هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 122    |    19 تير 1392

   


 

تقابل اسناد و خاطرات در قیام مسجد گوهرشاد


مرگ فوزیه، اولین همسر محمدرضا پهلوی


خاطره و بازنمایی در اروپای معاصر


قدرت و دمکراسی: آرای بیشمار تاریخ شفاهی


نکاتی درباره بایگانی تاریخچه خانواده، قسمت اول


چرا حکم صادره به نفع تاریخ شفاهی کالج بوستون، پیروزی نیست؟


«کالک‌های خاکی» پاسخ‌گوی نسل امروز است


گفتگوی منتشر نشده با محمود عباديان: سرم به سنگ خورد


همه شخصيت‎هاي "خونبارش" واقعي بودند


ماجرای چاپ اثری از فصیح با کاغذ باطله‌های روزنامه اطلاعات که 16 هزار تیراژ خورد


 



ماجرای چاپ اثری از فصیح با کاغذ باطله‌های روزنامه اطلاعات که 16 هزار تیراژ خورد

صفحه نخست شماره 122

به گفته مدیر نشر نو، کتاب «ماندن در وضعیت آخر» ترجمه اسماعیل فصیح از کتاب «من خوب هستم شما خوب هستید» پس از سیل تقاضای علاقه‌مندان این کتاب و با موافقت چاپخانه روزنامه اطلاعات، با باطله‌های کاغذ این روزنامه در تیراژ 16 هزار نسخه چاپ شده بود.

به گزارش خبرنگار مهر، شب اسماعیل فصیح به عنوان صد و بیست و سومین شب از شب‌های مجله بخارا با همکاری مؤسسه فرهنگی هنری ملت و مؤسسه فرهنگی هنری شهرداری تهران عصر روز شنبه 15 تیر ماه در محل فرهنگسرای ملل برگزار شد.

رضا جعفری، مدیر نشر نو، یکی از سخنرانان این مراسم بود که به دلیل درگذشت یکی از نزدیکانش، امکان حضور در آن برایش فراهم نبود اما متنی نوشته بود که دهباشی آن را قرائت کرد. در این پیام آمده بود: 19 ساله بودم که رمان «شراب خام»‌ را خواندم، ‌یک‌نفس خواندم و نتوانستم زمینش بگذارم. نویسنده جدید و خوش‌آتیه‌ای وارد عرصه شده بود و به عنوان سرپرست جدید انتشارات «امیرکبیر» غبطه می‌خوردم که چرا این رمان را من منتشر نکردم. تا آنکه در سال 1355 به دنبال خرید سهام شرکت کتاب‌های جیبی (ناشر آن)، تجدید چاپ «شراب خام» در اختیار انتشارات «امیرکبیر» قرار گرفت و باب مکاتبه با آقای اسماعیل فصیح باز شد.

جعفری: ترجمه‌ای از فصیح را با باطله‌های کاغذ روزنامه اطلاعات در تیراژ 16 هزار نسخه چاپ کردیم

در ادامه این نوشته آمده بود: به دنبال آن در سال 1357 آقای فصیح چاپ مجموعه «عقد و داستان‌های دیگر» و «داستان جاوید» را به من ارائه داد که در اوایل سال 1358 منتشر شدند، در دوره‌ای که فضایی سیاست‌زده بر بازار نشر حاکم بود و در نتیجه این کتاب‌ها بسیار دیر جای خود را در بازار باز کردند. سال 1361 بود که آقای فصیح رمانی را به نام «پُر کن پیاله را» برای چاپ به من داد. در آن زمان پس از کناره‌گیری از انتشارات «امیرکبیر»، انتشارات «نشر نو» را اداره می‌کردم.

