هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 168    |    1 مرداد 1393

   


 



تاریخ شفاهی، سنت شفاهی و قحطی بزرگ ایرلند-1

صفحه نخست شماره 168

فصلی که قرار است به بحث دربارة تاریخ شفاهی و سنت به عنوان منبعی برای مطالعة قحطی ایرلند بپردازد، قطعاً باید با داستانی آغاز شود. این داستان را مادرم برای من تعریف کرده است و دربارة مادربزرگ مادری وی، مری اسکِهِن (Mary Skehan)، همسر کشاورزی مرفه از ناحیة مرتفع شمال شهر واترفورد (Waterford) است. در سنتی که به دختر و نوه او رسیده، سخن از بانویی بسیار سخاوتمند بوده است. براساس گفته‌های مادرم، در طول زمان قحطی، مری اسکِهِن هرگز فقرا را دست‌خالی از درِ خانة خود نرانده بوده و علی‌رغم بخشش‌های پیوسته‌اش، صندوق‌های حاوی غلات او هرگز خالی نبوده‌اند .(1) هنگام درگذشت وی ـ حدود یک قرن پیش ـ مادرم کودک بوده است، اما هنوز داستان زندگی او باقی است و من آن را به فرزندانم و هرکس دیگری که علاقه‌مند به شنیدن آن است، انتقال می‌دهم. بنابراین در اینجا ما قطعه‌ای معتبر از تاریخ شفاهی دربارة قحطی بزرگ در اختیار داریم. آیا این داستان، تاریخ شفاهی است؟ و دربارة قحطی است؟


تاریخ شفاهی و سنت شفاهی
این قطعه از فرهنگ خانواده که مضمون سخاوتمندی آن در تمام فرهنگ‌های عامه آشناست، نشان‌‌دهندة بسیاری از پیچیدگی‌های تاریخ شفاهی به عنوان منبعی برای پژوهش‌های تاریخی است. در وهلة اول، پرسش‌هایی را دربارة تفاوت بین تاریخ شفاهی ـ شواهد و مدارک دست اول افراد ـ و سنت شفاهی ـ داستان‌هایی که از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شوند ـ مطرح می‌سازد ،(2) اما سنت شفاهی ممکن است با تاریخ شفاهی آغاز شود و به‌تدریج از روایت‌های دست اول به داستان‌هایی تغییر یابد که اغلب برای بازگویی آن‌ها می‌گوییم «می‌گویند که...، نقل می‌کنند که...». داستان مری اسکِهِن احتمالاً در اواخر دهة ۱۸۰۰ از شهادت شخصی همسایه‌ای، پسرعمویی یا رهگذری سرچشمه گرفته و سپس به داستانی نیمه‌معجزه‌آسا در فرهنگ عامة خانواده تغییر ماهیت یافته است و از محل سکونت مرتفع اسکِهِن به حدود سیزده‌کیلومتری جنوب، به خانة دخترش و نوه‌هایش منتقل شده تا پس از آن از طریق فضا و زمان برای مخاطبان تحسین‌کننده یا اندکی خوشحال یا خسته پخش شود.

در متن حاضر، این داستان در جایگاه دوم اهمیت قرار دارد و نشان می‌دهد که چگونه تاریخ شفاهی برای همیشه شفاهی باقی نمی‌ماند. در واقع، داستان مری اسکِهِن از طریق الزام کنونی خود برای چاپ، به درون آن اتاق انتظارِ بین زبان شفاهی و متن قدم گذارده و گرچه بقای آن تضمین می‌شود، از سرزندگی زبان گفتار و لایه‌های معنا و دستورالعمل‌های تفسیر محروم می‌شود .(3)


