هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 18    |    17 فروردين 1390

   


 

تسلیت


زندگینامه آیت الله العظمی بروجردی (ره)


«مزایا و خدمات مرحوم آیت الله بروجردی»


10 فروردین 1340


20 فرودین؛ آخرین مهلت ارسال آثار به همایش«بازکاوی روابط فرهنگی و تاریخی ایران و عراق»


فصلنامه مطالعات تاریخی شماره 30


«صدا، جُنگ خبري تاريخ شفاهي – دوره جديد، شماره چهارم»


یاد کودکی 3- خاطره دكتر جواد حميدي


تاریخ شفاهی نشر ایران


تدوین زندگي‌نامه و خاطرات آزادگان هوانيروز


انقلاب اسلامی در کرمانشاه (جلد اول)


خاطراتي از جنگ جهاني دوم درمصاحبه‌هاي تاريخ شفاهي سازمان اسناد و كتابخانة ملي ايران


دومين همايش «تاريخ مجلس» اواخر ارديبهشت ماه امسال برگزار مي شود


انتشار چکیده مقالات شانزدهمین همایش بین المللی تاریخ شفاهی


ویژه نامۀ گفته‌ها و ناگفته‌ها (Words & Silences)


هفدهمین همایش انجمن تاریخ شفاهی آرژانتین


"روزشمار جنگ ایران و عراق" به جلد بیستم می‌رسد


 



10 فروردین 1340

صفحه نخست شماره 18

آنچه در پی می آید محتوی مطالب مندرج در روزشمار 15 خرداد 1342 برای روز دهم فروردین سال 1340 خورشیدی است که به قلم احد گودرزیانی در 1385 توسط دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزۀ هنری منتشر گردید. این مطلب، حال و هوای آن روز ایران را در پی از دست رفتن مرجع عالیقدری چون آیت الله بروجردی به خوبی نشان می دهد. چاپ دوم این کتاب در بهار سال جاری منتشر خواهد شد.

پنجشنبه،
10 فروردين 1340
13 شوال 1380
30 مارس 1961

رویدادها:
• رحلت حضرت آيت‏الله العظمى بروجردى در قم
• اعلام عزاى ملى در ايران
• اعلام تعطيل عمومى در ايران و بر پايى مجالس سوگوارى
• سوگوارى شيعيان در كشورهاى ديگر
• تشييع و دفن جنازه حضرت آيت‏الله العظمى بروجردى در مسجد اعظم قم
• پرسش مردم: ما بايد از چه كسى تقليد كنيم؟
• تلگراف محمدرضا پهلوى به آيت‏الله سيدمحسن حكيم در نجف درباره رحلت حضرت آيت‏الله العظمى بروجردى
• على امينى: فرستادن تلگراف را به شاه توصيه كرده‏بودند!
• نظر دبيركل دارالتقريب اسلامى درباره انتخاب مرجع تقليد
• ابراز تمايل براى انتخاب آيت‏الله حاج آقا روح‏الله خمينى به مرجعيت


