هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 25    |    4 خرداد 1390

   


 

خواستم از مادر بنویسم اما...


ازخونین‌شهر تا خرمشهر چقدر راه است؟!


خرمشهر: كو جهان‏آرا...


ديده‏بان خرمشهر


جنت آباد خرمشهر


نگاهى به كتاب «يادداشت‏هاى خرمشهر»


ماهنامه «تجربه»


شاعر جنگ یا صلح؟


نشست تخصصی در باره نقش مجلس در دوره رضا شاه


رونمایی از «مجلس دیروز و امروز» در همایش تاریخ مجلس


نیازمند شناخت بخش‌های مجهول تاریخ معاصر هستیم


انتشار فراخوان پانزدهمين دوره انتخاب كتاب سال دفاع‌مقدس


مجموعه تقويم تاريخ دفاع مقدس نيروي دريايي ارتش منتشر شد


انگلیس و اشغال ایران در جنگ جهانی اول


شماره‌ی نخست «اسناد بهارستان» در دستان سندپژوهان


تاریخ شفاهی در جنوب شرق آسیا-4


فراخوان همایش بین‌المللی در موزه ملی تاریخ معاصر اسلوونی


انتشار مجله انجمن بین‌المللی تاریخ شفاهی


 



ازخونین‌شهر تا خرمشهر چقدر راه است؟!

صفحه نخست شماره 25

خرمشهر از گذشته دور استعداد خونین شهر شدن را داشته است. از همان دوره که عرب‌ها «محمره»اش خواندند. محمره یعنی شهر سرخ؛ در بیشتر روزهای سال در اثر جزر و مد دریا در دلتای حاصلخیز محل تلاقی رودخانه‌های اروندرود و کارون، قسمت عظیمی‌از سواحل شهر به رنگ خون در می‌آید. 

خرمشهر از دیرباز تا کنون بارها مورد هجوم دشمنان قرار گرفته و در پی هر تهاجم یک‌بار ویران شده است. در 23 رجب 1254 هـ ق، همزمان با لشکر کشی محمد شاه قاجار به هرات، عليرضا پاشا سردار عثماني، با سپاهي بزرگ به خرمشهر حمله كرد. در اين تاخت و تاز خرمشهر ويران شد و سپاهيان عثماني مردم را كشتند، خانه ها را سوزاندند و ويران كردند.
با ادامه تجاوز عثمانی ها به مرزهای ایران، امیر کبیر با استفاده از جوانان غیور عشایر، سپاه مرزی نیرومندی در خرمشهر پدید آورد و فرماندهی آنرا به محمدخان، پسر حاج جابر خان سپرد. حاج جابر خان، حاکم خرمشهر در چهارم رجب 1266 هـ ق پرچم ایران را بر فراز خرمشهر برافراشت و به پاداش این کاراز سوی امیر کبیر به لقب «خانی» مفتخر شد.
در سال 1273 هـ . ق نيروهاي انگلستان، به فرماندهي ژنرال «اوترام» به خرمشهر حمله كرده و نيروهاي ايران را شكست دادند و آن را تصرف کردند. این بار نیز خرمشهر ویران شد. و بار آخر در 1359 بود که نیروهای بعثی عراق به خرمشهر حمله کردند و آنگونه ویرانش کردند که هنوز هم بعد از گذشت بیست و 9 سال، یادگارهایش در تمام کوچه‌های خرمشهر باقیست.

خرمشهر کجاست؟

در محل تلاقی دو رود کارون و اروند، و در ناحیه باتلاقی و پست در دلتای اروند رود، شهری قرارگرفته که 23 کیلومتر مربع مساحت دارد. اکنون جمعیت آن با احتساب دِهِستان‌های تابعه به زحمت به صدو هشتاد هزار نفر می‌رسد. خرمشهر در بهترین دوران اقتصادی خود در دهه 1350 جمعیتی بالغ بر دویست و پنجاه هزار نفر داشت. اگر به آمار سال 1365 مراجعه کنیم با رقمی‌حدود یک صدم این جمعیت مواجه می‌شویم. یعنی 2598 نفر. شهرستان خرمشهر از شمال به شهر اهواز، از جنوب و شرق به آبادان و از غرب به مرز ايران و عراق محدود می‌شود. اين شهرستان از دو بخش مرکزی و جزيره مينو تشکيل شده که در گذشته شامل 4 بخش مرکزی، شادگان، بندر خرمشهر و هنديجان بوده است. از دهه 1330 راه‌های ارتباطی خرمشهر شامل چهار شيوه ارتباطی آبی، شوسه و هوايی (فرودگاه بين‌المللی آبادان که بين آبادان و خرمشهر ساخته شده بود) و راه‌آهن بوده است. خرمشهر به‌جهت واقع‌شدن در مجاورت خلیج فارس و کشور عراق، از اهمیت استراتژیک اقتصادی، تجاری و سیاسی ویژه‌ای برخوردار است و به خاطر همین اهمیت، همواره موردِ طمع استعمارگران و کشورهای مهاجم بوده است.

