هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 2    |    19 آبان 1389

   


 

هویت،روایت،جنگ(بررسی رابطه هویت و روایت با تاکید بر خاطرات جنگ)


معرفی کتاب تنها در قلاجه


در نشست خبری مجله الکترونیکی تاریخ شفاهی چه گذشت


شناسايي "شاپور بختيار" به روايت اسناد ساواك


گویاسازی اسناد تاریخ شفاهی جنگ


نشریه الکترونیکی تاریخ شفاهی از دیدگاه رسانه ها


بررسی کتاب تقویم تاریخ دفاع مقدس (1)


معرفی و بررسی کتاب تقویم تاریخ دفاع مقدس (2)


دموکراتیک ترین شیوه تاریخ نگاری


"با یاد خاطره" به چاپ دوم رسید


ظلمی كه شدّاد هم نكرد


باستاني پاريزي از كوروش هخامنشي مي‌گويد


آناتومی خاطره پژوهی


توجه به منابع ايراني، عربي و عهد عتيق براي بازسازي سيماي كوروش


تقويت پايگاه خاطره‌نويسي جنگ در آذربايجان شرقي


معرفي و نقد كتاب‌هاي مركز اسناد انقلاب اسلامي


 



توجه به منابع ايراني، عربي و عهد عتيق براي بازسازي سيماي كوروش

صفحه نخست شماره 2

 
دكتر روزبه زرين‌كوب گفت: در باب كوروش، آن‌چه منابع شرقي عرضه مي‌كنند، شامل منابع ايراني، گزارش‌هاي عهد عتيق و روايت‌هاي عربي و فارسي است. اين منابع از لحاظ ساختار و موضوع، با يكديگر تفاوت‌هاي قابل ملاحظه‌اي دارند. با وجود اين توجه به آن‌ها براي بازسازي سيماي كوروش ضرورت دارد.

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، انجمن علمي دانشجويان تاريخ و باستان‌شناسي دانشگاه تهران شب هنگام دوشنبه (10آبان ماه) بزرگداشت روز جهاني كوروش را در تالار فردوسي دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران برگزار كرد.

دكتر روزبه زرين‌كوب استاد دانشگاه، سيماي كوروش را در منابع شرقي بررسي كرد و گفت: در ميان منابع ايراني، منشور كوروش جايگاهي ممتاز دارد. اين لوح استوانه‌اي در سال 1879 ميلادي در كاوش‌هاي موزه بريتانيا به سرپرستي «هرمز رسام» كه يك مسيحي آشوري بود، در بابل كشف شد. استوانه ياد شده، به فرمان كوروش و طبق سنتي كهن و احتمالا به عنوان يك كتيبه، در پي بنايي در زير يكي از ديوارهاي بابل قرار داده شده بود. اين بيانيه را اولين بار «راولينسون» ترجمه كرد و به سال 1885 ميلادي انتشار داد.

وي افزود: بيانيه كوروش كه به زبان بابلي نو و به خط ميخي بابلي، بر يك لوح استوانه‌اي نقش شده است، به مسايل گوناگوني همچون معرفي «نبونئيد» آخرين فرمانرواي كلداني بابل، برانگيخته شدن خشم «مردوك» و برگزيده شدن كوروش از جانب او، معرفي كوروش، ورود او به بابل و كردار وي در آن‌جا، پرداخته است.

اين استاد دانشگاه گفت: از منابع بابلي آن‌چه به نام «سالنامه نبونئيد» شهرت يافته بر يك استوانه گلي نگاشته شده است و از آن‌جا كه به روايت تاريخ آخرين شاه بابلي سلسله نو پرداخته است، در تكميل و تاييد برخي از گزارش‌هاي مربوط به كوروش اهميت دارد. ترجمه اين سالنامه، نخستين بار در سال 1883 منتشر شد.

گزارش‌هاي عهد عتيق درباره كوروش هم البته با ديدگاهي اعتقادي نوشته شده و او را پيامبر و مسيح خداوند ناميده‌اند. اين روايت‌ها را مي‌توان در كتاب «دانيال»، كتاب «دوم تواريخ ايام» و كتاب «عزرا» يافت. استفاده از اين روايات البته بايد با ملاحظات علمي صورت بگيرد.

نويسنده كتاب «تاريخ سياسي ساسانيان» خاطرنشان كرد: روايت‌هاي عربي و فارسي كه در دوره اسلامي نگاشته شده‌اند، نيز دربردارنده گزارش‌هاي جالبي درباره كوروش است. روايت‌هاي دوره اسلامي از طريق منابع يوناني، سرياني و عبري فراهم آمده است. منابع ياد شده به سبب ارتباط با مادها و هخامنشيان، وقايع جنوب و غرب ايران را انعكاس داده‌اند.

از اين رو در تواريخ عهد اسلامي بازتاب آن گزارش‌ها را مي‌توان مشاهده كرد. براي مثال «يعقوبي»، مورخ نامدار، درباره كوروش اشاره‌هاي مهمي دارد. همچنين «حمزه اصفهاني» مي‌نويسد كه كوروش همان «بهمن» اساطيري است. او مي‌گويد كه آباد كننده بيت‌المقدس، پادشاهي است كه او را كوروش مي‌خوانند و يهود مي‌پندارند كه او بهمن پسر اسفنديار است.

