هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 1    |    12 آبان 1389

   


 

آگهی جذب مترجم


گزارشی از دومين همايش تاريخ شفاهي


فراخوان مقاله همايش ايران و استعمار انگليس


تقوا، ضرورت تاريخ نگاري يك مورخ مسلمان است


معرفی کتاب تاریخ آموزی و تاریخ نگاری


باورناپذیری فضای جنگ برای نسل آینده


علینقی منزوی» کتاب شناس و نسخه شناس ایرانی دار فانی را وداع گفت


شب سمور و لب تنور


تصاوير و اسناد از رجال، تجار و ابنيه‌هاي تهران سخن مي‌گويند


نمایشی از قدرت معنوی (گلچین خاطرات مقام معظم رهبری از دوران دفاع مقدس)


روايت "توطئه‌هاي ضدانقلاب" در جشنواره خاطره‌نويسي كرمانشاه


اگر روزی تاریخ بمیرد!


معرفی کتاب جغرافيای تاريخی كوفه


فراخوان جشنواره خاطره‌نويسي "راز نهان"


تعطیلی تأسف‌بار مجموعه تاریخ شفاهی ادبیات ایران


معرفی کتاب همگام با آزادی


درآمدی بر مطالعة نشانه‌شناختی روایت


 



معرفی کتاب تاریخ آموزی و تاریخ نگاری

صفحه نخست شماره 1

ناشر: پژوهشکده تاریخ اسلام 
محل چاپ: تهران 
سال چاپ: 1389  
 
کتاب "تاریخ آموزی و تاریخ نگاری"،گفتگویی پیرامون تاریخ آموزی و تاریخ نگاری با پروفسور برنارد بایلین،نویسنده، مورخ و پروفسور آمریکایی است.

 این کتاب را دکتر مرتضی نورایی، ترجمه کرده و توسط پژوهشکده تاریخ اسلام  چاپ شده است. فهرست مطالب موجود در این کتاب شامل درآمد، متن، فهرست پرسش ها، رزومه پروفسور بایلین ونمایه می شود؛ همچنین تعداد 52 پرسش و پاسخ در متن کتاب موجود است. برای آشنایی بیشتر، درآمد کتاب در ادامه می آید:

درآمد

ترجمه حاضر برگردان کتاب “On the teaching and Writing of history, 1994, Hanover, 97 Pages” است. این کتاب مجموعه پنجاه و دو پرسش در باب آموزش و نگارش تاریخ از پرفسور برنارد بایلین (Bemard Bailyn) است. این مصاحبه، توسط دو استاد تاریخ عضو دپارتمان تاریخ دارت موث کالج (Dartmouth College) آمریکا، در سال 1991 صورت گرفته است. مصاحبه شونده دارای آثار متعددی در زمینه های مختلف تاریخ است که برخی از آنها به عنوان اثر برتر در آن کشور شناخته شده و جوایزی را نصیب نویسنده کرده است. یکی از مهمترین مسئولیت‌های علمی وی در سال 1981 بود که به ریاست انجمن تاریخ آمریکا American Historical Association (www.historians.org, AHA) انتخاب شد.

این مؤسسه در سال 1884 تأسیس و تاکنون همه ساله پیوسته نشست‌های مرتبی داشته است. هر سال یکی از برجسته‌ترین مورخان صاحب تألیف و نظر آمریکا به ریاست آن انتخاب می شود که سخنران افتتاحیه آن نیز می‌باشد. عنوان سخنرانی بایلین در سال 1981، «چالش فراروی تاریخنگاری مدرن» (The Challenge of Modem Historiography) بود،‌ که در آن به جنبه‌های مختلف تاریخنگاری مدرن و ساز و کارهای آن می‌پردازیم.

