هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 126    |    16 مرداد 1392

   


 



حضور پیر و جوان در نمایشگاهِ تاریخ شفاهیِ شهرستان وینونا، مینسوتا

صفحه نخست شماره 126

روز پنج‌شنبه صدها نفر از شهروندان روانة نمایشگاه وینونا شدند تا از نمایش باشکوه و برنامه‌های نمایشگاه و نیز یادآوری دوبارة خاطرات‌شان با دوستان و خانواده لذت ببرند.
شرکت‌کنندگانِ روز پنج‌شنبه این اقبال را داشتند که خاطرات خود از نمایشگاه‌های پیشین را در خلال تهیة مجموعة تاریخ شفاهیِ «به یاد می‌آورم وقتی‌که ...» شرح دهند که انجمن تاریخی شهرستان وینونا تهیه‌کنندة ‌آن بود. 


سیندی تیم (Cindy Timm)، مدیر نمایشگاه، که از کودکی از نمایشگاه‌ها دیدن می‌کرده است، به یاد ‌آورد در دو اتفاق جداگانه در سال‌های ۱۹۹۸ و ۲۰۰۴، میمونی از باغ‌وحشِ کودکان(1) فرار کرد. وی گفت، این ماجرا را در صفحة اول روزنامة دِیْلی‌نیوز Daily News و یو.اس.اِیْ تودیUSA Today  و نیز سایر روزنامه‌های کشور درج کردند.


وی هنگام تعریف خاطره‏اش برای حدود بیست مخاطب، به‌شوخی گفت: «بهترین راه برای ارتقاء نمایشگاه این است که میمونی را در زمین نمایشگاه رها کنی.»
او گفت، پس از اینکه پسربچه‌ای تصمیم گرفت با دیلمی درِ قفس میمون‌ را باز کند، میمون فرار کرد و به غرفة4-H رفت و حسابی غذا خورد. سپس به‌سوی چند گاو رفت و شروع به اذیت‌کردن آن‌ها کرد.

تیم به مخاطبان گفت: «میمون روی گاوها می‌پرید»، سپس میکروفن را به‌سوی جِرومی کریستنسون (Jerome Christenson)، عضو هیئت مدیرة انجمن تاریخی شهرستان وینونا و معاون سردبیر روزنامة دِیْلی‌نیوز گرفت که با خنده و لحنی ملایم گفت: «دردسرِ میمونی کوچک در نمایشگاه.»

پنج‌شنبه ۱۱ژوئیه ۲۰۱۳، سنت‌چارلز St. Charles، شهرستان وینونا Winona ، ایالت مینُسوتا: دان گایدینگر(Don Guidinger) ـ ایستاده در وسط تصویر ـ از اهالی وینونا، اولین کسی بود که در نمایشگاه، در مجموعة «به یاد می‌آورم وقتی‌که ...» انجمن تاریخی شهرستان وینونا، خاطرات خود از نمایشگاه‌های پیشین این شهرستان را با دیگران در میان ‌گذاشت.

 

جان(John) و سو مِیْنک(Sue Meinke)که در ردیف جلو نشسته بودند، خندیدند. آن‌ها اختصاصاً برای شرکت در این برنامه به نمایشگاه آمده بودند. سو گفت، جان پس از مدتی چمن‌زنی به خود استراحتی داد و من نیز پس از کوتاه‌کردن ناخن‌هایم به او پیوستم.

سو گفت: «من هرگز پیش از این در این برنامه‌ها نبوده‌ام، اما شوهرم واقعاً در این برنامه‌ها شرکت کرده است.»
جان گفت در تمام عمرش در آن منطقه زندگی کرده و از شنیدن تاریخ آن‌جا لذت می‌برد.

او گفت: «شهرستان وینونا را دوست دارم و به هرچیزی که با آن مرتبط باشد، علاقه‌مندم.»
در حالی‌که مخاطبان به خاطرات ساکنان گوش می‌دادند، حدود ده‌متر آن سوتر، گروهی از دختران نوجوان می‌خندیدند و در زمین چمن به‌دنبال یکدیگر می‌دویدند تا خاطره‌ای تازه در نمایشگاه ایجاد کنند.

گِریْس بِرِندز(Grace Berends) دوازده‌ساله گفت: «آن‌ها سعی داشتند تکه‌ای یخ در پیراهن من بیندازند!» 
ساکنان اظهار کردند که هر سال چشم‌انتظارند تا در نمایشگاه خاطرات‌شان را با دوستان در میان بگذارند و در حال حاضر، در نمایشگاه سال جاری، لحظه‌هایی به‌یادماندنی دارند ـ دوستِ گِریْس، آنا فِردِن(Anna Ferden) گفت تا اکنون بهترین خاطره «با یخ دنبالِ گِریْس دویدن» بوده است.

تیم گفت او نیز به یاد دارد در کودکی پیرامون نمایشگاه می‌دویده است. و در حال حاضر، به‌عنوان یکی از اعضای هیأت مدیرة نمایشگاه شهرستان با حدود هفده‌سال سابقه، خاطرات جدیدی را در ذهن خود ثبت می‌کند.

او گفت: «گویی در میان خانواده هستی.»



پانویس:
1- Petting zoo: باغ‌وحشی دارای حیوانات اهلی و چند حیوان وحشی که کودکان می‌توانند در آن‌جا حیوانات را نوازش کنند یا به آن‌ها غذا بدهند. مترجم


۱۲ ژوئیه ۲۰۱۳، ساعت ۱۲:۰۰
تِسلا رودریکوئز (Tesla Rodriquez)
tesla.rodriquez@winonadailynews.com
ترجمه: زهرا حسینیان

منبع: winonadailynews


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.