این داستان شبیه سایر داستان‌های قحطی است که در ابتدا به صورت شفاهی منتقل شدند، اما در حال حاضر در خاطرات قرن نوزدهم مدفون و به لحاظ سیاسی منبعی الهام‌بخش برای نگارش مقالات روزنامه هستند یا در مجموعه‌های دهة۱۹۳۰ به بعد شورای فرهنگ عامة ایرلند گنجانده شده‌اند .(4) این بایگانی که شامل پاسخ‌ به پرسش‌نامه‌های منتشرشده در سدة قطحی سال ۱۹۴۵ می‌شود، نشان‌دهندة رسمیت مجموعه تلاش‌های مستقلی است که بیش از چند دهه قبل به‌صورت پراکنده انجام شدند .(5) مقتضیات ملت‌سازی پس از دوران استقلال و نیز ضرورت حفظ خاطراتِ در معرض خطر نابودی از جانب تغییرات اجتماعی، اقتصادی و زبانی موجود، موجب پدیدآمدن ایدة مجموعة فرهنگ‌ عامة تحت حمایت دولت شدند.


چنین تحققی امری تازه نبود؛ شصت سال پیش، کانن جان اُرورک (Canon John O’Rourke) تصمیم گرفت که «حقایق برجستة» مربوط به قحطی ایرلند باید تدوین و بدون معطلی منتشر شوند، زیرا «آن مدارک و شواهد بسیار ارزشمند، یعنی شهادت‌های معاصر، در سکوت اما به‌سرعت، از حافظة نسلی که شاهد آن مصیبت بودند به‌تدریج پاک می‌شوند» .(6) اگر چه شماری از آثار داستانی مبتنی بر دورة قحطی از دهة ۱۸۶۰ به بعد منتشر شدند، تا زمان انتشار کتاب اُرورک هیچ تلاشی برای شرح جزئیات این فاجعه صورت نگرفته بود .(7) اثر وی نه فقط نمونه‌ای از پژوهش‌های دشوار در زمنیة ثبت و ضبط مستند از دهة ۱۸۴۰ بود، بلکه تحت‌تأثیر خاطرات شخصی وی (به صورت اجمالی) و سایر شهادت‌های شخصی دربارة قحطی قرار داشت. در واقع، به نظر می‌رسد که در مقایسه با برادر لوقا کالن (Brother Luke Cullen) که چهل‌سال پیش از این به خاطرات شورش ویکلو (Wicklow)  (8)در سال ۱۷۹۸ توجه نشان داد، اُرورک اولین فردی است که به خاطرات زندة مربوط به مصیبت‌ها، تاحد زیادی به صورت غیرجدلی توجه جدی نشان داده است.


مورخان و تاریخ شفاهی
با این وجود، طی بیش از یک قرن پس از انتشار اثر اُرورک، مورخان ایرلندی اثبات کردند که نگران اجرای تاریخ شفاهی به‌عنوان منبعی تاریخی هستند، چنان‌که بیْنر (Beiner)، طی دوران خدمت خود در بایگانی فرهنگ عامة ایرلندی در دانشگاه کالج دوبلین و پژوهش دربارة شورش سال ۱۷۹۸ کُنات (Connaught)، با مورخان دیگری برنخورد که به‌طور مشابه به این امر پرداخته باشند .(9) در بسیاری از آثار علمی اخیر در زمینة قحطی، اشارة چندانی به خاطرات همگانی نشده است که (در واقع همچون اثر اُرورک) به‌طور گسترده‌ای بر منابع مستند «پایدار، ساخت‌دار، معتبر و دائمی» از خود دوران قحطی تکیه داشته باشند .(10) در سال ۱۹۹۷، مری دیلی (Mary Daly) در تحلیل‌های خود درباره پژوهش‌های تاریخی دوران قحطی، به ظرفیت سنت شفاهی برای بهبود درک ما از رویدادهای دهة ۱۸۴۰ ـ که بازتاب اعتراض پورتلی در اشاره به گرایش «حافظه و ذهنیت» به تحریف «حقایق» بود(11)  ـ شک کرد و البته تردید وی نیز بی‌مناسبت نبود. با این حال، آثار اخیر اُگرادا (Ó Gráda)، اُچیوسین (Ó Cíosáin)، پورتیر (Poirtéir) و بیْنر با دیدی دقیق‌تر به نقش سنت شفاهی در پژوهش‌های تاریخی می‌نگرند و در فصل حاضر، ترکیبی از آثار آن‌ها تا حد زیادی آکنده از تأمل بر‌ بینش‌های ارائه‌شدة سنت خانواده است .(12)
در حالی که مدارک معاصر ـ مکاتبات خصوصی و عمومی، روزنامه‌های محلی و سوابق قانون حمایت از مستمندان ـ به ما این اجازه را می‌دهد تا شاهد رویدادهای قحطی باشیم، تأخیر زمانی بین این رویدادها و روایت‌ها به شواهد و مدارک موجود در سنت شفاهی لطمه زدند. همان گونه که اُگرادا بیان می‌کند، آوازها ممکن است در این قانونِ تضعیف‌شدن طی گذشت زمان، مستثنا باشند و نحوة بیان آن‌ها تا حد زیادی از نسلی به نسل دیگر تغییر نیافته و درون‌مایة پرطنین آن‌ها با گذشت زمان هم اکنون از بین رفته باشد ـ اما «همانند اسناد مکتوب معاصر، بدون فیلتر‌های پس از آن کهنه ‌شدند.»(13)