به نظر می‌رسد گفتگوی استادان تاریخ، پروفسور جر آر. دانیل (Jere. Daniell) و چالز تی. وود (Charles T. Wood)، با بایلین از اهمیت ویژه‌ای برخوردار باشد. چرا که در این مصاحبه از سویی پرسشهایی دقیق و در راستای فهم تاریخی گزینش شده‌اند، و از سوی دیگر مصاحبه‌شونده نتایج تجارب علمی طولانی خود را در زمینه تدریس و تألیف متون تاریخی در اختیار خوانندگان قرار می‌دهد. دیگر اینکه بهر حال «غولی» (آمریکا) که در همه جای عالم سرکشی و دخالت می‌کند، پا در گذشته‌ای نه چندان دور اما دارای استحکام نظری دارد. در واقع رمز و راز غول‌شناسی می‌تواند ریشه در تاریخ و ساز و کارهای آن برای پرورش جامعه‌ای پیشرو داشته باشد. در همه حال صرفنظر از پاره‌ای مثال‌ها که برای خوانندة ایرانی ضرورت نداشت، متن به شیوة حفظ ساختار و مفهوم اما در قالب نیمه آزاد ترجمه شده است تا برای خوانندگان مفید فایده‌ای باشد. شایان ذکر است که همة توضیحات در پانوشت‌ها از سوی مترجم تهیه و تنظیم شده است. برابر نهاد اسامی و یا اصطلاحات ارجاعی در پانوشت‌ها کم‌وبیش جزو مشهورات بوده و خوانندگان می‌توانند شرح آنها را از سایت www.ask.com جویا شوند. در اینجا لازم است جهت ارتباط بیشتر و بهتر خوانندگان با متن و با توجه به مطالب موجود در کتاب سه مسئله ذیل مورد توجه و ارزیابی قرار گیرد:

الف: مصاحبه فعال (تاریخ شفاهی)

سنت مصاحبه فعال (تاریخ شفاهی) بویژه در عرصه ثبت تجارب علمی دربردارندة فواید بسیار است. از جمله محققین وا ستادان صاحب نام و اثر افزون بر مستخرجات علمی، دارای تجاربی هستند که هرگز انتقال آنها نه در کلاس درس میسر بوده و نه بر روی صفحات آثار آنها. آنچه که در این کتاب حایز اهمیت است. در درجه نخست الگوی مصاحبه علمی در ساخت تاریخ شفاهی است که مورخی با تجارب دورة‌ممتد تدریس و تحقیق خود مورد کنکاش و واکاوی قرار داده است. اما این بار نه گذشته دیگران بلکه زوایای ذهنی او ـ علی‌رغم قلم به دست بودنش ـ ضرورت‌هایی را در گفتگو مطرح کرده، که حداقل می‌توان گفت مقام آن در سایر آثار و یا حتی در سخنرانی‌ها و تدریس وی نبوده است.

به هر روی در ایران، عدة زیادی از استادان در رشته‌ها و گرایش‌های مختلف وجود دارند که تجربه ارزشمند حیات علمی و یا حتی شخصی آنها خانه‌تکانی نشده است. حداقل باید گفت عدة زیادی از آنها، تنها تجربه سال‌های تدریس را داشته‌اند و خود را در آثار کمتر قلمی کرده‌اند، در حالیکه این گروه شاگردان بارزی را تحویل داده‌اند. هر دو گروه اعم از آنان که نوشته‌اند و یا آنان که نوشته‌ای بر جای نگذاشته‌اند، شایسته مرور مجدد در مصاحبة فعال هستند. از جمله جای این پرسش خالی است که:‌ در مسیر طولانی زندگی علمی خود در چه مقام و موقعیت‌هایی به عنوان نقطة عطف دچار زایش فکری شده‌اند؟ چرا و چگونه؟ این‌ها از جمله نکات اساسی هستند که هیچگاه در صفحات و سخن آنها آشکارا نمی‌آید. لازم است این دست از تجارب به کمک مورخین (مصاحبه‌کنندگان) و خبره‌گان سزارین شوند. بی‌شک همکاری نزدیک برای توالد تجارب می‌تواند صفحه‌های متعدد تاریخ با سطور منقطع را متصل نماید.

