هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 189    |    10 دي 1393

   


 



«تاریخ از پایین» و زن از دیدگاه نیچه

صفحه نخست شماره 189

یکی از محوری ترین اقشار و طبقاتی که در نگرش «تاریخ از پایین» مورد توجه قرار گرفته «زنان» هستند. کسانی که در تاریخ‏های رسمی، یا بکلی نادیده انگاشته شده یا بحاشیه رانده شده اند. در طول تاریخ فیلسوفان و متفکران بزرگ، از ارسطو گرفته تا فیلسوفان عصر روشنگری و حتی پس از آن، زنان را کاملاً نادیده گرفته و با جملات آزاردهنده و تحقیرآمیزی آنان را طرد و نفی کرده اند. در تاریخ از پایین، با توجه به ستمی که بر زنان در طول تاریخ صورت گرفته، به زنان توجه و عنایت خاص شده و این بار کل تاریخ بشری، مورد بازخوانی انتقادی قرار گرفته است. البته شکل رادیکال آن در صدد است تا کل تاریخ را، «از نگاه مؤنث» روایت کند، درست مقابل «تاریخ از نگاه مُذکر»!


یکی از آخرین، برجسته ترین و تأثیرگذارترین متفکران و فیلسوفان قرن نوزدهم، که همچنان بسان ارسطو و فیلسوفان اسکولاستیک در قرون وسطی زنان را تحقیر می کرد، فردریش نیچه بود. اندیشه های نیچه، دقیقاً ضد تاریخ از پایین و البته ضد زن است.


فردریش نیچه(1) فیلسوفی غیرمتعارف بود و به قول خودش می کوشید تا ارزش های دنیای مسیحی و سرمایه داری را از بیخ و بُن دگرگون کرده و به جای آن ارزش های تازه و جدیدی جایگزین سازد، ارزش ها در جهانی که «خدا مرده است» و این انسان ها هستند که باید خودشان برای خودشان ارزش بیافرینند،(2) همین نیچه، هنگامی که بسراغ زن می رود، در اصلی ترین کتابش، «چنین گفت زرتشت»، در یک واکنش صددرصد مردسالارانه، شلاق به دست گرفته و به سوی زنان می رود!


نیچه در آثارش با شدیدترین جملات به زنان و حتی جنبش زنان حمله می کند. او، بسان کشیشان دوران قرون وسطی، فلسفه وجود زن را فقط و فقط «آبستن» شدن و «بچه زاییدن» دانسته و تلاش های زنان و مردانی که برای آموزش زنان، حقوق برابر با مردان و «حق رأی» برابر مبارزه و تلاش می کنند را مشتی «آرمانگرای» «هرج ومرج» طلب معرفی می کند. زنانی «بیمار» که نیاز به درمان دارند!


درمان چیست؟ از نظر نیچه درمان در یک چیز است: مردان برای زنان بچه بسازند!


نیچه خود را ویرانگر فرهنگ و اخلاق مسیحی می دانست، اما در زمینه تحقیر زنان و نفی حقوق اجتماعی و سیاسی آنان، از ارتجاعی ترین و قشری ترین کشیش های کاتولیک عهد قرون وسطی نیز پیشی گرفته است.(3) فردریش نیچه، در یکی از آثارش، «آنک انسان»،با صراحت و شفافیت در همین باره چنین نوشته است:


«... مبارزه برای حقوق برابر، حتی نشانه بیماری است: هر پزشکی این را می داند. هرچه زنی بیشتر زن باشد، بیشتر با چنگ و دندان از خود در مقابل حقوق به طور کلی برابر دفاع می کند، زیرا در جنگ ابدی میان دو جنس، طبیعت زن را در وضعیت بسیار برتری قرار می دهد. آیا گوش هایی برای تعریف من از «عشق» وجود داشته است؟ تنها تعریفی که شایسته فیلسوف است. عشق ـ در روش های خود، جنگ، در بنیاد خود نفرت مرگبار میان دو جنس. آیا پاسخ من به سؤال چگونه زنی را می توان درمان کرد ـ (رستگاری بخشید) ـ شنیده شده است؟ کودکی برایش بسازید. زن به کودکان نیاز دارد و مرد همواره فقط وسیله است. (چنین گفت زرتشت) ـ رهایی زن ـ نفرت غریزی زنی است که بیمار شده است. یعنی قادر به آبستن شدن نیست. برای زنی که سالم است، مبارزه علیه مرد همواره تنها یک وسیله، بهانه و تاکتیک است. زمانی که آنان خود را تا مرتبه «زن  فی نفسه»، تا مرتبه «زن عالی تر»، تا مرتبه زن «آرمان گرا» بالا می-برند، می خواهند سطح عمومی مرتبه زن را پایین آورند. در این راه هیچ شیوه مطمئن تری جز آموزش دبیرستانی، شلوار و حقوق سیاسی و حقوق سیاسی رأی‏دهندگان وجود ندارد. رهایی یافتگان، در نهایت، هرج ومرج‏طلبان در جهان «جاوید ـ زنانه» هستند. محرومی که ژرف ترین غریزه اش انتقام گرفتن مردان است ... گونه کاملی از بدخواهانه‏ترین نوع «آرمان گرایی» ـ که اتفاقاً در مردان هم اتفاق می  افتد...»(4)