اما خاطرات روایت‌شده بیشتر مشکل‌ساز هستند. اگرچه خاطراتی که اُرورک در سال ۱۸۷۴ و رُزا در سال ۱۸۹۸ آن‌ها را همراه با منابع تصادفی پدیدارشده در مطبوعات اواخر قرن نوزدهم بازگو کرده‌اند، قطعاً گزارش‌هایی دست‌اول از رویدادهای دهة ۱۸۴۰ بودند، ثبت آن‌ها چهل‌سال پس از قحطی احتمالاً از جزئیات و دقت آن‌ها کاسته است. در انتشار همگانی در دهة ۱۹۲۰ و گردآوری آن‌ها از سال ۱۹۳۵ به بعد توسط شورای فرهنگ عامة ایرلند و نیز جداسازی‌شان در قالب چند دهه و تا چهار نسل، تأخیر زمانی دربارة داستان‌ها (مانند داستان مری اسکِهِن) جدی‌تر است. بسیاری از پاسخ‌دهندگان به پرسشنامة قحطی در سال ۱۹۴۵، یک‌ربع قرن پس از قحطی به دنیا آمدند و این فاصله بر زمان تأثیر می‌گذارد و بارها در روایت‌ها منعکس شده است: «کهنسالان این‌جا می‌گویند که از پدران خود شنیده‌اند...»، «سال‌ها پیش از بسیاری از پیران شنیده‌ام که می‌گویند...»، «در روزگار جوانی عادت داشتم به مباحث پیران گوش بدهم که می‌گفتند...» .(14)


فاصلة بین رویداد و روایت به ناچار منجر به محوشدن خاطرات می‌شود، پدیده‌ای که در تجربیات ایرلندی‌ها منحصربه‌فرد نیست ـ در اتیوپی، خاطرات مربوط به اشعار شکل‌گرفته در طول قحطی در اواسط دهة ۱۹۸۰، فقط یک دهه پس از این رویداد محو شدند .(15) اما چنین «نفوذپذیری حافظه» ممکن است بیشتر به سبب بی‌تمایلی افراد برای یادآوری خاطرات باشد تا ناتوانی آن‌ها در به یادآوردن. آیا خانوادة مری اسکِهِن ـ کشاورزان مالک چهل هکتار زمین خوب در اوایل دهة ۱۸۵۰ ـ  دوران تحکیم و تثبیت پس از قحطی را به‌خوبی پشت سر گذرانده بودند  و آیا این توضیح می‌دهد که چرا سایر روایت‌های مربوط به قحطی در فرهنگ خانواده ظاهر نشدند؟(16)  در آن سوی کوهستان کومرا (Commeragh)، عمه‌ها و عموهای مادری پدرم از هرگونه پرسشی دربارة رویدادهای دهة ۱۸۴۰ که والدین‌شان در سرتاسر آن زیسته بودند، طفره می‌رفتند ـ هرچند هنوز مشخص نیست که آیا این طفره‌رفتن به سبب حفاظت از خودشان در برابر تجربیات شخصی بوده یا بی‌میلی درک‌کردنی آن‌ها برای به‌یادآوردن خاطرات ناراحت‌کننده در حضور جوانان .(17) روایت‌های مجموعه فرهنگ عامة ایرلند در خصوص موضوعات مربوط به قحطی، دوراندیشی مشابهی را نشان می‌دهد، «منابع خبری که معمولاً از اجداد نزدیک هسنتند، از افراد گرسنه فاصله می‌گیرند.»(18) 


