هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 44    |    4 آبان 1390

   


 

خاطرات شفاهي نخستين مسئول بيمارستان ابوذر در زمان جنگ منتشر مي‌شود


پانزدهمين كارگاه تاريخ شفاهي دفاع‌مقدس در استان چهارمحال و بختياري برگزار شد


رونمايي از «مهمان صخره‌ها» در حوزه‌هنري


در چنبره حافظه یا تخیل


ارزش واقعی خاطرات به ميزان بيان ناگفته‌هاست


«ژنرال حمداني» و جنگ تحميلي عراق عليه ايران


تاريخ شفاهي در جنوب شرق آسيا- 23


هرچه داشتیم از خودمان داشتیم و دکتر شریعتی


دو پدیده‌ی خاطره‌نویسی معاصر ایران


تراژدی صنعتگران بدفرجام


سفره‌ای که ایروانی پهن کرد


پادشاهی کوچک با جشن تاجگذاری پرزرق و برق


 



تاريخ شفاهي در جنوب شرق آسيا- 23

صفحه نخست شماره 44

پژوهش ميداني در سنگاپور

خلاصه اين كه، پژوهش ميداني، حقايقي را فراروي ما مي‌نهد، جزيي، متنوع به‌گونه‌اي آن چنان‌كه بر مي‌تابند.

كانون توجه انسان‌شناسي، مردم و تجربيات‌شان هستند كه همتاي تاريخ‌اند. در حقيقت ممكن است چنين به نظر برسد كه ساختمان فرهنگ، چنان كه تاريخ و مردم‌نگاري، وسيله فراهم آوردن شواهد رفتار به مثابه منبع تاريخي‌اند.

vansina 1985 كه با مردم آفريقا زندگي كرده است سنت‌هاي شفاهي را در حكم تاريخ مي‌داند. Thompson بحث مي‌كند كه سابق بر اين از تجربيات زندگي مردم در تمام پيشينه‌هاي خانوادگي به عنوان مواد خام يك بُعد تازه و جهت بخش تاريخ كه باعث مي‌شود دربازسازي گذشته واقع‌گرايانه‌تر عمل بشود، استفاده مي‌شد؛ و چنان كه اين اصل را در نظر بگيرم، كثرت ديدگاه‌هاي اوليه و بازآفريني آنها را نيز شامل مي‌شود.

(P.5و1988) تامپسون علاوه بر اين خاطرنشان مي‌كند، تضادي كه اغلب گزارش‌هاي تاريخي پيدا مي‌كنند، بازتاب ديدگاه قدرت است. آن‌چه منظور نظر تاريخ شفاهي است، بي‌طرفي هرچه بيشتر، در دادرسي گذشته است؛ و به نوعي ارائه گواهي تازه است از سطح زيرين و بازشناخت مشاهدات مردمي كه نسبت به جنبه تأسيسي اين گزارشات جاهل بوده‌اند.

بر اندازة تاريخ شدن، بيشتر مردمي و در كمال سهولت بيان كردن. وقايع‌نگاري پادشاهان در بردارندة تجربيات از زندگي مردم معمولي است.

تاريخ شفاهي پيشنهاد به چالش كشيدن افسانه‌هاي پذيرفته شده تاريخ و داوري خودكامگي ذاتي سنت‌ها را دارد؛ با در نظر گرفتن يك شيوه از براي دگرگوني بنيادي مفاهيم اجتماعي تاريخ (P.P. 8.21) خلاصه اين كه تامپسون از تاريخ مردم بحث مي‌كند؛ مردم اهل محل، خانواده، زنان، كارگران و همه كساني كه معمولاً در تاريخ پنهان هستند درحالي كه سازنده تاريخ‌اند.

مردم معمولي كه انسان‌شناسان و مورخان مورد مطالعه قرار مي‌دهند، اغلب نه مي‌نويسند نه مي‌خوانند؛ اما آنان مطمئناً قادرند عمل كنند و حرف بزنند و در واقع گفته‌اي را با بيان پيشكش كنند؛ و از جمله آنها سنت‌هاي شفاهي و ارتباط شفاهي عمومي و درگستره خاص‌تر، شيوه‌اي از زندگي‌اند. متخصص اين شيوه از لحاظ روش‌شناسي، انسان‌شناس‌ها و مورخان در پژوهش ميداني و منابع شفاهي آن هستند.

براي مورخ بنيان نهادن سنت‌هاي شفاهي نيازمند همدلي زياد با جامعه و فرهنگي است كه اين سنت‌ها در آن رشد كرده‌اند.

