هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 3    |    3 آذر 1389

   


 

"تقويم تاريخ دفاع‌مقدس" به جلد 78 رسيد


قدیمی‌ترین تاریخ نگار "تاریخ و تمدن اسلامی" درگذشت


پرهیز از شعار دادن


پايان نگارش جلدهاي چهارم تا ششم "تاريخ دفاع‌مقدس نيروي دريايي"


ما و جنگ


نگاهي به كارنامه چهره ماندگار تاريخ


معرفی کتاب نامي براي هميشه؛ نگاهي به تاريخ خليج فارس


سرگذشت پژوهی دانش آموزان شهید در انتظار بودجه


کارم داستان نویسی نیست


فصلنامه نقد و بررسی کتاب تهران


انتشار "سواد و بياض" بعد از 40 سال


تاريخ‌شفاهي و تمركز بر مسايل اجتماعي و مردمي


گردآوري خاطرات فرماندهان آزادسازي سوسنگرد


مهم‌ترين خصوصيت تاريخ‌نگاری محدث قمی، اخلاق‌محوری است


اگر ما تاريخ جنگ را ننويسيم، دشمنان به دلخواه خود مي‌نويسند


«كوروش نامه» گزنفون، الگويي براي تربيت كودكان اشراف يوناني


«سفرنامه مظفرالدين شاه به مراغه»


واژه‌هاي كهن اوستايي در «آثار الباقيه» ابوريحان بيروني


نمایشگاه اینترنتی کتاب ۱۵ خرداد راه اندازی شد


همایش 2011 انجمن ملی تاریخ شفاهی نیوزلند: تاریخ شفاهی در قرن 21 م


 