تجربة «یکی از ما نیست» قحطی اشکال گوناگونی به خود گرفته است. اول آنکه، همان‌گونه که پورتیر و اُچیوسین نشان داده‌اند، آثار ناخوشایند قحطی تقریباً همیشه در مناطق دیگری تجربه شده‌اند و این موضوع به‌رغم شواهد سرشماری از کاهش شدید جمعیت در نواحی سکونت راویان است. به‌رغم توجه چشمگیر به روایات نوانخانه‌ها و آشپزخانه‌های تهیة سوپ برای مستمندان، اشاره‌ای به اعضای خانوادة مطلعان نشده است که به این منابع امداد یا در واقع، به سرقت مواد غذایی برای فرار از گرسنگی توسل جسته باشند .(19)


نوع دیگری از فاصله نیز شواهد شفاهی را تحت‌تأثیر قرار داده است، یعنی فاصلة اجتماعی بین راوی و کسانی که موضوعات روایت را شکل می‌دادند. سنت شفاهی که علی‌الظاهر «از طبقات پایین» نشأت گرفته است، از بعضی جهات به اندازة شهادت نخبگان معاصر دربارة پزشکان قانونی، روحانیون، زمین‌داران، نیکوکاران و مقامات دولتی، دیدگاه «طبقات بالاتر» است. این موضوع دربارة روایات دست اول اواخر قرن نوزدهم صحیح است: هنگامی‌که  اُدانووان رُزا خاطرات خود را نوشت، در محافل ملی‌گرای پیشرفته مجلة ایرلند ـ امریکا، فردی برجسته بود. اُرورک از اعضای گروه آموزشی کاتولیک در دانشگاه مینوث (Maynooth) ایرلند بود، در حالی‌که بسیاری از افرادی که شهادت‌شان ثبت شده بود، کشیش یا پزشک بودند .(20) همان دیدگاه «طبقات بالا»، دیدگاه «عمومی» و دیدگاه «بر اساس تأکید بر نقش رویداد پیشین»، به روش‌های مختلف برای خانواده‌های محلی و سنت‌های شفاهی گردآوری‌شده از قرن نوزدهم به‌کار رفت. اُچیوسین برآورد کرده است که منابع خبری شورای فرهنگ عامة ایرلند به طور گسترده‌ای از صفوف کشاورزان خرده‌پا بودند ـ کسانی که اجدادشان از قحطی جان سالم به در برده بودند ـ که روایت‌هایشان منعکس‌کنندة نظام ارزشی طبقة اجتماعی‌ آن‌ها بوده‌اند .(21) همان‌گونه که پورتلی بیان کرده است، آن «یادآوری و بازگویی که در واقع تحت‌تأثیر چارچوب‌های اجتماعی حافظه بودند»، نیز در داستان مری اسکِهِن آشکار است و چون از خانوادة کشاورزان معتمد بوده، نقل شده است .(22) بازگویی داستان وی توسط منابع خبری، در حالی‌که بی‌شک ستودن نیکوکاری و خیرات اوست (عیناً بازسازی‌شده در دو نسل بعد از زنان قوی و دست‌ودلباز)، همچنین به‌صورتی پایدار و محکم بر او و موقعیتشان در صفوف طبقة کشاورزان «محترم» ـ اهداکنندگان خیرات و با سهام دیرینه در منطقه ـ صحه می‌گذارد. قطعاً تصادفی نیست که این داستان در روزهایی طلایی شکل گرفته است که هوپن (Hoppen) آن را «agricola victor» نامیده است ـ یعنی زمانی که کشاورزان در حد فاصل تغییر از مستأجران به مالکان، به‌عنوان ستون جامعة ایرلندی دیده شدند .(23)