و اکنون یک سوال...
آیا اگر زمانی تاریخ دوباره تکرار شود و خدای ناکرده خرمشهر بازهم مورد تهاجم قرار گیرد، آیا همان‌طور مقاومت خواهد کرد؟ آیا می‌توان از مردم خرمشهر فعلی، انتظار همان مقاومت مردمی‌سال 1359 را داشت؟ آیا مردم خرمشهر فعلی انگیزه 34 روز مقاومت در برابر نیروهای مهاجم را دارند؟ خرمشهری که در سال 1359 مورد تهاجم قرار گرفت، شهری آباد بود با مردمی‌که در آن اصطلاحا جا افتاده بودند و به آن خو گرفته بودند. بندری بود با رونق اقتصادی بالاو مردمی‌داشت که در آن به رفاه رسیده بودند. خانه و کاشانه ای سالم و شهری آباد داشتند. در خرمشهر سال 1359 از هر قومی‌می‌شد یک نماینده پیدا کرد. لر، بندری، عرب، کرد و حتی ترک. مردمی‌که سی و چهار روز مقاومت کردند همگی بومی‌خرمشهر نبودند، ولی خرمشهر را دوست داشتند. آیا خرمشهر فعلی همان بافت جمعیتی را دارد؟ مسلماً خیر.

شهید صیاد شیرازی، از آن فرماندهانی بود که بعد از پایان جنگ همان روحیه و حال و هوای دوران جنگ را حفظ کرد. او همواره به مناطق جنگی سر می‌زد و تاکتیکها را مرور می‌کرد و همیشه بدنبال آن بود که بببند بعد از جنگ بر سر مناطقی که برای پس گرفتن وجب به وجب آنها از دست دشمن خون‌ها ریخته شده، چه آمده است. آباد شده اند، رها شده‌اند، یا ویران. آیا وظیفه ما در قبال خاک کشور فقط همین بود که آن را پس بگیریم و رهایش کنیم؟ این آزاد سازی به چه کار می‌آید؟ آیا اگر همین خاک متروک به دست دشمن می‌افتاد به همین شیوه رها می‌شد، مسلماً خیر. کشوری که برای تسخیر خاک ایران تمام مردان خاک خود را به خدمت می‌گیرد از قبل برای وجب به وجب این خاک با ارزش برنامه‌ها و انگیزه‌ها داشته است؛ در اصل همان برنامه‌ها و انگیزه‌ها بوده اند که باعث تهاجم شده‌اند.

شهید صیاد شیرازی با همین عقیده پا به میدان‌های جنگی متروک می‌گذاشت و هرگاه پادگان متروکی را می‌دید، یاد خاطرات جنگی‌اش می‌افتاد و صحنه‌های خون و آتش را به خاطر می‌آورد که چه تلاش‌ها و چه جان‌هایی برای بازپس‌گیری این متروکه فدا شدند.

