شماره 52    |    30 آذر 1390



مسیرهای جدید در تاریخ شفاهی فلسطین

UNDER THE COVER OF WAR: THE ZIONIST EXPULSION OF THE PALESTINIANS. By Rosemarie M. Esber. Alexandria, VA: Arabicus Books and Media, 2008. 439 pp. Softbound, $29.99.

«تحت پوشش جنگ: اخراج فلسطینیان توسط صهیونیست‌ها» نوشته رُزمری اِم اِسبِر

PALESTINIAN WOMEN: NARRATIVE HISTORIES AND GENDERED MEMORY. By Fatma Kassem. London, UK: Zed Books, 2011. 272 pp. Softbound, $34.95.

«زنان فلسطینی: تاریخ‏های روایی و خاطرات مبتنی بر جنسیت» نوشته فاطمه قاسم

DISPLACED AT HOME: ETHNICITY AND GENDER AMONG PALESTINIANS IN ISRAEL. Edited by Rhoda Ann Kanaaneh and Isis Nusair. Albany, NY: SUNY Press, 2010. 288 pp. Softbound, $24.95.

«آواره در وطن: قومیت و جنسیت در میان فلسطینیان ساکن اسرائیل» تألیف روضه آن کنانه و ایزیس نُصَیر

WHAT IT MEANS TO BE PALESTINIAN: STORIES OF PALESTINIAN PEOPLEHOOD. By Dina Matar. London, UK: I.B. Taurus (Palgrave MacMillan), 2011. 224 pp. Softbound, $28.00.

«معنای فلسطینی بودن: ماجراهایی از توده‌های فلسطینی». نوشته دینا مطر

مقدمه: وجوه تاریخ شفاهی فلسطین
چهار کتاب یاد شده به اشکال مختلف، نشان می‏دهند چگونه تاریخ شفاهی فلسطین همزمان با استمرار مستندسازی واقعه روز نکبت (که با تشکیل دولت اسرائیل در 15 ماه می سال 1948، آوارگی اعراب بومی فلسطینی را به همراه داشت) [1] عرصه‌های تازه‌ای را به نمایش می‌گذارد. آثار مورد بحث در این مقاله کوشیده‌اند تا ظهور نسل جدیدی از دانش‌پژوهان فلسطینی و نقش محوری زنان در بازتعریف تاریخ شفاهی فلسطین را برجسته نمایند. زنان فلسطینی که شهروندان اسرائیلی محسوب می‌شوند، جایگاه ویژه‌ای در این میان به خود اختصاص داده‌اند.
این چهار کتاب با وجود برخی مشترکات‌شان، از نظر خط سیر موضوع، استفاده از تاریخ شفاهی و سبک نوشتاری‌شان با یکدیگر تفاوت‌های قابل توجهی دارند. مثلاً اِسبِر و مَطَر هر دو تاریخ فلسطین را به مخاطبان خود ارائه می‌دهند، اما این تاریخ را به شکل کاملاً متفاوتی روایت می‌کنند. اِسبِر در کتاب «تحت پوشش جنگ: اخراج فلسطینیان توسط صهیونیست‌ها» با استفاده گسترده از منابع مستند برای ترسیم دورانی که به تأسیس دولت اسرائیل ختم شد، نقل قول‌هایی در قالب تاریخ شفاهی را از زبان آوارگان بیان می‌کند تا با مستندسازی تجربه‌های زنده و ملموس پناهندگان و آوارگان از روز نکبت، شرح مفصلی از اسناد و مدارک مکتوب بایگانی‌ها نیز ارائه داده باشد.
اما کتاب «معنای فلسطینی بودن» نوشته دینا مطر جامعیت تاریخی گسترده‌تری دارد و «تاریخ شخصی فلسطینیان را از زبان خود آنان و با الفاظ و ادبیات این مردم» معرفی می‌نماید.(ص1) به عبارت دیگر، کتاب او از تاریخ شفاهی جان می‌گیرد. این روایت‌های نسبتاً کوتاه، مانند تأثیری که تاریخ‏های شفاهیِ ارائه شده در کتابِ «کار کردن Working,» نوشته استادز ترکِل  Studs Terkelبر مخاطب باقی می‌گذارند، آکنده از معنا هستند. فاطمه قاسم نیز در کتاب «زنان فلسطینی: تاریخ‏های روایی و خاطرات مبتنی بر جنسیت» بر معنا متمرکز می‌شود و این کار را با درج منتخبی از مصاحبه‌ها انجام می‌دهد تا تصویر روشن و زنده‌ای از نحوه شکل‌گیری ماجرا و داستان توسط راویان و زبان مورد استفاده آنان را در ذهن مخاطب خود به وجود بیاورد.