از سوی دیگر، گمراه‌کننده خواهد بود که بر این انواع مختلف فاصله بین راوی از یک طرف و موضوع و رویداد از طرف دیگر بیش از این تأکید کرد. اُرورک نه فقط خاطرات کشیشان و پزشکان را ثبت و ضبط کرد، بلکه خاطرات افرادی دون‌پایه، مانند پیرمردی را ثبت کرد که در اواسط دهة ۱۸۵۰، ناپدیدشدن واقعی روستای بریج‌تاون (Bridgetown) در خارج شهر اسکیبرین (Skibbereen) را در دوران قحطی شرح داده بود. علاوه بر این، پزشکان و کشیشانی که با آن‌ها صحبت شده بود، صرفاً ناظران بی‌طرف قحطی نبودند: فعالیت‌های آن‌ها بعدها در دهة ۱۸۴۰، آن‌ها را در معرض خطر بلادرنگ ابتلا به تب قحطی قرار می‌داد، در حالی که برخی از آن‌ها مستقیماً درد شدید گرسنگی را تجربه کرده بودند .(24) و دربارة رُزا، خانوادة وی اثرات خشکسالی دهة ۱۸۴۰ و گرسنگی متعاقب آن را تجربه کردند ـ هر چند به نقطة گرسنگی شدید نرسیدند ـ و آن خاطرات پس از پنجاه سال در ذهن او بسیار روشن و شفاف بودند. در واقع، دربارة تجربة شخصی خود از این فاجعه اغراق نکرده است:


«چند سال پیش، در تروی، نیویورک، در هتل تام کرلی (Tom Curley) ـ اهل بالیناسلوی (Ballinasloe) ایرلند ـ مهمان بودم و دربارة «دوران بد» در ایرلند صحبت می‌کردیم. او از خاطرات خود در گالوی (Galway) گفت و از من پرسید آیا تاکنون گرسنگی را تجربه کردم. من به او گفتم تجربه نکردم اما وضعیتی بدتر از گرسنگی را پشت سر گذراندم ... تباهی و خواری‌ای که در آن خواستن و گرسنگی، سرشت انسانی را خواهد کاست.»(25)


اگر چه گناه رُزا بیش از این نبود که کلوچه‌ای کوچک و ارزان را بدون تقسیم‌کردن آن بین خود و خواهر و برادرانش خورده بود، رابطه‌ای مرکزی با شهادت شفاهی و سنت داشت ـ یعنی وجود سه روایت موازی مختلف و گاهی رقابتی که اُچیوسین آن‌ها را با عنوان «کلی»، «همگانی» و «محلی»(26)  شناسایی کرده است. او روایت «کلی» را عمدتاً در حوزة ملی تعریف کرده است (که می‌توان آن را «روایت بزرگ» نامید) و غالباً مشتق‌شده یا تحت‌تأثیر منابع کتبی است. روایت «محلی» که در انتهای مقیاس است، به خاطرات ناقص از وقایع، اماکن و افراد مربوط می‌شود. سطح سوم، روایت «همگانی»، عمدتاً بر «گنجینة تصنعی» موتیف‌ها (27) و روایت‌ها متمرکز است که در پی نشان‌دادن یا الحاق معنا به مطالب توصیف‌نشدنی است. حکایت رُزا منعکس‌کنندة هر سه سطح است: تمرکز آن محلی و شخصی است؛ مضمون رهاکردن خویشاوندان نزدیک (حتی در موضوع کوچکی مانند قصور در تقسیم‌کردن کلوچه) موتیفی است دربارة اینکه چگونه فاجعه‌ها روابط طبیعی انسان‌ها را خراب می‌کنند و فصلی را که در آن حکایت «چگونه انگلستان به ایرلند گرسنگی داد» بیان کرده، متعلق به روایتی بزرگ از انگلیس‌ستیزی ملی‌گرایی ایرلند است.