از آنجا که مورد این کتاب در واقع مورخ است، باید به برخی گسستگی‌های (gap) سطور آثار مورخین به نام و گمنام باید اشاره کرد که خود فرصت ذکر نیافته‌اند. برای مثال، بستة پرسشی زیر بدان دلیل مهم است که این افراد خودشان فکر می‌کنند که:

ـ دلیل اشتهار آنها در چیست؟ و چگونه حاصل شده است؟

ـ زمانهای تولید مؤثر (بدیع) آنها در نتیجه باروری چه دوره‌هایی است؟

ـ از میان آثار خود کدام را برمی‌گزینند؟ چرا؟

ـ در صورت لزوم یا امکان،‌ آثار مکتوب خود را چگونه دوباره‌نویسی می‌کنند؟ نقد آنها در این زمینه بر چه محورهایی استوار است؟

ـ تفاوت طرح اولیه و عمل در آثار کجاست؟ به بیان دیگر چه می‌خواستند خلق کنند و چه خلق شد؟

طرح‌های تحقیقاتی مانده آنها چیست؟ چرا ناتمام است؟

ـ گروه‌های مخاطبین خود را به چند دسته می‌توان تقسیم کرد؟

ـ کدام گروه از مخاطبین برای آنها ترجیح داشتند؟

ـ کدام گروه از ناقدین اسباب تعالی آنها بوده‌اند؟

ـ کریدور نظریه‌پردازی (اجتهادی) آنها کجا بود؟ به بیان دیگر، ‌در کدام مسیر تحت چه نوع فاشرهایی به سطح نظریه‌پردازی ارتقا یافتند؟

هر پرسش در واقع فرصت دوجانبه‌ای است برای کنکاش در نسل گذشته، و برای نسل امروز و فردا. الگوهای رفتار علمی خیلی بیشتر از آثار و تقراریر مؤثرند. در جامعه ما، خزانه‌های گرانبها ارزان و بدون تبدیل به بهره‌وری لازم از میان می‌روند. شاید آنچه ما از زندگی و گنجینه‌های تجارب آنها می‌فهمیم و می‌بینیم، آن چیزی نیست که خود خویش را قرائت می‌کنند. باید با ایجاد چنین فرصتی گذاشت تا آنها خود فرصت قرائت نزدیک را برای نسل بعد فراهم کنند. در واقع کوره‌راه پرفراز و نشیب خزاین علمی و تجربی مملو از عناصر و فرصت‌های کلیدی برای نکته‌سنجان و نکته‌فهمان است. لبه تیز تجارب این چنین افرادی تنها ذهن‌های حساس را درمی‌نوردد. آیا آنها زمانی لب به سخن می‌گشایند که مستمع مستعدی را ببینند و بشناسند؟

گمان می‌رود از یک سو گنجینة پربار تجارب به دنبال راه نفوذی به زمان حال است و از سوی دیگر، این زمان حال است که نیاز به سرمایه و توشه‌ای برای راه آینده دارد. این همان فرصت دوجانبه است. زمانی که افراد مورد سخن نه بر کاغذ و نه در کلاس، فرصت گفتن ندارند و شاید استعداد دریافت آن را نمی‌بینند، چه جایی بهتر از یک گفتگوی صمیمانه است؟ همچنین برای زمان حال چه کسی دلسوزتر از آنها خواهد بود. دیگر اینکه زمان حال نیاز به سرمایه‌ای در قالب پله‌های نردبان جهت ادامه حرکت دارد، نه اینکه پیوسته خود نردبانی بسازد و در انتها به همان جایی برسد که نردبان‌ساز قبلی رسیده بود. بدین‌شکل می‌توان گفت که همیشه برای دریافت این اشخاص زود دیر می‌شود. این در واقع بار دردی است که هم بر آن که می‌رود و هم بر آنکه می‌ماند،‌ فشار وارد می‌سازد. چه بهتر که ساز و کاری جهت عدم استحاله زود به دیر، فرصت‌سوزی برای ضبط و ثبت را دریابیم.

