هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 210    |    10 تير 1394

   


 



خاطره‌گویی اسیر جنگ جهانی دوم، حتی در آخرین ساعت زندگی

صفحه نخست شماره 210

سارا اسنیت و ویکتوریا ادوکیت
Sara Sneath & Victoria Advocate
ترجمه: فرحناز پازوکی

 

 

 

این عکس ژاپنی‌ها را نشان می‌دهد که به سربازان آمریکایی یاد می‌دهند چگونه از برانکارهای دست ساز برای حمل رفیقانشان که در راهپیمایی از باتان به خاطر کمبود آب و غذا کنار جاده افتاده اند استفاده کنند. عکس از: فیلیپین می 1942 آرشیو های ملی آمریکا

 

پدر ریک ویلا Rick Villa در طول جنگ جهانی دوم بیش از سه سال اسیر جنگی بود. تا زمانی که ویلا بزرگ شود نشنیده بود که پدرش ریموندRaymond (رامونRamon) ویلا در راهپیمایی مرگ باتان Bataan Death March حدود 86 مایل را به سمت اردوگاه اسرا در فیلیپین پیاده روی کرده است.
رامون ویلا تا ژوئن سال 2013 یعنی حدود 15 سال قبل از مرگش در سن 93 سالگی از خدمتش در ارتش آمریکا چیزی نگفته بود.


حتی قبل از این که پدر ریک دل‌گفته‌هایش از دوران خدمت برای کشورش را بگوید، او می‌دانست که اولویت‌های پدرش «خدا، خانواده و کشورش» است و قبل از این که بخواند چگونه ناوگان سلطنتی ژاپن پدرش را همراه با صدها مرد دیگر در کابین محموله‌ی زغال یک کشتی جهنمی چپانده بود، که درآن نه غذا و آب کافی بود و نه جایی برای نفس کشیدن داشت، می‌دانست که پدرش فداکار و از خود گذشته بوده است.

ریک و برادرانش در دهه‌ی آخر زندگی پدرشان او را وادار کردند تا تجربه‌های جنگی‌اش را به صورت مستند ثبت کند. ریک می‌گوید: «پدرم حتی در آخرین ساعات زندگی‌اش خاطراتی از سال‌های خدمتش در ارتش داشت.»
روایت‌های رامون از سرگذشتش توسط پیتر ریسز Peter Reisz و طرح «صداها»ی تاریخ شفاهی دانشگاه تگزاس در کتاب «گفت‌وگوی کهنه سربازان ویکتوریا» آورده شده است. از خود گذشتگی «رامون» که او تمام عمرش را با این خصیصه زندگی کرد همیشه در قلب خانواده و دوستانش خواهد ماند. ریک می گوید: «او هرگز به خاطر ستمی که ژاپنی‌ها به او کردند خشمگین نبود و به ما این درس را داد که زندگی با ارزش است.»


گیلبرت رامون Gilbert Ramon رییس گروه کهنه سربازان می گوید: «گروه افتخار 361» جایزه‌ای را برای خدمت به جامعه‌ی کهنه سربازان ابداع کرده و در حال حاضر این جایزه دو ساله شده است. به گفته‌ی گیلبرت رامون، رومان ویلا میهن پرستی حقیقی بود و اگرچه هیچوقت در این باره چیزی نمی‌گفت اما همیشه به میهن پرستی‌اش افتخار می کرد.


پدر ریک در شهر یورک تاون Yorktown  بزرگ شد و وقتی سال چهارم بود ترک تحصیل کرد تا در دوره بحران اقتصادی سال 1929، برای بزرگ کردن برادرانش به پدر کمک کند. او بعد از گذراندن حدود 5 سال در نظام که 40 ماه آن را اسیر جنگی بود، به کراس رودز Crossroads بازگشت.


ریک در ادامه گفت: «پدرم بعد از گرفتن دیپلم به کار نجاری پرداخت و سپس ازدواج کرد و صاحب 4 فرزند پسر شد. او به پسرانش عشق ورزیدن، مهربان بودن و بخشنده بودن را آموخت. او همچنین عشق به میهن را به فرزندانش یاد داد و این احساسی است که به خصوص در روز یادبود به حقیقت پیوست.»
ریک افزود: «من، برادرانم و نوه‌های پدرم تا حد توانمان زمانی را اختصاص می‌دهیم تا کهنه سربازان ارتش و قربانیان جنگ را شناسایی کنیم، چرا که آنها شایسته بالاترین حد احترامند.»

منبع: استارز اند استرایپز


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.