 ۱ . مری مورفی (Mary Murphy)، موسوم به هیکی (Hickey)، براساس گفته‌های مادربزرگش، مری اسکِهِن از کیلبرک (Kilbrack)، دهکدة رتگورمک (Rathgormac)، شهر واترفورد. این داستان در بسیاری از مواقع، بین دهة ۱۹۵۰ تا ۲۰۰۰ تعریف شده است.
 ۲ . برای بحث جامع و مشفقانه دربارة این مضمون محلی، به کتاب دهة سیاه ۱۹۴۷ و فراتر از آن: قحطی بزرگ ایرلند در تاریخ و اقتصاد و خاطره، نوشتة کورمک اُگرادا (Cormac Ó Gráda)، پرینستون: انتشارات دانشگاه پرینستون، ۱۹۹۹، صص ۲۱۳ تا ۲۱۵ نگاه کنید.
 ۳ . الساندرو پورتلی (Alessandro Portelli)، «یک رابطه دیالوگ‌محور: رویکردی به تاریخ شفاهی»، http://www.swaraj.org/shikshantar/expressions_portelli.pdf ، ۲۶ آگوست، ۲۰۱۰. این مقاله در شماره 77 و 78 هفته نامه تاریخ شفاهی به فارسی ترجمه و منتشر شده است. (مترجم)
 ۴ . دایرمویند اُدانووان رُزا (Diarmuid O'Donovan Rossa)، خاطرات رُزا، ۱۸۳۸-۱۸۹۸، (چاپ اول نیویورک، ۱۸۹۸، شانون، انتشارات دانشگاه ایرلند، ۱۹۷۲)؛ دنیای ایرلندی و رهانندة صنعتی امریکا (نیویورک)، ۱۶ آوریل و ۲۸ می، ۱۸۹۸، ملت، ۲۶ سپتامبر ۱۸۷۲.
 ۵ . شورای فرهنگ عامة ایرلندی در سال ۱۹۳۵ تأسیس شد و در سال ۱۹۷۲، گروه فرهنگ عامة ایرلندی دانشگاه کالج دوبلین (UCD) جایگزین آن شد که در حال حاضر بایگانی‌ها در ان قرار دارند، http://www.ucd.ie/folklore/en.
 ۶ . کانن جان اُرورک، قحطی بزرگ ایرلند (وریتاس: دوبلین، ۱۹۸۹) (در اصل دوبلین: جیمز دافی، ۱۸۷۵)، ص ۱۵.
 ۷ . ویلیام کارلتون (William Carlton)، پیام‌آور سیاهپوست: داستانی از قحطی ایرلند (بلفاست و لندن: سیمز و مک‌اینتایر، ۱۸۴۷)؛ کشاورزی از ایناسکرین (Inniscreen): داستانی منظوم دربارة قحطی ایرلند، (لندن،... ۱۸۶۳)؛ الیزابت اچ. والش (Elizabeth H. Walshe)، تپه‌های طلایی: توفان قحطی ایرلند (لندن: جامعة ناحیة مذهبی، ۱۸۶۵)؛ ازیادرفته، اما نه متروکه: داستان دربارة «دوران سختی» در ایرلند، (دوبلین: بدون ناشر، ۱۸۷۱).
 ۸ . مایلز رونان (Myles Ronan)، سال ۱۷۹۸ در ویکلو: داستانی نوشتة کشیش لوقا کالن ODC (۱۷۹۳-۱۸۵۹)، (وکسفورد، دفتر روزنامه مردم، ۱۹۳۸).
 ۹ . بیْنر، به یادبود سال فرانسوی‌ها، صفحة یازده.