به علت تنوع گسترده دیدگاه‌های رشته‌های مختلف در مقاله‌ها و همچنین استفاده آنها از تاریخ شفاهی در کتاب «آواره در وطن: قومیت و جنسیت در میان فلسطینیان ساکن اسرائیل» که توسط کنانه و نُصَیر تألیف شده است توصیف گزیده‌هایِ مندرج در این کتاب بسیار دشوارتر است. با این وجود، به وضوح می‌توان دید که جایگاه شخصی شهروندان فلسطینیِ دولت اسرائیل چگونه خط سیر تحقیقاتی بسیاری از مقاله‌نویسان را تعیین می‌نماید.
وجه مشترک این کتاب‌ها در توجهی است که نویسندگان‌شان به فرایند تاریخ شفاهی معطوف نموده و نه تنها شیوه، تعداد و ماهیت مصاحبه‌های‌شان را به تفصیل بیان می‌کنند بلکه به مشکلات واقعی و معضلات متعدد و گوناگون قومی نیز می‌پردازند. تعداد مصاحبه‌هایی که آنها انجام داده‌اند از بیست تا 135 فقره را شامل می‌شود و همان‌طور که اشاره شده است، مقولات و مصالح گوناگونی را که به حوزه تاریخ شفاهی مربوط می‌شود در کتاب ها گنجانده‌اند؛ از منتخب‌های نسبتاً کوتاه گرفته تا منتخب‌های بلند و حتی متن کامل، ویراسته و نهایی روایت‌ها. این کتاب‌ها صرفنظر از موارد مصرف و کاربردشان، فصل مهم و جدیدی را به مرحله رشد و بالندگی تاریخ شفاهی فلسطین می‌افزایند.

تاریخ‏های شفاهی نکبت
کتاب اِسبِر در سال 2008 منتشر شده است و در قیاس با سه کتاب جدیدالانتشار دیگر، از فضا و سبکی سنتی‌تر برخوردار است. قابل توجه اینکه که سال 2008 مصادف بود با شصتمین سالگرد روز نکبت که بدین مناسبت کتاب‌ها و مقالات جدیدی منتشر و روانه بازار شدند. اسبر با تبیین بستر و شرایط تاریخیِ دوران منتهی به تأسیس دولت اسرائیل، توجه خود را روی جنگ داخلی که پس از اعلام رسمی تأسیس دولت اسرائیل درگرفت، متمرکز می‌نماید. کتاب او مجلدی قطور و مشحون از اسناد مختلف است که در وهله اول جامعه فضلا و دانشگاهیان را مخاطب خود قرار می‌دهد و خاصه برای علاقمندان جدیِ موضوع شکل‌گیری آوارگان به ویژه افرادی که آثار مورخان «تجدیدنظرطلب» اسرائیلی مانند بنی موریس  Benny Morrisو اخیراً ایلان پاپه  Ilan Pappé  [2] را دنبال می‌کنند، حاوی مقولات و مطالب جالب توجهی خواهد بود. خانم اسبر در فصل مقدمه کتابش موضوع را به زبانی گویا و جذاب برای غیر کارشناسان و مخاطبان عام تبیین می‌نماید.
اسناد بایگانی‌شدة مصاحبه با مقامات در عدادِ مستنداتی هستند که فصول مربوط به دوران قیمومیت شامل روند تکوین مواضع بریتانیا در باب تقسیم فلسطین و عقب‌نشینی آن ملت و همچنین رشد میلیتاریسم صهیونیستی را غنا می‌بخشند. بیان جزئیات در این بخش از کتاب مانند سایر بخش‌های آن با دقت و وسواس صورت گرفته و مخاطب را با اعماق ناشناخته بی‌نظیری از این دورة زمانی آشنا می‌سازد. با این وصف، فصل پنجم موسوم به «از تحریک و انتقام تا جنگ علنی» نقطه شروع شنیدن صدای فلسطینیان است که در اوایل از مصاحبه‌های موجود و بعدها نیز از مصاحبه‌های جامعِ خودِ اسبر استخراج شده است.
