هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 205    |    30 ارديبهشت 1394

   


 



تاریخ شفاهی با محسن رضایی - بخش دوم

صفحه نخست شماره 205

* اشاره: روش و چگونگی تبدیل قدرت دفاعی ایران به قدرت تهاجمی، همچنین پیگیری اهداف جنگ و چالش های دستیابی به آن، هنوز صورت بندی نشده است. در این بخش از گفتگو با دکتر محسن رضایی، تلاش شده تا ضمن بحث درباره برخی از مسائل اساسی جنگ ایران و عراق، ضرورت نظریه پردازی درباره آن، مورد تاکید قرار بگیرد.

محمد دروديان:  منظور شما از جنگ انقلابي چیه؟ ازلحاظ روش يا هدف؟

محسن رضايي: هدف و ماهيت. اول ماهيت بعد هم هدف. لذا منظور ما از پيروزي نظامي صرفاً يك پيروزي نظامي نبود؛ آثار و ابعاد سياسي، انقلابي و فرهنگي از اين پيشرفت نظامي موردنظرمان بود. البته، عكسش صادق نبود، يعني اگر هميشه شكست مي‌خورديم نمي‌گفتيم به‌دليل اينكه انقلابي عمل مي‌كنيم با شكست مواجه مي‌شويم. نه، ما هيچ‌كدام را قبول نداشتيم، كمااينكه مي‌گفتيم از بدر به بعد هر عملياتي بايد با پيروزي همراه باشد، نبايد شكستي در كار باشد. بنابراين، يك مرز بسيار ضعيفي هست كه جنگ ما جنگ نظامي بود يا يك جنگ انقلابي؟ آيا كشورگشايي بود يا نه؟ هدف ما اين بود كه انقلاب را ازطريق جنگ امتداد گسترش دهيم.

محمد دروديان: به نظرم با توجه به تيزهوشي و قدرت ذهني که شما دارید، تعهدي كه به عمل در جنگ داشته و داريد، نمي‌گذارد از اين موضوع عبور كنيد، درصورتي‌كه اگر از آن عبور كنيد، آيندگان تجربه‌هاي بيشتري از اين جنگ ازطريق توانائی ذهنی شما كسب خواهند كرد. ما نيز از ذهنيت‌هاي شما و برداشت‌هاي شما براي جنگ‌هاي آينده و نقد جنگ گذشته، بيشتر مي‌توانيم استفاده كنيم. شما بيش از ديگران توانايي آن را داريد که به این معنا توجه کنید که، با جنگ نمي‌شود اهداف انقلاب را پيش برد، آن هم ازطريق جنگ مردمي، با جنگ مردمي فقط مي‌توان دفاع و آزاد سازی را انجام داد.

محسن رضايي: اين باور واقعاً در من وجود داشت و در تحليل‌ها و صحبت‌هايم نيز هست كه مي‌گفتم، انقلاب اكنون ازطريق جنگ ادامه پيدا مي‌كند.

محمد دروديان: اما نتيجة جنگ نشان مي‌دهد كه، انقلاب در جنگ متوقف شد، زیرا به پیروزیهای بزرگ و سقوط صدام نیاز بود، پس تئوري شما شكست خورده است.

محسن رضايي: نه. شما كه تصميم‌گيرنده كل جنگ نبوديد.

محمد دروديان: اينها مي‌شود دليلش، شما وقتي دليلش را مي‌گوييد، مي‌خواهيد خودتان و فاصله‌تان را حفظ كنيد. شما زماني‌كه فاصله را ناديده بگيريد به يك تئوري مي‌رسيد و ما از اين بيشتر مي‌توانيم استفاده كنيم.

محسن رضايي: به نظرم عمليات خيبر مي‌توانست عراق را سرنگون كند، و اگر با موفقيت انجام مي‌شد و ما بصره را جدا كرده بوديم، رژيم عراق نابود مي‌شد.

محمد دروديان: بنظرم هيچ‌كدام از عمليات‌های انجام شده در خاک عراق، نشان‌دهندة اين نيستند كه درصورت پيروزي، صدام سقوط مي‌كرد.

محسن رضايي: دقت كنيد امروز چه ‌كساني در عراق حاكم هستند؟ همه آنها كساني هستند كه درطول جنگ به‌خصوص بعد از آزادسازي خرمشهر، با نيروهاي ما در تعامل بوده‌اند.

محمد دروديان: به نظرم اينها دلیل نمي‌شود.

غلامعلي رشيد: بسيار خُب، آقاي رضايي يك عمليات پيروز را نام ببريد. شما مي‌گوييد خيبر. درست است؟ تأثيرات بيت‌المقدس در پيشبرد انقلاب در بيرون از مرزها و داخل با تأثيرات فاو يكي‌ است؟ باعملیات فاو كه پيروز شده است نتیجه آن واقعاً يكي است؟

محسن رضايي: نه شما در دو سطح ببينيد. در سطح خرد شايد اين باشد، اما در سطح جهاني اين‌گونه نيست.

غلامعلي رشيد: اگر بر صدام غلبه مي‌كرديم درست بود.

محسن رضايي: بايد به اين نكته توجه كنيم كه يك كشوري كه روبروي امريكا ايستاده و وابسته به شوروي هم نيست، چطور توانسته است هم سرزمين‌هاي خودش را آزاد كند و هم مناطق مهمي از عراق را تصرف كند.