در این مجال قصد بررسی و تحلیل تفصیلی جایگاه زن در فکر و فلسفه نیچه را نداریم، اما باید متذکر شد که زنان چندی در زندگی شخصی نیچه حضور پررنگی داشتند. نیچه از دوران جوانی با زنان بدکاره ارتباط داشت، که حاصل آن ابتلاء به مرض «سفلیس» بود که در ده سال آخر عمر به فلج مغزی و جنون او انجامید و نیچه را در سال 1900میلادی به کام مرگ کشاند.(5)


کارل یاسپرس به درستی تأکید کرده که:


«بررسی اندیشۀ نیچه (برخلاف بیشتر فیلسوفان بزرگ) نیاز به این دارد که پیوسته تماس خویش را با واقعیت های زندگی او حفظ کنیم. برای کشف محتوای فلسفیی که مانند حلقه ای ناگسستنی میان زندگی و اندیشۀ وی وحدت ایجاد می کند، باید تجربه ها و کردار او را در اوضاع گوناگون به نظر بگیریم. رابطۀ متقابل بین این دو را می توان از نمود خارجی برخی اندیشه ها و تصویرها در آثار او کشف کرد. باید به سیر زندگی او بیندیشیم تا به فرآیندی پی ببریم که در آن هرچه او نوشته دارای جایگاه مخصوص به خود است.»(6)


 شاید بتوان اوج چنین تأثیری را در روابط شخصی پر فراز و نشیب و تراژدیک نیچه با زنان دید: نیچه در طول زندگی بارها عاشق دختران و زنان متعددی شد. از «آنا ردتل» و «هدویک رابه»(هنرپیشه تئاتر) گرفته تا «برتا رور» و «ماتهیلده ترامپداخ». نیچه حتی از ابراز عشق به زنان شوهردار و متأهلی چون «کوزیما واگنر»، همسر ریچارد واگنر که نیچه در دوران جوانی شیفته موسیقی او بود و بخشی از کتاب «اندیشه های نابهنگام»را در ستایش او نوشت، و «لوئیز اوت» نیز خودداری نکرد.(7) عشق نافرجام نیچه به «لو سالومه» نیز مشهورتر از آن است که نیاز به حتی اشاره داشته باشد.(8) با این وجود، نیچه در برقراری ارتباط با زنان چنان دچار مشکل بود که هرگز ازدواج نکرد و به یک «ضدزن» تمام عیار تبدیل شد.


نکته جالب و در عین حال عجیب، آن که نیچه در طول زندگیش ارتباط نسبتاً خوب و حتی صمیمانه ای با برخی از زنان فعّال در حوزه جنبش زنان داشت، از جمله با «مالویدا فون مایسنبود» انقلابی فعّال در قیام 1848م. و نویسنده کتاب «فردیت ها»، که نیچه به قول خودش «عشق مادرانه» به او داشت. حجم زیادی مکاتبه بین نیچه و مالویدا وجود دارد که بیانگر روابط صمیمی بین این دو است.(9)


یکی دیگر از زنان فعّال در جنبش فمینسیم که روابط صمیمانه و حتی عاطفی با نیچه داشت «متا فون سالیس ـ مارشلینز» از پیشگامان جنبش زنان در سویس و نویسنده کتاب «آیندۀ زن» بود.(10) این همان زنی است که نیچه در آغاز دیوانگی و جنون خود، نامه مشهورش را به خطاب به او نگاشت و از جمله نوشت:


«دنیا نورانی شده است، چون خدا بر روی زمین است. نمی بینید پهنۀ آسمان چه شاد است؟ و من سهم ام را از امپراطوری گرفته ام. پاپ را روانه زندان کردم و «ویلهلم» و «بیسمارک» و «اشتوکر» را تیرباران کرده‏ام.»(11)


