هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 8    |    15 دي 1389

   


 

فصلنامه «اسناد بهارستان» به زودی منتشر می شود


"يادنامه هموطنان ايثارگر مسيحي"


یک الگوی مناسب برای تاریخ شفاهی نداریم


مصاحبه در تاریخ شفاهی


روايت آخرين روز از زندگي شهيد محلاتي


تاريخ شفاهي در جنگ عراق عليه ايران-4 (زمان، مكان و موقعيت در مصاحبه)


شماره 151 «كتاب ماه تاريخ و جغرافيا»


خاطرات سرهنگ پاسدار غلامرضا خبیری


تاریخ شفاهی تئاتر معاصر ایران در سومین سمینار علمی، پژوهشی تئاتر دانشگاهی


روايت مبارزات روحانيان انقلابي


گفت و گو درباره هویت ملی و تاریخ نگاری


ذكــــر نـام اشخـــاص زنــده، بـدعتـي تــازه در دايره المعارف نويسي


سفرنامه ناصرالدین شاه


"خيابان بهار"


بررسی انتقادی برخی مصاحبه‌های انجام‌شده مربوط به تاریخ انقلاب اسلامی


يادگاران درخشان


نهمین شماره فصلنامه «پیام بهارستان»


طبيعت، تاريخ و روايت


مصاحبه با عصمت‌‏الملوك دولتشاهي


جريان‌ها و سازمان‌هاي مذهبي ـ سياسي ايران


پای صحبت پیشکسوتان


 



