هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 131    |    20 شهريور 1392

   


 

تاریخ شفاهی در عصر تصویر


طرحی نو درتاریخ شفاهی، تاریخ شفاهی خانوادگی (قسمت دوم)


پرواز با نور


در جسجوی حقایق شهریور1320 مشهد(1)


خاطرات دوران نازیها و سرکوب‏های استالینیستی در روسیه سفید، اوکراین، و روسیه


تاریخ شفاهی نویسان دانشگاه کالیفرنیا تاریخ لوس‏آنجلس را از زبان جوامع محلی بازگو می‏کنند


نقش عمان وسلطان قابوس در اصلاح روابط ايران و منطقه-2


خسرو سینایی: خاطرات خوب آوارگان لهستانی از مهمان نوازی ایرانیان


آمریکا انقلاب ایران را چگونه دید؟ / هنری پرکت


نگاهي به زندگی پروین غفاری، به انگيزه مرگ وی


 



طرحی نو درتاریخ شفاهی، تاریخ شفاهی خانوادگی (قسمت دوم)

صفحه نخست شماره 131

طرح تاریخ شفاهی نهبندان

اشاره: در پی انتشار مقاله «طرحی نو در تاریخ شفاهی: تاریخ شفاهی خانوادگی» در شماره 126 «هفته‏نامه مجازی تاریخ شفاهی»، برخی از دوستان و آشنایان- غالباً شهرستانی ساکن تهران- طی تماس‏هایی، از ایده مذکور استقبال کرده و نقطه نظراتی ارائه دادند. در این گفتگوها کاشف به عمل آمد که برخی از این دوستان نیز خود درگیر فعالیت‏هایی از این نوع- البته با روش‏ها و شیوه‏های متفاوت- هستند. چنانکه اظهار می‏داشتند، هرگاه والدین و یا اقوام کهنسال‏شان به تهران می‏آیند، آنان نیز به اتفاق اعضای خانواده و طی جلسات و شب نشینی‏های جمعی خانوادگی، اقدام به ضبط و ثبت خاطرات و یادمانده‏های آن عزیران کرده و بعضاً حجم درخور توجهی از این خاطرات را در اختیار دارند، اما به ندرت تمایلی به انتشار آن نشان می‏دادند. این اظهارنظرها، نگارنده را ‏بیش از پیش در عزم خود جزم کرد، تا با انتشار این گونه خاطرات، بتواند گامی کوچک در عرصه تاریخ شفاهی بردارد، با این امید که روزنه‏ای برای تعمیم تاریخ شفاهی در عرصه‎های عمومی‎تر خانوادگی و زیست‏بوم اقوام و ساكنان شهرهاي گوناگون ایران فراهم گردد. چنان که یکی از این دوستان با تاکید بر نگاه کاربردی جستجو و بيان هویت گمشده از خلال این خاطرات، اظهار نمود: «ما اگر واقعاً بخواهیم از تحصیل در رشته‏های تاریخ و علوم سیاسی و به طور عام در حوزه علوم انسانی بهره‏ای برده باشیم، بایسته است همین مطالعات و بررسی‏های علمی و جامعه شناسی خاطرات خانوادگی‏مان را اعم از: رسوم، سنت‏ها و به طور کلی مسائل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی جامعه سنتی که اینک غبار زندگی شهری و مدرنیسم بر آن سایه افکنده، مورد توجه قرار دهیم، شاید که حرف تازه‏ای زده و طرحی نو در افکنیم».
در این راستا، در قسمت دوم از طرح تاریخ شفاهی خانوادگی، بخشی از نوشته‏های همسرم، سرکار خانم فاطمه فرهمند که متضمن تحلیل و نگاه نوستالژیك به خاطرات و یادمانده‏های خود و بزرگان خانواده از رسوم و سنت‎هاي قديمي زادگاهش (نهبندان، شهر کویری از توابع استان خراسان جنوبي در شرق كشور) است، با عنوان «تاریخ شفاهی، ابزاری برای توسعه مطالعات فرهنگی و اجتماعی در نهبندان» تقدیم می‏گردد. گفتنی است که ایشان تحصیل کرده رشته علوم سیاسی از دانشگاه تهران (کارشناسی) و علامه طباطبایی(ارشد) هستند، که در دوره رونق این رشته از محضر اساتید بزرگي چون: بشیریه، رضوی، شیخ الاسلامی و ... که یادشان گرامي باد، بهره برده اند.