جعفری در پیام خود ضمن اشاره به این نکته که «در این رمان، جلال آریان، در اوایل جنگ عراق علیه ایران برای آوردن خواهرزاده‌اش ثریا که بر اثر سانحه‌ای به اغما رفته بود به پاریس می‌رود و سرانجام جنازه ثریا را به همراه خود به ایران می‌آورد» یادآور شده بود: من پس از خواندن این رمان به آقای فصیح پیشنهاد کردم که بد نیست در جای‌جای رمان مقایسه‌ای از شرایط زندگی در ایران ایام جنگ، با زندگی خوش و بی‌دغدغه ایرانیان مقیم فرانسه وجود داشته باشد. پیشنهاد دیگرم این بود که چون ثریا در فرهنگ و ادبیات ما جایگاهی خاص و سمبلیک دارد، بهتر است به جای آنکه جنازه‌اش به ایران بیاید، تا پایان رمان در اغما بماند. پیشنهاد سومم این بود که نام رمان «ثریا در اغما» باشد.

این ناشر اضافه کرده بود: آقای فصیح با خوشرویی هر سه پیشنهاد مرا پذیرفت و به این ترتیب رمان «پُر کن پیاله را» با عنوان «ثریا در اغما» در تیراژ پنج هزار نسخه روانه بازار شد و مورد استقبال قرار گرفت. ناگفته نماند که از آقای دکتر رضا براهنی هم خواهش کردم نسخه قبل از چاپ آن را بخواند که با کمال میل پذیرفت و عنوان «ثریا در اغما» را ایشان هم تأیید کرد. پس از آن آقای فصیح پیشنهاد کرد که کتاب «من خوب هستم شما خوب هستید» را ترجمه کند که پذیرفتم و ایشان عنوان «وضعیت آخر» را برای این کتاب انتخاب کرد که در تیراژ هفت هزار نسخه روانه بازار شد و برخلاف انتظار نزدیک به سه سال طول کشید تا جای خود را باز کرد؛ اما از آن پس سیل تقاضا برای آن سرازیر شد که به خاطر نایابی کاغذ مدتی چاپ آن به تأخیر افتاد تا آنکه با موافقت چاپخانه روزنامه اطلاعات با باطله‌های کاغذ روزنامه آن را در تیراژ 16 هزار نسخه چاپ کردیم.

وی در نوشته خود همچنین آورده بود: در سال 1364 یا 1365 آقای فصیح مقاله «یک روز از زندگی یک نویسنده ایرانی» را به زبان انگلیسی نوشت که درباره وضع اهل قلم و ناشران ایران بود. این گزارش در یک مجله انگلیسی چاپ شد و روزنامه «کیهان لندن» نیز ترجمه آن را در یکی دو شماره چاپ کرد که باعث شد دولت جمهوری اسلامی بودجه‌ای برای واردات کاغذ اختصاص دهد. در سال 1365 بود که آقای فصیح رمانی درباره خوزستان در جنگ عراق علیه ایران به «نشر نو» ارائه داد و با عنوان پیشنهادیِ من برای آن، یعنی «زمستان 62» موافقت کرد و چند تغییر کوچک پیشنهادی مرا نیز پذیرفت، از جمله حذف کشته شدن منیژه همسر مصلحتی جلال آریان در راه تهران بر اثر بمباران اتومبیل. و شگفتا که چاپ دوم زمستان 62 به این بهانه که «به غرور ملی لطمه می‌زند!!» تا سال‌ها اجازه پخش نیافت.

جعفری در ادامه پیام خود گفته بود: آخرین رمانی که از آقای فصیح چاپ کردم «نامه‌ای به دنیا» بود که ایشان پیشنهاد مرا برای جابه‌جایی فصل‌های آن و به هم زدن ترتیب خطی داستان پذیرفت. ولی این رمان تا سال‌ها موفق به اخذ اجازه نشر نشد. پس از آن آقای فصیح سه کتاب «ماندن در وضعیت آخر»، «بازی‌ها» و «تحلیل رفتار متقابل» را برای «نشر نو» ترجمه کرد. در سال 1369 که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مقرر کرد همه ناشران باید پروانه نشر بگیرند، «نشر نو» از پروانه نشر محروم شد و این محرومیت تا سال 1379 ادامه یافت. طبیعتاً آقای فصیح در این مدت اثری برای چاپ به من ارائه نکرد و بدین ترتیب همکاری ما پایان پذیرفت. کسی چه می‌داند، شاید اگر این همکاری دوام می‌داشت، بعضی از رمان‌هایی که ایشان در فاصلة سال 1369 تا 1386 منتشر نمود سرنوشت دیگری پیدا می‌کرد. خاطره روی خوش آقای فصیح و بردباری او در قبول پیشنهادهای اصلاحی بجا یا نابجای من هرگز از یادم نخواهد رفت.