ساعت شش صبح امروز، حضرت آيت‏الله العظمى بروجردى به پزشكانى كه مراقب حال ايشان بودند، فرمودند:
«بياييد صبحانه را با هم بخوريم.»
ايشان تا ساعت هفت صبح مى‏خنديدند و شوخى مى‏كردند.
براى آنكه پزشكان از كسالت درآيند فرمودند:
«مى‏دانيد چرا شكم شما اطبا روز به روز بزرگ‏تر مى‏شود؟ علتش آن است كه شما در بيمارستانها گوشت جوجه را خودتان مى‏خوريد و آب آن را به بيماران مى‏دهيد!»
دكتر سيف‏الدين نبوى ـ معاون انجمن پزشكان قلب ايران ـ مى‏گويد:
«[اندكى بعد از ساعت هفت صبح] پس از نوشيدن چاى، حال تهوع به حضرت آيت‏الله دست داد و فشار و حركت شديد موجب نامرتب‏شدن ضربان قلب گرديد. ما بلافاصله تزريقات و ماساژ قلب و تحريكات عصبى را شروع كرديم، ولى متاسفانه ديگر فايده‏اى نبخشيد و حضرت آيت‏الله روى دست من افتادند و پس از كشيدن يك نفس عميق جان به جان آفرين تسليم كردند. به محض آنكه ما از اتاق خارج شديم، اطرافيان موضوع را فهميدند و شيون و زارى شروع شد...»(1)
حضرت آيت‏الله العظمى حاج آقا سيدحسين طباطبايى بروجردى، پيشوا و مرجع تقليد حدود 80 ميليون شيعه در ايران و قاره‏هاى آسيا و افريقا، ساعت هفت و بيست دقيقه صبح امروز، در 88 سالگى به ديار باقى شتافتند.
سيدمحمد حسين علوى طباطبايى، داماد آيت‏الله العظمى بروجردى مى‏گويد:
«بعد از نماز صبح جوياى حال آقا شدم. فرمودند: ديشب خواب ديدم كه در اطراف امام‏زاده جعفر [كه از اولاد امام سجاد (ع) است و در بروجرد دفن شده‏اند] خانه‏اى تهيه كرده‏ام كه خانه من از همه خانه‏هايى كه آنجا است بزرگ‏تر است.» آخرين جمله‏اى هم كه بر زبان آن مردبزرگ جارى شد، اين بود كه خطاب به پزشكان و اطرافيان كه هنوز مشغول تلاش بودند، فرمودند: «مرگ است •••  مرگ... رها كنيد... ياالله... لااله‏الاالله...»(2)
نخستين كسانى كه از درگذشت آيت‏الله العظمى بروجردى باخبر شدند، افرادى بودند كه براى خبر گرفتن از حال ايشان آمده بودند و خبر دهان به دهان، به گوش مردم قم رسيد. كوچه عشقعلى كه به خانه حضرت آيت‏الله راه داشت، مملو از جمعيت شد و در حياط بيرونى منزل ايشان وابستگان، علما و طلبه‏ها ايستاده بودند.
خبر به تهران رسيد و اطلاعيه‏ها صادر شد. در ساعت هشت و نيم صبح، راديو ايران برنامه خود را قطع كرد و گفت:
«اداره كل انتشارات و راديو با كمال تاسف و تاثر به اطلاع ملت ايران و عموم شيعيان جهان مى‏رساند كه حضرت آيت‏الله العظمى بروجردى دار فانى را وداع گفتند و به سراى باقى شتافتند. به احترام روح پرفتوح اين شخصيت جهان تشيع، طبق دستور دولت، امروز كليه وزارت‏خانه‏ها و مؤسسات دولتى تعطيل است و ضمنا از اين ساعت برنامه‏هاى موسيقى راديوهاى كشور تعطيل مى‏شود.»(3)


