هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 136    |    1 آبان 1392

   


 



یادی از مرحوم شیخ مصطفی رهنما و خاطراتش

صفحه نخست شماره 136

شیخ مصطفی رهنما مبارز قدیمی دهه بیست و مدافع سرسخت فلسطین روز 8 مهر 1392 در سن 88 سالگی درگذشت. نگارنده این توفیق را داشت که به منظور تدوین خاطرات آن مرحوم که طی 14 جلسه مصاحبه در سال‏های 1387-1386 با مرکز اسناد انقلاب اسلامی بیان کرده بود، با ایشان ارتباط پیدا کرده و برای ایضاح برخی نکات مربوط به خاطراتش، چندین جلسه دیدار در کتابخانه شخصی‏اش دیدار داشته باشد. آن مرحوم یک واحد آپارتمان در ساختمان محل سکونتش در محله بازار قوام‏السلطنه را به کتابخانه شخصی اختصاص داده بود و معمولاً مراجعان را در آنجا به حضور می‏پذیرفت. کتاب‏های کتابخانه که در این اواخر تا آشپزخانه آن واحدهم راه یافته بودند، غالباً مربوط به مساله فلسطین و جنبش‏های اسلامی منطقه بود. بسیاری از آنها به زبان عربی و از طرف مراکز و موسسات مذهبی-سیاسی جهان اسلام و حتی برخی شخصیت‏های مسلمان اهدا شده بود. علاوه بر آن یک اتاق از آن آپارتمان مخصوص مجله بود. نشریات و مجلاتی که در صندوق‏های بزرگ فلزی و چوبی نگهداری می‏شد، به گفته خود ایشان، طی سال‏های متمادی از سوی دست‏اندرکاران آن نشریات برای ایشان ارسال شده بود. از آن جمله نشریات معتبر مصر، عراق و برخی کشورهای مسلمان قابل ذکرند. شاید همین جا تذکر این نکته خالی از لطف نباشد که اینک با رحلت آن مرحوم، جا دارد، آن دسته از موسسات و مراکز پژوهشی و اسنادی که درباره فلسطین فعالیت می‏کنند، دست به کار شده و تا این نشریات تاریخی به دور ریخته نشدند، اقدام به خرید و سازماندهی آنها برای پژوهشگران نمایند. ناگفته نماند که در همان سال‏ها برخی مراکز از جمله مسئولین مرکز اسناد مجلس- در دوره ریاست حجت‏الاسلام جعفریان- تلاش‏هایی برای خرید آن نشریات به عمل آوردند، ولی ظاهراً به تحقق نپیوست.

این نکته هم ناگفته نماند، مرحوم رهنما در اواخر دهه بیست و اوایل دهه سی یک مجله به نام «حیات مسلمین» منتشرمی کرد، که 25 شماره از آن به زیور طبع آراسته شد، از آنجا که این نشریه بارها توقیف شد، انتشار آن شماره‏ها دو سه سالی به طول کشید، یکی از ابتکارات مهم آن مرحوم ارسال نشریه برای مراکز تبلیغی، شخصیت‏ها و نشریات کشورهای اسلامی بود، متقابلاً صاحبان آن مراکز و نشریان نیز، نشریه خود را برای ایشان به صورت پستی ارسال می‏کردند. یک بار در خلال همان دیدارها، ایشان دفترچه‏ای چهل برگ به نگارنده داد که حاوی سه بخش آدرس‏های مشترکین نشریه حیات مسلمین بود. یک دسته آدرس‏های مشترکین داخلی تهران اعم از شخصیت‏ها و نشریات پایتخت بود، دسته دوم رجال غالباً روحانی برجسته و نشریات شهرستانها و بالاخره دسته سوم آدرس مشترکین شخصیت‏ها و نشریات غالب کشورهای اسلامی را شامل می‏شد. آن مرحوم ابراز تمایل کرد که این دفترچه به اضافه نسخ کامل 25 شماره نشریه معرفی و یا بازنشر یابد. نگارنده نیز مجموعه آدرس‏های دفترچه را طبق دسته‏بندی سه گانه مذکور به سه مقاله تبدیل کرده و دو قسمت آن با عناوین: مشترکین خارجی و همچنین مشترکین داخلی(تهران) مجله حیات مسلمین، به نشریه وزین اسناد بهارستان تحویل دادم که به اهتمام دست اندرکاران وقت مجله چاپ گردید، اما مقاله سوم که مشترکین شهرستانی مجله را شامل می‏شد، با تغییر و تحولات مدیریتی، در انتظار نشر به سر می‏برد. همچنین متن مجله را در اختیار آقای جعفریان قرار دادم که بلافاصله اسکن و نشر دیجیتالی آن را در دستور کار خود قرار داد، که گویا اخیراً در مجموعه لوح‏ها فشرده نشریات مذهبی مرکز اسناد مجلس تکثیر و منتشر شده است.

