هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 51    |    23 آذر 1390

   


 

این جاده یک طرفه نیست


«تحليل عمليات طريق‌القدس» منتشر شد


«بحران» به كتابفروشي‌ها مي‌آيد


جلد سوم روز شمار 15 خرداد منتشر شد


اینجا افریقا است


رو‌ش‌شناسی و موضوع‌یابی مطالعات شهری در تاریخ شفاهی


24 آذر 1329 فرار سران حزب توده از زندان قصر


سرگذشت کتاب «چمران به روایت همسر شهید»


جنگ ما یک جنگ عقیدتی سیاسی بود


مهتاب خیّن کیست؟


خاطرات کهنه‏سرباز‏ان در طرح ملی تاریخ شفاهی گردآوری می‏شود


زنان نسل جديد در ازبکستان


داستان‏های جنگ


تکنولوژی جدید اینترنتی درخدمت محققان تاریخ شفاهی


تاريخ شفاهي در جنوب شرق آسيا-30


 



خاطرات کهنه‏سرباز‏ان در طرح ملی تاریخ شفاهی گردآوری می‏شود

صفحه نخست شماره 51

ویلیام رین(William Ryan) عکس سیاه وسفید هنگ توپخانه سلطنتی را در دست گرفته بود و ماجرای حضور خود در جنگ جهانی دوم را شرح می‏داد.
او به عنوان توپچی هنگ توپخانه و پیک موتورسوار انجام وظیفه کرده بود. رین یک روز آفتابی را به خاطر داشت که به او دستور داده شد اوراقی را برای یکی ازنیروهای متفق لهستانی ببرد. وقتی به اردوگاه لهستانی‏ها نزدیک می‏شد، که البته کمی بعد فهمید همان اردوگاهی نبود که او به دنبالش می‏گشت، دسته‏ای از هواپیماهای مسراشمیت (Messerschmitt) را دید که از سمت خورشید درخشان به سمت او می‏آمدند.
می‏دانست که در آن جاده پهن و باز هدف آسانی خواهد بود.
رین گفت: «نمی‏خواستم بمیرم بنابراین موتور را به سمت پرچینی که آنجا بود راندم و با یک حرکت به پشت پرچین پریدم.
هواپیماها شلیک نکردند. وقتی وارد اردوگاه شدم سربازان لهستانی هم متعجب بودند که چرا هواپیماها نه به آنها و نه به من حمله نکرده بودند.
موقع بازگشت باز هم صدای هواپیماها را بالای سرم شنیدم.»
رین گفت: «به بالا نگاه کردم و ده تا از آن هواپیماها (مسراشمیت) را دیدم که صلیب‏ها‏ی آهنی و شکسته‏شان معلوم بود. با خودم فکر کردم باید یک روز دیگر هم زنده بمانم.
بنابراین باز موتور را به سرعت به کناری بردم و با یک پرش به داخل شیار کوچکی پریدم و منتظر رفتن آنها شدم.»
او تا موقعی که به پایگاه خود نرسیده بود نمی‏دانست که آنجا هدف آتش هواپیماهای مسراشمیت قرار گرفته است.
این پیر مرد 87 ساله که سختی سفر از منطقه کورتنی(Courtenay) را به جان خریده بود اشتیاق داشت که ماجراهای خود را بیان کند و دیگر داستان‏ها‏ را نیز بشنود. رین و دیگر کهنه‏سرباز‏ان جزیره ونکور (Vancouver Island) در هتل بست وسترن پلاس دورچستر (Best Western Plus Dorchester Hotel) طی یک بازدید ویژه با اعضای طرح‏ خاطره، ماجراهای خود را بازگو کردند.
طرح‏ خاطره طرح جدید موسسه هیستوریکا- دامینیون(Historica-Dominion Institute) است. این موسسه یک سازمان خیریه است که در سال 2009 با ادغام بنیاد هیستوریکای کانادا(Historica Foundation) و موسسه دامینیون (Dominion Institute) شکل گرفت. این طرح بدیع یک طرح‏ تاریخ شفاهی ملی است که این امکان را برای کهنه‏سرباز‏ان فراهم می‏آورد که تا خود داستان‏ها‏یشان را بیان کنند. این داستان‏ها‏ ضبط شده و امکان گوش کردن به آنها برای دیگران فراهم می‏آید.
