هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 42    |    20 مهر 1390

   


 

مصاحبه با نویسنده تاریخچه مبارزات اسلامی دانشجویان ایرانی


چهارمحال و بختياري ميزبان پانزدهمين كارگاه تاريخ شفاهي


نگاهی دیگر پیرامون خاطره، خاطره‌نگاری و تاریخ (شفاهی) جنگ/ دفاع مقدس٭


خاطرات «صدر» از سال‌هاي 1360 تا 1364 كامل مي‌شوند


آزادگان گيلاني از دوران اسارات مي‌گويند تا کتاب شود


تستیمونیوس (TESTIMONIOS)


تاريخ شفاهي در جنوب شرق آسيا -21


نیروی انتظامی سه هزار ساله‌ی ایران


خاطره، تفنن یا ضرورت؟


خاطرات مرده


تابلویی از خاطرات دور


اگر یک مجتهد روشنفکر صدراعظم می‌شد...


تجلی نقش زنان در جنگ


دستور تاریخی مصدق به وزیر فرهنگ کابینه


 



اگر یک مجتهد روشنفکر صدراعظم می‌شد...

صفحه نخست شماره 42

بررسی کتاب خاطرات هاشمی رفسنجانی به مثابه‌ی نویسنده

اشاره
هاشمی رفسنجانی قبل از آنکه مدیری اجرایی یا مقامی سیاسی شود، نویسنده و مترجم و روزنامه‌‌نویس بوده است. موقعیتی که همزاد جایگاه او به عنوان یک طلبه‌ی حوزه علمیه در جوانی و یک مجتهد فقه اسلامی در روزگار کنونی است. روزنامه‌نویسی و مقاله‌نویسی هاشمی رفسنجانی به مجله‌ی مکتب تشیع بازمی‌گردد. او در خاطراتش می‌نویسد: «وقتی تصمیم گرفتیم مکتب تشیع را منتشر کنیم همه‌ی همکاران ما از مریدان امام بودند... مجذوب امام بودیم تا جایی که اواخر به بیت ایشان از بیت آقای بروجردی هم بیشتر اهمیت می‌دادیم. مجله‌ی مکتب اسلام که منتشر شد احساس ما این بود که آقای شریعتمداری در ّآن محور است... می‌خواستیم مکتب تشیع را پایگاه تبلیغاتی امام بکنیم من رفتم با امام مشورت کردم اما ایشان ضمن تشویق از نویسندگان مقاله‌ها پرسیدند که لیست نویسندگان را به ایشان دادیم.» (دوران مبارزه ص 102)
هاشمی رفسنجانی در این مجله مقالاتی درباره‌ی مسائل سیاسی و اجتماعی می‌نوشت که البته عمر آن چندان دراز نبود اما او در زمره‌ی تحریریه مجله‌های دیگر طلاب حوزه علمیه قم مانند بعثت و انتقام هم قرار گرفت. از سوی دیگر هاشمی در دوران جوانی کتابی درباره فلسطین ترجمه کرد: «در آخرین شماره مکتب تشیع، مقاله‌ای درباره فلسطین نوشته بودم که در آن روزها خیلی مؤثر بود. در ایران مسأله فلسطین مسأله متروکی بود. به هنگام نوشتن آن مقاله مرحوم آیت‌الله حاج میرزا خلیل کمره‌ای کتابی در اختیار من گذاشته بود به نام القضیه الفلسطینه که نویسنده آن اکرم زعیتر است من از آن کتاب در نوشتن مقاله‌ام به عنوان مرجع استفاده کرده بودم و سخت مرا تحت‌تأثیر قرار داده بود چنان که شاید ضمن مطالعه بارها گریستم. از آرزوهایم ترجمه این کتاب به زبان فارسی بود. این کتاب را به اضافه کتاب لغت المنجد همراه خود به نوق بردم و بنا شد تابستان (1342) را در نوق بمانم گاهی هم منبر می‌رفتم اما کار عمده ترجمه‌ی این کتاب بود. سه چهار ماهی طول کشید که کار ترجمه را تمام کردم... از تجربه‌هایی که از جریان انتشار مکتب تشیع داشتم از اعتبار خودم برای خرید کاغذ استفاده کردم قبض پیش‌فروش هم منتشر کردم. کار سختی نبود آن روزها هنوز در قم اجازه چاپ کتاب رسم نبود... خوب هم فروش رفت. نویسنده کتاب هم اکرم زعیتر سفیر اردن بود در ایران، تعدادی هم خود او خرید به حساب اتحادیه‌ی عرب... همان دو هزار تومانی هم که از ما خرید رقم بزرگی بود... مقداری هم