هفته نامه تاريخ شفاهي
 



 
          شماره 57    |    5 بهمن 1390

   


 

آخرین اطلاعات و توصیه‌ها برای هفتمین نشست تخصصی تاریخ شفاهی(11 بهمن 1390)


برپایی هفتمین نشست تاریخ شفاهی در ساختمان مشروطه


«گزارش روزانه جنگ» شهيد حسن باقري رونمايي مي‌شود


«سفير 7هزار روزه» به نقد گذاشته مي‌شود


مجموعه تاریخ شفاهی سازمان ملل راه اندازی شد


نوارهای بلفاست


رشد چشمگير كيفيت نوشته‌هاي مطبوعاتي درباره دفاع مقدس


روایتی از انقلاب


یادداشتی بر نبرد کرخه کور


دستورالعمل‌هایی برای پیاده کردن نوار مصاحبه، ویرایش متن و آماده‌سازی نهایی


کشاکش میان شاه و آمریکا در فصل سقوط


کتاب چهار سال در سرزمین تیمور


درنگی بر سفرنامه‌نویسی در تاریخ ایران


اوسوالدو بلند شو، فیدل آمده! (2)


اسناد داخل صندوقچه خانه فروغی


تاريخ شفاهي جنوب شرق‌آسيا ـ36


 



اسناد داخل صندوقچه خانه فروغی

صفحه نخست شماره 57

در هفدمین دوره جایزه کتاب فصل، پژوهش «تاریخ آغازین فراماسونری در ایران» که بر پایه‌ی اسناد منتشرنشده به اجرا درآمده شایسته قدردانی شناخته شد. دو جلد نخستین مجموعه پنج جلدی این کتاب توسط حمیدرضا شاه‌آبادی و سه جلد پایانی به همت یحیی آریا بخشایش به رشته تحریر درآمده است. آریا بخشایش متولد سال 1352 کارشناس ارشد دانشگاه آزاد ابهر و شاغل در حوزه هنری، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی است. او علاوه بر مجموعه مقالات در تدوین روزشمار تاریخ معاصر ایران و به طور اخص وقایع خرداد 1342 نیز دست داشته و ارائه بخشی از اسناد مربوط به محمدعلی فروغی را هم زیر چاپ دارد. درباره مطالب و اسناد گردآمده در این مجموعه با او به گفت‌وگو کرده‌ایم.


با یحیی آریا بخشایش مولف تاریخ آغازین فراماسونری در ایران

سیر تدوین این مجموعه مفصل چگونه بوده است؟
اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، هنگام مصادره اموال برخی از رجال حکومت پهلوی، صندوقچه‌ای از منزل محمدعلی فروغی ذکاءالملک دوم به دست آمد که مدارک موجود در آن به حوزه هنری ارجاع شد. آقای بهبودی ریاست دفتر ادبیات انقلاب اسلامی به اهمیت این اسناد برای روشن ساختن قسمتی از زوایای تاریک تاریخ معاصر پی برد. اسناد موجود شامل زندگینامه پدر و اجداد فروغی و یادداشت‌های روزانه وی و برادرش ابوالحسن‌خان فروغی و اسنادی درباره لژ بیداری ایران، اولین لژ رسمی فراماسونری در ایران بود.
البته قبل از لژ بیداری ایران چند مجمع و جمعیت دیگر تشکیل شده بود که در نظر داشتند فعالیتی مشابه فراماسونری را در ایران شکل دهند مانند جامع آدمیت، فراموشخانه میرزا ملکم خان و لژ میرزا حسن خان مشیرالدوله ولی هیچ‌یک رسمیت نیافتند و تنها به صورت فعالیتی شبه ماسونی بودند. انجمن اخوت نیز از این‌گونه بود. ولی لژ بیداری ایران کاملاً جنبه رسمی داشت و از طرف لژ شرق فرانسه یا گراند اوریان تشکیل و تایید شده بود. درباره این لژ تنها در جلد دوم کتاب فراماسونری و فراموشخانه تألیف اسماعیل رائین معرفی مختصری بر پایه‌ گفته‌ها، و نه اسناد، صورت گرفته است.
در هر حال قسمتی از اسناد تازه یافت شده توسط آقای حمیدرضا شاه‌آبادی، همزمان با تأسیس روزنامه ایران، به همراه زندگی‌نامه برخی از اعضا به چاپ رسید ولی دیری نپایید و انتشار آن متوقف شد. در این زمان مدیریت مرکز ادبیات و آقای شاه‌آبادی تصمیم به انتشار کتابی با محتوای اسناد گرفتند و کار عملیاتی با جداسازی سندهای فارسی و ترجمه اسنادی که به زبان فرانسه بودند و بازخوانی اسناد ناخوانا آغاز شد و سال 1378 جلد اول این مجموعه به چاپ رسید. جلد اول با عنوان کلیات، به زمینه‌های شکل‌گیری لژ بیداری ایران و روابط با سفارت فرانسه می‌پرداخت و همین‌طور اعضا را براساس جدولی به صورت خلاصه معرفی می‌کرد. جلد دوم به جهت تشکیل پرونده‌ای مجزا برای همه اعضا به ترتیب از شماره یک تا چهل شروع به معرفی اعضا کرد. پس از پایان این مجلد، آقای شاه‌آبادی از دفتر ادبیات خداحافظی کرد و کار متوقف شد.
سال 1382 از من خواسته شد تا کار را دنبال کنم که با توجه به ارزشمندی اسناد پذیرفتم و در همان مرحله اول متوجه شدم که اگر بخشی از کارهای آقای شاه‌آبادی، اعم از طبقه‌بندی اسناد و فهرست‌بندی و ترجمه نبود من با خیل عظیمی از مشکلات مواجه می‌شدم. بنابراین در جلد سوم که به قلم من به اجرا درآمد از ایشان به جهت هموار ساختن مسیر تالیف تشکر کردم. جلد چهارم هم مانند جلد سوم به معرفی اعضا گذشت تا اینکه در جلد پایانی و پنجم به مسأله روابط درونی لژ، معرفی جامع اعضا و همین‌طور مناسباتی که لژ با دولت و لژ شرق اعظم فرانسه داشته، اشاره کردم. براساس اطلاعات مندرج در اسناد، همزمان با آغاز جنگ جهانی اول لژ به کار خود در ایران خاتمه داد.