اسبر در سال 2001 به نقاط مختلفی در اردن و لبنان که آوارگان فلسطینی هم‌اکنون در آنها سکونت دارند، سفر کرد. وی معیارهای گزینش راویان را در ضمیمه‌ای طولانی و مفصل توصیف نموده و در میان آنها دو شرط اساسی را مورد تأکید قرار می‌دهد که عبارتند از سکنی در مناطق تخلیه‌شده تا پیش از پانزدهم ماه می سال 1948 و داشتن سن مناسب در آن زمان که تجربیات خوبی را برای یادآوری در حافظه راوی حک کرده باشد. هر چند انسان با خواندن بسیاری از این گزارش‌ها و خاطرات دچار غم و اندوه جانکاهی می‌شود اما اسبر یادآوری می‌کند که برخی از راویانش حین تعریف خاطرات‌شان احساساتی نمی‌شدند و دیده‌ها و شنیده‌های‌شان را صاف و ساده و بی‌روح بیان می‌کردند.
وی با استفاده از تاریخ‏های شفاهی می‌کوشد به اسناد و منابعی که در بایگانی‌ها نگهداری می‌شوند و بنی موریس، مورخ تجدیدنظرطلب، بر آنها متکی بوده است معنا ببخشد و بدین ترتیب تحلیل و تفسیر او از وقایع را به چالش می‌کشد.[3] ماجرای عملیات منظم و برنامه‌ریزی‌شده برای تخلیه این مناطق تا پیش از صدور اعلامیه تأسیس دولت اسرائیل و مداخله ارتش‌های اعزامی از سوی دولت‌های عربی در تاریخ شفاهی تک‌تک روستاها و شهرها مستندسازی شده است.
اسبر با اسناد و مدارک معتبر نشان می‌دهد که هاگانا  Haganah(نیروهای صهیونیستی که پایه‌گذار وزارت دفاع اسرائیل بودند) و ناراضیانِ منسوب به این تشکیلات چگونه ظرف یک ماه از انتشار طرح سازمان ملل برای تقسیم فلسطین حملات خود را آغاز کردند. تا اوایل آوریل سال بعد طرح دالِت (طرح دی)  Plan Dalet (Plan D) کاملاً به مرحله اجرا در آمد و مزدوران هاگانا تک‌تک روستاهای فلسطین را مورد حمله قرار دادند. از جمع نزدیک به 225 مکانی که تا 15 ماه می سال 1948 به اشغال صهیونیست‌ها در آمدند اسبر با آوارگان 75 منطقه مصاحبه نموده و نام راویانش را با ذکر منطقه زندگی آنها قبل از حملات اسرائیلی‌ها، در ضمیمه‌ای فهرست کرده است. با وجودی که اکثر راویان از دلهره و تشویش‌های بعد از کشتار خونین دیر یاسین در نهم آوریل سخن می‌گویند اما توضیح می‌دهند که آنها از روستاها و شهرهای‌شان به صِرفِ نزدیک شدن صهیونیست‌ها نمی‌گریختند بلکه یا دستور تخلیه را دریافت می‌کردند و یا به علت حمله آنها به خانه‌های‌شان مجبور به فرار می‌شدند. فجایعی که قوای صهیونیست بعد از حمله به هر روستا مرتکب می‌شدند نیز مفصلاً در خاطرات راویان بیان می‌شوند.
اسبر خاطرات، دیده‌ها و شنیده‌های آوارگان را فصل به فصل با اسناد و مدارک شرح می‌دهد و بحثش را به ترتیب وقوع حوادث در هر منطقه از روستاهای ناصریه گرفته تا شهرهای ساحلی حیفا و اکرا و جفا، و روستاهای بزرگ منطقه بئر شبعا در جنوب پی می‌گیرد. وی با جمع‌بندی خاطرات روایان به این نتیجه می‌رسد که عملیات‌های نظامی نیروهای صهیونیست به هیچ وجه دفاعی و یا منتج از پیامدهای طبیعی جنگ نبوده است. وی با استدلال ثابت می‌نماید که صهیونیست‌ها با حملات‌شان به ساکنان عرب فلسطین برای آنها تنها دو گزینه باقی گذاشته بودند: «یا بروید و یا هلاک شوید»(ص354).