ذكــــر نـام اشخـــاص زنــده، بـدعتـي تــازه در دايره المعارف نويسي

صفحه نخست شماره 8

چند سالي بود كه از گوشه و كنار مي شنيديم و مي خوانديم كه به مدد اوقاف سوداگر و حاج آقا ملك، دايرة المعارفي، موسوم به دانش گستر، در دست تأليف است. در ◦138، كه ظاهراً سال شروع اين كار بود، از سرپرست وقت كار در مصاحبه اش با روزنامه ها خوانديم كه اين دايرة  المعارف قرار است ظرف يك سال به انتشار درآيد. البته ادعايي نبود كه بتوان به جدّ گرفت. يكي از دوستان ظريف طبع در همان ايام مي گفت كه يا كار دايرة المعارفي نكرده اند يا اساساً نمي دانند كه دايرة المعارف چه موجودي است!
باري، چند سال گذشت تا به گمانم در گرامي نامة بخارا خوانديم كه سرپرستي كار به كامران فاني سپرده شده است. خوشحال شديم، چون ديديم كه كار به كاردان سپرده شده است. و خوشحال تر شديم وقتي در همان مجله از قول آقاي فاني خوانديم كه دانش گستر ادامه كار دايرة المعارف مصاحب و روزآمد شده آن است (نقل به مضمون).
چه خبر بهجت اثری بود. چون اهل فن و نظر مي دانند كه دايرة المعارف نويسي كاري پيوسته و مداوم است؛ اطلاعاتي كه در يك كتاب مرجع مي آيد — يعني آنچه مثلاً درباره كشورها، علوم و فنون، اختراعات، و حتي افراد نوشته مي شود— طبعاً پس از مدتي كهنه شده و لزوماً بايد به هنگام گردد. و اگر قرار بود چنين كاري نسبت به دايرة المعارف فارسي، مشهور به دايرة المعارف مصاحب، که علاوه بر نقش پیشگامی تا کنون جامع ترین و قابل استنادترین دايرة المعارف عمومي در ايران است، صورت گيرد، طبعاً باعث راحتي خيال اصحاب نظر و محققان و نويسندگان و مترجماني مي شد كه در هر روز مجبورند بارها به این كتاب مرجع مراجعه كنند.
در ارتباط با ضرورت به هنگام شدن كتاب هاي مرجع، از جمله به دو دايرة  المعارف معروف و موجه امروز اشاره مي كنم: دايرة المعارف بريتانيكا،كه چاپ نخست آن در سه جلد در سال 1771 منتشر شد؛ و دايرة المعارف امريكانا،كه اولين چاپ آن در 13 جلد در 1883 به انتشار درآمد. ترديدي نيست كه از آن چاپ ها اكنون احتمالاً فقط آنچه به موضوعات باستاني مربوط است، آن هم تا حدودي، قابل استفاده تواند بود، و هر آينه اگر چاپ ها يا ويراسته هاي روزآمد بعدي از اين مراجع منتشر نمی شد، هر دو به تاريخ پيوسته بودند.
در كشورهاي «راقيه»، با كمك دانشگاه ها و مراكز علمي و تحقيقاتي، تشكيلاتي بسامان براي به هنگام كردن اين دايرة المعارف ها شكل گرفت و تاكنون كه حدود دو قرن از نخستين چاپ آنها مي گذرد، با فاصله هاي نسبتاً مرتب پنج ساله يا ده ساله، متن روزآمد آنها منتشر شده و با توجه به علائق و نيازها مورد تجديد نظر قرار گرفته است. مثلاً بريتانيكا اكنون شامل دو بخش عملاً مجزاست. چندين جلد به چاپ مقالات موجز و كوتاه اختصاص دارد و چندين جلد به مقالات بلند و تفصيلي، تا نياز طالبان علم و مراجعه كنندگان در مراتب مختلف برآورده شود.
مي دانيم كه دايرة المعارف های مهم به دو نمونة فوق منحصر نيست. علاوه بر زبان انگليسي، از جمله به زبان هاي فرانسوي و آلماني هم دايرة المعارف هاي جامع و سودمندي داشته ايم و داريم: لاروس در فرانسه و تسدلر و بروكهاوس در آلمان.
دايرة المعارف هاي معروف انگليسي زبان ديگري هم داريم: كولومبيا، چيمبرز، و ... .
افزون بر اين ها كه مراجعي عمومي اند، دايرة المعارف هاي موضوعي يا تخصصي نيز وجود دارد، از جمله دايرة المعارف اسلام، دايرة  المعارف كاتوليكي، و دايرة المعارف پاولي   واسووا كه مشتمل است بر معارف و تاريخ و ادب كلاسيك (نک: دايرة المعارف فارسي).
در واقع، تعداد دايرة المعارف ها در كشورهاي مختلف اكنون از شمار بيرون است. اشاره به آنها از باب تذكر لزوم تداوم و روزآمد شدن مرتب آنهاست. حتي اگر مالكيت دايرة المعارفي دست به دست شده باشد يا حتي از كشوري به كشور ديگر رفته باشد، همچنان كه در سال ∘192 يك شركت امريكايي حقوق دايرة المعارف بريتانيكا را از صاحبان بريتانيايي آن خريد و بعد، در 1933، آن را به دانشگاه شيكاگو منتقل كرد كه هنوز در آنجا برقرار است، روند به هنگام كردن آنها مختل نشده است. اين كتاب هاي مرجع وسيلة دست محققان و نويسندگان اند و آنان را از مراجعة روزمره به آنها گريزي نيست. بنابراين، روزآمد كردن آنها ضرورتي است كه دانشگاه ها و مؤسسات انتشاراتي بزرگ به آن پاسخ مي دهند.
اما در ايران، متأسفانه، چنان كه رسم معهود ماست، گويا قرار بر تداوم و پيگيري كارهاي علمي نيست؛ حتي جلد آخر دايرة المعارف مصاحب نيز پس از چندين سال تأخير و با «حک و اصلاحات»، که خوشبختانه زیاد و چندان ویرانگر نبود، به همت مسئولان وقت انتشارات اميركبير در سال 1374 منتشر شد! (جلد اوّل: 1345؛ جلد دوّم (بخش اوّل): 1355؛ و جلد دوّم (بخش دوم و پاياني): 1374).
بر اين قرار بود كه گفته آقاي فاني را در اين باب كه دانش گستر ادامه و روزآمد شدة مصاحب است، خبری بهجت بخش خواندم؛ و اميدوارم به همين ترتيب هم باشد و بهره مند شويم.
در عين حال، در شماره دوّم گرامي نامه مهرنامه، مورخ ارديبهشت ماه 1389، در مصاحبه كوتاهي كه با آقاي فاني شده بود خواندم كه «معمولاً دايرة  المعارف ها به افراد زنده نمي پردازند اما ما تصميم گرفتيم كه با همه مشكلاتي كه اين كار در پي خواهد داشت آن را به جان بخريم و براي اضافه كردن نام افراد ايراني و خارجي در قيد حيات اقدام كنيم» (مهرنامه، همان، ص 11).
خب، بديهي است كه باعث تعجب شد. چون دايرة المعارف ها معمولاً به اشخاص زنده نمي پردازند. از جملة مهمترين دلايل اين كار اجمالاً مي توان به دو نكته اشاره كرد: در حين حيات افراد روشن نيست كه وضع آنها از جهات دستاوردهاي علمي، سياسي، فرهنگي، اجتماعي، و اقتصادي به چه مراتبي منجر خواهد شد: تمايز و اهميت دايرة المعارفي   و چه بسا، سقوط و انحطاط   آنان چه صورتي به خود خواهد گرفت؛ و مهم تر آن كه، براي نوشتن در باب اشخاص مهم، به خصوص سياستمداران و رهبران ملي و اقتصادي و فرهنگي شاغل، آزادي عمل وجود ندارد و بسا كه ملاحظات مختلف يا فشار و اعمال نفوذِ آنان و اعوان و انصارشان احياناً باعث ابتر شدن يا غير دقيق شدن مدخل مربوط به آنها شود؛ واقعيتي كه عملاً در همة كشورها خود را تحميل مي كند.
اين دو نكته و نيز ساير نكاتي كه تاكنون غالب دايرة المعارف هاي مهم را از نوشتن مقاله درباره رجال و متشخصان زنده بازداشته است، مسلماً نكات ظريفي نيست كه آقاي فاني از آنها بي اطلاع باشد. به حدس و گمان ما، این شيوة دايرة المعارف دانش گستر احتمالاً ميراثي است كه از سوي متصديان اوليه، يعني همان هايي كه
مي خواستند چندين جلد اين دايرة المعارف را ظرف يك سال تدوين و چاپ و منتشر كنند، به آقاي فاني رسيده و در واقع گردن گير ايشان شده است.
با تمام اينها، با اتكا به دانش و سابقة آقاي فاني، از حالا نمي توانيم داوري قطعي كنيم. شايد هم اين مهم را به گونه اي مطلوب و مورد قبول محافل علمي و دانشگاهي به سرانجامي مناسب رسانده باشند. چشم به راه انتشار دايرة المعارف ◦2 جلدي دانش گستر هستيم، و براي پايه گذاران و متوليان و هيئت علمي آن آرزوي توفيق داريم.

حسن فسايي

منبع: فصلنامه نقد و بررسی کتاب تهران- شماره 30- مهر1389- صفحه 81


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.