به چه دلیل در مقدمه کتاب مباحث مطروحه را نامتجانس خوانده‌اید؟
من کار را به تنهایی انجام داده و فقط هنگام اجرای آن از مشورت گروهی از صاحب‌نظران بهره بردم. بنابراین مطالب مندرج در کتاب کاملاً یکدست است. علت اینکه لفظ نامتجانس را در مقدمه به کار برده‌ام به دلیل مطالبی بود که باید در جلد اول گنجانده می‌شد ولی جامانده بود مانند معرفی جامع اعضای لژ.


کتاب چندان به نقش پایگاه اجتماعی و سیاسی لژ بیداری ایران در حوادث متعدد و گوناگون جامعه نپرداخته است؟
این مقوله نیازمند مجلد جداگانه‌ای است. باید به صورت تحلیلی به مناسبات لژ بیداری ایران در عصر مشروطه با کانون‌های قدرت پرداخت. البته در جلد اول قبل از ارایه اسناد مربوط به اعضای لژ تا حدودی روابط لژ با دولت ایران و سفارت فرانسه مدنظر قرار گرفته ولی اطلاعات جامع نیست و باید فراتر از آن اقدام شود.


مقایسه‌ای بین فعالیت لژ بیداری ایران و دیگر شعب گراند اوریان نیز به چشم نمی‌خورد؟
این مسأله نیز از کاستی‌های کتاب است و علت نپرداختن به آن نبودن اسناد واضح در رابطه با موضوع است. مطالب باید براساس مبنا ارائه و تحویل شوند. اگر این مبنا ضعیف باشد، هر تحلیلی هم ضعیف خواهد بود. در این مورد اطلاعات ما درباره دیگر شعب گراند اوریان در کشورهایی مانند مصر، سوریه و لبنان و عراق بسیار اندک است. در سندی درباره لژ لبنان شخصی معرفی شده که از بیروت به عنوان ضامن دوستی به ایران آمده و هیچ اطلاع دیگری از چگونگی نوع مأموریت او نیست. البته هنگام رصد اطلاعات مربوط به لژ، مطلع شدم آقای دکتر مجید بزرگمهری در فصلنامه مطالعات تاریخی مقاله‌ای درباره لژ بیداری ایران منتشر کرده که حاصل تورق اسناد لژ بیداری ایران در کتابخانه گراند اوریان فرانسه است. از اطلاعات موجود در مقاله ایشان بسیار سود جستم، هر چند قسمتی از این اطلاعات با اسناد موجود مطابقت نداشت مثلاً ایشان اسدالله علم را از اعضای لژ قلمداد کرده بود در حالی‌که در پرونده‌های موجود در لژ نامی از وی نیست.


در طبقه‌بندی اسناد در جلد پایانی مطلبی فراتر از معرفی اعضا گنجانده شده است؟
در نگاه اول به نظر می‌رسد که کار اضافه و بیهوده‌ای انجام گرفته، ولی انی طبقه‌بندی لازم بود. من در جداولی به شغل و سن و تحصیلات و مذهب و ... به شکلی مجزا پرداخته‌ام. تعداد اسناد بیش از 700 برگ بود که بسیاری از آنها در ارتباط باهم بودند. به عنوان مثال از سندی که شخصی توسط آن به لژ معرفی شده بود تا سند تفتیش افراد. هر چند به انگیزه و سابقه فرد در اسناد اشاره‌ای نشده ولی با طبقه‌بندی اسناد در یک راندمان کلی به اطلاعات بسیار جالبی برخورد می‌کنیم. در راندمان سنی افراد، متوسط سن بین 40 الی 45 سال به دست می‌آید که مناسب‌ترین سن برای فعالیت‌های این‌چنینی است. هنگام طبقه‌بندی مذاهب تعامل ایشان با یکدیگر به چشم می‌خورد که نشان از نداشتن تعصب مذهبی اعضا نسبت به جایگاه مذهبی‌شان دارد، اگر چه اکثر اعضا در برگه تفتیش، انگیزه خود را در عضویت، آزادی‌خواهی نام برده‌اند.