هر چند استفاده اسبر از گزیدة مصاحبه‌ها استدلال و نتیجه‌گیری او را استحکام می‌بخشد، اما بهتر بود به این بخش توجه بیشتری می‌کرد. درج قطعه‌های طولانی از مصاحبه‌ها موجب می‌شد تا کتابش برای غیر متخصصان و افراد ناآشنا با تاریخ این منطقه قابل هضم‌تر بشود. با این وجود، وی به ویژه با بررسی دوران پیش از انتشار اعلامیه تأسیس دولت یهود کار شگرفی کرده است.
در حالی که کتاب اسبر اثری نقادانه به مجموعه آثار تحقیقاتی درباره تاریخ روز نکبت می‌افزاید، کتاب «زنان فلسطینی: تاریخ‏های روایی و خاطراتِ مبتنی بر جنسیت» نوشتة فاطمه قاسم با نگاه حساس‌تر و موشکافانه‌تری به نوشته‌ها و ادبیات روز نکبت نزدیک شده و به جای سؤال از خاطرات مردم، به نحوه بیان خاطرات می‌پردازد. ضمن آنکه با عطف توجه به زنان فلسطینیِ ساکن اسرائیل تلاش می‌کند آنان را در پیش‌زمینه تاریخ و در برابر نگاه و وجدان مخاطب بنشاند. زنان قشری هستند که «کاملاً از تکوین هویت ملی فلسطین کنار گذاشته شده‌‌اند؛ هویتی که بر تاریخ‌نگاری، روایات، و گفتمان‌های سیاسی مذکرمحور نخبگان فلسطین بنا شده است»(ص9). در واقع همان‌طور که وی نیز توضیح می‌دهد بین گفتمان ملی‌گرایانه فلسطین و زبان مورد استفادة بیست راوی او از منطقه اللد و الرمله فاصله زیادی وجود دارد.
قاسم نیز همچون دیگر اعضای نسل جدید محققان فلسطینیِ ساکن اسرائیل است که از یک سو به سرزمین خود احساس تعلق عمیق و ریشه‌داری دارند و از سوی دیگر تحقیقات‌شان با تبعات جدی روبه‌رو می‌شود. وی در ابتدای کتابش علاوه بر پرداختن به بحث حساس و پیچیدة روش‏شناسی زندگی‌نامه‌ها، با شرحی تأمل‌برانگیز به ماجراهای خانوادگی خودش و مشکلات ناشی از یک فلسطینیِ ساکن اسرائیل معطوف می‌شود. قاسم در بخشی از کتاب با صراحتی غیر قابل انتظار از موانعی می‌گوید که هنگام انجام تحقیقات رساله دکترای خود با آنها مواجه می‌شد. او در این کتاب، که بر اساس همان تحقیقات نوشته است، نظارت دقیق و سانسوری که بر محققان فلسطینیِ ساکن اسرائیل اِعمال می‌شود، توضیح می‌دهد. رئیس دانشگاه علاوه بر توصیه‌های مختلف به وی گفته بود: « نمی‌توانم بپذیرم که یک شهروند اسرائیلی نام نکبت را بر روز استقلال ما بگذارد»(ص67). سرانجام رئیس دانشگاه قبول کرد که از کلمه «1948» به جای دو واژه مذکور استفاده نماید و لفظ «نکبت» را تنها در جایی که راوی به زبان آورده است قید کند.
از قضا بیست زنِ اهل اللد و رمله که این کتاب بر محور داستان زندگی آنان شکل گرفته است از این واژه استفاده نکرده‌اند. قاسم در سه فصل از کتابش مصاحبه‌های دو تا چهار ساعته‌ای را که بین سال 2002 تا 2004 با سی و هفت زن (و شش مرد) انجام داده است، مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد و البته بحثی که درباره زبان این زنان مطرح می‌کند جالب‌ترین بخش این سه فصل است.