داد به حاج شیخ مصطفی رهنما که به عنوان جمعیت مسلم روابطی با عرب‌ها داشت و برای مسأله فلسطین فعال بود. در آن وقت یک نسخه کتاب به دست دکتر مصدق که در احمدآباد در حال تبعید بود رسیده بود و او ارزش کتاب را درک کرده و نامه‌ای به یکی از دوستانش نوشته و ضمن تمجید از کتاب پولی را حواله کرده بود که کتاب را بخرند و هدیه کنند با توجه به محبوبیتی که مصدق آن زمان در میان روشنفکران داشت این مسأله باعث استقبال بیشتر از کتاب شد.» (همان ص 171 تا ص 177) اما به نظر می‌رسد مهم‌ترین اثر هاشمی رفسنجانی کتاب امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار باشد که در سال 1345 چاپ شد. طبیعتاً کتاب هاشمی رفسنجانی اثری آکادمیک نیست و منابع آن محدود به آثاری چون نوشته‌های فریدون آدمیت و حسین مکی است و ظاهراً انگیزه اصلی نگارش آن مطالعه کتاب میراث‌خوار استعمار نوشته دکتر مهدی بهار بوده است و هاشمی در دوران جوانی با مراجعه به کتابخانه مجلس شورای ملی اقدام به تألیف این کتاب کرده است اما هنگامی که کتاب او را می‌خواندم یاد جمله‌ای از یکی از دوستان افتادم که گفته بود «هر سیاست‌مداری را می‌توان از روی اولین الگویی که در جوانی انتخاب کرده شناخت. امام خمینی را می‌توان از روی سیدحسن مدرس شناخت که امام به آن اندازه علاقه‌مند بود که به مجلس وقت می‌رفت تا نطق‌های مدرس را از نزدیک ببیند و بشنود. آقای خاتمی را می‌توان از روی علاقه او به میرزای نائینی شناخت و آقای هاشمی را هم از روی علاقه او به امیرکبیر.» با مطالعه دقیق کتاب، ایده‌آل هاشمی رفسنجانی را در جوانی سال‌ها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ـ آن زمان که هنوز تصوری از پیروزی وجود نداشت ـ می‌توان شناخت. البته رویکرد هاشمی به امیرکبیر همان گونه که از عنوان کتاب هم رسیده است توجه به چهره ضداستعماری و سیاست خارجی اوست اما سیاست داخلی و اصلاحات مورد علاقه امیرکبیر هم از چشم هاشمی رفسنجانی پنهان نمانده است. هاشمی نه تنها از امیرکبیر که در جایی از نادرشاه هم تجلیل می‌کند که برای اولین‌بار به فکر راه‌اندازی نیروی دریایی برای ایران افتاد. هاشمی رفسنجانی به صراحت می‌نویسد اگر در زمان ناصری به جای امیرکبیر یک مجتهد روشنفکر صدراعظم می‌شد همان کارهایی را می‌کرد که امیرکبیر می‌کرد. یعنی اگر موضوع حکومت اسلامی از همان زمان در ذهن هاشمی رفسنجانی هم بود مقصود از آن،‌ چیزی جز یک حکومت توسعه‌گرا نبود. سال‌ها از تألیف کتاب امیرکبیر می‌گذرد و هنوز کمتر طلبه و مجتهد حوزه علمیه‌ای است که بخواهد کتابی درباره یک چهره غیرروحانی بنویسد و از او تجلیل کند. ظاهراً کار هاشمی رفسنجانی در همان زمان به شدت شگفت بوده است چرا که در جایی می‌گوید برخی از اینکه یک آخوند به امیرکبیر توجه کند طعنه می‌زنند. هاشمی بعداً در تألیف بخشی از کتاب محمد خاتم پیامبران که به مناسبت آغاز یازدهمین قرن بعثت حضرت محمد (ص) تدوین شده بود هم نقش داشت و فصلی از آن را به نام جهان در عصر بعثت به همراهی دکتر محمدجواد باهنر نوشت.