اما ماجرای چاپ خاطرات آن مرحوم هم داستانی طولانی دارد. ایشان یک بار خاطرات خود را در طی پنجاه ساعت مصاحبه با حوزه هنری بیان کرده بود که آن خاطرات توسط آقای مسعود کرمیان در سال 1382 و توسط حوزه هنری چاپ و نشر یافت. اما از آنجا که خاطرات مذکور تا سال 1346 را در بر می‏گرفت، مرحوم رهنما چند سال بعد خاطرات کاملش را برای مرکز اسناد انقلاب اسلامی بیان کرد، که خوشبختانه این خاطرات به اضافه بسیاری از اسناد مبارزاتی ایشان در قالب یک کتاب 500 صفحه‏ای با تدوین نگارنده و در سال 1390 منتشر گردید. آن مرحوم بی‏صبرانه به منظور تسریع در چاپ خاطرات جدیدیش پیگری‏های مجدانه‏ای به عمل می‏آورد و در تماس‏های تلفنی و حضوری می‏گفت می‏خواهم قبل از فوتم خاطراتم را ببینم، که خوشبختانه چنین شد.
اما در پایان یک نکته که بیان آن خالی از لطف نیست، این که، نگارنده چندی پیش برای فیش‏برداری از چند مصاحبه بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران-متعلق به حجت‏الاسلام معادیخواه-، در این بنیاد حضور یافت، آنجا با کمال تعجب در فهرست اسامی مصاحبه‏شوندگان نام مرحوم رهنما هم به چشم می‏خورد، که گویا اولین بار خاطراتش را در دهه شصت در آن بنیاد بیان کرده بود. در همین راستا این نکته هم ناگفته نماند که یک بار نیز در دیدارهایی که حقیر به اتفاق یکی از کارشناسان مرکز اسناد مجلس با ایشان به عمل آوردیم، مرحوم رهنما، خطاب به آن کارشناس، نسبت به بیان خاطراتش برای آن مرکز ابراز تمایل کرد، که البته تحقق نیافت. منظور از بیان این نکات، هشدار به مراکز اسنادی تهران است که چه بسا بدون اطلاع و هماهنگی با هم، هر کدام با هزینه‏های فراوان اقدام به دریافت خاطرات رجال سیاسی و انقلابی می‏کنند، غافل از اینکه آن شخص ممکن است خاطرات خود را در مراکز دیگر هم گفته باشد. ناگفته پیداست که می‏توان با کمی تدبیر و هماهنگی میان این مراکز، از حیف و میل این گونه هزینه‏ها جلوگیری کرد، و به جای آن، برنامه دریافت خاطرات برخی نیروها و عناصر چپ و حتی ملی‏گرا را که به هر حال در مبارزات سال‏های قبل از انقلاب نقش داشتند، در دستور کار قرار داد.

در پایان برای آشنایی با نقش و اهتمام شیخ مصطفی رهنما در خصوص مساله فلسطین، شاید ذکر بخشی از خاطرات ایشان بی‏مورد نباشد. گفتنی است که یکی از مهمترین جنبش‏های رهایی‎بخش مورد توجه نیروهای مذهبی و ملی در دوران پهلوی دوم، مساله فلسطین بود. البته مبارزات مردم فلسطین برای استرداد سرزمین خود در چند دهه‏ی اخیر موضوع روز بسیاری از رجال آزاده و اندیشمندان کشورهای اسلامی به خصوص عربی قرار داشت. در ایران هم غالباً نیروهای مذهبی به این جنبش توجه کرده و حتی اقداماتی برای عزیمت افراد به فلسطین در سال‏های نخست اشغال آن کشور به عمل آوردند. در این خصوص آیت‏الله طالقانی و شهید نواب صفوی و شیخ مصطفی رهنما را می‏توان پیشگامان این عرصه معرفی کرد. در این میان شیخ مصطفی رهنما اهتمام بیشتر و طولانی مدتی-قریب 6 دهه- در این خصوص به عمل آورد که بخشی از این فعالیت‏ها به استناد خاطرات و اسناد ایشان و به مناسبت بزرگداشت یاد و نام آن مرحوم نقل می‏شود.

