شماره 719    |    03 دي 1404
   

جستجو

پاسخ کارشناسان به سؤالات تاریخ شفاهی

100 سؤال/11

تاریخ شفاهی «استانداردپذیر» است، اما «قالب‌پذیرِ خشک» نیست. این دو تفاوتی ظریف دارند و بسیاری از دعواهای روش‌شناختی تاریخ شفاهی دقیقاً از همین‌جا آغاز می‌شود. تاریخ شفاهی از جنس «روایت انسانی» است؛ مادۀ خامش حافظه، تجربه زیسته، احساس، سکوت، مکث و حتی خطاست. اگر آن را مثل تاریخ رسمی یا مقاله دانشگاهی در قالب‌های صلب فرو ببریم، جانش را می‌گیریم؛ و اگر بگوییم چون انسانی است، قاعده‌ای ندارد، به خاطره‌نویسی بی‌ضابطه می‌رسیم.

سیصدوهفتادودومین شب خاطره - 3

مجری با اشاره‌ای کوتاه راوی سوم را این‌گونه معرفی کرد: سیدمرتضی آذرهوشنگ، متولد دوم مرداد ۱۳۴۱ از شهر قم، آزاده‌ای از ارتش جمهوری اسلامی ایران که سال ۱۳۶۰ وارد یگان‌های ویژه هوابرد شد و در دوران دفاع مقدس مسئولیت عکاسی، فیلم‌برداری و ثبت حماسه رزمندگان را بر عهده داشت. مجری از حضور راوی در عملیات‌ها و مجروحیت و اسارت، تا آزادی‌اش در عملیات والفجر ۴ و شباهت شگفت خاطراتش با برخی صحنه‌های آشنا برای مخاطبان امروز سخن گفت.

نقدی بر پژوهش در تاریخ شفاهی

موانع، محدودیت‌ها و افق‌های نو

تاریخ شفاهی، شاخه‌ای جذاب از مطالعات تاریخی و جامعه‌شناسی است که مسیری به دنیای تجربه‌ها، خاطرات و روایت‌های فردی می‌گشاید. این رویکرد، به ویژه در شناخت تاریخ اجتماعی، فرهنگی و هویتی اهمیت می‌یابد، چرا که بسیاری از لایه‌های زندگی مردم در اسناد رسمی و مکتوب، خاموش می‌مانند. تاریخ شفاهی با محوریت خاطرات شخصی و جمعی، تجربه‌های روزمره، نگاه‌های حاشیه‌ای و روایت‌های کمتر دیده‌شده، تصویری زنده و انسانی از گذشته را پیش چشم ما قرار می‌دهد.

برشی از خاطرات میکائیل احمدزاده

یک شب حین اعزام گشت شناسایی، متوجه معابر وصولی دشمن به‌طرف نیروهای خودی شدیم که شبانه برای حفر سنگر به جلو می‌آمدند. گویا دشمن قصد انجام عملیاتی کوچک علیه نیروهای ما داشت که این موضوع می‌توانست برای نیروهای مستقر در خط بسیار خطرناک باشد؛ ازاین‌رو برای به‌دست گرفتن ابتکار عمل قبل از ترفند دشمن، به‌اتفاق گروه عملیات تصمیم گرفتیم روز بعد و با آغاز تاریکی هوا، برای گشتی‌های عراقی در بیابان کمین بزنیم...

وقتي براي ما مي‌نويسيد...
وقتي براي هفته‌نامه الکترونيکي تاريخ شفاهي مطلبي مي‌نويسيد، دوست داريم نکته‌هايي را در نظر بگيريد.
اين هفته‌نامه نوشته‌ها و دانسته‌هاي ما را درباره مباحث مهم؛ خاطره‌گويي، خاطره‌نگاري، يادداشت‌نويسي روزانه، سفرنامه‌نويسي، وقايع‌نگاري، روزشمار نويسي و... نشان مي‌دهد. حتي براي زيرشاخه‌هاي رشته تاريخ هم جا باز کرده‌ايم؛ و چشم به راه خبرها، گزارش‌ها، مصاحبه‌ها، مقاله‌ها، يادداشت‌ها و... شما هستيم.
خوب است نام و فاميل‌تان را کامل بنويسيد. سابقه علمي و نشاني الکترونيکي را هم حتماً بنويسيد، چکيده مقاله‌ها هم که جاي خود دارد!
به ما اجازه بدهيد دست‌مان براي ويرايش، اصلاح، چينش و ترجمه مطالب شما باز باشد. در اين‌باره با خودتان هم مشورت خواهيم کرد.
دل‌مان مي‌خواهد شأن علمي و ادبي تاريخ شفاهي و اين هفته‌نامه، با نوشته‌هاي متين و موقر شما حفظ شود. حيف است خداي نکرده قلم‌مان از دايره اخلاق بيرون برود.
 

شانه‌های زخمی خاکریز - 29

چهار روز از لو رفتن عملیات گردان انصارالرسول می‌گذشت که یک روز دیدیم از بالای دژ دو نفر از سمت عراقی‌ها به طرف ما پایین می‌آیند. ابتدا فکر کردیم نیروی دشمن است که آ‌مده اسیر شود. ولی بعد متوجه شدیم دو نوجوان 16 ـ 17 ساله هستند. خسته و گرسنه بودند. وقتی غذا و نوشابه خوردند، تعریف کردند: 
ـ وقتی عملیات شروع شد، عراقی‌ها شبانه ما را محاصره کردند. بچه‌ها عقب کشیدند و ما مشغول بستن زخمی‌ها شدیم. آخر ما جزء نیروهای امدادگر بودیم. ما جا ماندیم و عراقی‌ها خود را به ما رساندند. ما خود را به مردن زدیم. آنها به هر زخمی‌ای که می‌رسیدند یک تیر خلاص می‌زدند. فقط ما دو نفر از چشمشان پنهان ماندیم.  و شب می‌شود که ما شب‌ها سینه‌خیز به این طرف می‌آییم و روزها خود را به مردن می‌زنیم.  تا اینکه خود را به اینجا رساندیم.


 
       © تمامی حقوق برای سایت تاریخ شفاهی محفوظ می باشد.