این طرح در سال 2009 آغاز شد و در ابتدا به جمع آوری تاریخ شفاهی کهنه‏سرباز‏ان جنگ جهانی دوم اختصاص داشت، اما به دلیل موفقیت‏ها‏ی حاصل از طرح اولیه، در ماه جولای امسال (2011) با گسترش طرح برای جمع‏آوری خاطرات کهنه‏سرباز‏ان جنگ کره نیز موافقت شد.
 طرح‏ جنگ کره تا سال 2013 به طول می‏انجامد.
الکس هرد (Alex Herd) مدیر آرشیو طرح‏ خاطره در این رابطه می‏گوید: «این موسسه در نهایت خواهان گسترش طرح برای شمول کهنه‏سرباز‏ان حافظ صلح و دوران جنگ سرد تا زمان حاضر است. البته این مسئله به بودجه ما در آینده بستگی دارد. بودجه این طرح را دولت کانادا از طریق برنامه‏ها‏ی جشن و یادبود اداره میراث کانادا تامین کرده است.»
هرد همچنین گفت: «کهنه‏سرباز‏ان درگیر در جنگ جهانی دوم و جنگ کره سالخورده می‏شوند و می‏میرند و ماجراهای آنان باید پیش از آنکه آنان از دست بروند ضبط شود.»
هرد افزود: «خاطرات هم همچون زمان سپری می‏شوند...، ما باید این داستان‏ها‏ را برای نسل جوان جمع آوری کنیم تا آنها و نسل‏ها‏ی بعد از این وقایع آگاهی یابند.»
هرد معتقد است: «داستان‏ها‏ی گفته شده دید گاه خاصی را در مورد حوادث مشابه در مردم به وجود می‏آورد، دیدگاه‏ها‏ یا دانسته‏ها‏ی مردم را شرح می‏دهد و یا دیدگاههای تاریخی سنتی را به چالش می‏کشاند.»
از نظر مارلین مارشال (Marilyn Marshall) که خاطرات پدرش را برای قرار گرفتن در این طرح‏ آورده است، تاریخ برای ملموس ساختن ماهیت واقعی جنگ در مردم بسیار مهم است.
 او گفت: «پدرش جان ای. ساندرسون گادفری(John A. Sanderson Godfrey) که در جنگ کره خدمت کرده نتوانست خود بخشی از این طرح‏ باشد. او شش ماه پیش فوت کرد اما مارشال امیدوار است که نوشته‏ها‏ی پدرش بتواند به ایجاد تصویری از تلاش‏ها‏ و رنج‏ها‏ی او کمک کند.»
مارشال اضافه کرد: «همه رخداد‏ها‏ جنگ زیبا نبود وبه همین دلیل مادرم اجازه نمی‏داد پدرم در مورد آنچه در جنگ دیده بود صحبت کند. بسیاری از آن حوادث بسیار وحشتناک بود و مادرم نمی‏خواست که این ماجراها به ذهن ما آسیب بزند. تا آنجایی که من می‏دانم پدر من از جنگ کره باز نگشت، او به هنگام بازگشت مرد دیگری شده بود. مارشال به خاطر می‏آورد که وقتی پدرش در دسته یک خدمت می‏کرد رفتنش 9 ماه به طول کشید.»
او با اشک گفت: «رفتنش قلب مرا شکست.»
به اعتقاد او مهم است که داستان‏ها‏ی کهنه‏سربازان بازگو شود تا مردم بفهمند بر کسانی که در جنگ‏ها‏ خدمت کرده‏اند‏ چه گذشته است.
باب دوچارم (Bob Ducharme)، یکی از کهنه‏سرباز‏ان، نیزگفت: «این طرح‏ برای آموزش نسل جوان بسیار اهمیت دارد.»
دوچارم که عضو انجمن کهنه‏سرباز‏ان ویتنام و اداره میراث و نیز رئیس ایالتی انجمن کهنه‏سرباز‏ان متیس(Métis) در بریتیش کلمبیا است، گفت: «بیان این داستان‏ها‏ برای مردم جهان و به خصوص نسل جوان اهمیت دارد تا بدانند سربازان چه سختی‏ها‏یی کشیده‏اند‏ و بتوانند از آن جلوگیری کنند و جامعه‏ای بهتر فراهم آورند.»
برای مشارکت در این طرح لازم نیست کهنه‏سرباز‏ان در نیروهای کانادایی خدمت کرده باشند و سکونت فعلی آنها در کانادا برای این امر کافیست.
علاقمندتان می‏توانند با نشانی memory@historica-dominion.ca مکاتبه و یا به سایت www.thememoryproject.comمراجعه نمایند.

نوشته: راشل استون(Rachel Stern)
بولتن خبری نانایمو(Nanaimo News Bulletin)
10 نوامبر 2011

ترجمه: اصغر ابوترابی

منبع: Bclocalnews


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.