-گام‏های نخست:
شیخ مصطفی رهنما از خاندانی روحانی و مبارز از کرمانشاه برخاسته و برادران واحدی در فدائیان اسلام دایی‏های او محسوب می‏شدند. خاندان او در دوره رضا شاه معروف به مبارزه و مقاومت بودند. فضای باز سیاسی دهه بیست زمینه این فعالیت‏ها را تشدید کرد. اما دیگر کرمانشاه برای این امر کافی نبود. رهنما در خاطراتش نقل می‏کند: «من بعد از طی دوره‏ی سربازی در کرمانشاه در سال 1329 در 25 سالگی، تصمیم گرفتم به تهران مهاجرت کنم و در آنجا به فعالیت‏های دلخواهم بپردازم. مهمترین دغدغه‏ی خاطرم در آن سال‏ها مسئله‏ی فلسطین بود که نجات آن را منوط به اتحاد مسلمین می‏دانستم و توجه من به این مسئله در آغاز از طریق کتاب‏هایی که در این خصوص خواندم بود. به خصوص تلاش‏های دشمن برای ایجاد تفرقه بین مسلمین بیشتر مورد توجه ام قرار گرفت... در تمام دوران مبارزاتم سعی کردم به انحای مختلف مسئله‏ی فلسطین را طرح و افکار عمومی را به سوی آن جلب کنم.» ایشان در ادامه خاطراتش مهمترین اقداماتش را در این خصوص به این شرح بیان کرده است: صدور اعلامیه‏ای با عنوان «هیئت علمیه بیت المقدس» به همراه آیت‏الله‏ طالقانی و آیت‏الله‏ میرزا خلیل کمره‏ای ‏در اعتراض به رسمیت شناختن اسرائیل توسط حکومت پهلوی، پس گرفتن رسمیت «‌دفاکتو» اسراییل از سوی دولت مصدق در پی درخواست جمعی وی و همفکرانش از وزارت خارجه وقت، برقراری مجدد رسمیت اسرائیل توسط دولت کودتا و تلاش مجدد آنان برای پس گرفتن آن، انصراف عبدالرحمن عارف رئیس جمهور وقت عراق برای سفر به ایران در پی افشاگری وی و همفکرانش در خصوص ارتباط ایران با اسرائیل بعد از کودتا، عدم اعطای گذرنامه توسط دولت برای شرکت وی در اجلاس موتمر اسلامی در اردن، علی رغم حضور برخی همفکرانش نظیر: آیت‏الله‏ طالقانی، آیت‏الله‏ میرزا خلیل کمره ای، صدرالاشراف و ... در این اجلاسیه، صدور اعلامیه‏ای ‏مستدل با همکاری میرزا خلیل کمره‏ای ‏در اعتراض به شناسایی اسرائیل توسط دولت ایران و ارسال آن به اجلاسیه مذکور و همچنین نشر آن در نشریه مهرگان و مواردی از این قبیل که تا سال‏های اخیر این فعالیت‏ها ادامه یافته است.