عجیب است که نیچه با وجود روابط صمیمی و بعضاً عاطفی که با این دو زن فمینسیت داشت، در آثار و نوشته هایش غالباً با حملات شگفت آور به زنان، نفرت و اشمئاز خود را از زنان و علی‏الخصوص جنبش برابرخواهانه آنان ابراز داشته که اگر بخواهیم از زاویه روانکاوی و روانشناسی فردی بنگریم، باید آن عقاید را ناشی از سرخردگی و ناکامی های عشقی و جنسی در زندگی فردی و خصوصی نیچه محسوب کرد.
البته نقش مخرب و ویران کننده «الیزابت نیچه»، تنها خواهر نیچه، را هم نباید در شکل گیری افکار ضد زن نیچه نادیده گرفت. همین دوبه هم زنی های الیزابت بود که دائم روابط عاشقانه نیچه با لو سالومه را تحت تأثیر خود قرار می داد. الیزابت افکار ضد یهود داشت و بعدها با موسولینی، رهبر فاشیست ایتالیا، مکاتبه داشت و در سال 1935م. آدلف هیتلر، صداعظم آلمان، به دیدار الیزابت رفت.(12) شاید همین رفتار الیزابت نیز باعث شد تا برای چندین دهه، به قول «ریچارد گات» از نیچه، دست کم در کشورهای آنگلوساکسون، یک «ضد فمنیست» ترسیم شود که «هیتلری ها» او را «مصادره» کردند.(13)


به هرحال فردریش نیچه در کنار رد و نفی نقش توده ها در تاریخ و قائل شدن به قهرمانان و ابرانسان ها، زنان را نیز به شدت تحقیر می کرده است. زنانی که در طول تاریخ همواره در کنار مردها تاریخ ساز بوده و در «تاریخ از پایین» همواره محل اعتنا و توجه هستند.


منابع و یادداشت ها
1ـ برای یک شرح احساسی ـ حماسی از زندگی و افکار نیچه، نگ:
ـ اشتفن سوایک، نبرد با اهریمن(تراژدی فردریش نیچه)، ترجمۀ، خسرو رضایی، انتشارات فکر روز، چاپ اول، تهران1371.
2ـ برای آگاهی از تفکر نیچه درباب حضرت مسیح و کل فرهنگ مسیحیت نگ:
ـ کارل یاسپرس، نیچه و مسیحیت، ترجمۀ، عزت الله فولادوند، انتشارات سخن، چاپ اول، تهران1380.
3ـ در کنار قرائت ضد فمینیستی از نیچه در غرب، یک رویکرد هرمنوتیکی مخالف نیز وجود دارد که تلاش می کند نیچه را، دست کم در زندگی خصوصی و شخصی اش مردی هوادار زنان معرفی کند. در همین راستا باید به نوشته خانم «کارول دیته» اشاره کرد که کتابی با عنوان «زنان و نیچه: فراسوی تازیانه» به زبان انگلیسی نوشت و منتشر کرد. جالب این که همین خانم در کتابش نوشت: «او[نیچه] از اول تا آخر مخالف سرسخت آزادی زنان عموماً و خصوصاً امکانات تحصیلی برابر برای آنان بود، زیرا عقیده داشت که برابری به بی مایگی می انجامد.» نگ:
ـ عزت الله فولادوند، فلسفه و جامعه و سیاست (گزیده و نوشته و ترجمه)، نشر ماهی، چاپ اول، تهران1387، ص115.
برای یک قرائت همدلانه از آراء نیچه درباب زنان و جنبش زنان به زبان فارسی نگ:
ـ رویا منجم، «زن از دیدگاه نیچه»، روزنامه آزادگان، دوشنبه 2 اسفند 1378، ص7، رویا منجم، «نیچه، زن، اندیشه»، روزنامه آزادگان، 3 اسفند 1378، ص7.
4ـ فردریش نیچه، انسان مصلوب، [آنک انسان]، ترجمۀ، رویا منجم، انتشارات هرمس، چاپ اول، تهران1378، ص117.
5 ـ برای آگاهی تفصیلی از زندگی و تفکر نیچه نگ:
ـ کارل یاسپرس، نیچه: درآمدی به فهم فلسفه ورزی وی، ترجمۀ، سیاوش جمادی، انتشارات ققنوس، چاپ دوم، تهران 1385.
6ـ نیچه و مسیحیت، پیشین، ص50.
7ـ درباره زنان زندگی نیچه نگ:
ـ ماریو لایس، زنان در زندگی نیچه، ترجمۀ، ماریا ناصر، نشرقله، چاپ اول، تهران1380.
8ـ درباره عشق نیچه به لو سالومه، در همه کتاب هایی که به نوعی درباره زندگی نیچه نوشته شده، اشاراتی آمده است. حتی رمان جذابی در این باره نوشته و با مشخصات زیر به فارسی ترجمه شده است:
ـ اروین یالوم، وقتی نیچه گریست، ترجمه، سپیده حبیب، انتشارات کاروان، چاپ دوم، تهران1386.
براساس این رمان در سال 2007 میلادی فیلمی نیز به کارگردانی «پینچاس پری» ساخته شده است.
9ـ زنان در زندگی نیچه، پیشین، صص72ـ57.
10ـ همان، صص112ـ108.
11ـ همان، ص112.
12ـ همان،صص150ـ136.
13ـ فلسفه و جامعه و سیاست، پیشین، ص109.

بندر بوشهر/سیدقاسم یاحسینی
24آذرماه 1393.

 



 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.