ب: مشرب علمی مصاحبه‌شونده

مشرب بایلین در حیطه تاریخ‌نگاری و بویژه آنچه در این مصاحبه از آن پیروی می‌کند، همانا مدرنیسم است. در شرح این چشم‌انداز در دایرة تایخ باید گفت تاریخ‌نگاری و تاریخ‌نگری به تبع سایر گرایش‌های علوم انسانی از میانة قرن نوزدهم (به تبع عصر روشنگری Enlightenment) گفتمان حاکم تجربه‌گرایی (Empiricism) و اثبات‌گرایی (Positivism) ناگزیر از بازنگری در شیوه و سازوکارهای خود در بازنمایی گذشته شدند. بی‌شک حضور در عرصه علم و خروج از دایرة هنر ضرورت این بازنگری را بیشتر کرد. در این صحنه یکی از فرض‌های مهم بر آن بود که ذهن‌گرایی در علوم انسانی به معنی آن است که تولیدات علوم انسانی می‌تواند خارج از دایرة ‌موضوعات عینی قرار گیرد. در پاسخ عزم و باور بر آن قرار گرفت که در باب پژوهش‌ها دربارة گذشتة بشری نیز می‌توان تجربه انسانی را بر مبنای قوانینی کشف کرد که فعالیت حال و آیندة او را شامل شود. اندیشه و فضای پوزیتیویستی، مورخین را تشویق به یافتن قوانین بنیادی، کلی و راهنما جهت تفهیم و ایجاد انگیزه برای پیشرفت کرد.

بیشترین فشار مدرن‌گرایی در تاریخ نوین بر محور چگونگی و میزان اعتبار شواهد تاریخی (historical evidence) بود. عقیده بر آن بود که در بازیابی شواهد و براساس کشف درون‌مایه‌ها و روایت‌های محتوای آنها، می‌توان به کشف قوانین پرداخت و به طور عینی امور مسلم (fact) و بی‌تردیدی را بازنمایی و بازسازی کرد. بنابراین تحت‌تأثیر همین تجربه، مورخین ناگزیر از دستیابی به حداکثر منابع شدند. چنانکه رفته رفته فهرست بالابلند ارجاعات در مقاله‌های تاریخی گویای همین معنی شد که نویسنده چیزی را به خواننده انتقال می‌دهد که همه بر پایه مستندات معتبر، بازسازی شده‌اند.

از سوی دیگر در لابه‌لای شواهد تاریخی می‌باید به دنبال خط سیرهای کلی تولید نیز بود. یعنی باید قوة‌ محرکه تاریخ، پیش از اندیشه موشکافانه در باب گذشته دریافت شود. این مسئله ممکن است دربردارندة این فرضیه باشد که مورخین به دنبال تجربه تبیین گذشته در دالان نخست شواهد هستند. در این مسیر قدرمسلم آنکه فضای نگرش جوهری بر اندیشه مدرن حاکمیت اشت. از این گذرگاه همچنان امید استخراج فراروایت (grand narrative) و کاربست روایت‌های کلان متأثر از عصر هگل و بعد از آن، مارکس می‌رفت.

به هر روی قرائت‌ سازوکار این نحله از مورخین، توسط گروه‌های دیگر موجب محوریت‌یابی این بحث گردید که میزان دستیابی به حقیقت پنهان در گذشته چقدر میسر است؟ در پاسخ، این گروه براساس شیوه تجربه‌گرایی در تحقیقات تاریخی معتقد به توفیق دستیابی به همة‌ حقیقت و بازسازی (re-construction) آن هستند. اعتقادی که در مواردی متاع و هستة سخت مواد نظری ایدئولوژی‌های تاریخی ناسیونالیسم، فاشیسم و سایر گروه‌ها از این دست شد که بر مبنای این نگاه به گذشته، مستخرج شدند. در واقع در این منظر، مرزی برای مشروط بودن سخن تاریخی دیده نمی‌شد، یا تولید مورخ بر پایه شواهد معتبر بنا شده است که در این حال قابل اعتماد می‌باشد و یا اینکه اساساً مورد تولید شده اگر چه در شمایل و قالب تاریخی است، اما از حیث شناخت‌شناسی (ontology) و معرفت‌شناسی (epistemology)، تاریخ نیست. در اینجا شاید بتوان مجموعه چارچوبه‌های عملیاتی و نظری مورخین مدرن یا Re-constructionist historianها را در قالب محورهای زیر تعریف کرد:

1ـ براساس شواهد (evidences) تاریخی می‌توان Fact یا امور مسلم (تاریخی) را بازسازی کرد. بدین‌صورت فکت به معنی حقیقی است که بر مدار شواهد بازیابی شده و کم‌وبیش بی‌تردید است. در این حال کار مورخ به مثال جورچینی است که از یک سو طرح و زمینة کلی (context) را بازمی‌شناسد، و از سوی دیگر جایگاه هر جزیی از واقعه را در پیکره کلی آن پیدا می‌کند. در این راه کار مورخ افزون از اقناع تحقیقاتی، روشن‌نمایی یا به عبارتی رونمایی حقایق مستور است که با روش قانونمند تجربه‌گرایی انجام‌پذیر بوده و میسر می‌شود.

2ـ میان‌آگاهی یا دانش (know) و صاحب آن (knower) تمایز وجود دارد. تحقیقات بر مبنای شواهد می‌تواند وجه تمایزی میان علایق و تمایلات (biases) شخصی و روند تحقیق (research process) ایجاد کند و محقق براساس این روند، توان راهبری تحقیق به سمت حقیقی را دارد که مؤلفه‌های جانبداری بر مسیر، اهداف و نتایج آن بی‌تأثیر باشد.

3ـ روایت داستانی با تاریخی متفاوت است. آنچه که از روش تجربه‌گرایی در تاریخ به دست می‌آید و روایت می‌شود، با آنچه که مبنایی واقعی نداشته نه برابر است و نه تشابه ساختاری دارد. برای نمونه روایت داستانی: اول و آخر یا شروع و فرجام دارد در حالی که روایت تاریخی شروع و فرجام آن در فرجام و شروع روایت قبل و بعد نهفته است. یا اینکه روایت داستانی ممکن است دارای چند خط روشن باشد در حالی که روایتتاریخی شبکه‌ای بوده و براساس مواد و شواهد می‌توان نمایی هندسی از آن ترسیم نمود.

4ـ تمایز میان Fact و ارزشها Value وجود دارد. در واقع فکت پدیده‌ای است که در صورت بازنمایی مورد اتفاق قرار می‌گیرد. در حالی که در بهترین شرایط هیچ اتفاق‌نظری بر ارزش‌ها صورت نمی‌گیرد. در واقع ارزش‌ها در جوامع مختلف و یا حتی زمان‌های متفاوت ممکن است وضعیت مختلفی داشته باشند، در حالی که امر مسلم، پیوسته پایداری می‌کند. چرا که مبنای آن ظهور بر اساس روش تجربی بوده و بر مواد و روند شکل‌گیری آن اعتراضی نیست. به بیان دیگر همچنان که میان know و knower تمایز وجود دارد. تمایز میان fact و Value هم قابل فهم و پرهیز است.

5ـ بدین‌صورت حقیقت truth پدیده‌ای صوری نیست و قابل دست یافتن است. چرا که در روند شیوة تجربه‌گرایی تاریخی آنچه حاصل می‌آید حقیقت استو این شیوه می‌تواند گذشته را چنان که بوده بنویسد، نه براساس منظورهای کنونی و گفتمان موجود. در واقع تاریخ شناخت نیست، ابراز شناخت است و از مسیر این شیوه می‌توان به شناخت رسید.

براین اساس، مدرنیست‌ها معتقدند مرزهای گفته شده و ساز و کارهای تجربی می‌تواند تحقیقات را به حقیقتی دست‌یافتنی بکشاند. بدین‌صورت، کنه واقعیت‌ها به اندازة اسناد موجود قابل بازسازی هستند.

ج‌ـ اشاراتی در باب محتوای کتاب

این مصاحبه متضمن مباحثی در باب روش‌شناسی و نظریاتی دربارة شیوه‌ها و مهارت‌های ویژه تاریخ،‌ تاریخ‌نگاری و تدریس تاریخ مدرن است. در این راستا بایلین شواهدی از تجارب شخصی خود در جهت تدریس و راهکارهایی برای نظام آموزشی در زمینه تاریخ توصیه می‌کند. همچنین در این راستا بحث را به مسایل علمی در تحقیقات تاریخی و چگونگی تأثیر توسعه ابزارمندی اخیر ـ دیجیتال شدن داده‌ها ـ در روشها و ورود عناصر کمی در تحقیقات تاریخی، گسترش اهداف، معنی و مفاهیم و محدودیت‌های تاریخ‌نگاری می‌پردازد.