شكوفا شدن اين صميميت معطوف به فنون استخراج كردن منابع شفاهي است. براي انسان‌شناس، راه ورود پژوهش ميداني در «به اشتباه انداختن»، «توي جلد كسي رفتن» «پا در كفش كسي كردن»، و وارد شدن به سر كرده مردم است؛ با زمينه‌هاي اجتماعي‌اي كه اين اشخاص، به منظور گوش كردن، مشاهده كردن و در عين حال آنها را نفهميدن دارند.

در نتيجه همدلي ـ يگانگي (1966 srinivas) به‌علاوه جداسازي (1975 madan) در پژوهش ميداني انسان‌شناس سعي مي‌كند بفهمد عضو يك اجتماع بودن يعني چه؟ از اين رو پژوهش ميداني لامحاله، مستلزم وارد شدن به درون قوم و خويش خبررسان است.

چنان كه (1975) Madan اظهار مي‌كند: اغلب بي‌تجربگي بيننده باعث به وجود آمدن انتقاد است ارتباط يك انسان‌شناس است كه خبررسان‌هايش را به‌وجود مي‌آورد. p(131 و 1973) پژوهش ميداني نيازمند شايستگي‌ها و مهارت‌هاي اجتماعي انسان‌شناس است و بدون كسب آنها ممكن نيست اعتماد و پذيرش ايشان به‌دست آيد.

به‌دست آوردن اطلاعات از آنان به تنهايي ارزش ندارد. اين تجربيات خيلي انساني است بنابراين اين هم به‌خودي خود ارزشمند است و هم انسان‌شناس با ظرافتي كه با مهارت‌هايش به‌خرج مي‌دهد، كيفيت كارش را معين مي‌كند .

روابط با خبررسانان، در انسان‌شناسي گزارش پژوهش ميداني را به سمت مقايسه مزيت و مزيت نداشتن انسان‌شناس محلي و خارجي كه نيازمند رويارويي پيچيده فرهنگي است، راهنمايي مي‌كند.

ضمن اين پرسش كه چقدر بعيد است يك نفر بتواند جامعه خودش را مورد مطالعه قرار دهد. البته اين مسئله امروز اهميت ندارد. (سري نواز 1966 و 1979 و تبايل و مادان 1975 مسرس چيديت 1981، جكسن 1987) و برخي حتي بحث‌ مي‌كنند از اين كه تحقيق مردم‌نگارانه كه در مورد يك جامعه انجام مي‌شود بايد براي خود انسان‌شناس هم ضروري (مفيد) باشد. (1981 wolcott ). انسان‌شناس محلي ممكن است با پيچيدگي‌هاي عظيم بسيار متنوع و لابه‌ لابه داخلي در نظام اجتماعي رودررو شود.

در واقع پيچيدگي بالاي اجتماعي در تجربيات پژوهش ميداني انسان‌شناس محلي از نوع حشر و نشر فرهنگي كه طرف مقابل خارجي با آن دست به گريبان است نيست.

بيشتر اختلاف سطح است تا اختلاف موضوع. در جوامع چند نژادي، گزينش، عامل بسيار مهم در پژوهش ميداني است اين امر ممكن است قوميت و موقعيت اجتماعي نژاد مشاهده كننده و آنچه مشاهده شده را تحت تأثير قرار دهد.

Tan chee Beng ، در جايي كه قوميت انسان‌شناس محلي مهم است، دو موقعيت را از هم باز شناخته است: يكي جايي كه كار او توسط اشخاصي با همان پيشينه قومي خودش انجام مي‌شود. (يعني او جزو گروه مأمور محقق محلي است) و ديگر اين كه او نژاد متفاوت اشخاصي از دسته خودش را مورد مطالعه قرار مي‌دهد (او خارج گروه محلي مأمور به تحقيق است).

در مورد اول انسان‌شناس محلي در همان فرهنگ ملي با هر دو خبررسان داخل و خارج گروه شريك است، اما اميد دارد در مشاهده برخي از نقش‌ها و ارزش‌ها ـ در جايگاه داخل گروه ـ يا انسان‌شناس خارجي سهيم باشد. و اين به ناقض حدود، كمتر مجال مقايسه خارج گروه محلي يا انسان‌شناس خارجي را مي‌دهد. او به آساني به خبررسانان گروه ديگر كه مأمور تحقيق خارج گروه محلي‌اند، دسترسي پيدا مي‌كند.

در موقعيت دوم، انسان‌شناس خارج گروه محلي، نسبت به مأمور تحقيق خارجي، مزيت پيدا مي‌‌كند، او مي‌تواند نقش غريبه ناآگاه را بازي كند؛ اما مشكل بزرگ‌تر، رويارويي و جلب اعتماد انسان‌شناس داخل گروه يا خارجي است

بحث مي‌كند از اين كه مبنا، عموماً پژوهشگر آشناي منتخب يا دانشمندان محقق نژادي به‌طور خاص نيست.