در سال‌های بعد از انقلاب کارنامه قلمی هاشمی از سویی محدود به نگارش تفسیری دانشنامه‌ای در قرآن کریم به نام تفسیر راهنما شده و از سوی دیگر هاشمی از سال 1360 تاکنون هر سال یک جلد دفتر خاطرات سیاسی روزانه تنظیم کرده است که تألیف انها ادامه دارد و تاکنون 9 جلد آنها (تا سال 1367) چاپ شده است. این مجموعه عظیم تاریخی به دلیل جایگاه سیاسی هاشمی در سه دهه‌ی گذشته به عنوان رئیس مجلس، رئیس جمهور، فرمانده جنگ، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس مجلس خبرگان اهمیت بی‌سابقه‌ای یافته است و بدون داوری دربارة محتوای آن تنها با یک نمونه در سال‌های قبل از انقلاب اسلامی قابل قیاس است. اهمیت استنادی خاطرات روزانه هاشمی رفسنجانی به حدی است که او در روز چهارشنبه 5 فروردین 1366 می‌نویسد: «امسال هم یک دفترچه خاطرات مختصر برای راه کم کردن ترتیب دادم. عفت و بعضی از بچه‌ها برای اینکه در جریان امور کشور قرار داشته باشند علاقه زیادی به دیدن خاطرات من دارند. اگر آنها را نامحرم به حساب آورم ناراحت می‌شوند و اگر در جریان همه رخدادهای محرمانه قرار دهم مصلحت نیست پس به ناچار، سال گذشته و امسال در یک دفتر دیگر حواث بی‌اهمیت و غیرحساس را می‌نویسم که ببینند.» (دفاع و سیاست ص 40) البته هاشمی افزوده است که «در تنظیم خاطرات از هر دو دفترچه استاده شده و موارد تکراری حذف گردیده است.» خاطرات روزانه هاشمی رفسنجانی در 14 سال اخیر (انتشار آنها از سال 1376 آغاز شد) از منابع مهم تاریخ‌نگاری جمهوری اسلامی بوده است. با وجود سانسورهای طبیعی که در کتاب قابل لمس است به این نکته باید توجه کرد که اولاً خاطرات هاشمی رفسنجانی اولین خاطرات از این نوع در میان رجال روحانی و سیاسی جمهوری اسلامی است در حالی که فرهنگ عمومی ما ایرانیان تمایل عجیبی به پنهان‌نگاری و مخفی‌کاری و نقل سینه به سینه و ادبیات شفاهی دارد و حتی روشنفکران ایرانی ترجیح می‌دهند یا خاطره ننویسند یا خاطره روزانه ننویسند و از موضع دانای کل و عقل کل بر زندگی خود نظاره کرده و آن را توجیه کنند هر چند که خاطرات هاشمی هم از توجیه خالی نیست ثانیاً خاطرات هاشمی رفسنجانی در دوره حیات او انتشار می‌یابد و هنوز حداقل 23 جلد دیگر آن در دست انتشار است. ثالثاً ارزش خاطرات روزانه در این است که می‌توان از لابه‌لای آن به حال و هوای روزگار پی برد و با بررسی تطبیقی آن با خاطرات دیگران ارزش تاریخی آن را بررسی کرد و حتی راستی آزمایی نمود. جالب اینجاست که بسیاری از منتقدان هاشمی رفسنجانی در دهه‌ی گذشته به استناد خاطرات خود او به نقدش پرداخته‌اند از جمله خود من بارها هنگامی که با اعتراض دوستان و علاقه‌مندان به آیت‌الله مواجه شده‌ام و شاید برخی گمان کرده‌اند که به اسناد محرمانه‌ای دسترسی دارم. در پی یک گفت‌وگوی کوتاه و ساده دریافته‌اند که منبع اصلی مقالات انتقادی من همین خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی است! گرچه از آن فضای انتقادی سال‌هاست که فاصله گرفته‌ام و تحولات روزگار به خصوص تحولات شخص آیت‌الله هاشمی رفسنجانی سبب شده است با حفظ برخی مواضع انتقادی آن سال‌ها به گونه‌ای دیگر به او بنگرم و جایگاهش به عنوان یک روحانی سیاسی باهوش و دانش را بیش از گذشته دریابم اما هنوز هر سال گزارشی از خاطرات ایشان را می‌نویسم که آخرین گزارش را ماه گذشته در مهرنامه خواندید. خاطرات آقای هاشمی رفسنجانی از نوعی است که می‌توان براساس آنها ده‌ها مقاله مستقل نوشت. تصمیم گرفتیم از ایشان در مقام یک «نویسنده» و نه یک مقام سیاسی و مذهبی چند سؤال بپرسیم که خوشبختانه به صورت مکتوب به این سؤالات جواب داده‌اند و در پی می‌خوانید:

دفتر خاطرات محرمانه آیت‌الله
پاسخ هاشمی رفسنجانی به پرسش‌های مهرنامه

انگیزه آغازین شما در تنظیم خاطرات چه بود؟ هنگامی که تنظیم خاطرات روزانه را آغاز کردید، چه اندازه برای آن اهمیت تاریخ‌نگارانه قائل بودید؟ آیا فکر می‌کردید به منابع تاریخ‌انگاری انقلاب تبدیل شود؟
بسم‌الله الرحمن الرحیم، علاقه به نویسندگی بود. قبل از انقلاب و حتی در زمان اوج مبارزات که در زندان یا به خاطر شرایط سیاسی متواری بودم، براساس موضوعاتی که برای جامعه احساس نیاز می‌کردم، می‌نوشتم. بعد از پیروزی انقلاب به خاطر مسوولیت‌های فراوانی که داشتم، نمی‌توانستم روی موضوعی خاص متمرکز شوم، اما جریانات و افرادی که نتوانستند با متن انقلاب هاهنگ شوند، از دید خود به تدوین تاریخ انقلاب پرداختند. ما هم بنیاد تدوین تاریخ را تأسیس کردیم تا به این کار مهم بپردازد. خودم مصاحبه‌هایی درباره گذشته تاریخ انقلاب با مسوولان این بنیاد انجام دادم که آن مصاحبه‌ها در دو جلد با اسناد منتشر شد. ولی دیدم جای خاطرات روزانه خالی است و با تأخیر شروع به یادداشت کردم. در حین نوشتن انگیزه حفظ تاریخ انقلاب هم در من تقویت شد. در همان نخستین روزهای پس از شروع نوشتن خاطرات، به این نکته توجه داشتم که مطمئناً این نوشته‌ها، پایه‌ای برای نگارش تاریخ معاصر در آینده خواهد بود. به همین خاطر در کنار ایجاز، سعی می‌کردم مسائل و موارد مهم تاریخی از قلم نیفتد.

آیا خاطرات شفاهی دیگر سیاست‌مداران داخلی و خارجی و به طور مشخص خاطرات اسدالله اعلم را مطالعه کرده‌اید؟ نظرتان درباره سندیت منابع تاریخ شفاهی مانند رونوشت‌ها چیست؟ آیا نباید آن را با تاریخ‌نگاری مکتوب و انتقادی تکمیل کرد؟
خاطرات اسدالله اعلم را نخوانده بودم و بعدها خواندم اما خاطرات بعضی از شخصیت‌های سیاسی آن زمان و زمان قاجاریه را دیده بودم. به خصوص زمانی که کتاب «امیرکبیر، قهرمان مبارزه با استعمار» را می‌نوشتم، به خاطرات نویسندگان داخلی و خارجی آن زمان مراجعه می‌کردم. شاید به اهمیت آن اسناد پی برده بودم. اهمیت تاریخ شفاهی از لحاظ منبع و مأخذ مثل تاریخ‌های مکتوب و رسمی نیست، اما بهترین سند برای تکمیل تاریخ و روشن شدن زوایای مبهم است. مثلاً در تاریخ ایران چگونگی احداث راه‌آهن تهران و شمال به صورت چند صفحه آمده که این موضوع در خاطرات شریف امامی که قبل از نخست‌وزیری، کارمند و رئیس راه‌آهن و در جریان احداث آن بوده، پس تاریخ شفاهی که اخیراً در ایران هم مرسوم شده و مسوولان مصاحبه می‌کنند، می‌تواند شرحی برای منابع تاریخی باشد. در خاطرات من هم این‌گونه است. مثلاً من در خاطرات روزانه، مسائل مهم مربوط به عملیات کربلای پنج و بعضی از مسائل مهم جنگ را نوشتم که این موضوع در مصاحبه‌های بعدی و همزمان با انتشار مذاکرات قرارگاهی مربوط به آن عملیات به صورت مبسوط آمده است.