بایلین معتقد است که زمانی تحقیقات تاریخی معنی پیدا می‌کنند که در مسیر فهم تجارب فرهنگی فرازمانی حال و بازنمایی گذشته حرکت کند،‌ و از گذشته به زمان حال نقبی زده شود. از این‌رو، ارتباط تدریس و نگارش تاریخ باید به وسیله نمایش جریان و روند کم و بیش پیوستة تبدیل گذشته به حال، به منظور فهم چگونگی شکل‌گیری نقاط عطف جهان امروز منجر شود.

این نگاه،‌ از نظر بایلین به طور ضروری دربردارندة معنی جبریت و حتمیت پیشرفت برای تمهید و به کرسی نشاندن نتایج معین در نگاه به گذشته نیست. از این منظر، گرایش به سوی تخصصی شدن زیاد، و بیش از حد تنگ کردن محدودة کار در دوره‌های کارشناسی و پائین‌تر، همراه است با ناتوانی واقعی تعلیم آموزه‌های تاریخی برای بازسازی فراروایت‌ها به مخاطبین جوان. همچنین تعمیق غیرضروری مواد درسی در سطوح مذکور موجب انسداد تولید و تمرین نظرگاه‌های نوین و شیوه‌های متفاوت تفسیر و نقد و ارائه فراروایت‌های علمی ـ تاریخی است. در این راستا نگرش عمومی‌تر و گسترده‌تر می‌تواند مخاطبین را به مسیر و مدار تفکر تاریخی راهنمایی کند. از این‌رو بایلین معتقد است تدریس تاریخ باید متمرکز بر ارائه تفسیر و تحلیل و استخراج مطالب و نشان دادن حیطه‌های اساسی تاریخ به عنوان منظر منطقی از جریان رو به پیشرفت تجارب بشری، و آموزش مهندسی پرسشها و پیشنهادها در چارچوبة ایده‌های عمومی ـ تاریخی باشد. مدرسان تاریخ باید تلاششان را جهت مهیا نمودن ذائقه و علایق دانشآموزان و دانشجویان از راه ایجاد پرسش‌ها و مشارکت‌دادن آنها در بحث‌ها به طور واقعی تحریک نموده و آنها را از اهداف آموزشی این درس جهت پاسخ‌یابی برای پرسشهای زندگی آگاه سازند. چنانکه یکی از این اهداف می‌تواند بهتر زیستن و تحمل بیشتر و بهتر دیگران باشد.

اما مهمترین نکته قابل تأمل کتاب بر مدار جلب توجه خوانندگان به مخاطره و ریسک بهره‌گیری از مواد غیرمطمئن در بازسازی گذشته است. وی این وضعیت را ناهنجاری تاریخی (anachronism) یا تاریخ غیرواقع می‌داند. بایلین چگونگی مفهوم‌سازی (conceptualization) در تاریخ بر مبنای تجربه شخضی خود را شرخ می‌دهد. برای مثال، او مقایسه‌ی مواد خام تاریخی (اسناد) همراه با برداشت‌ها و تجارب شخصی در نوع فیلم‌های مستند تاریخ معاصر را کاملاً مفید می‌داند. نزد وی مورخین در واقع ناظرین، نقادان و مفسرینی هستند که به دنبال یافتن فهم روشن از حیات و تجارب گذشته بر پایة شواهدی که بیشتر همعصران آن وقایع روایت کرده‌اند،‌ می‌باشند. لازمه همه اینها وجود قوة خلاقیت تخیلی (imaginative) است که بتواند ضرورت نگارش و آموزش تاریخ را به عنوان یک حرفه تخصصی (craft) پایه‌ریزی کند. با وجود این تاریخ افسانه‌پردازی نیست، چرا که قوة بازدارندة محدودیت منابع و شواهد یک پدیدة کنترل‌کنندة مؤثر در بلندپروازی نویسنده خواهند بود.