او مي‌نويسد: باور قطعي و بنيادين به وجود داشتن آشنا و غريب [خودي و غيرخودي] هر دو نا‌آشنا و خودي بايد محض خاطر بي‌طرفي خواستار فاصله باشند؛ در حالي كه غيرخودي بايد از فاصله زياد اجتناب كند، از بيم آن كه آنان نسبت به آن چه هدف و غايت محقق است، جاهل‌اند.

آقويلار همچنين اشارتي دارد به خارج: «در حالي كه فرهنگ‌ها مختلف‌اند، ترديدي نيست كه مشكلات فعلي در حشر و نشر فرهنگي، ارتباط و فهم سرحدّات فرهنگي، سيل نيستند كه بتوان جلويش را گرفت؛ اما مي‌توان تا اندازه‌اي با در اختيار داشتن مهارت‌هاي شخصي و فني مناسب و مالكيت انحصاري در آن نفوذ كرد» (25ـ23.PP.1981)

 

تجربيات پژوهش ميداني

شرايط اجتماعي نژادي مربوطه كه دربالا توضيح داده شد، تكيه‌اش روي خود مطالعه و شرايط قومي خبررسان من و توأم شدن فرصت مطالعه‌ام با يك حشر و نشر فرهنگي با چندين ملاحظه است. آنان همچنين چندين موضوع و پيچيدگي‌هاي مرتبط با قوميت را در پژوهش ميداني پيش كشيدند.

اما نخست زمينه‌هاي اصلي و مرتبط و مؤثر در اجراي واقعي پژوهش ميداني را كه نياز است در طول كار فراهم آيند، نشان دادند.

نخست اين كه من براي خودم موقعيتي را به‌وجود آوردم؛ به‌واسطه ازدواجم با يك انسان‌شناس، محلي در گروه تحقيق، (داخل گروه خبررسانان چيني) و به‌طور همزمان خودم به عنوان يك انسان‌شناس خارجي از مالزي (محقق بومي خارج از گروه از خبررسانان غيرچيني) به ملاحظه پيوند نزديك و بغرنج بين مالزي و سنگاپور.

اين موقعيت‌هاي بومي خارجي بودن و خودي و غيرخودي در نژاد، اكثراً اعتمادي را راجع به من از دو سوي شرايط عيني و ذهنيت خبررسانان به دست مي‌داد. من به سهم خود با مذاكره و زير نفوذ خود گرفتن آنان به بهترين نحوي كه مي‌توانستم و بستگي به وضعيت داشت، اعتمادشان را به خودم جلب و اطلاعاتشان را به دست آوردم.

در مجموع، اين اعتبارها، مزايايي از هر دو وجه «حريم قايل شدن» و يگانگي را در اختيار من قرار داد.

در ثاني، سوابق شخصي و دلبستگي‌هاي حرفه‌اي به من اجازه را مي‌دهند كه در موضوع تحقيق، نقش يك منتقد را در پژوهش ميداني‌ام‌ به عهده بگيرم. در سطح شخصي، اولين نسل چيني مالايي ـ بومي تولدم را پشت‌سر گذاشته‌ام و اين نشان از من نازدودني است. بواسطه اين دوره، رشد من در ابتداء دوره پس از استعمار با وقايع ويژه روزانه همراه بوده است.

يك مشكل بنيادي بغرنج كه حاصل تجربيات روزافزون بود، بحث چگونگي مذاكره و سازش قومي و بين قومي و ملي است.

چند سال بعد از تجربه من، تحقيق يك افسر راجع به خانه‌هاي سازماني سنگاپور و گسترش وسيع آن به من اطمينان داد كه همان وضع بغرنج خانه‌هاي همگاني شهرك‌ها و سنگاپور بطور كامل پا برجاست.

اين جنبه‌ها از پيشينة من تأثير مستقيمي روي اعتبار من و محل اعتماد واقع شدنم به عنوان يك پژوهشگر در برخورد با خبررسانانم و طرح برخي پرسش‌هاي من از آنان داشت.

سوماً من با چهار دسته اكثريت نژادي چيني،‌ مالايي، هندي و اروپا ـ آسيايي در حكم نمونه‌هاي عام معيار و حدوسط دسته كار كرده‌ام اما بايد در نظر داشت كه هر اجتماع قومي از جهت زباني، فرهنگي، مذهبي و محدوده طبقه‌شان، بسيار بسيار نامتجانس‌اند.

نوشته: تاي. آهينگ- ترجمه: مهدي فهيمي

منبع: روزنامه اطلاعات، یکشنبه 9 اسفند 1388 ـشماره24698


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.