دولت جعفر شريف امامى با صدور اطلاعيه‏اى امروز را عزاى ملى اعلام كرد(4)  و حسين علاء ـ وزير دربار ـ در اطلاعيه ديگرى از طرف محمدرضا پهلوى، ضايعه عظيم درگذشت حضرت آيت‏الله العظمى بروجردى را به فرزند ارشد ايشان و بازماندگان تسليت گفت(5)  و در اطلاعيه ديگرى خبر داد كه دربار تا سه روز عزادار و پرچم سلطنتى نيمه افراشته خواهد بود. (6)
شهربانى كل كشور نيز اعلام كرد: «امروز و امشب كليه كافه‏ها و مجامع تعطيل است و به پليس دستور داده شده در اجراى اين منظورات مراقبت لازم به عمل آورند.»(7)
بسيارى از شاهدان اين روز، رد پاى نيروهاى ساواك را در اطراف خانه حضرت آيت‏الله العظمى بروجردى شناخته‏اند. طبيعى است كه در اين شرايط تصميم‏گيرى براى برپايى مراسم تشييع جنازه مشكل مى‏شود. اما از آنجا كه حضرت آيت‏الله العظمى بروجردى در طول يك هفته بيمارى، بارها پرسيده بودند تا شب جمعه چقدر باقى است، قرار بر اين شد كه تا ظهر امروز، غسل و كفن‏كردن جنازه ايشان در منزلشان صورت بگيرد.
در تهران، بازار تعطيل شد و بازاريانى كه مى‏توانستند، راهى قم شدند. مردم نيز در همه جا و بويژه محله‏هاى: جواديه، ميدان غار، خيابان رى، سرچشمه و خيابان چراغ برق به عزادارى پرداختند. (8)  در بروجرد ـ زادگاه پيشواى فقيد ـ پس از انتشار خبر، مردم به طرف خانه حضرت آيت‏الله حاج شيخ على محمد نجفى بروجردى، حركت كردند و پس از آن در مسجد سلطانى (شاه) بروجرد به سوگوارى نشستند. اقوام و بستگان و گروهى از مردم عزادار بروجرد نيز، به طرف قم حركت كردند تا در مراسم تشييع جنازه شركت كنند.(9)  در شهرها و شهرستانهاى ديگر و حتى روستاهاى ايران هم مثل تهران، قم و بروجرد، مردم عزادار و سوگوار بودند.
خبر رحلت حضرت آيت‏الله العظمى بروجردى شيعيان را در كشورهاى ديگر هم به سوگ نشاند. در نجف بلندگوى گنبد حضرت على (ع) با تلاوت قرآن و فرياد الله‏اكبر و اعلام خبر رحلت، به صدا درآمد و آيت‏الله سيدمحسن حكيم ـ مرجع تقليد ـ پيشاپيش مردم و با اشك و آه به سوى حرم حضرت على (ع) به راه افتاد. اضطراب و سوگوارى مردم باعث شد حكومت نظامى در نجف لغو شود. زيرا از سه روز پيش به علت اعلام وضع غيرمترقبه در عراق، اجتماع هفت نفر و بيشتر ممنوع شده بود. اما چندين كاميون سرباز از بغداد به نجف و كربلا آمدند تا مراقب اوضاع باشند. در اين‏حال، شيعيان عراق گفتند كه تا سه روز عزاى عمومى است و پاكستانيها اعلام كردند كه تا پنج روز عزادارى خواهند كرد. شيعيان لبنان و كويت نيز امروز عزادار شدند (10)  و بيشتر سفارت‏خانه‏هاى خارجى در تهران، با پرچمهاى نيمه افراشته تعطيل شدند.(11)
ساعت 30/12 دقيقه امروز عمارى حامل جنازه حضرت آيت‏الله العظمى بروجردى از منزل ايشان روى دست مردم در كوچه عشقعلى روانه شد.(12)  تشييع جنازه ايشان قريب چهار ساعت در مسير كوچه حاج سيدحسن به خيابانهاى آذر و آستانه و از آنجا به صحن حرم حضرت معصومه (س) طول كشيد.(13)  در اين تشييع‏جنازه، صدها هزار نفر از تهران و ساير نقاط كشور كه خود را به قم رسانده بودند، شركت داشتند. هنگامى كه جنازه در اطراف صحن مرقد حضرت معصومه (س) گردش داده مى‏شد، از روپوش روى عمارى و عمامه حضرت آيت‏الله اثرى نبود؛ زيرا مردم آنها را قطعه قطعه كرده و به‏عنوان تبرك برداشته بودند و بعد كم كم چوبهاى عمارى نيز تكه‏تكه شد و به دست مردم افتاد. جمعيت انبوه تشييع‏كنندگان حاضر نبودند از جنازه پيشواى مذهبى خود دست بردارند و تابوت مدتى روى دستهايى كه ازشدت تاثر مى‏لرزيدند پايين و بالا مى‏رفت و در گردش بود.(14)