ما و جنگ

صفحه نخست شماره 3

هرچيزی حقيقتی دارد و امكان ظهور يا اختفای آن، بسته به نوع رابطه و نسبتی است كه انسان با آن برقرار مي‌كند. تاريخ هم از همين قسم است و تجلّی گوهر آن، در گرو نوع نگاه و مواجهة ما با آن است. حال اين نگاه چگونه است و چگونه بايد باشد؟
بعضي‌ها شايد از سر تعصب و علقه، مي‌گويند ايران در دوره پس از اسلام، كامل‌ترين معماری را در ميان معماری ملل و تمدن‌های جهان داشته است. شايد اين سخن درست باشد، ولی واضح است كه معماری اسلامی در ايران و به تبع آن، در كشورهايی نظير مصر و مراكش و هند، در نوع خود منحصر‌به‌فرد و قريب به كمال بوده است. اكنون آثار تاريخی معماری ما محل عمده جذب گردشگران دنيا و ميراثی ارزنده از شكوه تاريخ هنر اسلام و ايران به شمار مي‌آيد. هرجا كه سخنی از اين ميراث برود، همه بر ارزش آن و ضرورت پاسداشت آن صحه مي‌گذارند و از معماران و هنرمندان سرزمين خود، به بزرگی و احترام و البته با افتخار و غرور ياد مي‌كنند. اين آثار با دقت و صرف هزينه‌های كلان، حفظ مي‌شوند و در ساختار دولت نيز، سازمان بزرگی به نام ميراث فرهنگی وجود دارد كه متولی اين امور است.
اما با اين اوصاف، آيا شگفت‌آور نيست كه اكنون دارای چيزی به نام معماری اسلامی و ايرانی نيستيم؟! آثار پرعظمت معماری كهن ما بيشتر شبيه عتيقه‌های بي‌مصرفی هستند كه جز زيبا كردن طاقچه منزلمان كاركرد ديگری ندارند. البته سود سرشار بازديد غريبه‌هايی كه كمترين فهمی از معارف و حكمت نهفته در اين آثار ندارند، را نبايد ناديده گرفت! بلكه عمده دليلی كه ما را به حفظ بقايای تمدن درخشانمان واداشته، همين منفعت است، نه درخشانی آن!
از اين سو چهره شهرهای امروزی ما، اثر و نشانی از معماری اسلامی و ايرانی در خود ندارند. نگاهی به ساخت‌وسازهای تهران بيندازيد؛ عمارت‌های دولتی و تجاری نه در سبك، نه در ظاهر و نه در ساختار، از معماری اسلامی بهره نمي‌برند. مگر آن‌ها كه به‌طور خاص، دارای كاركرد دينی يا ملّی باشند، مانند مساجد و مصلّاها؛ كه باز آن‌ها هم معماری اسلامی مستقل ندارند. در ساخت‌وسازهای مسكونی و شخصی هم كه مي‌توان گفت اصلا‌ً معماری نداريم. در اين بناها تنها يك اصل سودجويانه رعايت مي‌شود كه خود برای نابود كردن معماري، چه ايراني، چه فرنگي، كافی است: «حداكثر استفاده از حداقل فضا و مصالح.» تنها در شهرهای تاريخی مثل اصفهان، الزاماتی بر رعايت معماری اسلامي، آن هم نه بيشتر از ظواهر و در حد‌ّ بزك‌كاري، وجود دارد. اگر گمان كرده‌ايد كه اين قوانين ضعيف، به دليل تقيّد و التزام به فرهنگ اسلامی و يا از شد‌ّت تعلق به هويت ايرانی وضع شده‌اند، كاملا‌ً در اشتباهيد!
در واقع شهری چون اصفهان ارزش توريستی دارد و توريسم هم صنعتی است چرب و سودآور! حفظ عناصر و ظواهر معماری اسلامي، ضامن حفظ وجاهت و جاذبه توريستی شهر است.
در دانشگاه‌ها شيوه‌های معماری كهن را نمي‌آموزند و معماران قديمی كشور، در هيچ‌كدام از دانشكده‌های معماری تدريس نمي‌كنند. هيچ دانشجويی نيز به سراغ آموختن از آن‌ها نمي‌رود. نسلشان رو به موت است و دانششان رو به انقراض.
آيا به واقع ويران شدن ارگ قديمی بم، فاجعه‌بارتر است يا كاری كه با ميراث جبروتی گذشته‌گانمان مي‌كنيم؟ ويراني، سرنوشت هر بنايی است و به اين اعتبار، ويرانی ارگ بم چندان بعيد نيست؛ اما مدافعان و دوستداران ميراث فرهنگی ايران، به گور سپردن سرمايه و گوهر فرهنگ اسلامی ايران را، آن هم با دست خود، چگونه تاب مي‌آورند؟ اين را گفتم كه مشخص شود اين مشی غلط، تنها از مراجع دولتی و رسمی منشأ نمي‌گيرد و بيماری همه‌گيری است.
تبعيت كوركورانه از فرهنگی كه با تكنولوژی مي‌آيد، مي‌تواند چنان انسان را متحجّر كند كه اگر در تاريخ گذشته كشورش، تكنيك و علم كامل‌تر و بهتری برای زندگی خود ديد و حيرت كرد، به يك بزرگداشت و تعارف گذرا بسنده كند، اما برای احيا و بهره‌گيری از آن علوم، كمترين تلاشی نكند و لجوجانه بر نقص و ضعف امروزي‌اش پای بفشارد.
