هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 10    |    29 دي 1389

   


 

بر خاک بخواب نازنین، تختی نیست!...


کوچه نقاش ها


تاریخ شفاهی شهید شاه آبادی - 2 (نگاه باز شهيد شاه آبادي به مسائل)


خاطره ای از سفر شمس آل احمد به کوبا


«شمس به روايت شمس» منتشر شد


خاطراتی از دکتر شریعتی از زبان يك كشاورز مزينانی


خاطرات احمد منصوری


تاريخ شفاهي جنگ عراق عليه ايران-۶ (معركه مصاحبه)


شماره ۷۸-۷۷ مجله بخارا


تاریخ اجتماعی و تاریخ شفاهی


تاریخ شفاهی تئاتر معاصر ایران کتاب می‌شود


با خدا مشورت کردم (تاریخ شفاهی مدارس اسلامی ایران به راویت محمد دادگسترنیا)


تدوين تجربيات خبرگان قنات، سندی معتبر درمطالعات شفاهی


پژوهشي خواندني روي پرچم‌ و نماد كشورهاي جهان


کاربرد جغرافیا در تاریخ


راوي "پاييز 59":هنوز كتاب خاطراتم را نخوانده‌ام!


تاریخ شفاهی مسجد جلیلی


خواهم گفت چرا


سطوح و اصول «روش‌شناسي» ناظر به «تحليل تاريخ»


روايت حسين منصف از شب هاي موصل


درآمدی بر تاریخ نگاری انقلاب اسلامی


زندگي‌نامه فرمانده تبليغات دفاع مقدس


سیر خاطره نگاری زنان در دوره قاجار


چاپ سيزدهم «تاريخ تمدن اسلام» زيدان


 



بر خاک بخواب نازنین، تختی نیست!...

صفحه نخست شماره 10

در سوگ یک مادر

در آخرین دقایق بستن این شماره از هفته نامه؛ پیامکی از آقای بهبودی (رئیس دفتر ادبیات انقلاب اسلامی) دریافت کردم: " با سلام مادر گرامی آقای کریمی به رحمت خدا رفت" همین.

محمد کریمی نفس داغ سرویس زبان انگلیسی سایت تاریخ شفاهی و هفته نامه است. نفسی که اکنون در فراق مادر سرد است. نفس او بسته به نفس مادرش بود. مادری که با نثار بی دریغ مهرخود، هیچ گاه نگذاشت فرزندان، غم فقدان پدر را احساس کنند. تمام مادران بی نظیرند؛ اما برخی بی نظیرترند! مانند این مادر!

دو – سه روز پیش، ایمیلی گرفتم که وصف حال مادران بود؛ تصویری که نشان از عشق بی انتهای مادری به فرزندش بود؛ از لحظه ای که او را در جانش می پروراند تا لحظه ای که با دنیا وداع می گوید. در این تصویر مزار مادر را می دیدی؛ که بر بستر خاک هنوز قلبش برای فرزندش می تپد. رنج ها برای او پایان یافته است اما عشق او همواره زنده است. یعنی عشق مادر به فرزند را مرگی نیست. می خواهم بگویم مادر بخواب! و به تبع آن تصویر بگویم "بر خاک بخواب نازنین، تختی نیست!..." شاید که تن رنجورت آرام بگیرد...بخواب مادر!

مرگ هر مادر مرگ یک ایثار است...

همکاران سایت تاریخ شفاهی خود را شریک غم فرزندان این مادر می دانند. خداوند متعال روحش را قرین رحمت و آمرزش کند.



 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

29 دي 1389
امير كشاورز
خداوند همه سفر كردگان ديار باقي را بيامرزد و رحمت خود را شامل حال همه ما بگرداند. بنده نيز به سهم خود به اين دوست عزيز تسليت گفته و خود را در غم فقدان اين مادر دوست داشتني شريك ميدانم. خدايا همه بندگان خود را ببخش و بيامرز. آمين يا رب العالمين

29 دي 1389
علیان و سامانی
خداوند متعال روحش را قرین رحمت و آمرزش کند.




