هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 190    |    17 دي 1393

   


 



یادی از 17 دی سال 1356، قيام انقلابی زنان مشهد عليه حکومت پهلوی

صفحه نخست شماره 190

تصوير اولين راه پيمايي بانوان خراسان در 17دي ماه

 

هفدهم دي‌ماه 1356 در تاريخ انقلاب اسلامي براي شهر مشهد فصلي جديد محسوب مي‌شود؛ زيرا در اين روز تعدادي از زنان مسلمان مشهد براي نخستين‌بار عليه حکومت پهلوي دست به اعتراض زدند. حضور زنان در اين اجتماع سياسي نوعي اعتراض به تشکيلات حکومت پهلوي و درخواست آزادي زنان دربند بود. هرچند به‌خاطر مسائل امنيتي و کنترل مطبوعات، اين موضوع در مطبوعات چندان بازتاب نيافت، اما حضور زنان در اين راهپيمايي سرآغازي براي مبارزات مردم شهر مشهد قلمداد مي‌شود.


در پي فعاليت‌هاي مؤثر مدرسۀ اسلام‌شناسي و حمايت ساير مدارس علميۀ بانوان، زنان مشهد با به دست گرفتن قرآن و پلاکارت به يک راهپيمايي آرام اقدام کردند. مأموران دولتي با حمله به صفوف زنان و ضرب و شتم آنها، هفده نفر از آنان را دستگير و به کلانتري شماره پنج مشهد اعزام کردند.


