغی)، نشر نی، 1365. - شکل گیری انقلاب اسلامی، محسن میلانی،گام نو، 1381. - خاطرات ژنرالهایزر، ترجمه علی اکبر عبدالرشیدی، انتشارات اطلاعات، 1365.
محمود فاضلی
|