در خاطرات سال 66 قبل گفته بودید خاطرات شما دو نسخه دارد. یکی در دسترس دوستان و خانواده و دیگری نسخه اصلی است. دلیل این تفکیک چه بود؟
متأسفانه در بعضی از نقدها دیدم که این مسأله را با استناد به مقدمه خاطرات سال 66 من دلیلی بر ابهام گرفتند، در حالی که من توضیح کاملی دادم و اخیراً هم در یک مصاحبه به این نکته پرداختم. البته من نگفته‌ام که یکی در دسترس دیگران و یکی نسخه اصلی است. خاطرات روزانه‌ام را هر شب در یک صفحه تقویم می‌نویسم، اما مسائل مهمی در کشور هست که هم نوشتن آنها و هم ننوشتن آنها خوب نیست. به خاطر مسائل امنیتی و مصلحت کلی کشور نمی‌خواهم در خاطرات روزانه‌ام بنویسم که بعضاً افرادی به آن دسترسی دارند. به همین خاطر این گونه مسائل را در یک تقویم کوچک که معمولاً همراه من هست، می‌نویسم تا فراموش نشود و هنگام چاپ خاطرات، این دو متن ـ البته اگر مصلحت کتمان برطرف شده باشد ـ تلفیق می‌شوند.

در دو جلد اخیر (سال‌های 66 و 67) به مسأله ادغام نیروهای مسلح، به خصوص ارتش و سپاه اشاره کرده‌اید. ظاهراً این مسأله دغدغه شما بوده است. مبانی این ادغام چه بود و چرا محقق نشد؟
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در شورای انقلاب برای حفظ روند امور در کشور پیشنهاد شد که مانند انقلاب‌های کمونیستی همه سازمان‌های باقیمانده از رژیم پهلوی را منحل کنیم و به جای آن با حضور نیروهای انقلابی نهادهای جدیدی تشکیل دهیم. این کار با روحیه اسلامی ما و مبانی انقلاب سازگار نبود. به خصوص که بدنه ساختارهای گذشته همراه انقلاب بودند. چون ما که نمی‌خواستیم اعضای نهادهای زمان رژیم پهلوی را به اردوگاه‌های کار اجباری بفرستیم. می‌دانستیم بدنه نهادها با انقلاب بودند. اما با توجه به احتمال وجود بقایای رژیم سابق نمی‌توانستیم اطمینان کنیم. به همین خاطر در کنار نهادهای مهم موجود، نهادهای انقلابی مثل کمیته انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران، جهاد سازندگی و غیره تشکیل شد. بعدها که انقلاب تثبیت شد و در زمان جنگ، متوجه شدیم که وجود نهادهای موازی، روند امور را کند می‌کند. اینکه من دغدغه داشتم و در خاطرات من آمده، بیشتر به خاطر مسوولیتم در جنگ بوده، وگرنه در جلسات سران هم وقتی بحث می‌کردیم، اعضا همین نظر را داشتند. البته امام (ره) در حکم جانشینی فرماندهی کل قوای اینجانب هم خواسته بودند که سازمان‌های موازی را ادغام کنیم. این ادغام در نیروهای انتظامی محقق شد و در نیروهای نظامی همچون فرماندهی کل قوا، اول با امام و بعدها با آیت‌الله خامنه‌ای بود و تصمیم و اجرای آن در حوزه اختیارات و وظایف رهبری است.