روابط خویشاوندی چشمگیر اعضا در لژ، با مانیفست ماسونی که در آن رازداری شرط ورود بود مغایرت دارد؟
با توجه به همان طبقه‌بندی اعضا مشخص می‌شود که اعضای خانواده‌ها با دقت‌نظر اقدام به معرفی خویشاوندان خود می‌کردند و از خانواده‌های پر جمعیت، تنها تعداد محدودی به لژ معرفی می‌شدند. مثلاً ابوالحسن و محمدعلی فروغی تنها داماد خود، وقارالسلطنه را معرفی کرده‌اند، خانواده پر دامنه هدایت که بیشترین عضو فامیلی را در لژ داشتند که 9 نفر هستند به نسبت تعداد افراد فامیل، معرف تعداد محدودی از ایشان بوده‌اند. در برگه‌های تفتیش به سرپوشی و رازداری فرد معرفی‌شده اهمیت بسیار داده می‌شد و به این جهت است که هیچ اطلاعی از موضوع جلسات حتی در خاطرات اعضا هم سال‌ها پس از انحلال لژ نداریم.


ردپای اعضای لژ در جریان نهضت مشروطه نیز در اسناد به دست آمده یا تحلیل نویسنده از حضور نمایندگان مجلس این ذهنیت را به دست داده است؟
تعداد زیادی از اعضا از فعالان مشروطه بوده‌اند. ابراهیم صفایی در کتاب دو جلدی خود به نام رهبران مشروطه اکثر افرادی را که نام برده از اعضای لژ بوده‌اند. از جمله مخبرالسلطنه و سردار اسعد و صمصام‌السلطنه و دهخدا و ... که همگی از سران نهضت مشروطه بوده‌اند. لژ در هنگامه مشروطه تشکیل و در استبداد صغیر تعطیل شد حتی بخشی از اسناد لژ که در معرض خطر قرار گرفته بود توسط محمودخان جم و به وسیله منشی سفارت فرانسه در تهران به محل دیگری انتقال یافت و حفظ شد. پس از فتح تهران توسط مجاهدین، لژ دوباره فعالیت خود را ادامه داد. از طرف دیگر در آن زمان فرانسه در افکار روشنفکران و مشروطه‌خواهان به نسبت دولت‌های روس و انگلیس، مثبت ارزیابی می‌شد و لژ بیداری ایران زیرنظر مستقیم این دولت در ایران اداره می‌شد که مثبت‌اندیشی نسبت به آن از همین جا مشخص می‌شود. این اسناد داده‌های جدیدی را درباره حضور فرانسه در حرکت مشروطه دربردارد.


درباره گردآوری نمونه امضای اعضای لژ در پایان کتاب چه توضیحی دارید؟
هر نویسنده‌ای در اجرای اثر خود علاقه‌مند به گنجاندن جذابیتی در حاشیه است. اما در این کار با وجود تشابه اسامی اعضا که در آن زمان امکان‌پذیر بود،‌ نمونه این امضاها در شناختن افراد همنام مؤثر بوده و از طرف دیگر امضا، نمونه هویت هر فرد درباره میزان تحصیلات وی و حتی احاطه برخی به زبان فرانسه بوده است.


برای تکمیل کار چه جای خالی وجود دارد؟
بهتر بود در کتاب به رابطه بین مدرسه علوم سیاسی و لژ بیداری ایران نیز پرداخته شود. وقتی به روابط و مناسبات لژ با کانون‌های مختلف می‌پردازیم مدرسه علوم سیاسی از مکان‌هایی بوده که تعداد قابل توجهی از اعضای لژ از دانش‌آموختگان یا مدرسان آن بوده‌اند. مدرسه علوم سیاسی در آن زمان به عنوان سکویی برای حضور در فضای بین‌الملل به کار گرفته می‌شده و معمولاً فارغ‌التحصیلان نخبه آن توسط وزارت امور خارجه جذب می‌شدند و این وزارتخانه رابطه تنگاتنگی با لژ بیداری ایران داشته است.

گفت و گو از:خدیجه معصومی

منبع: کتاب هفته، ش 318، شنبه 1 بهمن 1390، ص14


 
  
نام

پست الكترونيك
نظر شما
کد امنیتی

 

 

       تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.