رحیم روح‏بخش الله‏آباد

***

مقدمه
در اوايل دهۀ 70 يكي از روزنامه‏ها مطلبي منتشر كرد؛ تحت عنوان «نهبندان شهر روستايي گمشده در غبار كوير». من كه درآن ايام دانشجويي تازه وارد به دانشگاه و متحير از هياهوي محيط جديد بودم از يكسو از مطرح شدن نام شهرم در رسانه‏اي كثيرالانتشار خوشحال شدم و از سوي ديگر براي نخستين بار با درافكندن نگاهي تازه به آن مواجه شدم. نگاهي كه ضمن به تصوير كشيدن برخي از داشته‏هاي نهبندان، با زباني متفاوت درباره‎ي آن سخن مي‏گفت، زباني كه برخي قضاوت‏هاي متضمن آن به مذاقم خوش نمي‏آمد. من عادت كرده بودم نهبندان را جور ديگري ببينم و بستايم و با پژواك واگويه‏هاي خود خوش باشم. اما زبان آن نوشتار متفاوت بود چنان كه تيزي شعاعش ابتدا آزارم داد اما بعدها چنان شد كه گويي چشم‏هاي تازه‏اي به من اهدا كرده است. چيزي كه آن نوشته براي من به عنوان يك مخاطب نهبنداني داشت نگاه از بيرون به خود بود كه براي ذهن بسيط من سخت تازه می‏نمود، تا آنجا كه حكم صادره برمبناي آن كه در قالب تيتر بر پيشاني مطلب نشسته بود، هنوز در خاطرم باقي مانده است. امروزه از محتواي آن گزارش چيزي به ياد ندارم جز كژ مژ خطوطي محو راجع به پرورش شتر و شايد گريزي به ضرب‏المثل معروف شير شتر و ديدار عرب كه آن هم مطمئن نيستم ترفند حافظه است يا پايي در واقعيت دارد، اما خوب به خاطر دارم كه كلمات «شهر» و «روستا» در تعارض با برداشت‏هايي كه در ذهن داشتم، نظرم را سخت به خود جلب كرده بود. با آن كه پرداخت آن مقاله به موضوع، ژورناليستي بود اما ترك‏هايي كه شعاع آن نگاه در ذهنم پديد آورد رفته رفته ژرف‏تر شد و به مرور زمان متوجه برخي از خطوط اصلي شناخت خود از منظري علمي -با صبغه‎ي جامعه شناختي و فرهنگي- شدم كه با وجود گذشت زمان و وقوع نوسازي و دگرگوني‏هاي عميق اجتماعي و فرهنگي در نهبندان ،ضرورت ترويج و معرفي آن را هنوز هم به شدت احساس می‏كنم. افسوس كه پويندگان علوم انساني مدرن در عين اين كه سوژه‌‎ي اين علوم‏اند ابژه و موضوع شناخت نيز هستند و از آن بدتر بسياري از آنها كه از محيط‏هاي بكري چون نهبندان برمي‎خيزند بايد مرارت‏هاي دگرديسي اجتماعي و زيست مدرن را با پرداخت همه‌‎ي هزينه‎هايش در شهرهاي بزرگ تجربه ‎كنند تا بتوانند بايسته‎هاي درافكندن نگاه بيروني و علمي به خود را به تمام و كمال دريابند. اين موضوع باعث مي‏شود كه سربرآوردن آنها از جيب مراقبت سال‏ها طول بكشد و برخي از آنها اگر نه هرگز شايد به ‎موقع نتوانند تجربيات خود را به ديگران منتقل كنند. با اين همه ضمن تأكيد بر اهميت جايگاه نگاه از درون به خود، در اين نوشتار مي‏خواهم برخي از داشته‏هاي نهبندان را به عنوان موضوعات قابل طرح در پژوهش‏هاي فرهنگي و اجتماعي يادآوري كنم. اين نگرش هرچند مختصات نگاه از بيرون را به كمال ندارد و في‎‎المثل از نقد و بررسي فارغ است، اما نگاهي دروني نيز نيست چرا كه در فقدان بسياري از فاكتورهاي يك نگاه علمي بيروني، به روايت وقايعي مي‏پردازد كه دست كم زماني طولاني بر آن گذشته و لاجرم تأثير خود را بر ذهن و زبان راوي گذاشته است:

1-اثاث كشي داخلي
به گذشته كه می‏نگري از هنرنمايي نقاش زمان بر بوم زادبومت به شگفت می‏آيي. انگار همين ديروز بود كه بسياري از خانواده‏ها دوبار در سال در آستانه‎ي فصول گرما و سرما در داخل خانه‏هاي خود اثاث‏كشي می‏كردند تا در اصطلاح محلي به آن «سر»ي بروند كه دماي آن متناسب با هواي فصل است تا به‎ويژه در غياب وسايل سرمايشي، تابستان طاقت‏فرسا را نه تنها قابل تحمل كه دلپذير كنند. برخي از خانواده‎ها بادقت و وسواس خاصي اين كار را انجام می‏دادند و قبل از اقدام با پرس‏وجو از آگاهان و مطلعان از «ساعت بودن» روز كه نظر به سعد و نحس بودن موسم جابجايي داشت مطمئن می‏شدند.
ساختار بسياري از خانه‎هاي خشتي نهبندان به گونه‎اي بوده است كه دست كم در دو ضلع حياط تعدادي اتاق قرار داشته كه دوبه‏دو با ايوان كوچكي كه به آن دهليز می‏گويند به هم مرتبط‎اند. غالباً در وسط یک ضلع ايوان بزرگي قرار دارد كه به آن «خم» می‏گويند و اتاق‏ها ‏و گاهي ايوان‏هاي كوچكتر به طور قرينه در دو طرف آن قرار دارد. به نظر می‏رسد در معماري سنتي نهبندان و در ساختار خانه‏هاي خشتي غیرمتمركز، رديف شدن اتاق‏ها حداقل در دو ضلع بنا، با عنايت به اين واقعيت صورت گرفته است که خانواده‏ها در فصل سرما در ضلع آفتاب‎گير و در فصل گرما در «سر» بالا و آنجا كه قابلیت برخورداري از سايه‏هاي بلند و شاید وزش باد را دارد، ساكن شوند. به هر تقدیر بهتر است كارشناسان سبك‏هاي معماري سنتي نهبندان را با عنايت به كاركردهاي محيطي و قابليت‏هاي فرهنگي و اجتماعي آن شناسايي و معرفي کنند.

2- مهمانان ناخوانده
در ذهن بسياري از مردم و به‎ويژه زنان ‏نهبنداني واژه‏هاي ‏«خم» و «عروسي» در يك پوشه و در فايلي به نام «سرخم» ذخيره شده است. همان‎طور که اشاره شد خم ایوان بزرگ خانه است و ارتباط خاصی با عروسی‎های نهبندان پیشامدرن و در آستانه‏‎ی تجدد دارد. همان جا كه تا اوايل دهه‎ي 70 در روز دوم عروسي بعد از رفتن يا در واقع بيرون كردن مردان از خانه‎ي پدر عروس، عروس ‏و داماد به ‏جايگاه مخصوص می‏آمدند و مدتي می‏ايستادند تا زنان شهر به تماشاي‏شان بنشينند. شركت در اين مراسم براي عموم زنان آزاد بود و هيچ گونه مواجهه و خوشامدگويي بين ميزبان و بسياري از تماشاچيان صورت نمي‏گرفت. تماشاچيان و مهمانان در حياط پدر عروس روي زمين بدون فرش می‏نشستند تا عروس و داماد را تماشا كنند و از رقص و يايكوبي‏هايي كه در حضور آنها و بعد از پايان سكانس تماشا انجام می‏شد لذت ببرند و درضمن به ديدار و گفت‏وگو با دوستان و آشنايان بپردازند. شركت در اين مراسم يكي از تفريح‎هاي زنان و دختران نهبنداني بود و تا آخر شب و آن موقع كه خانواده‎ي داماد با اقوام و مهمانانشان براي بردن عروس به خانه‎ي بخت، بازمي‎گشتند؛ ادامه پيدا می‏كرد. شب‎هنگام بساط «خم» جمع شده بود و عروس به تنهایی درگوشه‎ي اتاقي بر صندليي جلوس می‏كرد و زنان و دختران از نقاط دور و نزدیک شهر دسته دسته وارد می‏شدند و مدتي تماشايش می‏كردند و اگر جايي پيدا می‏كردند می‏نشستند و در غير اين صورت در اتاق‏هاي ديگر و در فصل گرما در حياط می‏نشستند و به ديدارهاي حاشيه‎ي اجلاس می‏پرداختند. همزمان صداي قاشق و چنگال و بوي غذا بلند می‏شد و مهمانان يعني مدعوين عروسي بي اعتنا به خيل تماشاچيان به اتاق‏هاي مخصوصي كه براي صرف شام مهيا شده بود هدايت می‏شدند. ‏تقریباً همه‌ی مردم شهر از برگزاری عروسی‏ها با خبر بودند و رهگذران می‏دانستند که دختران و زنانی که شبهای ‏اول و دوم و عصر روز دوم عروسی‏ها در کوچه‏ها تردد می‏کنند، می‏روند که «عروس را سِیر کنند».
عروسي‏هاي گذشته‎ي نهبندان و آداب و رسوم و كاركردهاي اجتماعي آن قابليت بررسي در پژوهش‏هاي فرهنگي و اجتماعي علي‎حده دارد تا گوشه‏هايي از آن زيست‏بوم اجتماعي جذاب را براي نهبندانيان يادآوري و به غيرنهبنداني‏ها معرفي كند. ‏