ما به واقع بر فرهنگ غنی گذشته‌مان تكيه نزده‌ايم و اگر ذكری از اين فرهنگ برود، محدود به شعارهای توخالی رسانه‌ها است كه از حد‌ّ تعارف و كلي‌گويی فراتر نمي‌رود. لذا جز يك احساس هويت سست و زودگذر كه حداكثر به درد تفاخر در مقابل ملل ديگر مي‌خورد، ثمری ندارد. ناگفته نماند كه اين بي‌اعتنايی به تاريخ، و آن اشتياق كور به فرهنگ تكنولوژي، خاص اينجا نيست. تقريبا‌ً وضع تمام اقوام و كشورهای دنيا و خصوصا‌ً آسيايي‌ها، كمی بيشتر، كمی كمتر، به همين منوال است.
قصه تأسف‌بار معماری و آثار باستاني، شرح حال ما در غالب حوزه‌های اجتماعی و فرهنگي‌مان است و از آن جمله بلايی است كه بر سر ارزنده‌ترين سرمايه تاريخ معاصر ايران، يعنی هشت سال‌ِ دفاع مقدس مي‌آوريم. با نيم‌نگاهی به برنامه‌ها و سياست‌هايی كه برای بزرگداشت دفاع مقدس در كشور وجود دارد و مقايسه آن‌ها با جريانی كه بر معماری مي‌گذرد، به عمق اين ضايعه پی خواهيم برد. بزرگداشت دفاع مقدس امری است كه تنها در تعدادی از مراسم و مناسك شعارگونه، همراه با كلي‌گويي‌ها و تعارفات گذرا، آن هم در ايام خاصی از سال، خلاصه شده است. ذهن عامه جامعه با شنيدن كلمه دفاع مقدس به ياد اسلحه و لباس خاكی و چفيه و پيشاني‌بند و پرچم و... مي‌افتد. يعنی اين عبارت پرمغز، به يك شيء با مشتقات مادی و فيزيكی مبدل شده. در رسانه ملی ما، روزهای هفته جنگ، پر از مجري‌های متظاهری است كه چفيه‌ای به گردن مي‌اندازند و مرتب با «گراميداشت ياد و خاطرة شهدای هشت سال دفاع مقدس» چنان رفتارهای مشمئزكننده‌ای از خود نشان مي‌دهند كه هيچ رزمنده‌ای و هيچ شهيدی حاضر نبود در مقابل دوربين چنين كند!
اين‌گونه برخورد با دفاع مقدس و كليشه ‌نمودن ذهن جامعه در چند عنصر و شاخصه محدود آن، به مفهوم «مسخ دفاع مقدس» نزديك‌تر است تا بزرگداشت. گويا ميوه‌ای آبدار و شيرين را خشك كرده‌ايد و لاشه چروكيده‌ای را كه ديگر شيريني‌اش گلو را مي‌زند، مي‌خوريد و به ديگران مي‌خورانيد.
تعبيری كه رهبر فرزانه ما درباره امكان حفظ و استخراج گنجينه‌های جنگ دارند، بسيار تأمل‌برانگيز است: «... مي‌خواهم بگويم كه اين جنگ يك گنج است. آيا ما خواهيم توانست اين گنج را استخراج كنيم، يا نه؟»1 ورانداز كردن آنچه تا كنون برای اين گنجينه انجام شده است، نشان مي‌دهد كه اين اظهار ترديد، بيجا نيست. چراكه درك ارزش اين گنج، خود هنری است. هنری كه جنگ را اين‌گونه ببيند: «ما حالا كه ديگر جنگ نداريم و نمي‌خواهيم هم به دست خودمان يك جنگ درست كنيم كه عرصه انقلاب بشود، ليكن آن هشت سال جنگ بايستی تاريخ ما را تغذيه كند.»‌2
ما بايد از تاريخ دفاع مقدس مي‌آموختيم كه چگونه ميدان جهاد را در عرصه‌های علم و اقتصاد و سياست باز كنيم. بايد مي‌آموختيم كه دانشگاه‌ها و مدارس و حوزه‌ها، بايد ناظر به تربيت كدام انسان باشند. بايد مي‌آموختيم كه پافشاری و عمل به شعائر انقلابی و مكتبي، در هر عرصه‌ای معجزه مي‌كند و عقب‌ماندگي‌ها و محروميت‌ها و راه‌های صدساله را يك‌شبه پشت ‌سر مي‌گذارد. جنگ پشتوانه محكمی بود برای كارگزاران و مسئولان كم‌تجربه نظام، تا بدانند كه چگونه راه‌های صعب انقلاب و مراحل باريك رشد كشور را با شجاعت و صداقت و توكل و تدبير و سادگی و جوانمردی و شفقت، و التزام عاشقانه به ولايت، طی كنند. محروميت‌زدايي، تحصيل و آموزش، سازندگی صنعتی و علمي، روابط ديپلماتيك و سياست خارجي، فعاليت‌های فرهنگی و هنری و... اگر به اين صفات و فضايل مي‌آراستند، هر كدام عرصه ديگر انقلاب بودند؛ عرصة انقلاب يعنی جايی كه شعائر و فلسفه انقلاب اسلامي، عينيت پيدا مي‌كند و نتايج و آثار، و نمونه‌های مجسم و مرئی خود را عرضه مي‌كند و اين‌گونه مفهوم «تغذيه تاريخ» كه در بيان رهبری خوانديد، محقق مي‌شود، اما كسی نمي‌تواند ادعا كند كه اين حوزه‌ها عرصه انقلاب اسلامی شده‌اند؛ چراكه اگر چنين بود امروز هركدامشان را چون دفاع مقدسی ديگر مي‌ديديم.