در مفهومی دیگر اما مرتبط با این، باید افزود که تاریخ واقعیت را بازنمایی می‌کند. بدین‌منظور تاریخ باید به وجه دیگر حقایق یعنی حیطه‌های روحی ـ روانی و فرهنگی جهان‌های دور و نزدیک ورود کند. چنین میدان و گرایشی بسیار وسیع بوده و شامل عقاید، باورداشت‌ها، ترس‌ها و حبّ و بغض‌هایی است که گذشته بشریت را شکل داده و اسباب کنش‌های اجتماعی ـ تاریخی را فراهمه کرده است. این منظر گذشته، توجه دایمی را به این واقعیت جلب می‌کند که گذشته در همه حال با فاصله (دور یا نزدیک از ما) دارای واقعیتی متفاوت است، و مردمانی که در آن زمان‌ها زیسته‌اند، اندیشه و ایدة معینی از نتایج اقدامت خود نداشته‌اند.

متن‌گرایی (contextualism) قید منطقی است در بازسازی گذشته و افساری است برای تخیل تاریخی. بدین‌معنی که ارتباط منطقی میان تخیل تاریخی و معرفت عینی تاریخی (بر مبنای متن یا زمینه: context) اجازه بازنمایی واقعیت داده و موجب پدید آمدن و جلوگیری از جانبداری شده و کمک می‌کند تا متوجه شرایط نامطمئن نتایج پیش رو و تاریخ غیرواقعی و کاذب باشیم.

بنابه گفته بایلین شکل ترسیم تاریخی مورخین متن‌گرا بر این پایه استوار است که برای مثال نمی‌توان بر پایه عناصر کمی به عنوان پیش‌زمینه برآیند مسایل فرهنگی ـ روانی بدون درنظر گرفتن تأثیر نامحسوس آنها دست به بازیابی و بازسازی گذشته زد. در عین حال، چنین عناصری که انعکاس چندانی در شواهد تاریخی ندارند نباید به عنوان نیروی غیر هم‌تراز و هم‌سنگ در شناخت وقایع و جریان‌های تاریخی دیده شوند. پیوسته این عنصر در مفهوم ثبات و پایداری در هر دوره‌ای، عنصر غالب است. دریافت این وضعیت تنها از سوی مورخ حرفه‌ای که عمری در این وادی گذرانده میسر است. زمانی که چنین ورخی به تبیین و یا حتی تأویل موضوعی می‌پردازد و نتیجه فراتر از شواهد می‌شود،‌از نظر بایلین به او نمی‌توان ایراد گرفت. او ضرورتاً یک روایت گذشته‌نگر ـ متن‌گرا و تحیلی خواهد بود. ایراد جایی است که این مورخ بر پایه فیلتر ایدئولوژیک به گذشته ورود کرده باشد که بی‌شک نتیجه کار ناهنجاری تاریخی است.

در خاتمه لازم است از دست‌اندرکاران و همکاران گرامی در «پژوهشکدة تاریخ اسلام» که زمینه‌ساز ترجمه و انتشار این کتاب شدند، صمیمانه تشکر و قدردانی شود. از زحمات دوست گرامی،‌ جناب آقای دکتر ابوالحسن فیاض انوش، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان، که با دقت‌نظر فراوان سیاهه کار را مطالعه و نکات ارزشمندی را متذکر شدند، سپاسگزارم. همچنین از همه دانشجویان تحصیلات تکمیلی، بویژه دانشجویان دورة دکترای رشته تاریخ در دانشگاه اصفهان جهت مشارکت در بحث‌ها و زمینه‌سازی کارهای علمی فراتر، تشکر می‌شود. امید است حلقه‌های علمی موجود در دانشگاه‌ها پیوسته مشغول فرصت‌سازی جهت ارتقای دانش تاریخ باشند.

والسلام -مرتضی نورایی

آذر۸۸

نویسنده: پروفسور برنارد بایلین ترجمه: دکتر مرتضی نورایی


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.