شماره 664    |    16 آبان 1403
   

جستجو

بهناز ضرابی‌زاده:

مطالعه و تحقیق، پایه صحتِ گفته راویان بود

کتاب «پری‌ خانه‌ ما» تازه‌ترین اثر بهناز ضرابی‌زاده اردیبهشت 1403 در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران رونمایی شد. این اثر شامل خاطرات ۹ خانواده: شهیدان بهادربیگی، بیات، تیموری، چنگیزی، حاجی بابایی، سرابی، عزیزی، مرادی و مؤمنی از استان همدان است که در دوران دفاع‌مقدس سه تا چهار فرزند خود را تقدیم انقلاب کرده‌اند. کتاب، با موضوعِ چندروایی، باعث چندصدایی شدنِ روایت‌ها شده است و مخاطب از چند زاویه، با زندگی شهیدان روبه‌رو می‌شود.

سیصد و پنجاه و نهمین شب خاطره- 1

سیصد و پنجاه و نهمین برنامه شب خاطره، با روایت آزادگان ارتش جمهوری اسلامی ایران 4 مرداد 1403 در سالن سوره حوزه هنری انقلاب اسلامی با عنوان «دوره درهای بسته2» برگزار شد. در این برنامه امیران محمود نجفی، حسین یاسینی و امیر سرتیپ احمد دادبین به بیان خاطرات خود پرداختند. اجرای این شب خاطره را داوود صالحی برعهده داشت.

خاطرات محمدنبی رودکی درباره عملیات محرم

محدودۀ عملیات محرم از ابوغریب تا پاسگاه بیات بود. نیروهای تیپ امام حسین(ع) که خط‌شکن بودند، در منطقۀ چم‌سری با طغیان رودخانه دویرج مواجه شدند. به طوری که بخش عمده‌ای از سه گردان آن‌ها را آب برد. صبح روز بعد، من و حسین خرازی به آن‌جا رفتیم. شهدای آن‌ها غالباً با کوله‌پشتی امدادگری، برانکارد و اسلحه به دست شهید شده بودند، از زیر گل‌و‌لای بیرون می‌آوردند.

خاطرات‌ غلامرضا حیدری

مهندس غلامرضا حیدری، دوستِ شهید علی‌اکبر وهاج، مهمان دویست‌وسی‌ودومین برنامه شب خاطره (دی 1391) بود. او درباره شهید وهاج خاطره گفت. او گفت: «آشنایی ما با شهید وهاج به 1353 باز می‌گردد. من دانشجوی دانشگاه امیرکبیر (پلی‌تکنیک) بودم. در انتشارات بعثت با او آشنا شدم. حاج قاسم تبریزی هم آنجا بودند. انتشارات بعثت، پاتوق مبارزان انقلابی بود.

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 122

واحد ما بعد از مدتی از این جبهه به طرف گیلان‌ غرب حرکت کرد. در گیلان غرب نیروهای شما حمله‌ای داشتند. این حمله یک هفته طول کشید و نیروهای ما خسارت زیادی را متحمل شدند. حادثه عجیبی در این حمله اتفاق افتاد. سربازان ما دیده بودند که شب ساعت دوازده حدود سی نفر کفن‌پوش، شمشیر به دست، وارد میدان مین شدند و مینها را منفجر کردند. من خود این صحنه را ندیدم ولی پسرعمویم سرباز کریم دیده بود. او بعدها از جبهه فرار کرد. شنیدم هفت روز در خانه بستری بود و دائم تکرار می‌کرد «همه افرادمان کشته شدند. من منظره‌های وحشتناک دیدم.» و حرفهایی از این قبیل.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.