3-فراقي‏هاي جانسوز
در گذار به آرامستان‏هاي نهبندان هنوز هم آواي حزن‏انگيز زنان مسني را می‏شنوي كه در رثاي عزيز از دست‎رفته اشعاري جانگداز می‏خوانند و می‏گريند. اين نواها، نوستالژي گذشته‎هايي را زنده می‏كنند كه قديمي‎ها برايت روايت كرده‎اند و آخرين امواج آن را به چشم ديده‎اي؛ نوستالژي «فراقي» و آن شعرهاي نغز و جانسوزي كه در پرسه‎هاي‎ نهبندان بر ذهن زنان داغدار جاري بود و هنوز هم توسط زنان مسن اجرا مي‎شود. «فراقي» شعري در قالب دوبيتي است كه متناسب با جنسيت و سن متوفي و با اشاره به رابطه‎ي نسبي او با خواننده با آهنگي خاص توسط بستگانش خوانده می‏شد. به اين ترتيب مادر، خواهر، همسر و دختر متوفي، اشعار متفاوتي در مورد او می‏خواندند و اشك حاضران را در‎مي آوردند. جالب بود كه وقتي زنان دوست، آشنا و اقوام براي عرض تسليت به پرسه می‏آمدند دست در گردن صاحب عزا انداخته و قبل از هر سخني ‏با خواندن فراقي‏هايي جواب در جواب در واقع در آن قالب با يكديگر گفت‏وگو و ابراز همدردي می‏كردند و چه شوري در مجلس ايجاد می‏شد اگر تسليت گوينده قبلاً داغي مشابه داغ صاحب عزا تجربه كرده بود.
اين اشعار نغز و جانسوز كه روايتگر گوشه‎اي از فرهنگ و هويت نهبندان است در ذهن و ضمير زنان مسن، پير وسالخورده ثبت و ضبط است و پژوهشگري صاحب ذوق می‏طلبد تا آن را جمع‎آوري كند و آيين عزاداري نهبندان ديروز را باز هم با عنايت به ويژگي‏هاي فرهنگي اجتماعي آن به واكاوي بنشيند.

4- دوبيتي‏هاي دلنشين
تا اوايل دهه‎ي 60 و قبل از آن كه امواج نوسازي همراه با مصائب مدرن از فبيل جوان‎مرگي‎هاي ناشي از تصادف وسايل نقليه و نيز ‏پرپر شدن لاله‎هاي گلگون در جبهه‎هاي جنگ تحميلي، نهبندان را نیز درنوردد، علاوه بر نواختن ساز و دهل يكي از اسباب طرب در جشن‏ها، عروسي‏ها و اعیاد، خواندن دوبيتي‏ها و اشعار عاشقانه‎ي نغز بود كه در گويش محلي به آن «بيت» می‏گفتند. بیت‏ها عشق و شور جوانان پاك كويرنشين را با صميميت تمام به تصوير می‏كشيد. اين اشعار را دو نفر كه همزمان دايره‎ می‏نواختند جواب در جواب يكديگر می‏خواندند و البته بايد می‏دانستند كه درجواب هر بيت چه بايد بخوانند.
علاوه بر دوبيتي‏هاي مزبور روايت‏هايي خاص از برخي قصه‎هاي عاشقانه‎ي خطّه‎ي كوير نظير داستان حسينا، حيدربيك و برخي داستان‏هاي عاشقانه‎ي ديگر وجود داشت كه ‏لازم است گرد‎آوري و تدوين شود تا در بررسي‏هاي تطبیقی با روايت‏های موجود در ساير نقاط كشور ردپای نگرش و ذوق و احساس نهبندان بر پهنه‎ی آن آشکار شود. چه خوب است دانش‏پژوهان جوان نهبنداني كه فرصت حضور بيشتري درشهر دارند با مراجعه به مخازن اين گنجينه‎هاي ارزشمند امكان رونمايي از آن را براي فرهنگ دوستان ايراني فراهم كنند.