-به سوی سازماندهی و پیام رسانی:
گفتنی است که شیخ مصطفی رهنما برای اطلاع رسانی بیشتر مساله فلسطین و تهییج افکار عمومی در این خصوص، دو اقدام اساسی دیگر نیز در کارنامه خود به ثبت رسانده است که هریک از آن دو در آن سال‏های اواخر دهه بیست از اهمیت به سزایی برخوردارند: نخست انتشار مجله‏ای ‏به نام «حیات مسلمین» بود، که به علت صغر سن در سال 1329 امتیاز مجله را ناچار به نام یکی از علما به نام سید ابوالفضل برقعی اخذ کرد. ایشان در این مجله از همان شماره نخست مقالات و مطالب متعددی در خصوص مساله فلسطین به چاپ رساند. این نشریه علی رغم چندین بار توقیف، تا شمار 25 منتشر گردید. دفتر مجله منزل شیخ علی اکبر برهانی امام جماعت مسجد لرزاده بود. شیخ ابوالفضل خراسانی وی را در اداره و نگارش مطالب در این نشریه کمک می‏کرد.
 اقدام دوم وی در این راستا تشکیل «جمعیت مسلم آزاد» بود. وی طی سال‏های دهه بیست نسبت به تشکل‏ها و رجالی چون جمعیت فدائیان اسلام، دکتر مصدق، حزب توده، آیت‏الله‏ کاشانی، نواب صفوی، واحدی‏ها و بسیاری از رجال ملی و مذهبی و حتی حزب توده سمپاتی داشت. رهنما در خاطراتش درباره جرقه اولیه تاسیس تشکل مذکور نقل می‏کند: «در سال 1330 طی یک سفر قاچاقی به عراق، در کتابخانه‏ای ‏یک شماره مجله الهلال چاپ مصر را مشاهده کردم. در آن مجله مقاله‏ای ‏راجع به دو بلوک شرق و غرب به رهبری آمریکا و شوروی به عنوان قطب‏های اصلی جهان خواندم و متوجه شدم این دو قدرت بر جهان مسلط هستند. این مقاله را که خواندم بی‏اختیار گریه کردم. گفتم ما مسلمانان چه جایگاهی داریم. همین دغدغه مرا به تشکیل «جمعیت مسلم آزاد» سوق داد. هدفم این بود که با تشکیل این جمعیت در میان کشورهای اسلامی تحرکی ایجاد کنم و شیعه و سنی متحد شوند. لذا مرامنامه آن را به زبان‏های فارسی و عربی در هشت اصل با چندین تبصره نوشتم. خودم هم به عنوان بانی جمعیت تمام امور آن را به عهده گرفتم. نکته حائز اهمیت این که تشکل سیاسی رهنما نیز همچون سایر تشکل‏های دوران پهلوی، با عنایت به فضای بسته یکی دو دهه آخر به محاق رفت و خبری از فعالیت و مبارزات آن ثبت نشده تا این که در آستانه انقلاب اسلامی نظیر همه تشکل‏های سیاسی، پا در عرصه اجتماع نهاد. اما این بار با عنایت به جو و اوضاع اجتماعی و سیاسی جامعه و به خصوص گرایشات خود وی از آن جمله عضویت 12 ساله در انجمن فرهنگی ایران و شوروی و آشنایی با اندیشه و رویکردهای سوسیالیستی، کلمه سوسیالیسم را به عنوان تشکل خود افزود و نام آن را به «جمعیت سوسیالیست مسلم آزاد» تغییر داد. کما اینکه در برخی تشکل‏های مطبوعاتی و نویسندگی چپ نظیر: «سندیکای نویسندگان و مترجمین مطبوعات» و «کانون نویسندگان ایران» نیز عضویت داشت و لذا بعد از انقلاب اعضای کانون مذکور را به دیدار امام(ره) برد. امام(ره) در جمع مذکور سخنرانی کرد که در صحیفه ایشان آمده است.