29 دي 1389
روزگاران ما
اندوه بزرگ درگذشت مادر فداکار برادر ارجمندمان محمد کریمی را نمی توان با غمی دیگر مقایسه کرد. بدیشان تسلیت باد و بدو رحمت الهی ارزانی.

29 دي 1389
محمد مهدی موسی خان
سه شنبه شب یکی از دوستان گروه زبان طی تماسی تلفنی خبر تاثر انگیز فوت والده محمد کریمی عزیز بزرگوارم را به من داد. برایم در تاریکی ذهن نقش این مادر که در نبود پدر توانسته بود فرزندانی صالح و سالم تحویل جامعه دهد، درخشید. خداوند سرای ابدیش را متلالی کند.

29 دي 1389
علی اکبر عزیزی
محمد جان
غم از دست دادن مادر غم بزرگی است به خصوص اگر بیش 35 سال نقش پدر را نیز ایفا کرده و جای خالی او را پر کرده باشد . روحش شاد و قرین رحمت الهی باد.

29 دي 1389
اصغر کاظمی
جناب آقای کریمی
غم فراق مادرتان غم کوچکی نیست ،امیدوارم غم آخرتان باشد.

29 دي 1389
دوستان تان در شب خاطره
ما را شریک غم خود بدانید. خداوند روحش را قرین رحمت، و عاقبت همه ما را ختم به خیر کند.

29 دي 1389
محمد فریدونی
امام علی علیه السلام فرمودند:
مردن از شما آغاز نشده و به شما نیز پایان نخواهد یافت. این دوست شما به سفر می رفت، اکنون پندارید که به یکی از سفرها رفته؛ اگر او بازنگردد شما به سوی او خواهید رفت.
جناب آقای محمد کریمی عزیز رحلت والده عزیزتون رو به شما تسلیت می گم. ان شاءالله روحش مهمان حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها در بهشت باشه. آمین یا رب العالمین

29 دي 1389
مرتضی سرهنگی
دست های مادرم را خودم حنا می گذاشتم. وقتی حنا را می شست و خورشیدی کف دستش طلوع می کرد
می خندید:
...هی پسر این دیگه چیه؟! آبروم جلو در و همسایه می ره!
می گفتم: کف یه دستت خورشیده و کف دست دیگه ات ماه!
پیشونیتم که زمینه، دیگه چی می خوای؟
می پرسید: پس تو چی؟!
جواب می دادم: منم یه آهوی کوچولو ام که دوست دارم سرم روی دامنت باشه!
یه وقت اون دامن قشنگ تو از زیر سرم نکشی ها...؟!

29 دي 1389
محمد فیضی
دوست گرامی جناب آقای محمد کریمی از شنیدن خبر رحلت مادر گرامی تان متاسف شدم. از خداوند متعال برای آن مرحومه مغفرت و برای شما و سایر بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل مسئلت می نمایم

2 بهمن 1389
سعيد
مادر تفسير تام و اكمل خلوص در دوستي و عشق و محبت است ، دوستي و رفاقت بي ريا و بدون منت
من هم به سهم خودم فقدان اين مادر فداكار را به آقاي كريمي عزيز تسليت عرض ميكنم و خود را در غم ايشان شريك ميدانم

2 بهمن 1389
محسن مومنی شریف
به نام خدا
همکار گرامی آقای کریمی
درگذشت مادر گرامیتان را تسلیت می گویم. برای ایشان رحمت خداوندی که وسیع است و بی پایان و برای شما و خانواده محترم صبر و شکیبایی مسألت دارم.

3 بهمن 1389
محمد کریمی
به همۀ عزیزان سلام می کنم.
از ابراز همدردی و لطفی که به من و خانواده ام داشته اید سپاسگذارم. انشالله خداوند سایۀ والدین را بر سرتان مدام بدارد و اگر رفته اند روحشان را غریق رحمت کند.
خواندن هر سطر از نوشته های زیبا و صمیمی شما عزیزان مایۀ آرام دل ما بود.
خداوند توفیقتان دهد.
باز هم ممنونم.

3 بهمن 1389
اصغر منتظرالقائم
با سلا م تسلیت مارا پذ یرا با شید التماس دعا

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.