در ادامه این مراسم، بهاءالدین خرمشاهی حافظ‌پژوه و ویراستار پیشکسوت که زمانی کار ویراستاری برخی از آثار فصیح را به عهده گرفته بود، در سخنانی یادآور شد که با آنکه هرگز با اسماعیل فصیح دیدار حضوری نداشت، اما به واسطۀ کار ویرایش بر ‎یکی دو رمان او دائماً تلفنی با او در تماس بود و فصیح همواره از پیشنهادات او برای بهتر شدن این آثار بهره می‎برد.

رباعی خرمشاهی برای اسماعیل فصیح

وی گفت: یک روز کتاب «پناه بر حافظ» را برای من فرستاد و از من خواست که آن را ویرایش کنم، من آن را خواندم و از یک نظر تحت تاثیر قرار گرفتم و از یک نظر متعجب شدم؛ تحت تاثیر قرار گرفتم چرا که او روزگار قرن هشتم شیراز را در رمانش، خیلی خوب طراحی کرده بود. متعجب شدم چون فصیح شعرهایی به صورت مخمس (2 شعر از حافظ و 3 شعر از خودش) سروده بود که مشکلات وزنی داشت که خوشبختانه با کمک همدیگر آنها را برطرف کردیم.

خرمشاهی همچنین گفت: من کتاب «باده عشق» فصیح را هم ویرایش کرده بودم که یک داستان تقریباً بلند بود. آن هم اشکالاتی داشت، هم اشکالات املائی و هم اشکالات محتوایی. در واقع در این کتاب، قهرمان داستان با کسی ازدواج موقت کرده بود اما فصیح از ساز و کار مذهبی این ازدواج که امروزه ازدواج صیغه‌ای نامیده می‌شود، اطلاعات دقیق نداشت و اینها اگر اصلاح نمی‌شد، به روایت داستانش لطمه می‌زد.

خرمشاهی با بیان اینکه «من هیچگاه اسماعیل فصیح را ندیدم و همیشه تلفنی با او حرف می زدم و مشکلات کتاب ها را با هم برطرف می کردیم» سخنانش را با قرائت رباعی زیر برای اسماعیل فصیح ادامه داد:

بر گنج سخن بسی بیفزود فصیح     در قصه گره فکند و بگشود فصیح

هر چند بسی شیوه شیرین دارند    از اهل قلم فقط یکی بود فصیح

این حافظ پژوه همچنین با قدردانی از تلاش علی دهباشی مدیر مسئول نشریه بخارا به جهت استمرار در برگزاری شب‌های بخارا و بیان این نکته که «این تلاش معنادار و روحبخش، مایه قوت قلب همه ما است و اگر این شبها نباشد، آدم دلش می‌شکند» همچنین ابراز امیدواری کرد علی دیواندری مدیرعامل بانک ملت که اعلام کرده بنیاد فرهنگی هنری ملت را در ماه مبارک رمضان تاسیس می‌کند، به حمایت خود از این به گفته او «حرکت فرهنگی» ( برگزاری شب‌های بخارا) ادامه دهد.

جولایی: جنگ تأثیری ژرف بر روح فصیح گذاشت

رضا جولایی داستان‌نویس یکی دیگر از سخنرانان بود که در سخنانی به اسماعیل فصیح و آثارش پرداخت و از این نویسنده فقید به عنوان «مرد سفر» یاد کرد و گفت: در آثارش شاهد سفرهایی زیبا و شتابزده هستیم که احتمالاً به قصد کاوش در احوال دنیا یا پیدا کردن شخصیتی گمشده صورت گرفته است.