-در همکاری با آیت‏الله‏ طالقانی:
یکی از رجال برجسته که مبارزات رهنما با او پیوند یافته، آیت‏الله‏ طالقانی بود. به طوریکه برخی اقدامات رهنما در ارتباط با مبارزات جنبش‏های فلسطینی در همکاری با طالقانی به سامان رسید. از آن جمله وقتی که به تدبیر آیت‏الله‏ در مراسم نماز عید فطر مسجد هدایت در سال 1349 مبلغ :«هفده هزار تومان وجه کمک به چریک‏های فلسطینی» فطریه جمع‏آوری شد، این شیخ مصطفی رهنما بود که از سوی آیت‏الله‏ طالقانی ماموریت یافت تا فوراً بدون فوت وقت از کارشکنی احتمالی ساواک، این وجه را در اختیار سفیر مصر در تهران قرار دهد. رهنما که طی سال‏ها فعالیت در ارتباط با جنبش فلسطین با سفرای برخی کشورهای عربی حشر و نشر داشت، وقتی با تعطیلی سفارت به مناسبت عید فطر مواجه شد، بلافاصله راهی منزل سفیر شده و امانت را به او رساند تا به دست مبارزان فلسطینی برسد. این واقعه ساواک را به تکاپو انداخت، به طوری که هم از رهنما بازجویی به عمل آورد و هم از طریق وزارت خارجه از سفارت مصر توضیح خواست. آنها دریافت مبلغ وجه مذکور را تایید کردند. ساواک این مسئله را به استحضار شاه رساند.(1)  در همین راستا، خود رهنما نیز یک بار در روستای واریان در اطراف کرج، بعد از ایراد سخنرانی‏های ایام ماه رمضان، در آستانه عید فطر از اهالی خواست که به طور نمادین فطریه خود را برای تهیه نمک برای فلسطینان پرداخت کنند. با این درخواست مقداری پول جمع‏آوری گردید. وی این اقدام خود را بعداً به اطلاع نخست وزیر سوریه رساند.
به هر حال محدودیت‏های ساواک، هرگز رهنما را از فعالیت‏هایش برای آرمان فلسطین باز نداشت. او از هر طریقی که میسر بود در صدد افشاگری علیه اسرائیل و آگاه کردن مردم از ماهیت جنبش مردم فلسطین برآمد. چند صباحی که در ارتباط با آیت‏الله‏ طالقانی منبر مسجد هدایت در اختیارش قرار گرفت، طی یک سخنرانی هشدار داد: «سرزمین فلسطین متعلق به همه‏ی مسلمانان جهان است. زیرا اماکن مقدسه در این نقطه از جهان واقع شده‏اند... برای این که توجه مسلمانان به این نقطه از جهان جذب شود پیغمبر اسلام(ص) دستور داد بیت المقدس هم قبله‏ی مسلمانان باشد.»(2)  گزارش مامور دیگری از همین سخنرانی حاکی است که رهنما ابتدا در مورد سالگرد روز آتش زدن مسجدالاقصی اظهار داشت: «در چنین روزی این اتفاق ناگوار افتاده و این مسجد جزو مساجدی است که از مساجد دیگر مقدس ترند.»(3)  دو ماه بعد بار دیگر رهنما در این مسجد در مراسم غیررسمی ترحیم جمال عبدالناصر چنین سخن گفت: «یک فرد مسلمان از دنیا رفته از تمام ممالک در تشییع جنازه‏اش شرکت کرده‏اند و این شخص جمال عبدالناصر (صلوات بلند حضار) است. ناصر نه شرقی بود و نه به غرب تکیه کرده بود.» وی در این سخنرانی به طور ضمنی اعتبار و جایگاه ناصر را به علت حمایت از آرمان فلسطین اعلام کرده و اشاره‏ای ‏نیز به زندگی او و همسر ایرانی‏اش نمود.(4)  بالاخره گزارش دیگر ساواک در همین ایام از اقدامات رهنما در حمایت از فلسطین حاکی است که وی به سفارت سوریه مراجعه و مبلغ 100 لیره سوری به عنوان کمک به اطفال پناهندگان فلسطینی تقدیم نمود.(5)
 