قاسم عمداً محل زندگی راوی را انتخاب می‌کند تا تأکیدی را که عموماً بر روستایی بودن آوارگان شده و شهرنشینی فلسطینیان در آن دیده نشده است، تصحیح نماید. در جولای سال 1948 که اللد و رمله به اشغال صهیونیست‌ها در آمدند پنجاه تا شصت هزار ساکن منطقه اخراج گردیده و هزار نفر از آنان که اجازه ماندن یافتند به مدت یک سال در محوطه‌ای محصور نگهداری می‌شدند. ده تن، از بیست زنی که داستان زندگی‌شان در این کتاب برجسته می‌شود، بومی منطقه بودند و ده تن دیگرشان از مناطق دیگری اخراج شده و نهایتاً به اللد و رمله پناه آورده بودند و همچنان نیز در آنجا زندگی می‌کردند. همه زنان از شصت و پنج سال به بالا بودند و خاطرات سال 1948 را به یاد می‌آوردند.
قاسم در جالب‌ترین فصل از سه فصل تحلیلی کتابش سؤالاتی جدی درباره تفاوت گفتمان ملی‌گرایانه و نحوه روایت این زنان از تجارب‌شان مطرح می‌سازد. وی ضمن بیان تفاوت‌ها و تمایزات ادبیات زنان با مردان که عمدتاً از واژگان و اصطلاحات سیاسی مانند «نصر» و «احتلال» استفاده می‌کردند اشاره می‌کند که تنها سه زن از سی و هفت زن مصاحبه‌شونده در قالبی مانند مردان سخن می‌گفتند و البته تعجبی هم ندارد که هر سه تن آنها از فعالان و اعضای حزب کمونیست بودند. دیگر زنان از واژه «مهاجرت» برای توصیف آوارگی و جابه‌جایی کمک می‌گرفتند. چنین تعبیری در نگاه اول این طور می‌نماید که شدت آشفتگی و از دست دادن خانه و کاشانه و حتی واقعیت تلخ و دردناک اخراج را پنهان یا بی‌اهمیت می‌سازد، و حتی ممکن است از آن بوی نهادینه شدن گفتمان صهیونیستی در ذهن این زنان به مشام برسد. اما قاسم با سیری استدلالی ثابت می‌کند که مقاومت در تار و پود این ادبیات است و زنان را در جایگاه عوامل و عناصر فعال و ضد اشغالگری می‌نشاند.
نسبت دادن مفهوم عنصر فعال به زنان توسط قاسم امر جالبی است، اما به اندازه کافی اقناع‌کننده نیست، به ویژه با نظر به نحوه استفاده زنان از عبارت‌های توصیف‌کنندة خشونت‌های جنسی مانند «یهودیان داخل شدند و ما را بردند.» شاید این شبهه پیش بیاید که پرهیز از به کار بردن لفظ «نکبت» باعث می‌شود تا فلسطینیانِ داخل اسرائیل با فلسطینیان آواره در کشورهای دیگر تفاوت کنند. اما قاسم با رجوع به عبارتی از کتاب دیانا آلن Diana Allan که نوشته است: «فلسطینیان پناهنده در لبنان پیوسته واژة نکبت را تکرار می‌کردند، زیرا وضعیت آنان را دائماً به رخ می‌کشید»، این امر را رد می‏کند (ص102).[4]
بی‌آنکه بخواهیم جزئیات بیشتری درباره بحث بسیار ارزشمند و چندوجهی زبان ارائه دهیم، به این نکته مهم باید توجه ‌کنیم که هر گاه زنان از وقایع و رویدادهای پس از سال 1948 حرف می‌زدند، از افعال مجهول استفاده نمی‌کردند. افعالی که معرف تجدید حیات سرزمین هستند و برای توصیف فعالیت‌های مرتبط با بازسازی و حفظ کیان خانواده‌ها به کار می‌روند، مسلماً به عملکرد آژانس، حتی در اوضاع و شرایط خشن و سختی که همچنان با آن روبه‌رو بودند، اشاره می‌کنند.