 ۱۰ . پاتریک هیکی (Patrick Hickey)، «قحطی، مرگ و میر و مهاجرت: مشخصات شش کلیسا در اتحادیه قانون حمایت از مستمندان اسکیبرین»، ۱۸۴۶-۷، در کتاب، کُرک: تاریخ و جامعه، نوشتة پاتریک اُفلنگن (Patrick O’Flanagan) و کورنلیوس باتیمر (Cornelius Buttimer)، (دوبلین، ۱۹۹۳)، صص ۸۷۳-۹۱۸.؛ کریستین کینِلی (Christine Kinealy)، «پاسخ قانون حمایت از مستمندان به قحطی بزرگ» در کتاب گالوی: تاریخ و جامعه، نوشتة جرارد مورن (Gerard Moran)، ریموند گیلیسپی (Raymond Gillespie) و ویلیام نولان (William Nolan)، (دوبلین، ۱۹۹۶)، صص ۳۷۵-۳۹۳؛ پل تامپسون (Paul Thompson)، «باور کنید یا باور نکنید: تجدیدنظر در تفسیر حافظة تاریخی،
http://epa-web.soe.ucy.ac.cy/courses/EPA731/Believe، ص ۲، ۶ نوامبر ۲۰۰۹.
 ۱۱ . مری ای. دیلی (Mary E. Daly)، «مورخان و قحطی: گونه‌‌های محاصره‌شدن؟»، در مجلة «مطالعات تاریخی ایرلند»، جلد ۳۰، شمارة ۱۲۰ (نوامبر ۱۹۹۷)، ص ۵۹۱-۶۰۱. پورتلی، «رابطة مکالمه‌ای»، ص ۴.
 ۱۲ . اُگرادا، دهة سیاه ۱۹۴۷ و فراتر از آن؛ نیل اُچیوسین، «نزدیک‌شدن به بایگانی فرهنگ عامه: شورای فرهنگ عامة ایرلند و خاطرة قحطی بزرگ، فرهنگ عامه. FindArticles.com  http://findarticles.com/p/articles/mi_2115/ai_n8693730/، ۵
نوامبر ۲۰۰۹. کتال پویرتیر، پژواک قحطی، (دوبلین، نشر گیل و مک‌میلان، ۱۹۹۵).
 ۱۳ . اُگرادا، دهة سیاه ۱۹۴۷، ص۲۱۷.
 ۱۴ . اُگرادا، دهة سیاه ۱۹۴۷ و فراتر از آن، ص 199، شورای فرهنگ عامة ایرلند، ۱۰۷۲: ۱۸۵-۲۳۰، ویلیام اُدود (William O’Dowd)، متولد 1863، شهرستان لایتریم؛ پویرتیر، پژواک قحطی، صص 49 و 217، به نقل از شان رولی (Sean Rowley) و راسپورت (Rossport)، شرکت مایو و ند باکلی، منطقة ناکنگری، شرکت کُرک.
 ۱۵ . کورمک اُگرادا، قحطی: تاریخچه‌ای مختصر (پرینستون: انتشارات دانشگاه پرینستون، 2009)، ص 39.
 ۱۶ . ارزش‌گذاری گریفیث، شهرستان واترفورد، دهکدة مُتل، بخش کیلبرک و گرایگ‌والا.
۱۷  . در گفت‌وگوی سال ۱۹۷۵ با توماس مورفی (Thomas Murphy) (متولد ۱۸۶۹). مادر بزرگ وی، مری کونای (Mary Cooney) در سال ۱۸۲۶ متولد شد، پس باید خاطرات کاملاً روشنی از دوران قحطی داشته باشد. پسران و دختران او بین سال‌های ۱۸۵۸ تا ۱۸۷۷ به دنیا آمدند. سرشماری ایرلند در سال ۱۹۰۱، شهرستان واترفورد، بخش تورین شرقی، منطقة ناکانبراندون،؛ تامپسون، «باور کنید یا باور نکنید»، صص ۴ و ۷.