5- «س» مثل سلام
هيچ گاه فراموش نمي كنم سكوت كوچه‎هاي خلوت نهبندان 20 الي 30 سال قبل را كه گاه با عبور عابران ‏مونث با پيچيدن صوت «س» می‏شكست. اگر هنگام عبور از کنار زنی نهبندانی ابتدا تو سکوت را با گفتن سلام می‏شکستی، این آوا كه شاید شبيه‏ترين چيز به آن صوتي باشد كه در مقام «هيس» گفته می‏شود، پاسخی بود که او به سلام تو می‎داد. اين بود ارتباطي كه يك زن نهبنداني كه خود را در به دقت در چارقد و چادر پيچيده بود با همشهريان خود در كوچه و خيابان و هرجا كه گفتن سلام لازم بود؛ برقرار می‏كرد. نمي دانم اين موضوع در هر دو محله‎ي شهر عموميت داشت يا فقط به ‏سردشت اختصاص داشت. به هر تقدير پيش از بيرون كشيده شدن كودكان، زنان ومردان توسط امواج زندگي اجتماعي مدرن، در خودتنيدگي و عدم تمايل به برقراري ‏ارتباط با يكديگر ‏يكي از وجوه بارز رفتارهاي اجتماعی مردم بود. مرارت‏هاي كويرنشيني از جمله زيست نيمه كوچرو و سكونت جزيره‎اي اهالي سردشت در دوره‎ای نسبتاً طولانی از سال در سیاه چادرها و جست‏وجوي خس و خاشاك براي تغذيه دام در گستره‎ي كوير پهناور شايد در بروز اين در خودتنيدگي بي‏تأثير نبوده باشد. لذا جادارد پژوهشگران علوم اجتماعي الگوهاي ارتباطي مردم نهبندان را با عنايت به ويژگي‏هاي محيطي مورد كاوش و بررسي قرار دهند.

نتیجه‏گیری
آنچه در سطور فوق مورد توجه قرار گرفت بخش‏هایی از قابلیت‏های نهبندان برای اجرای پروژه‏های مطالعات فرهنگی و اجتماعی است که می‏تواند با مثال‏های متعدد دیگر تکمیل شود. ریشه‎های زبان‏شناختی گویش نهبندان قدیم، تأسیس نخستین مدارس شهر و نحوه‎ی برخورد مردم با آن، ورود تلویزیون و تأثیر آموزش همگانی و رادیو و تلویزیون برتغییر لهجه مردم و ده‏ها مثال دیگر از تغییرات رخ‎داده در نحوه‎ی معیشت و ذهنیت مردم در این زمره‎اند. به هر حال نهبندان به عنوان شهری دستخوش تحول از سامانه‎‎ی فرهنگی_اجتماعی سنتی به مدرن و قبل از این که امواج جدید ذهن و زبان آن را به تمامی اشغال کند و خاطرات گرانبهای سنتی را به فراموشی کامل بسپارد؛ لازم است نحوه‎ی زیست سابق خود و نیز چگونگی استقبال از زیست جدید را به دقت محافظت و روایت کند تا جوانان و مردمش را در هویت‏یابی و خودشناسی و مسئولانش را در برنامه‎ریزی و آسیب‎شناسی به کار آید، ضمن اینکه مطالعات فرهنگی- اجتماعی کشور را به مثابه‌ی گنجینه‎ای بکر و دست اول از اتفاقاتی که در سده‏های اخیر کل کشور را دستخوش تحول ساخته است یاری دهد. بدیهی است این مهم به انجام نمی‏رسد مگر با دست توانا و نگاه ژرف پژوهشگران جوانی که دسترسی مناسب به گنجینه‏های موجود در آن دارند. لذا قبل از هر چیز لازم است با درانداختن نهضت تاریخ شفاهی و مراجعه به پیران و سالخوردگان و پیشکسوتان تجربه‎ی نهادهای مدرن خاطرات و مشاهدات مربوط به زیست سنتی و نحوه‎ی ورود نخستین امواج زیست مدرن به نهبندان استخراج و ثبت و ضبط گردد.

فاطمه فرهمند



 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.