جنازه حضرت آيت‏الله العظمى بروجردى پس از چند دور طواف در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به مسجد بزرگ [اعظم] آيت‏الله بروجردى آورده شد و در اينجا بود كه ازدحام جمعيت به حدى رسيد كه امكان نمازگزاردن بر جنازه تقريبا از مردم سلب شد. در گوشه‏اى از صحن مسجد، گوركن، آرامگاه حضرت آيت‏الله را آماده كرده بود و اطراف قبر را با تخته‏هاى بزرگ مسدود كرده بودند. نماز واجب [ميت] را فرزند [ارشد ]حضرت آيت‏الله طبق وصيت آن مرحوم به جاى آورد.(15)  ساعت 5/4 بعداز ظهر، پس از آنكه جنازه حضرت آيت‏الله العظمى بروجردى دفن شد، انبوه جمعيت همچنان در بالاى مرقد ايشان و تمام محوطه بر سينه و سر مى‏زدند.(16)
پس از اين واقعه كه بر تنِ مردم لباس عزا پوشاند و دلشان را پر از اندوه كرد، آنان به صورت طبيعى در برابر يك سؤال مذهبى، سنتى و تاريخى زندگى خود قرار گرفتند. از خود مى‏پرسيدند كه الان تكليف تقليد ما چيست؟ ما بايد از چه كسى تقليد كنيم؟ نخستين پيش‏دستى را محمدرضا پهلوى صورت داد و تلگرافى به اين شرح، به نجف ارسال كرد:
«جناب مستطاب حجت‏الاسلام آيت‏الله سيدمحسن طباطبايى حكيم دامت بركاته ـ نجف ـ خبر درگذشت حضرت آيت‏الله العظمى حاجى آقا حسين طباطبايى بروجردى موجب كمال تأسف و تأثر ما گرديد. بدين‏وسيله اين ضايعه را به جناب مستطاب عالى و جامعه روحانيت تسليت گفته و شوكت و عظمت روزافزون عالم اسلام را از درگاه قادر متعال مسئلت داريم.»(17)
اين كار شاه موجب برداشتهايى در ميان چهره‏هاى سياسى و مردم و واكنشهايى در قم شد. على امينى در خاطراتش مى‏نويسد:
«آيت‏الله بروجردى رحلت كرده بود و مسئله مرجعيت واحد شيعيان معطل مانده بود. اگرچه عده‏اى به آيت‏الله حكيم روى آورده بودند و پادشاه هم با تلگرافى فوت آيت‏الله بروجردى را به آيت‏الله حكيم تسليت گفته بود و اين به آن معنى بود كه او را به‏عنوان مرجع واحد شيعيان مى‏شناسند، اما مى‏دانستم مشورت و صواب ديد كسانى كه فرستادن آن تلگراف را به پادشاه توصيه كرده‏بودند، بسيار ناشيانه بوده است. چون اولاً شيعه، مذهب رسمى ايرانى و ايران است. ثانيا محل مرجعيت شيعه از سالها پيش از عراق و شهر نجف به ايران و شهر قم منتقل شده بود. ثالثا اكثريت شيعيان و مراجع مختلف مايل بودند كه مرجع طراز اول شيعه، ايرانى و فارسى زبان باشد، در حالى‏كه آيت‏الله حكيم، عراقى و عرب زبان بود، در نتيجه در آن وقت تعدد مراجع واقعى وجود داشت.»(18)
جز آيت‏الله حكيم، از مراجع ديگرى هم در ميان مردم نام برده مى‏شد كه حضرت آيت‏الله حاج آقا روح‏الله خمينى، حضرت آيت‏الله آقا سيدمحمدرضا گلپايگانى، حضرت آيت‏الله آقا سيدكاظم شريعتمدار تبريزى، حضرت آيت‏الله آقا شيخ عبدالنبى اراكى، حضرت آيت‏الله حاج سيدمحمد محقق يزدى، حضرت آيت‏الله حاج شيخ عباسعلى شاهرودى، حضرت آيت‏الله آقا سيدشهاب‏الدين نجفى مرعشى، حضرت آيت‏الله حاج سيدمرتضى لنگرودى، حضرت آيت‏الله حاج سيدهادى ميلانى (در خراسان) ، حضرت آيت‏الله حاج سيداحمد خوانسارى، حضرت آيت‏الله آقا سيدمحمود شاهرودى (درنجف) ، حضرت آيت‏الله حاج سيدعبدالهادى شيرازى (در نجف) ، حضرت آيت‏الله حاج سيدابوالقاسم خويى (درنجف) و حضرت آيت‏الله ميرزا خليل كمره‏اى(19)  از آن جمله‏اند. اما شاه با فرستادن پيام تسليت فوت آيت‏الله بروجردى براى آيت‏الله حكيم، رسما اعلام كرد كه ايشان را به‏عنوان مرجع شيعه پذيرفته است، زيرا مى‏پنداشت كه آيت‏الله حكيم در مسائل سياسى دخالت نمى‏كند و سرش به كار خودش است.(20)