آيت‌الله شيخ‌ابوالحسن شيرازي نخستين راهپيمايي بانوان عليه رژيم ستم شاهي را در مشهد ساماندهي کرد. علاوه‌براسناد و مدارک منتشر شده راجع به نخستين راهپيمايي زنان در مشهد، بخشي از خاطرات شاهدان اين موضوع مي‌تواند سرآغازي براي پژوهش در اين زمينه باشد. خانم صديقه مقدسي (دختر آيت‌الله شيرازي) از جمله افرادي بوده که در اين ماجرا دستگير و بازداشت ‌شده است. وي به‌صورت گذرا به اين موضوع اشاره کرده و بدون پرداختن به دلايل راهپيمايي و اثرات اين حرکت در مشهد، فقط مسئلۀ دستگيري خود را عنوان کرده است . (1)
" هوا سرد بود، برف هم می‌آمد. من و خانم اسکویی صبح زود پرچم بر می‌داشتیم و می‌رفتیم جلوی کوچۀ چهارباغ می‌ایستادیم. خانم‌هایی که می‌آمدند و عبور می‌کردند متوجه می‌شدند که راهپیمایی است. 17دی 1356 عده‌ای از بانوان اسلام‌شناسی مشهد قرار بود راه بیفتند و راهپیمایی کنند. این راهپیمایی در واقع علیه عده‌‌ای از خانم‌هایی بود که هر سال به‌مناسبت 17 دی (روز کشف حجاب)، تاج گل می‌بردند و به مجسمۀ رضاشاه تقدیم می‌کردند. در این روز قرار بود یک تعداد از خانم‌ها از فلکه آب راه بیفتند. من هم به فلکۀ آب آمدم، دیدم تعدادی خانم چادرمشکی بدون هیچ پرچمی نشسته‌اند و یا راه می‌روند.
من رفتم جلو وگفتم: راهپیمایی از اینجاست؟ گفتند: بله
بالاخره تا وقتی که شدیم پانزده نفر. آهسته، آهسته حرکت کردیم و کم کم پرچم باز کردیم که نوشته بودند «ما زنان ایران این روز را روز شومی می‌دانیم». آن روز زنان زیادی جمع شدند و جمعیتی گرد آمد به نظرم حدود دویست‌ یا سیصدنفر می‌شدیم. نزدیک بازار سرپوشیده که رسیدیم از دور دیدم ماشین‌های ارتشی به‌سوی ما می‌آیند. به آن خانم‌هایی که در میدان شاه جمع شده بودند خبر رسانده بودند، خانم‌های محجبه دارند با چوب و چماق می‌آیند، آنها ترسیده بودند. گفته بودند، ما از اتوبوس پیاده نمی‌شویم و به آقایی که همراهشان بود گفته بودند: این تاج گل ها را ببرید ما پیاده نمی‌شویم. به آنها گفتند، ما دورتادور مجسمه را پلیس گذاشته‌ایم و کسی این جا نیست. خانم‌ها با ترس و لرز پیاده شده، گلها را روی مجسمه قرار داده و سریع رفته بودند.
نزدیک چهارراه خسروی که رسیدیم، دیدم نیروهای نظامی پیاده شدند. خانم‌ها همان طور جلو می‌رفتند. من هم داخل جمعیت بودم. تعدادی از زن‌ها را گرفتند. آنها داد می‌زدند، مردم دست از استقامت برندارید. آنها را انداختند داخل ماشین.
یکی از آن کسانی که دستگیر شد، خانم مقدسی دختر آقای شیرازی بود. از آن جمعیت یکی دو نفر مرگ بر شاه می‌گفتند. نظامیان هم زنان را با باطوم می‌زدند. مأموران به سوی تظاهرکنندگان حمله کردند و زن‌ها را با باطوم می‌زدند و وقتی به پرچم رسیدند آن را پاره کردند.
من زدم رفتم توی بازار سرشور، همان‌طور که می‌دویدم لنگه کفشم افتاد. با خودم گفتم برگردم لنگه کفش را بردارم زشت است و از طرفی باید این کاسب‌ها هم نفهمند. چون هنوز تعدادی ازبازاری‌ها موافق این نوع حرکت‌ها نبودند. آنها می‌گفتند: به زن چه که بیاید و داخل خیابان دادوبیداد را بیندازد؟
خلاصه دوان‌دوان به خانه رسیدم. خانم طه گفتند: چی شده؟ از کجا می‌آیی؟ گفتم جریان این است و این اتفاق افتاده. هنوز ننشسته بودم، تلفن زنگ زد. گفتند: خانم دختر من را بردند شما‌ها خبر ندارید. خانم‌ها را جمع کنید بریم خونه سیدمحمد شیرازی آنجا تحصن کنیم. گفتم: خیلی خوب و دعوت کردیم از چند خانم که برای تحصن به منزل آقای شیرازی برویم.
کفش‌هایم را عوض کردم و رفتیم برای تحصن به منزل آقای شیرازی. این حرکت خیلی خوبی بود. خیلی از خانم‌ها آمده بودند. اول داخل حیاط بودیم. بعد خانم‌ها رفتند داخل اتاق‌ها و آقایان آمدند داخل حیاط. حیاط آن زمان را با چادر پوشانده بودند. کم‌کم علما آمدند. آقای شیرازی، آقای تهرانی و آقای فلسفی هم آمدند.
آقای شیرازی داد می‌زد: «دختر من را بردند داخل ساواک، شما این جا نشستید، مذاکره می‌کنید». خانم‌ها هم داد و بیداد می‌کردند. آن شب ما تحصن کردیم نزدیک سحر بازاری‌ها برنج آوردند و برنج پختند و بین مردم تقسیم کردند. نزدیک‌های اذان صبح بود که زنان دستگیر شده را آزاد کردند و خانم‌ها تحصن را پایان دادند.
خانم مقدسی را زیاد شکنجه نکرده بودند، ولی آن دختری را که شعار می‌داد، خیلی با باطوم زده بودند. بدنش هم ورم داشت و بستری بود. ولی بی‌احترامی به آنها نکرده بودند و اینها هم گفته بودند ما حجاب را می‌خواهیم، گفته بودند مبارزه با بی‌حجابی می‌کنیم هر‌کس می‌خواهد باشد..(2). 
به گفتۀ خانم فاطمه اعتمادي، موضوع راهپيمايي زنان مشهد در 17 دي‌ماه 1356 نوعي دل و جرئت دادن به مردها بوده است. طبق روايتي چون مردها مي‌ترسيدند و گفتند : «زنها را راه بيندازيم تا مردها به غيرت بيايند» در واقع راهپيمايي زنان در اين روز را يک نوع تشويق ودادن شجاعت به مردان براي حضور پررنگ در ساير حوادث مي‌دانند.
رمضانعلي شاکري در شرح چگونگي اين واقعه آورده است: 17دي ماه 1356/27محرم 1398، امروز از جانب حدود 120تن از بانوان اسلامي مشهد که اکثرشان دانشجو بودند، به‌منظور اعتراض به مراسم هفده دي (سالگرد کشف حجاب) که همه‌ساله در ميدان شهدا (مجسمۀ سابق) برگزار مي‌شد،(3)  وارد خيابان‌هاي شهر شده و راهپيمايي را از خيابان‌هاي بازرگان (خسروي‌نو سابق) و آزادي (شاهرضاي سابق) و خيابان شهدا (نادري سابق) شروع کردند و به قصد ورود به ميدان شهدا حرکت خود را ادامه دادند. در موقع حرکت شعار نمي‌دادند و شعارشان را روي پردۀ سفيد نوشته بودند: «ما زنان خراسان، آزادي خواهران دربند را خواهانيم». نزديک ميدان شاه سابق، ماشين‌هاي نفر بر پليس راه را بر تظاهرکنندگان بسته و با حملات خود آنان را پراکنده ساختند.
به‌قرار اطلاع پليسي، در کوچۀ نو، جنب ادارۀ ثبت سابق، عده‌اي از بانوان تظاهرکننده را تعقيب مي‌کرده‌اند که در اين تعقيب، متجاوز از هفده‌تن از بانوان به پاخواسته دستگير و بقيه پراکنده مي‌شوند. آن‌گونه که شنيدم، بانوان دستگير شده را به کلانتري پنج مي‌برند و سخت مورد تحقيق و ايذا و شکنجه قرار مي‌دهند. در هفته‌هاي بعد با اقدامات روحانيون مشهد، دستگير شدگان آزاد مي‌شوند. به اعتقاد صاحب‌نظران، اين قيام علني و دليرانۀ بانوان اسلامي مشهد در ايام اختناق، اولين ضربه‌اي بود که در شهر مشهد، دستگاه استبداد و نظام حاکم را نسبت به بيداري و حرکت مردم مسلمان ايران هشدار داد .(4)