خرمشهر یکی از همین میدان‌های جنگی است. شهری است که تمام و کوچه و خیابان‌هایش میدان جنگ بودند. شهری که نوزده ماه در اسارت رژیم عراق بود و هر بلایی که توانستند بر سرش آوردند. شهری که مردان غیور کشورمان بیست و 3 روز جنگیدند تا در بیت المقدس ویرانه‌های آن را از دست دشمن نجات دهند.
حال بیست و 9 سال از آزادی این شهر می‌گذرد. شهری که نماد مقاومت و پایتخت دفاع مقدس ایران است. این شهر را چه شده است؟ آیا بعد از گذشت بیست و 9 سال توانستیم آن را به حال اولیه خود بازگردانیم؟ ما درمورد پیشرفت صحبت نمی‌کنیم. از بازسازی و بازگرداندن به حالت اولیه سخن می‌گوییم. پیشرفت بماند!
نگاهی به یکی از شهرهای دنیا می‌اندازیم که جنگ بلایی چند برابر خرمشهر بر سر آن آورد. هیروشیما. در چند سال این شهر کاملاً بازسازی شد و تنها نماد جنگ آن، که در کل دنیا شناخته شده است، تالار ترویج صنعتی هیروشیما معروف به گنبد گنباگو، همان‌طور نیمه مخروب دست نخورده باقی مانده است تا یادگاری از ویرانی صد در صد این شهر باشد. این گنبد امروزه در مرکز پارک یادمان صلح هیروشیما قرار دارد.
حال به خرمشهر می‌رویم. شهری که پس از بیست و نه سال کوچه‌هایش یادگارهای جنگ را هنوز به سینه دارند و تنها نماد مقاومت این شهر که مسجد جامع خرمشهر است، به طور کامل بازسازی شده است! خرمشهر هنوز موزه جنگ است. مسافرین و گردشگران کاروان‌های راهیان نور هر سال به خرمشهر سر می‌زنند. به مسجد جامع نوساز خرمشهر می‌روند و به دنبال آثار مقاومت آن می‌گردند و هیچ چیزی جز روایت و تجسم دستگیرشان نمی‌شود. آنگاه به داخل شهر می‌روند و با ساختمان‌های نیمه مخروبه تجدید دیدار می‌کنند.
متأسفانه همان بلایی که بر سر مناطق متروک جنگی آمده، در مقیاس شهری بر سر خرمشهر آمده است. با یک گشت‌وگذار در خبرگزاری‌ها می‌توان از اوضاع خرمشهر فعلی مطلع شد. وقتی پدر شهید محمد جهان آرا، سردار مقاومت خرمشهر از بی مهری‌های روا شده نسبت به یادگار رشادت‌های فرزندش نالان است، آیا فقط گرامیداشت سوم خرداد و پخش نوحه " کو جهان آرا" و تازه کردن داغ پسر، برای این پدر کفایت می‌کند؟ آیا او فقط نگران برگزاری بزرگذاشت سوم خرداد است؟

به هريك از شهرهاي كشور كه وارد مي‌شويم هر سال نسبت به سال ماقبل آن به لحاظ عمراني و زيبايي بهتر مي‌شود، اما در خرمشهر اين رويه برعكس بوده و هرسال بر خرابي شهر و محروميت آن افزوده مي‌شود. علاوه بر اين خرمشهر از لحاظ بهداشتي نيز وضعيت اسفناكي را دارد و امكانات و تجهيزات بهداشتي پاسخ‌گوي نيازهاي شهروندان نيست، به همين دليل در صورت بروز كوچك‌ترين مشكلي شهروندان مجبور هستند براي درمان به شهرهاي ديگر بروند. بيكاري يكي ديگر از مشكلاتي است كه در اين شهر بيداد مي‌كند. فاضلاب شهري نيز در شرايط بسيار بدي قرار دارد.

هر ساله در روز سوم خرداد ما با ارقام و اعداد نجومی‌در مورد رسیدگی و پیشرفت خرمشهر روبرو می‌شویم و نوروز سال بعد که به خرمشهر سر می‌زنیم با یک واقعیت تکراری مواجه می‌شویم: خرمشهر هنوز نیمه مخروب است و هزاران کیلومتر با خرمشهر قبل از جنگ فاصله دارد. مردم خرمشهر به دليل عملكرد نامطلوب مسئولان، حتي دیگر رقبتی به شرکت در مراسم جشن سوم خرداد ندارند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
سایت شهرداری خرمشهر   http://www.khorramshahr.ir /
سایت خبری تابناک
سایت خبری فارس نیوز
سایت تبیان
سایت ساجد
یادداشتهای سفر شهید صیاد شیرازی / محسن کاظمی‌/ دفترادبیات و هنر مقاومت‏ / ۱۳۷۸.
خاطرات و مخاطرات نوشته: مهدی‌قلی‌خان هدایت.
خاطرات و نوشته‌های احمدکسروی.
پایگاه اطلاع رسانی نوید شاهد   http://www.navideshahed.com 
دائره المعارف اینترنتی ویکیپدیا

احمدرضا امیری سامانی



 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.