-گام‏هایی در عرصه بین المللی
در این راستا برخی اقدامات رهنما در سال‏های مذکور، فعالیت‏های بین المللی در حمایت از فلسطین بود. در مهر ماه سال 1341 در جریان سفر اوتانت دبیر کل سازمان ملل به ایران، در نامه‏ای ‏خطاب به او خواستار اجرای قطع نامه‏ی ‏مورخ 8 آذر 1326 مجمع عمومی سازمان مذکور راجع به تقسیم فلسطین گردید و درخواست نمود صهیونیست‏ها از بخش متعلق به فلسطینیان اخراج گردند. البته خاطرنشان نمود: «نباید فراموش کرد که تقسیم فلسطین بر خلاف اصل تعیین سرنوشت هر ملتی به وسیله‏ی ‏خود آن ملت (از اصول منشور آن سازمان) است و در این خصوص به آرای فلسطینیان مراجعه نگردیده.» گفتنی است که ساواک تهران از چاپ این اعلامیه جلوگیری به عمل آورد.(6)  اما او قریب به ده سال بعد در نامه‏ای ‏مشابه به اوتانت خواستار لغو عضویت اسرائیل در سازمان ملل شد.(7)  در راستای همین فعالیت‏ها، رهنما به علت تسلط به زبان عربی، اقدام به ترجمه‎ی متن قطعنامه‏ی کنفرانس جهان اسلام، منعقده در سومالی به تاریخ دی 1343 نمود. مفاد عمده‏ی ‏این قطعنامه عبارت بودند از: طرح جدید برای حل مشکل قبرس، راه حل مسئله‏ی ‏فلسطین، تاسیس یک خبرگزاری جهانی اسلامی.(8)
همچنین به دنبال تشدید روابط ایران و اسرائیل و به خصوص قرار فروش نفت به آن کشور، رهنما ضمن چاپ و توزیع اعلامیه‏ای، به این اقدام دولت ایران اعتراض و خواستار کمک جهانی به رانده‏شدگان فلسطینی شد. در اعلامیه‏ای ‏همچنین از سیاست‏های اسرائیل علیه اهالی فلسطین با حمایت برخی کشور‏ها پرده برداشته و حتی روش‏های برخورد متناقض ایران را به چالش کشید.(9)
یکی از اقدامات جالب توجه رهنما در این راستا ترجمه و توزیع اعلامیه‏ای ‏به نام «ناپالم هولناک» بود. این نشریه که از سوی انتشارات وزارت فرهنگ عراق منتشر شده بود توسط وی ترجمه و در میان نمازگزاران مسجد هدایت و همچنین محل کارش یعنی روزنامه‏ی ‏کیهان پخش شد. در جزوه‏ی ‏مزبور ضمن اشاره به این که اسرائیل در جنگ ژوئن 67 از بمب‏های ناپالم استفاده کرده تصاویری نیز از افراد زخمی و ناقص‏العضو چاپ و عمل اسرائیلی‏ها شدیداً محکوم شده بود. به دنبال این اقدام، ساواک در صدد پیگیری مسئله بر آمد و کمیسیون مطبوعات – با عنایت به همکاری رهنما با روزنامه‏ی ‏کیهان- برای بررسی آن تشکیل جلسه داد. در این جلسه نماینده‏ی ‏وزارت خارجه «پخش این گونه نشریات را مغایر بر مصالح کشور تشخیص داد و جلوگیری از پخش آن و تحت تعقیب قرار گرفتن مباشرین آن را خواستار گردید». در پی این تصمیم، جمع‏آوری نشریه‏ی ‏«ناپالم هولناک» و همچنین احضار و بازجویی رهنما در دستور کار دستگاه امنیتی قرار گرفت. رهنما در بازجویی خود اعتراف نمود به سفارت عراق در تهران مراجعه و بیست نسخه از نشریه را دریافت کرده و اقدام به توزیع آن نموده است. او اضافه کرد: «بر اساس شوق و التهاب و علاقه به مسلمانان پس از جنگ 5 ژوئن بین اعراب و اسرائیل و مراجعه به سفارت عراق و رؤیت نشریه‏ی ‏فوق وعکس‏های آن، که حاکی از صدمات وارده بر مسلمانان است، تحت تاثیر قرار گرفته و بیست نسخه از این نشریه را دریافت و برای تحریک افکار عمومی علیه اسرائیل هشت نسخه‏ی ‏آن را بین کارمندان روزنامه‏ی ‏کیهان و مردم عادی توزیع و بقیه‏ی ‏نسخ را در منزل نگهداری کرده. مشارالیه همچنین اظهار نمود در این مدت به سفارت خانه‏های اردن و مراکش مراجعه و نشریاتی از آن سفارت خانه‏ها دریافت نموده است.»(10)
 اما اقدامات و فعالیت‏های رهنما در حمایت از جنبش فلسطین به این جا ختم نیافت. او به هر بهانه‏ای ‏به خصوص وقوع رویدادی در عرصه‏ی ‏بین المللی مرتبط با فلسطین اقدام به صدور اعلامیه‏ای ‏می‏کرد. چنان که به محض اطلاع از آتش سوزی در مسجد الاقصی توسط اسرائیل، نامه‏ای ‏خطاب به اوتانت دبیرکل سازمان ملل نوشته و ارسال نمود. در این نامه خواستار تحقیق بی‏طرفانه در علل حریق، جلوگیری از تخریب و توهین به مقدسات اسلامی، فراهم آوردن مقدمات ارزیابی خساراتی که به مسجدالاقصی وارد شده» گردید. در پایان نیز خواستار اجرای دو مصوبه‏ی ‏آن سازمان راجع به فلسطین یعنی مصوبه‏ی ‏29 / 11 / 1947 مبنی بر تقسیم فلسطین و مصوبه‏ی ‏11 / 12 / 1947 مبنی بر اجازه‏ی ‏مراجعت آوارگان فلسطینی به وطن‏شان گردید.(11) 
نکته‏ی ‏قابل تامل این که ساواک نمی‏خواست به طور مستقیم رهنما را به علت حمایت از مردم فلسطین بازخواست کند. لذا اداره‏ی ‏کل سوم ساواک (امنیت داخلی) دستور داد: «برای شیخ مصطفی رهنما که شخص ناراحتی است نه به علت کمک به جبهه‏ی ‏آزادی بخش فلسطین، بلکه به علل دیگر ناراحتی فراهم نمایند.» در ادامه همچنین تاکید گردید: «با استفاده از کلیه‏ی ‏امکانات موجود نسبت به کنترل اعمال و رفتار و تماس‏های مشارالیه اقدام و نتایج حاصله را مستمراً به این اداره‏ی ‏کل اعلام دارند.»(12)
به این ترتیب رهنما به علت مبارزات و فعالیت‏هایش در حمایت با آرمان فلسطین و حتی سایر جنبش‏های رهایی‏بخش، با برخی از سفارت خانه‏های کشورهای اسلامی و حتی غیراسلامی در ایران ارتباط یافت. از آن جمله با سفرای کشورهای اسلامی نظیر: اندونزی، یوگسلاوی، مصر، عراق، اسپانیا، سوریه، مراکش و ... رفت و آمد پیدا کرد. این تماس‏ها ساواک را به تکاپو انداخت و از او خواست که ارتباطات خود را با سفارتخانه‏های خارجی حفظ کند اما گزارش آن را به ساواک ارائه دهد، و برای اتخاذ تصمیم در این خصوص به او سه روز مهلت دادند که ناچار برای فرار از این معضل راهی عراق شد.
رهنما در خاطراتش در خصوص بازتاب نسبی این فعالیت‏ها نقل می‏کند: یک بار در سفری به سال 1344 به نجف، ضمن ورود به صحن حرم موسی بن جعفر در کاظمین، در کتابخانه آنجا کتاب کوچکی به نام «ایران فی براصون الصهیونیه» یعنی ایران در چنگال‏های صهونیست دیدم، که در این کتاب از من (رهنما) و نواب صفوی و آیت‏الله‏ اباذری به عنوان پیشگامان مبارزه برای نجات فلسطین در ایران نام برده شده بود. وی اضافه می‏کند همانجا خلاصه‏ای ‏از کتاب را ترجمه و بعدها در ایران در مسجد آیت‏الله‏ سیدنورالدین علایی طالقانی چاپ و منتشر نمودم. همچنین در همین راستا یک بار دیگر نیز، وقتی در پی تشکیل کنفرانس سران کشورهای آسیایی و آفریقایی –که مقدمه تشکیل کشورهای غیرمتعهدها گردید- رهنما از طرف جمعیت مسلم آزاد برای آنها پیامی ارسال نمود، در قطعنامه پایانی کنفرانس که به زبان‏های انگلیسی و فرانسه منتشر شد، خاطر نشان گردیده بود که از طرف جمعیت مذکور از ایران نیز برای آنها پیام تبریکی فرستاده شده است و از آن تشکل و شخص رهنما تقدیر به عمل آمده بود.(13)