به‌نظر مي‌رسد، به‌واسطۀ جو امنيتي حاکم بر رسانه‌ها، اين حرکت انعکاس صحيحي در مطبوعات آن زمان نيافته است.روزنامه آفتاب شرق سه روز پس از واقعه راهپيمايي زنان مشهد در روز 17دي ماه 1356 چنين توصيف کرده است:

 

در ساعت ده بامداد پريروز، هنگامي‌که مراسم روز هفده دي در ميدان شاه مشهد ادامه داشت، حدود يکصد زن چادري که در ميان آنها سه مرد نيز ديده مي‌شد، درحالي‌که از خيابان نادري به‌سوي ميدان شاه مي‌رفتند، شعارهايي عليه اين روز سر مي‌دادند و شعارپارچه‌اي نيز حمل مي‌کردند. بلافاصله، مأموران پليس و انتظامي مداخله کرده و عده‌اي از زن‌هاي چادري و تظاهرکننده و سه مردي که به ظاهر کارگردان اين تظاهرات بودند، به‌وسيلۀ مأموران بازداشت شدند. اين‌گونه تظاهرات ضد اجتماعي که مغاير با شئون پيشرفت‌هاي مملکتي و مردمي است، موجب تآسف است؛ زيرا جوامع امروزي قادر نيستند با حذف زن از فعاليت‌هاي اجتماعي، نيمي از نيروهاي خود را ناديده بگيرند


روزنامه خراسان نيز شش روز پس از اين راهپيمايي با درج خبري به اين موضوع چنين اشاره کرده است:

 

«اعضاي سازمان زنان خراسان، طي اجتماعي در سالن اين سازمان، تظاهرات گروهي از زنان مجهول‌الهويه را در 17 دي‌ماه 1356 در مشهد، در مخالفت با نهضت آزادي زن ايراني محکوم کردند. در اين اجتماع، نخست دبير سازمان زنان خراسان، در سخناني با اشاره به اين تظاهرات که هم زمان با برپايي مراسم بزرگداشت روز هفدهم دي‌ماه در ميدان شاه مشهد در خيابان نادري اين شهر انجام شد، اظهار داشت ما زنان ايران که پنجاه‌درصد نيروي فعال مملکت را تشکيل مي‌دهيم، از انقلاب اجتماعي ايران بيش از هر طبقۀ ديگر بهره گرفته‌ايم و ازاين‌رو در پاسداري از اين موهبت، براي خنثي کردن تبليغات سوء بيگانگان، به‌شدت مبارزه خواهيم کرد

غلامرضا آذری خاکستر



 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.