۱۸ . کرمل کوئینلن (Carmel Quinlan)، «مجازاتی از سوی خدا: قحطی در صدمین پرسشنامه فرهنگ عامه»، مجلة نقدوبررسی آیریش، شمارة ۱۹، ۱۹۹۶، صص ۶۸-۸۰، اُگرادا، دهة سیاه ۱۹۴۷ و فراتر از آن، صص ۲۱۲و ۲۱۳.
۱۹ . اُگرادا، دهة سیاه ۱۹۴۷ و فراتر از آن، صص ۲۰۶-۲۰۸؛ اُچیوسین، «نزدیک‌شدن به بایگانی فرهنگ‌عامه».
 ۲۰ .ریچارد وینست کامرفورد (R. V. Comerford)، «کانن جان اُرورک، مورخ قحطی بزرگ» در کتاب، فراتر از دیوارهای کتابخانه: سخنرانی‌های سالانة جان پُل دوم (John Pauyl II)، نوشتة تی. کبدبو (T. Kabedebo) ، (مینوث: کالج سنت‌پاتریک، ۱۹۹۵) ، صص ۸-۲۲.
 ۲۱ . اُچیوسین، «نزدیک‌شدن به بایگانی فرهنگ عامه»؛ اُگرادا، دهة سیاه ۱۹۴۷ و فراتر از آن، ص ۲۱۲.
 ۲۲ . پورتلی، «رابطة مکالمه‌ای»، ص ۵.
 ۲۳ . کی. تی. هوپن (K. T. Hoppen)، ایرلند از سال ۱۸۰۰: نزاع و سازگاری (لندن: لانگمن، ۱۹۹۸، ص ۸۹، موقعیت خانواده به عنوان کشاورزان راضی به اوایل دهة ۱۸۵۰ برمی‌گردد، زمانی‌که اجداد مادری و پدری، هر دو، مزارع ۴۰ تا ۵۰ هکتاری را (با ارزش ۳۶ تا ۴۳ پوند) به عنوان مستأجران والتر منسفیلد (Walter Mansfield) و مارکوئیز (Marquis) از واترفورد اداره می‌کردند. ارزش‌گذاری گریفیث، شهرستان واترفورد، دهکدة مُتل، بخش کیلبرک و گرایگ‌والا.
 ۲۴ . اُرورک، قحطی بزرگ ایرلند، صص ۱۵۷، ۲۱۱؛ دُنال کِر (Donal Kerr)، ملتی از گدایان؟ کشیش، مردم و سیاست در قحطی ایرلند ۱۸۴۶-۱۸۵۲ (آکسفورد: انتشارات کلارندون، ۱۹۹۴)، صص ۴۳، ۱۷۱.
 ۲۵ . اُدانووان رُزا، خاطرات، ص ۱۲۲.
 ۲۶ . اُچیوسین، «نزدیک‌شدن به بایگانی قحطی».
۲۷ . در هنر و ادبیات موتیف (motif) عنصری است که به‌صورت نامحسوس در اثر تکرار می‌شود تا مضمون اصلی را قابل تجسم‌تر و قوی‌تر سازد. (مترجم)

ادامه دارد..

ترجمه: زهرا حسینیان

منبع:
بخش تاریخِ گروه آموزشی هنر، دانشکده مریم عذرا واقع در شهر لیمریک، ایرلند  (www.mic.ul.ie)
http://dspace.mic.ul.ie/handle/10395/1205



 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.