در اين بيست سال اخير ما بايد از دفاع مقدس تغذيه مي‌شديم. همان‌گونه كه فرزندان انقلاب از تاريخ عاشورا تغذيه شدند و فروپاشی نظام جور پادشاهی و فتوحات جنگ تحميلی را ميسّر ساختند. بسيجی كسی بود كه حال خود را با گذشته اصحاب و ياران امام حسين، عليه‌السلام، تطبيق مي‌داد و از آن مي‌آموخت كه چگونه بِرزمد و چگونه در مبارزه، زندگی كند. در واقع تاريخ عاشورا در نسبت با انسان انقلاب اسلامي، در جايگاه عدل خود بود. «گذشته» به «حال» مي‌آموزد كه چگونه «آينده» را رقم بزند. بلكه «گذشته» با «حال» يكی شده و گويا در حال تكرار است و مفهوم «كل‌‌ّ يوم عاشورا و كل‌ّ ارض كربلا» به اين‌گونه تعيّن يافته است. اين گذشته، همان تاريخ است؛ البته زنده و پويا.
باز رهبر فرزانه ما مي‌فرمايد: «اين هنر ماست كه بتوانيم استخراج كنيم. امام سجاد توانست همان چند ساعت گنج عاشورا را استخراج كند. امام باقر و ائمه بعد از ايشان هم استخراج كردند و آن‌چنان اين چشمة جوشان را جاری نمودند كه هنوز هم جاری است و هميشه هم در زندگی مردم منشأ خير بوده، هميشه بيدار كرده، هميشه درس داده و ياد داده كه چه كار بايد كرد.»3‌ در دفاع مقدس و البته جريانات انقلاب، عاشورا چشمة جوشان تاريخ بود كه مردم را سيراب مي‌كرد و اكنون هرچه از عظمت و شكوه و افتخار در اين 28 سال داريم، مرهون اين نقش تاريخ عاشورا است.
جايگاه عدليه تاريخ، از آنچه قرآن و نهج‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌البلاغه و روايات معصومين، عليهم‌السّلام، به ما آموخته‌اند، دريافت مي‌شود. تاريخ محل مشاهده و عبرت است. با تاريخ، انسان‌ِ حال درمي‌يابد كه آينده را چگونه بسازد. تاريخ، ماده و مايه بنای آينده است. همان تجربه‌ها و درس‌های انسانی است كه ذيل سنت‌های آفريدگار و قضا و مشيّت او به وجود آمده‌اند. پس بديهي‌ترين نقش آن، همين تغذيه‌ای است كه بزرگ ما فرمود.
آيا امروز ما تاريخ انقلاب و دفاع مقدس را در چنين جايگاهی نگه داشته‌ايم و آيا با برگزاری شب‌های خاطره، جشن‌های تلويزيونی و نصب تابلوهای بزرگ شهري، فيلم‌های تصنعي، كنگره‌های بزرگداشت، اردوهای زيارتی مناطق جنگي، خاطره‌گويي‌ها و امثال اين‌ها، از تاريخ جنگ، چنين بهره‌ای برده‌ايم؟ يا آنكه عتيقه‌ای زيبا را در پس ويترين رسانه گذاشته‌ايم و به تعريف و تمجيد مشغوليم؟ هرچه هست اينكه مي‌بينيم، به معنی حيات فرهنگ دفاع مقدس نيست. منكر آن نيستم كه در بسياری از گوشه و كنارها، كسانی هستند كه با تأسی حقيقی به اين تاريخ، به وظايف خود عمل كرده‌اند، اما ما دربارة سير جمعی جامعه و مديريت فرهنگ آن سخن مي‌گوييم..
فراموش نكنيم كه تاريخ مي‌تواند به خلاف فلسفة وجودي‌اش، كاركرد سكون‌آور و تخديری بيابد، وقتی كه جوهر آن مسخ شود و از كالبد آن آخوری برای تمتّع، غفلت از واقعيات، انصراف از تكليف، توجيه عافيت‌طلبی و مقدمه‌ای برای انحراف از حقيقت، ساخته شود.
ولی ناگفته هم نماند كه دور‌‌ِ كسانی كه تاريخ انقلاب را اين‌گونه مي‌خواستند و فضايل و شعارهای انقلاب را كشان‌كشان به موزه مي‌بردند، به سر آمده و دوره جديدی با نام انقلاب و به انگيزه احيا و عمل به شعائر مكتبی آغاز شده است. هرچند كه رگه‌های افراط و تفريط در اين دوره قابل مشاهده است، اما توانسته بارقه اميد را بر دل مردم بتاباند و آرزوی خلاصی از چنبرة سطحيت، تقليد و تحجّر مدرنيستی را تجديد كند. باشد كه دلبستگان انقلاب اسلامي، اين فرصت نو را دريابند و كسانی را كه بسيجي‌وار، در راه تحقق «دولت و جامعه اسلامي»، جهاد مي‌كنند، ياری دهند.


پي‌نوشت
1. 25/4/1370، بيانات در ديدار با مسئولان، نويسندگان و هنرمندان «دفتر هنر و ادبيات مقاومت» حوزه هنری سازمان تبليغات اسلامي، www. Khamenei.ir.
2. همان.
3. 25/4/1370، بيانات در ديدار با مسئولان، نويسندگان و هنرمندان «دفتر هنر و ادبيات مقاومت» حوزه هنری سازمان تبليغات اسلامي، www. Khamenei.ir

تبعیت كوركورانه از فرهنگی كه با تكنولوژی می‌آید، می‌تواند چنان انسان را متحجّر كند كه اگر در تاریخ گذشته كشورش، تكنیك و علم كامل‌تر و بهتری برای زندگی خود دید و حیرت كرد، به یك بزرگداشت و تعارف گذرا بسنده كند، اما برای احیا و بهره‌گیری از آن علوم، كمترین تلاشی نكند و لجوجانه بر نقص و ضعف امروزی‌اش پای بفشارد.

نویسنده: مهدی مصطفایی
منبع: ماهنامه فرهنگی تحلیلی سوره شماره 36


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.