اختلاف‌های سپاه و ارتش در پیشبرد نظامی جنگ بر سر چه بود؟
اختلافات ارتش و سپاه بیشتر در شیوه جنگیدن بود. مثلاً ارتش براساس تعالیم نظامی بر جنگ کلاسیک اصرار می‌کرد و برای استقرار نیروهایش در یک منطقه همه عوامل طبیعی، نظامی و تدارکاتی را در نظر می‌گرفت، اما سپاه با روحیات انقلابی بر اصل غافلگیری اصرار می‌کرد. اگر تاریخ دفاع مقدس را ببینید، هرجا که سپاه عملیات می‌کرد، براساس مطالعات کلاسیک بود. البته هر دو نیرو با اخلاص و با انگیزه می‌جنگیدند. این اختلافات کم‌کم در سطح فرماندهان عالی ارتش و سپاه مطرح شد و شما نمود آن را در خاطرات من می‌بینید.

با توجه به اینکه شما در سال 67 برای جانشینی فرمانده کل قوا انتخاب شدید و قطعنامه 598 پذیرفته شد، آیا تصدی این مقام از سوی جناب‌عالی برای اهتمام به این کار بود؟
به این نکته توجه داشته باشید که اولین حکم امام (ره) به من برای فرماندهی جنگ در جهت حل اختلاف فرماندهان سپاه و ارتش در سال 62 صادر شد که در آن حکم، بر وحدت فرماندهی جنگ برای ادامه عملیات تصریح شده است. در همان سال وقتی برای خداحافظی خدمت امام رسیدم که به مناطق جنگی بروم، سیاست کلی خودم را مبنی بر تصرف جایی مهم از خاک عراق مطرح کردم و گفتم باید جایی را بگیریم که عراق بدون آن منطقه تحت فشار باشد و بالاجبار خواسته‌های ما را قبول کند. البته امام در پاسخ من فقط تبسّم کردند و جواب مثبت و منفی ندادند. در قرارگاه هم در جمع فرماندهان همین حرف را پیش از شروع عملیات خیبر گفتم. چون اگر عملیات خیبر به همه اهداف خود می‌رسید، همان نقطه مورد نظر از خاک عراق به دست می‌آمد. بعدها که جنگ، حالت فرسایشی به خود گرفت، اختلافات سپاه و ارتش و مسائل اقتصادی، حرکت‌های تهاجمی ما را تحت‌الشعاع قرار داد اول من و آیت‌الله خامنه‌ای مطرح شدیم که ایشان مرا به امام پیشنهاد دادند و امام هم با این استدلال که تو رئیس مجلس هستی و دو نائب داری و در غیبت تو می‌توانند کارها را بکنند، این مهم را به من محوّل کردند. اینکه انتخاب من برای پایان جنگ بوده، از تحلیل‌های اشتباه بعضی‌هاست. پس از فرماندهی من و تغییر و تحولات سیاسی منطقه و اوضاع اقتصادی ایران و وضعیت نفت و بالاتر از همه چراغ سبز قدرت‌های غربی به صدام برای ارتکاب هر نوع جنایت در ایران، کم‌کم به این نتیجه رسیدیم که ادامه جنگ به صلاح نیست.

سال 67 از مهمترین سال‌های حیات نظام به شمار می‌رود. از جمله زمینه‌های بازنگری قانون اساسی که در سال 68 به تصویب رسید. زمینه‌های این بحث از چه زمانی شروع شد و چرا در خاطرات شما ردّ چندانی از آن نیست؟
اینکه چرا در خاطرات من ردّی از مباحث تغییر قانون اساسی نیست، به خاطر این است که مطرح نمی‌شد. پس از پایان جنگ که امام، اول دستور تدوین سیاست‌های کلی سازندگی را صادر کردند، به این نتیجه رسیدیم که با رویکردهای قانونی هم در جهت این سیاست‌ها باشد. البته باید به این نکته توجه داشت که ما قانون اساسی را در کمترین فاصله زمانی پس از پیروزی نوشتیم و در طول 10 سال، تجربیاتی به دست آوردیم که عقل و منطق هم حکم می‌کرد آن تجربیات را در قانون بیاوریم. البته کمی قبل از آن، من در نامه‌ای به حضرت امام چند موضوع را برای ایشان نوشتم و گفتم که اگر این موضوعات در زمان شما حل نشود، شاید پس از شما جامعه دچار مشکل شود. یکی از آن موارد بازنگری قانون اساسی بود. امام هم در یک حکم صریح، هم اعضای شورای بازنگری و هم موارد مورد اصلاح را معین فرمودند و این موضوعات بعدها توسط آیت‌الله خامنه‌ای هم تکمیل شد.