زرين‌كوب يادآور شد: با وجود مورخ مشهور «مسعودي» نيز در كتاب «التنبيه و الاشراف» در همين خصوص اشاراتي دارد. او نام كوروش را مي‌برد و در كتاب ديگرش «مروج الذهب» او را «كوروش ايراني» مي‌نامد. آنگاه مي‌نويسد كه كوروش از سوي بهمن پادشاهي داشت. افزون بر او، نام كوروش بصورت تحريف شده در «تاريخ الرسل و الملوك» طبري، «مجمل التواريخ و القصص» و نيز «تجارب الامم» مسكويه آمده است.

وي افزود: اما در ميان منابع عربي، آگاهي‌هاي بيروني و ابن عبري در باب هخامنشيان و كوروش، با ديگر منابع تفاوت دارد و در بسياري جهات برتر از آن‌ها به شمار مي‌رود. ابوريحان بيروني كه دانشمندي با روحيه نقادي و جست‌وجوگر بود، در ميان تمام دانشمندان اسلامي، نخستين كسي است كه از حفر ترعه نيل در روزگار داريوش يكم سخن گفته است. بيروني به جز فارسي و عربي و عبري، با زبان‌هاي سانسكريت و سرياني نيز آشنا بود و به گمان بسيار زبان يوناني را هم مي‌دانست. پس او با روايت‌هاي مغرب آشنا بوده است و اين خود بر اعتبار سخن او مي‌افزايد.

ويراستار كتاب «سقوط ساسانيان» تاليف دكتر تورج دريايي افزود: بيروني در «آثار الباقيه» در دو جا از هخامنشيان با دقتي كه پيش از آن سابقه نداشته، ياد كرده است. او كوروش را باني بيت‌المقدس مي‌داند. البته بيروني كوروش را با كيخسرو تطبيق مي‌دهد. اين دانشمند بزرگ در كتاب ديگرش «قانون مسعودي»، باز از كوروش ياد مي‌كند و مادها را پادشاهان «مملكه الجبلين» مي‌نامد.

وي افزود: اينكه بيروني، كوروش را با كيخسرو برابر دانسته، به سبب اعتقاد به اين انديشه رايج، اما نادرست، عصر اوست كه شاهان منابع ساساني را با نام‌هاي به كار رفته در منابع سرياني، يوناني و عبري مطابقت مي‌دادند. اين تصور اشتباه منجر به اين تصور شده است كه به جز كوروش و كيخسرو، كيومرث، آدم، جمشيد و سليمان نيز يكي بوده‌اند.

«ابن عبري» نيز از سرآمدان دانشمندان روزگار خود است. او زبان‌هاي سرياني، عربي و يوناني را مي‌دانست. ابن عبري در كتاب خود به نام «تاريخ مختصر الدول» فرمانروايان هخامنشي را با دقتي مثال‌زدني ياد مي‌كند و از كوروش نام مي‌برد و به او «كوروش فارسي» لقب مي‌دهد اما روايت او، و نيز روايت بيروني از كوروش، مورد توجه مورخان ديگر قرار نگرفت و بدين سان نام كوروش تا مدت‌ها از ذهن ايرانيان دور شد و تنها خاطره‌اي مبهم از آن برجاي ماند.

وي افزود: به نظر مي‌رسد كه كوروش تاريخي، در روايات مربوط به غرب ايران و در ميان منابع سرياني، يوناني و عبري، قابل شناسايي است. در مقابل، در آن‌چه مربوط به تاريخ ملي و روايي ايرانيان مي‌شود، نام كوروش ديده نمي‌شود يا نقشي سايه‌وار دارد. يك سبب عمده در اين مورد، همان گسست سنت تاريخ‌نگاري در عصر هخامنشي و فراگير شدن روايت‌هاي حماسي نواحي غرب و جنوب ايران است. حتي پيش از برافتادن هخامنشيان، جهان ايراني در حال تحولات جدي بود.

زبان فارسي باستان در مرحله ورود به دوره ميانه بود و زبان اوستايي خاموش شده بود. با تدوين اوستاي نو، كيش زرتشتي اين فرصت تاريخي را يافت تا با توسعه همه جانبه، به داخل سرزمين‌هاي ديگر ايراني وارد شود و جايگاه تازه و ويژه‌اي در نزد ايرانيان بيابد.

زرين‌كوب يادآرو شد: در جريان گسترش دين زرتشتي كه از جانب شرق و شمال شرقي فلات ايران صورت گرفت، عناصر فرهنگي ديگري مجال بروز يافتند. به همراه انتشار اوستاي نو در جنوب و غرب ايران، اسطوره‌ها، افسانه‌ها و داستان‌هاي مردم شرق و شمال شرقي ايران نيز در داخل فلات ايران پراكنده شد.

اين روايت‌ها در واقع متعلق به مردم شرق ايران بود. در اين محيط نيمه اسطوره‌اي كه شكل گرفته بود، تاريخ چنان تنگ حوصله شده بود كه نمي‌توانست يا نمي‌خواست قهرمانان تاريخي را به جاي پهلوانان اسطوره‌اي بنشاند. از اين رو كوروش ديگر چندان مطلوب اين جهان تازه نبود. اين بود كه كوروش در روايت‌هاي شرق ايران به فراموشي سپرده شد. اين فراموشي از آن جهت بود كه كوروش نه قهرمان دين زرتشتي، بلكه پهلوان ايران‌گرايي بود.

دكتر حسن رضايي باغ‌بيدي، كاميار عبدي و كريمي دوستان (رئيس دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران) ديگر سخنرانان اين نشست بودند كه گزارش ديگري از اين مراسم متعاقباً منتشر مي‌شود.

نویسنده: آناهيد خزير
منبع: خبرگزاری کتاب ايران (IBNA)


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.