-همگام با نهضت امام خمینی(ره) برای آرمان فلسطین
در سال 1343 نیز در خلال نهضت امام خمینی(ره) و سخنرانی شدیداللحن ایشان علیه تصویب کاپیتولاسیون، رهنما اعلامیه‏ای ‏علیه مصونیت مستشاران آمریکایی به بهانه‏ی ‏دریافت وام 200 میلیون دلاری از آمریکا به نام «جمعیت مسلم آزاد» چاپ و منتشر نمود و ضمن حمایت از مبارزات امام، تبعید او و حصر دکتر مصدق را محکوم کرد. کما این که در اعلامیه‏ی ‏بعدی با عنوان «قضیه‏ی ‏فلسطین و جنایات صهیونیستی اسرائیل»، حمایت آمریکا و انگلستان در تاسیس اسرائیل را به عنوان «پایگاه مطمئن استعماری در قلب کشورهای اسلامی» محکوم و خواستار حمایت زمامداران ایران از موضع رهبران فلسطین شد. بالاخره این که در اعلامیه‏ی ‏مجدد در همین ایام با اشاره به «سه حادثه‏ی ‏تاسف‏آور»: کاپیتولاسیون، اخذ وام از آمریکا و تبعید امام از هیئت حاکمه‏ی ‏ایران خواستار همکاری با کشور‏های اسلامی شد. این اعلامیه به امضای هم فکرانش: سیدنورالدین علایی طالقانی، خلیل‏الله علوی فقیه، ابوالفضل خراسانی، سیدحسین کمالی، حسین وفایی و محمدعلی سالاری رسید.(14)