غلامعلي رشيد: اگر صدام سقوط مي‌كرد، بله، ماجرا در كل منطقه تمام مي‌شد.

 

محسن رضايي: اگر يادتان باشد ما هيچ‌گاه تا خود بغداد را لشكربندي نمي‌كرديم. تا جايي پيش مي‌رفتيم كه مي‌ديديم اگر برويم سقوط صدام قطعي است. يعني كل سيستم به‌هم مي‌خورد و واقعاً صدام اين‌گونه بود، زيرا مثل امريكايي‌ها نمي‌توانست انعطاف‌پذير باشد. اگر به حركتمان استمرار مي‌بخشيديم، اين كوه فرومي‌ريخت، كما اينكه امريكايي‌ها هم از همين عامل تحرك استفاده كردند، يعني مشكل صدام را فقط استمرار عملیات شبانه‌روزي ارتش امريكا عملاً حل كرد.

محمد دروديان: شما با اين صحبت در واقع راهبرد آقاي هاشمي را تأييد مي‌كنيد؟ آقاي هاشمي در نقد شما مي‌گويند؛  نظر من اين بود كه يك پيروزي به دست بياوريم و جنگ را تمام کنیم ولی آنها اين پيروزي را كسب نكردند. اگر شما اين موضوع را این گونه توجيه كنيد در دام نظريه آقاي هاشمي و راهبرد اتمام جنگ با يك یک پيروزي مي‌افتيد. شما مي‌گوييد اگر در عمليات خيبر پيروز مي‌شديم، صدام سقوط مي‌كرد. ايشان هم همين را مي‌گويند. من هم در صحبت‌هايم به همين موضوع اشاره كردم.

محسن رضايي: چرا نتوانستيم؟

محمد دروديان: اين ديگر بحث‌هايي تخصصي و تئوريك مي‌شود. من مي‌گويم كه درباره آن بحث كنيم.

محسن رضايي: نه، من مي‌گويم كه چرا نتوانستيم؟

محمد دروديان: اين ديگر مي‌شود همان بحث‌ها كه ايشان امكانات ندادند و... . بايد از اين دعوا عبور كرده، قضيه را به‌طور كلان نگاه كنيم و شما مي‌توانيد اين نگاه را داشته باشيد، منتها التزامتان به آن عملي كه در جنگ انجام شده و دفاع از آنها، نمي‌گذارد شما وارد آن بحث بشويد.

محسن رضايي: نه، واقعاً پيروزي در جنگ ‌براي ما مهم بود و اعتقاد هم داشتيم كه پيروز هم مي‌شويم، منتها روزبه‌روز اين اعتقاد ضعيف‌تر مي‌شد. مثلاً دو سال بعد از آزادسازي خرمشهر توان ما در كسب موفقيت چند برابر سال آخر جنگ بود. هرچه زمان مي‌گذشت اين اميد در ما كم‌رنگ‌تر مي‌شد. من بعد از عمليات‌كربلاي5 استعفا دادم؛ يك سال قبل از پايان جنگ. بعد از استعفا هم از مسئولان كشور تشكر كردم. نامه‌اي به آقاي هاشمي نوشتم با اين مضمون كه اينك كه مي‌خواهم اين مسئوليت را به شخص ديگري واگذار كنم، مي‌خواهم از شما تشكر كنم. نامه‌اي هم به احمد آقا نوشتم و از همراهي ايشان تشكر كردم. هرچه ما به انتهاي زمان طلايي‌مان مي‌رسيديم كه مي‌توانستيم كارهاي بزرگ نظامي انجام دهيم، مي‌ديدم كه درحال تمام‌شدن هستيم. البته، امام هم به اين نتيجه رسيده بودند. امام در آن نامه بعد از تلفني كه به ايشان زدم ـ كه شما(رشید) و حاج محسن رفیق دوست نزد امام بوديد ـ نوشتند كه اگر آقاي هاشمي و آيت‏الله خامنه‌اي كمك نكنند، ممكن است فاجعه‌اي در جنگ اتفاق بيفتد، يعني اولين كسي كه از يك سرنوشت خطرناك صحبت كرده‌اند امام است.

محمد دروديان: نظر من اين است كه اگر چارچوبي كه ميان شما و آقاي هاشمي هست، كنار گذاشته شود و درپي يافتن مقصر نباشيم، باتوجه‌به توانمندي‌اي كه شما داريد، مي‌توانيد ازنظر تئوريك،‌ نظريه‌اي درباره جنگ طرح كنيد. طرح آن نظريه ازجانب شما كه ‌حاصل‌خون ‌شهداست، به‌دليل ‌تيزهوشي، قدرت ذهني و كلان‌نگري شما امكان‌پذير است و دراين‌صورت مي‌توانيم پيوستگي جنگ را با انقلاب از این منظر مشاهده كنيم و دريابيم که؛ انقلاب‌ها چه نوع جنگي را مي‌توانند انجام بدهند. به اعتقاد بنده، انقلاب‌هاي مردمي نمي‌توانند با پيروزي نظامي اهدافشان را پيش ببرند.

محسن رضايي: تنها راه رسيدن به اين هدف آن است كه پيروزي نظامي را چه در سطح آن چيزي كه به دست آورده‌ايم و چه در سطح آن چيزي كه مي‌توانستيم به ‌دست بياوريم، در نظر بگيريم.اين‌گونه تأثيراتي فراتر از نظامي برايش قائل شده‌ايم.

ادامه دارد

منبع: وبلاگ محمد درودیان


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.