برخی از تحلیل‌های جنسیتی قاسم از خاطرات شاخص زنان در این کتاب، پرسش هایی در ذهن خوانده به وجود می‏آورد. مثلاً چرا خاطرات زنان از تشنگی، گرسنگی و درد در مقایسه با دغدغه آنان برای ناتوانی در تهیه شیر سالم برای کودکان شیرخوارشان لزوماً باید ماهیت یا قالبی جنسیتی داشته باشد؟ وی توصیفی که زنان با الفاظی مانند مجروح، لت و پار، ضعیف و مرده از بدن مردان به یاد می‌آوردند را با قدرت و سلامت بدن یک زن مقایسه نموده و می‌گوید: «بازنمایی بدن زنان بدین شیوه در نوع خود شکل دیگری از مبارزه (غیر خشونت‌آمیز) و تجلی متفاوتی از رشادت  heroismاست»(ص152). خواننده این کتاب از این تفسیر ماهیت‏گرایانه قانع شده باشد یا نه، به هر صورت قاسم با استدلالاتی محکم بیان می‌کند که بدن زنان «جایی است برای خاطرات site of memory که تجارب‌شان را در آن به رمز درآورده و نگهداری می‌کنند» و در این میان نیز وقایع تاریخی به «ساعت بدن» مرتبط هستند.(ص187).
قاسم در نهایت خاطرنشان می‌سازد که خانه یکی از پیچیده‌ترین و شایع‌ترین مضامین زندگی‌نامه‌های زنان بود که تفاوت‌های آنان را درمی‌نوردید و درد مشترک همه آنان محسوب می‌شد. وی اظهار می‌دارد که علاوه بر این مضمون، مکان و محیط مصاحبه در حریم خصوصی خانه همراه با خانواده، خواه دوستان و همسایگانی هم حضور داشته باشند یا نباشند، چنین محیطی را به محلی برای یادبود و مقاومت تبدیل نموده و محو تاریخ فلسطین را که اسرائیل در همه جا پیگیری می‌کند، بی‌اثر می‌سازد. قاسم در این آخرین و پرمایه‌ترین فصل کتابش، خاطرات نوستالژیک زنان از خانه و کاشانه‌شان پیش از سال 1948 را مبدأ حرکت خود می‌گیرد و به مرحله بازسازی خانه در زاغه‌های ویرانه می‌رسد و تا تجاربی که آنان از تخریب دائمی خانه‌های‌شان توسط صهیونیست‌ها دارند، پیش می‌آید. ولی نهایتاً مانند دیگر فصول کتاب، این زنان فلسطینیِ ساکن اسرائیل را عناصر و عوامل فعال در جامعه و تاریخ این سرزمین می‌بیند.

دربارۀ فلسطینی بودن
تصادفی نیست که واژه «وطن» در نام کتاب «آواره در وطن» به کوشش روضه آن کنانه و ایزیس نُصَیر آمده است. با این وصف، در حالی که خاطرات نوستالژیک فلسطینیان از وطن مشخصة اصلی تاریخ شفاهی فلسطینیان از روز نکبت است، اما فلسطینیانِ ساکن اسرائیل با مفهوم وطن ارتباطی به‌مراتب پیچیده‌تر دارند. این نسل از زنان فلسطینیِ ساکن یا متولد اسرائیل که بسیاری از آنها در دانشگاه‌های این رژیم تحصیل کرده‌‌اند، تحت تأثیر تجارب و آموخته‌های شخصی خود هستند. مع‌ذلک، اکثر آنها بر خلاف قاسم غیر متعصبانه‌تر رفتار می‌کنند به ویژه در نوشته‌های جامعه‌شناختی‌شان. با عنایت به تجارب قاسم از دانشگاهش نمی‌توان آموزش و تعلیمات استادان اسرائیلی را در آثار این نسل از زنان فلسطینی بی‌تأثیر ندانست.
تقریباً همه مقاله‌نویسان کتاب «آواره در وطن» از مصاحبه استفاده کرده‌اند. برخی بر عمق و جامعیت مصاحبه‌های خود تأکید نموده‌اند، برخی دیگر نوشته‌اند که مصاحبه‌های‌شان تنظیم کامل و مرتبی ندارد؛ برخی نیز صرفاً به منبع مصاحبه خود ارجاع داده‌اند، در حالی که چند نفری هم درباره روش‏شناسی خود به تفصیل سخن گفته‌اند. من از هر یک از سه بخش این کتاب مقاله‌ای برگزیده‌ام و صرفاً به مقاله‌هایی که در قسمت دوم تحت عنوان «خاطره و تاریخ شفاهی» گنجانده شده‌اند،[5] اکتفا نکرده‌ام. البته تمرکزم بر مقاله‌های نوع آخر است.