از سوى ديگر روزنامه اطلاعات از قول محمدتقى قمى ـ دبير كل دارالتقريب اسلامى ـ نوشت: «اينكه سؤال كرده‏ايد كه به‏طور معين چه شخصى اين مقام (مرجعيت) را حايز خواهد شد، بايد بگويم كه در حين حيات خود آن مرحوم (حضرت آيت‏الله العظمى بروجردى) اشخاصى بوده‏اند كه به امور مردم رسيدگى مى‏كردند و خود آن بزرگوار هم تاييداتى داشته‏اند و البته، آتيه مردم را بيشتر با شخصيتهاى ذى‏صلاحيت آشنا خواهند كرد و قدر مسلم آن است كه هميشه اين حصن محكم دين و تشيّع نگهبانانى داشته و اينك هم از نگهبانان قوى خالى نخواهد ماند. به هر حال مقام مخصوص يا اشخاص معينى حتى از بين روحانيون و علماى طراز اول براى انتخاب پيشواى شيعيان جهان دور هم جمع نخواهند شد، بلكه هر كس صلاحيت بيشترى داشته باشد، خودبه‏خود مورد توجه مردم قرار خواهد گرفت و پيشواى شيعيان جهان مى‏گردد.»(21)
به شهادت كسانى كه در توفان حوادث آن روزها در قم بودند، از ميان مراجع تقليد نامبرده، كسى كه ميلى به پذيرش جانشينى آيت‏الله العظمى بروجردى نداشت و سعى مى‏كرد بر تمايل ديگران به خود هم غلبه كند، حضرت آيت‏الله حاج آقا روح‏الله خمينى بود. يكى از شاهدان مى‏گويد:
«در تشييع جنازه مرحوم آيت‏الله بروجردى، وقتى جنازه ايشان به صحن رسيد، حضرت امام خمينى به داخل صحن نيامدند كه مبادا وجود ايشان در صحن، موجب شود كه اين خيال در ذهن بعضيها به وجود آيد كه ايشان مايل هستند بر جنازه آيت‏الله بروجردى نماز بخوانند.»(22)
و يكى ديگر مى‏گويد:
«ما طلبه‏هاى جوان هماهنگ كرده بوديم در مراسم تشييع جنازه آيت‏الله بروجردى مسئله مرجعيت امام را براى مردم اعلام كنيم و با اين زمينه سازى، مردم به حضرت امام خمينى گرايش بيابند، اما عدم حضور [كامل ]امام در مراسم همه را غافلگير كرد.»(23)
آيت‏الله حاج آقا روح‏الله خمينى، بعدها در جلسه‏اى خصوصى گفت:
«آن روز من خطر را به جان خريدم ودر تشييع جنازه آيت‏الله بروجردى شركت نكردم تا نكند كه يك روز كسانى بر من منت بگذارند و بگويند كه ما تو را مطرح كرديم، ما بوديم كه اين را براى تو انجام داديم.»(24)
اگر چه آيت‏الله حاج آقا روح الله خمينى به خاطر پرهيزگارى و فروتنى‏اش، امروز پا پيش نگذاشت، اما تقدير چيز ديگرى بود و دستهاى بسيارى ايشان را نشان داد و چشمهاى بسيارى ايشان را پسنديدند. يكى از شاهدان امروز مى‏گويد:
«در مراسم تشييع جنازه آيت‏الله العظمى بروجردى، آقايى را ديدم كه از كسى مى‏پرسيد كه الان تكليف ما چيست؟ ما بايد از چه كسى تقليد كنيم؟ پاسخ دهنده با انگشت خود كسى را نشان داد كه بين حوض صحن بزرگ و ايوان آيينه ايستاده بود و گفت كه مردم اين آقا را نمى‏شناسند، اگر مى‏شناختند، بجز ايشان از كسى تقليد نمى‏كردند. اين اولين جمله‏اى بود كه من درباره مرجعيت حاج آقا روح الله خمينى شنيدم.»(25)
همچنين امروز در مجلس سوگوارى آيت‏الله العظمى بروجردى در مسجد جامع خمين صحبت مرجعيت و تقليد پيش آمد و مردم از علما راه‏نمايى مى‏خواستند. نظر بسيارى از علما، روى حاج آقا روح الله بود و ايشان را به عنوان مرجع اعلم معرفى كردند.(26)  شايد قرار است اتفاق 17 سال پيش تكرار شود، زمانى كه پس از رحلت آيت‏الله عبدالكريم حايرى يزدى ـ موسس حوزه علميه قم ـ بر اثر خواهش و دعوت بزرگان و علماى حوزه علميه قم، حضرت آيت‏الله العظمى بروجردى به قم آمدند و مقيم شدند و در طول اين سالها علاوه بر مرجعيت شيعيان، موجبات توسعه حوزه علميه قم را فراهم نمودند.(27)  با اين تفاوت كه امروز از يك عالم مقيم قم دعوت به مرجعيت مى‏شود.
شامگاه امروز، مجلس سوگوارى از طرف فرزند ارشد آيت‏الله العظمى بروجردى در شبستان مسجد اعظم شروع شد و ساعت هشت و نيم شب بود كه حجت‏الاسلام آقا ميرزا محمدحسن طباطبايى بروجردى تصميم گرفت، با پدر خود وداع كند. روحانيون و طلاب به حالت عزا عمامه‏ها را به گردن انداخته و گِل بر پيشانى ماليده بودند و اطراف فرزند حضرت آيت‏الله را گرفته بودند. صداى تلاوت قرآن و شيون و زارى، تا نيمه شب به گوش مى‏رسيد.(28)