 همچنین یک هفته بعد از پیروزی انقلاب، وقتی عرفات به ایران آمد، رهنما به علت همین سابقه مبارزاتی در حمایت از فلسطین، در کنار عرفات در دیدار با امام حضور یافت و حتی شعری در آرمان فلسطین برای امام قرائت کرد که مورد توجه امام قرار گرفت. وی سال بعد نیز مجددا به اتفاق دخترش لیلا خالد –که اسم دخترش را به نام یکی از زنان مبارز فلسطینی گذاشته بود(15) - به دیدار امام رفت که مورد استقبال ایشان قرار گرفت. بالاخره سومین دیدار برای ارائه گزارشی از ماموریت به لبنان و فلسطین حاصل شد. متن این گزارش بعدها با عنوان کتابی به نام «شعله‏ای ‏از انقلاب فلسطین و لبنان» به چاپ رسید. وی در این دیدار کتابی با نام «اسرائیل شیطان» هدیه یک کشیش لبنانی که خود مولف آن بوده را نیز به امام اهدا کرد.

-رهنما در کسوت شاعر متعهد آرمان فلسطین:
یکی از علایق رهنما سرودن شعرهای سیاسی و مذهبی بود. اشعار سیاسی او غالباً مضمون حمایت

از فلسطین را دارد. برخی از ابیات ماندگار وی از این قرارند:
فلسطین قبله‏ی ‏اولای اسلام که حفظ آن بود ابقای اسلام
در جهادی غیرتی احیای حقی که قصد دشمن است امحای اسلام
یک بار نیز در جریان دیدار عرفات با امام که رهنما نیز حضور داشت، اشعاری در حمایت از فلسطین با این مطلع قرائت کرد، که مورد توجه امام قرار گرفت:
برای یاری بیت‏المقدس به کف داریم رشاش و مسدس
رشاش به معنی مسلسل است و مسدس نیز به معنی هفت تیر است.
بالاخره شعری دیگر در لزوم اتحاد مبارزان سروده که دو بیت آن از این قرارند:
ادغام می‏نمایم قدس و قم و نجف را درغلتان و زین ظرف و وین صدف را
جمهوری عراق و لبنان و هم فلسطین ایران و الجزایر و سوریه و فیلیپین

-نتیجه گیری:
شیخ مصطفی رهنما از جمله فعالان عرصه‏های سیاسی و فرهنگی است که با گروه‏ها و احزاب سیاسی مراودات مختلفی داشته و فعالیت‏های خود را در قالب تشکل «جمعیت مسلم آزاد» و نشریه «حیات مسلمین» با محوریت آرمان فلسطین متمرکز کرد. آنچه مبارزات او را از سایر نیروهای مذهبی دو سه دهه قبل از انقلاب متمایز می‏کند، توجه ویژه وی به مساله فلسطین و رویکرد سوسیالیستی فرهنگی-نه سیاسی- به مبارزه بود. این اهتمام به فلسطین به حدی شدت داشت که حتی مبارزات او با رژیم شاه را نیز بر اساس اعلامیه‏ها و اسناد ساواک او می‏توان به دلیل همکاری و روابط رسمی آن رژیم با اسرائیل قلمداد کرد. برای این منظور رهنما با رجال و شخصیت‏های ملی و مذهبی برجسته داخلی و خارجی-مسلمان- تعاملات گسترده‏ای ‏به عمل آورد و حتی با سفرای کشور اسلامی در ایران مراوده به عمل آورده که همین رویکرد را در سال‏های بعد از انقلاب هم تداوم بخشید به طوری که در این دوره تشکلی ویژه در حمایت و کمک به فلسطین با عنوان «تعاون با فلسطین» تاسیس کرد و غالباً به مناسبت‏های مختلف مربوط به فلسطین و در سال‏های اخیر لبنان اعلامیه‏هایی صادر کرده است. حاصل سخن اینکه کمتر همایش، کنفرانس، سمینار و... و حتی مناسبت‏هایی با عنوان فلسطین می‏توان سراغ گرفت که نام و یادی از شیخ مصطفی رهنما به میان نیامده باشد.

رحیم روح بخش اله آباد
مسئول مرکز اسناد شورای عالی آموزش و پرورش
و تدوین گر کتاب «اسناد و خاطرات شیخ مصطفی رهنما»،
تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1390



 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.