هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 139    |    29 آبان 1392

   


 



تاریخ زنده: آمادگی کامل مائود فیتچ اهل یوتاه در جنگ جهانی اول

صفحه نخست شماره 139

6 آوریل 1917، ایالات متحده به متفقین پیوست تا آلمان و نیروهای محور درگیر در جنگی که آن زمان جنگ بزرگ نامیده می‏شد (18 – 1914)، را شکست دهد.‏ بیش از 200 تلفنچی زن مسلط به دو زبان که در آن زمان، «دختران سلام» نامیده می‏شدند، برای خدمت در خارج از کشور استخدام شدند.‏

اولین گروه متشکل از 400 پرستار بود که برای کار در بیمارستان‏های پایگاه‏های نظامی به فرانسه اعزام شدند.‏ در روزهای آخر جنگ، مائود فیتچ، که زنی 35 ساله و فعال در جامعه و اهل یورکا Eureka بود، به منهتن Manhattan رفت تا به یگان موتوری بهداری زنان بپیوندد، او که به عنوان راننده‏ی ‏آمبولانس پذیرفته شد، ماشینی شخصی خریداری نموده و به فرانسه رفت تا به کشورش خدمت کند.‏

فیتچ در نامه‏ای به والدینش که در سال 1990، توسط مورخ میریام ب.‏ مورفی Miriam B. Murphy در مقاله‏ای در فصل نامه‏ی ‏تاریخی یوتاه منتشر شد، نوشت: «فکر می‏کنم که سرانجام باید به اعماق بزرگ ترین جنگ تاریخ جهان سفر کنم.‏ فقط اگر ابزار لازم را داشته باشم: زنان یوتاه در جنگ جهانی اول.‏»

مائود، متولد سال 1882 و زنی با اراده و مستقل بود.‏ او قهرمان ورزش و راننده‏ای زبردست بود.‏ پدرش، والتر فیتچ ارشد، مردی ثروتمند و مالک یک معدن و بنیانگذار اتحادیه‏ی ‏عالی معدن کاران و جامعه‏ی ‏فیتچ ویل بود که در آن حوالی سکونت داشتند.‏ او که مشوق تصمیم دخترش بود، آمبولانسی برای موئاد خرید تا آن را با خود به جبهه ببرد.‏ وی شش ماه هزینه‏ی ‏روغن و بنزین را پرداخت کرد و احتمالاً هزینه‏ی ‏30 دلاری نگهداری ماهیانه‏ی ‏ماشین را نیز تقبل نمود.‏

گر چه مائود امیدوار بود که راننده‏ی ‏صلیب سرخ شود اما سرانجام به واحد هکت لوتر Hackett Lowther پیوست که گروهی از زنان بریتانیایی و آمریکایی بودند که در ارتش سوم فرانسه خدمت می‏کردند.‏ یکی از کارهای آنها، انتقال زخمی‏ها از خط مقدم جبهه به واحدهای پزشکی برای تخلیه‏ی ‏بیمارستان‏ها بود.‏
مائود عموماً در شیفت‏های طولانی کار کرده و گاهی 30 ساعت به طور مداوم سر کار بود.‏ او به چرت زدن پشت آمبولانس معروف بود و خودش در این زمینه نوشته است: «اطراف کوه‏ها قدم می‏زنم و صدای تفنگ‏های خط مقدم جبهه همانند طبل در گوش‏هایم می‏کوبند.»

در 5 اکتبر 1918، سالت لیک تریبون  The Salt Lake Tribuneنوشت: «به گزارش لندن میلThe London Mail ، زنان راننده‏ی ‏آمبولانس، کار مردان را انجام داده‏اند.‏ آنها بی‏دریغ، وظایف خطیر خود را به انجام رسانده‏اند.‏»

انتقال زخمی‏ها از منطقه‏ی ‏جنگی، کار آسانی نبود.‏

7 اکتبر 1918، مائود در نسخه‏ای از تریبون نوشت: «خلبانی در نیم مایلی فرودگاه سقوط کرد، می‏باید از مسیری بسیار بد از مرز عبور کرده و او را باز می‏گرداندم.‏ یک بار هم آمبولانس در چاله‏ای گیر کرد زیرا تعداد پزشکانی که با زخمی سوار شده بودند، زیاد بود.‏ با دعا و نذر و نیاز در یک ثانیه از چاله در آمدم و پس از آن با شتاب به سمت بیمارستانی رفتم که چهار کیلومتر (2.4 مایل) با آن فاصله داشتم و جاده هم بسیار خراب بود! اگر زخمی زیاد تکان می‏خورد، امکان داشت بمیرد.‏ اگر به موقع به بیمارستان نمی‏رسیدم، باز هم می‏مرد.‏ در تمام عمر، این چهار کیلومتر را فراموش نمی‏کنم.‏ اما موفق شدم او را زنده به بیمارستان برسانم.‏»

به گفته‏ی ‏مورفی، مائود در خطوط خطرناک مقدم جبهه فعالیت می‏کرد.‏

طی یک عملیات نجات شبانه، مائود، پنج سرباز زخمی را از منطقه‏ای شدیدا نظامی عبور داد و مجبور شد به سربازان نیروهای متفق سیگار رشوه دهد تا نظامیان، کامیون‏ها و اتومبیل‏ها را متوقف کنند که او بتواند سریعاً به بیمارستان برسد.‏

او در گلوله باران نیز به افراد کمک کرده و به نوشته‏ی ‏خودش: «بسیار وحشتناک بود.‏» او، پس از رانندگی بی عیب و نقص زیر رگبار شدید تسلیحات نظامی سنگین برای نجات جان زخمی‏ها، مدال طلا دریافت کرد.‏

مائود، به همان اندازه که از تجربه‏ی ‏زندگی نمی‏ترسید، از گلوله باران نیز هراسی نداشت.‏ او سوارکاری بی نظیر بود، اسب نظامی را در مسیر جنگل رانده، در رودخانه‏ها شنا کرده، با سربازان رقصیده، آمبولانس خود را به خوبی تعمیر کرده، برای کولونلی فرانسوی رانندگی کرده، با هم رزمانش شوخی کرده و یک اسلحه‏ی ‏74 میلیمتری را شلیک کرد.‏

پس از پایان جنگ، مائود به یورکا برگشته و با سرپرست یک معدن به نام پاول هیلزدیلPaul Hilsdale  ازدواج کرد و صاحب پسری شد که او نیز پاول نام داشت. او که بیش از نود سال عمر کرد، هرگز روحیه‏ی ‏سرکش خود را در جاده‏های چسترفیلدز Chesterfields از دست نداد.‏ چه کسی می‏داند که چند جاده‏ی ‏دیگر را می‏توانست طی کند؟

الین‏هالت استون Eileen Hallet Stone، مورخ شفاهی، از طریق آدرس ehswriter@aol.com می‏توانید با او تماس بگیرید.‏ او مشغول نوشتن کتابی جدید به نام «تاریخ پنهان یوتاه» است که شامل مجموعه‏ای از روایت‏های ستون «تاریخ زنده» او در روزنامه است.

‏الین‏هالت ستون
تریبون سالت لیک
ترجمه: ناتالی حق‏وردیان

منبع: sltrib


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.