 پی نوشت ها:
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 ۱ـ مجله تهران مصور ـ ش 918 ـ 18/1/1340 ـ ص 56.
 ۲ـ فصلنامه ياد ـ ش 10 ـ 1367 ـ ص 129.
 ۳ـ روزنامه اطلاعات ـ ش 10466 ـ 10/1/1340 ـ ص 17.
 ۴ـ همان.
 ۵ـ همان ـ ص 20.
 ۶ـ گاهنامه پنجاه سال شاهنشاهى پهلوى ـ ج دوم ـ ص 1415.
 ۷ـ علوى طباطبايى، محمدحسين ـ خاطرات زندگى آيت‏الله العظمى بروجردى ـ اطلاعات ـ ص 152.
 ۸ـ روزنامه اطلاعات ـ ش 10466 ـ 10/1/1340 ـ ص 19.
 ۹ـ همان ـ ص 17.
 ۱۰ـ روزنامه اطلاعات - ش 10468 - 14/1/1340 - ص 17.
 ۱۱ـ روزنامه پيغام امروز ـ ش 331 ـ 10/1/1340 ـ ص 2.
 ۱۲ـ روزنامه اطلاعات ـ ش 10467 ـ 12/1/1340 ـ ص 9.
 ۱۳ـ جوادى، شجاع ـ تاريخ سير پليس در قم ـ صص 86 تا 89.
 ۱۴ـ مجله تهران مصور ـ ش 918 ـ 18/1/1340 ـ ص 57.
 ۱۵ـ روزنامه اطلاعات ـ ش 10467 ـ 12/1/1340 ـ ص 13.
 ۱۶ـ همان ـ ص 17.
 ۱۷ـ همان ـ ش 10466 ـ 10/1/1340 ـ ص 20.
 ۱۸ـ توكلى، يعقوب ـ خاطرات على امينى ـ صص 172 و 173.
 ۱۹ـ مجله تهران مصور ـ ش 918 ـ 18/1/1340 ـ ص 57.
 ۲۰ـ تجريشى، اسدالله ـ خاطرات ـ واحد تاريخ شفاهى دفتر ادبيات انقلاب اسلامى ـ ص 5.
 ۲۱ـ روزنامه اطلاعات ـ ش 10466 ـ 10/1/1340 ـ ص 20.
 ۲۲ـ گرامى، محمد ـ خاطرات 15 خرداد ـ دفتر ششم ـ ص 337.
 ۲۳ـ ربانى املشى، محمدمهدى ـ واحد تاريخ شفاهى دفتر ادبيات انقلاب اسلامى خاطرات احمد اشعرى ـ ص 2.
 ۲۴ـ اشعرى، احمد ـ واحد تاريخ شفاهى دفتر ادبيات انقلاب اسلامى خاطرات ـ صص 3 و 4.
 ۲۵ـ ميريونسى، حيدر ـ خاطرات 15 خرداد ـ دفتر پنجم ـ صص 293 و 294.
 ۲۶ـ مرادى نيا، محمد جواد - خمين در انقلاب - صص 17 و 18.
 ۲۷ـ روزنامه اطلاعات ـ ش 10466 ـ 10/1/1340 ـ ص19.
 ۲۸ـ روزنامه اطلاعات ـ ش 10467 ـ 12/1/1340 ـ ص17.

احد گودرزیانی ۱۳۸۵

منبع: روزشمار 15 خرداد 1342


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.