وی اضافه کرد: حضور فصیح در میان ما آشکار است زیرا آثارش زنده مانده‎اند و همچنان خوانندگانی دارند و در آینده نیز چنین خواهد بود زیرا هر کس بخواهد تصویری از اوضاع و احوال روزگار ما به دست آورد، به یقین آثار فصیح از جمله آثار معدودی است که تصاویری از انقلاب، جنگ و زندگی انسان ایرانی را به دست او خواهد داد.

نویسنده «سوء قصد به ذات همایونی» به آنچه خاطرات زنده فصیح از شروع جنگ، خواند، اشاره کرد و گفت: فصیح روزهای اول جنگ در آبادان بود. صحنه‎های زنده و تکان‎دهنده‎ای را از نزدیک می‎بیند که دستمایه نوشتن رمان‎های بعدی او می‎شود. او خشونت و ویرانی‎های جنگ را با دقت اما بی‌طرفانه در آثار خود ثبت می‎کند. واقعیت این است که جنگ تأثیری ژرف بر روح فصیح می‎گذارد و از آن پس امواج جنگ در تمام آثار فصیح به خوبی احساس می‌شد.

جولایی همچنین با تاکید بر اهمیت زندگی شخصی نویسندگان و شعرا در درک معنای اصلی آثارشان تاکید کرد: برای من آوازه‌خوان هم به اندازه آواز اهمیت دارد. اسماعیل فصیح همواره نگرشی امیدوارانه به زندگی داشته است و در مقابل مرگ و بر خلاف نویسنده بزرگی مانند صادق هدایت، زندگی را برگزید. در هر حال در تاریخ ادبیات ما یک خلاء بزرگ به چشم می خورد؛ ما نمی‌دانیم مثلاً حافظ چگونه می‌زیسته و به جز چند خطی که در خاطرات تذکره نویسان است، چیزهای زیادی از زندگی شخصی او نمی‌دانیم در حالی که در فرهنگ غرب، شرح حال‌نویسی یک امر عادی است و حتی مردم عادی هم گاه این کار را انجام می‌دهند.

وی ادامه داد: از طریق این شرح حال‌ها است که ما به این نکته پی می‌بریم که مثلاً فلان شخصیت مهم ادبی که بوده و چطور زیسته است اما در این گوشه دنیا چنین رسمی وجود ندارد و انسان شرقی بایدها و نبایدهای زیادی را تحمل می‌کند. اسماعیل فصیح این رسم را شکست و شرح احوال مبسوطی از خود به جای گذاشت و ما از طریق آن با شخصیت خود فصیح و شخصیت قهرمان‌هایش بهتر آشنا می‌شویم. امیدوارم این راهی که او پایه گذاشت، ادامه یابد.

نویسنده «سوء قصد به ذات همایونی» همچنین از مرتضی احمدی به جهت جمع‌آوری ترانه‌های قدیمی تهران که به گفته جولایی کاری شبیه کار فصیح انجام داده، قدردانی کرد و یادآور شد: این تنها خود اثر نیست که باید مهم شمرده شود عوامل پیدایش اثر هم به همان اندازه مهم هستند و اتفاقاً همین مساله بود که آثار فصیح را برای من جالب توجه کرد. آثار فصیح به صورت ساده و عریان به زمانه خودشان اشاره دارند. او یک نویسنده رئالیست است و به جز چند داستان فراواقعی از جمله «عقد» و «باده کهن»، تقریباً بقیه داستان‌های او زمینی است.

جولایی همچنین گفت: در حالی که اسماعیل فصیح یکی از سیاسی‌ترین نویسنده‌های زمان ما است، در زندگی خود از سیاست گریزان بود. او البته علاوه بر نویسندگی شاعر هم بود و در خلوت خودش شعر هم می‌گفت اما دوست نداشت چاپشان کند.

در پایان این مراسم و پس از قرائت شعری توسط نازنین رحیمی درباره جلال آریان، قهرمان یکی از داستان‌های اسماعیل فصیح، از کیک تولد کتاب «زمستان 62» او رونمایی و به حاضران تقدیم شد.

منبع: خبرگزاري مهر


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.