شما قبل از انقلاب اسلامی نویسنده کتاب‌ها و مقالات بسیاری بودید، از جمله نویسنده مجله مکتب تشیع و کتاب امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار یا مترجم کتابی درباره قیام فلسطین. آیا در صدد تجدید چاپ این آثار ارزشمند تاریخ و سیاسی نیستید؟ آیا تألیف جدیدی در راه نیست؟
این کتاب‌ها تاکنون ده‌ها بار تجدید چاپ شده‌اند. درباره کتاب‌های جدید، پس از تکمیل فرهنگ قرآن که از زمان زندان شروع کرده بودم و کتاب تفسیر راهنما و فرهنگ قرآن منتشر شد. پس از آن انشاءالله دایره‌المعارف قرآن و همچنین تفسیر موضوعی هم منتشر می‌شود. در کنار این کارهای قرآنی، چند مقاله هم نوشتم که آخرین آنها روشنفکری دینی و آزاداندیشی اسلامی است که در نشریه حوزه چاپ شده است.

آیا قصد ندارید علاوه بر کارنامه روزانه، کتاب خاطرات هم منتشر کنید؟
به آن صورت که مثلاً خاطراتم را بنویسم، نیست. ولی معمولاً دیدگاه‌ها و خاطرات گذشته و حالم را در قالب مصاحبه‌ها و سخنرانی‌ها می‌گویم که همه آنها فعلاً مدون می‌شود و بعضاً به شکل کتاب چاپ می‌شود. مثلاً برای تکمیل کتاب سرگذشت فلسطین، کتاب جدیدی براساس مجموعه مصاحبه‌ها و سخنرانی‌ها که متناسب با تغییر و تحولات سیاسی فلسطین انجام دادم، چاپ شده است. کتابی هم در خصوص مجمع تشخیص و فلسفه ایجاد و برنامه‌ها و فعالیت‌های آن چاپ شده که آن هم براساس سخنرانی‌ها و مصاحبه‌هاست. البته دفتر نشر معارف انقلاب طرحی دارد که با استفاده از محتویات خاطرات، کتاب‌های مستقل موضوعی برای انتشار تهیه کند که به صورت تاریخ تحلیلی خواهد بود. در خصوص جنگ تحمیلی که مهمترین حادثه تاریخی برای انقلاب اسلامی است، در طول سال‌ها، یعنی از سال 59 تاکنون در مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها، خطبه‌های نماز جمعه، بیانیه‌ها و پیام‌ها همه مسائل را گفتم که آن هم در حال تدوین است. در سال 89 نظرات سیاسی خود را برای اتفاقات تاریخی در قالب دیدگاه نوشته بودم که به تناوب در رسانه‌ها چاپ شده و انشاءالله آن را هم در قالب یک مجموعه مستقل چاپ می‌کنم. اخیراً هم مصاحبه‌هایی با گروه‌های علمی و پژوهشی حوزه علمیه قم و دبیرخانه مجمع انجام دادم که آن هم با عنوان «فقه المصلحه» و در قالب مقاله چاپ خواهد شد. البته دلم می‌خواهد با فراغت بال به تنظیم آثار پراکنده‌ام بپردازم که با توجه به تناسب وقت، انجام می‌دهم و انشاءالله بتوانم همه آنها را تکمیل کنم.

محمد قوچانی

منبع: مهرنامه ضمیمه ش 14 مرداد 90، ص 24


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.