کنانه در قسمت اول کتابش با عنوان «کشور و قومیت» از پیچیدگی‌ها و دشواری‌های مصاحبه با بیست تن از راویان بادیه‌نشین و پنجاه تن از فلسطینیانی که در ارتش اسرائیل خدمت می‌کنند سخن می‌گوید. وی با ظرافت و حساسیت تمام به یکی از زوایای تاریک و خاموش زندگی فلسطینیان سرک می‌کشد و ده ماه تجربة تحقیقات میدانی خود را به میدان می‌آورد تا گزینه‌های سخت و دردناک و رویه‌هایی را که این سربازان تجربه می‏کنند، مستند کند. البته سرانجام از این انگیزه‌ها فراتر می‌رود تا محدودیت‌های اساسی فراگیر در مقابل این فلسطینیان را برای مخاطب خود به روشنی تبیین نماید. وی با بیان شباهت‌های خدمت سیاه‌پوستان آمریکا در ارتش ایالات متحده در دوران اوج تبعیض نژادی، وضعیت و شرایط الجزایری‌هایی که دوشادوش نظامیان فرانسوی می‌جنگیدند، یا مردم جنوب آسیا که در لشکر هندی‌های انگلیس خدمت می‌کردند، خاطرنشان می‌سازد که این موارد همگی حاکی از «پیچیدگی روابط افسران زیردست با مافوق‌های خود در ارتشی است که آنها را مطیع خود ساخته است»(ص50).
هفتاد زن اهلِ الجلیل و مناطق مثلث که ایزیس نُصَیر در سال 1998 و سپس به طور متناوب از سال 2005 تا 2009 با آنها مصاحبه کرده است، نمایندة سه نسل از زنان فلسطینی هستند: نسلی که در دوران قیمومیت فلسطین یعنی در دهه‌های 1920 و 1930 به دنیا آمدند؛ نسلی که در دهه 1940 و 1950 متولد شدند و در سال‌های حاکمیت نظامیان به بلوغ رسیدند، و نسلی که بعد از سال 1966 و پایان حکومت نظامیان به دنیا آمدند. نُصَیر نیز مانند فاطمه قاسم تمرکزش را بر ابعاد جنسیتی خاطرات نسل اول و دوم می‌گذارد و در میان موضوعات مختلف متوجه می‌شود که خاطرات مربوط به تجاوز، ذهن بسیاری از آنان را می‌آزارد، هر چند عموم راویانش سعی می‌کردند آن را به طور مبهم و در لفافه بیان کنند. پرده‌پوشی و مبهم‌گویی از ویژگی‌های اکثر روایت‌های فلسطینیان است.
برخلاف تصویر آرمانی و زیبایی که غالبِ فلسطینیانِ آواره در خارج از اسرائیل از گذشته به نمایش می‌گذارند، نُصَیر در عباراتی پراکنده و کوتاه از نسل اول زنان، به ویژه کسانی که روی زمین کار می‌کردند، نقل قول نموده و از زبان آنها سختی‌ها و مرارت‌های زندگی‌شان، پیش از مصیبت‌های ناشی از وقایع سال 1948 را روایت می‌کند. این زنان به زبان عبری حرف نمی‌زنند و سواد بالایی ندارند، از این رو در روایت‌های‌شان می‌توان به بیگانگی آنها با محیط و فضای عمومی اطراف‌شان پی برد. مع‌ذلک، جای خود را در جامعه پیدا می‌کنند و از اینکه عزت و شرافت‌شان را حفظ نموده و می‌بینند که فرزندان‌شان به تحصیلات بالایی دست یافته‌اند احساس سربلندی و غرور می‌کنند.
راویان نسل دوم تجارب خود را در بستر ماجراها و داستان‌های پدران و مادران‌شان تعریف می‌کنند و معمولاً در پایان مصاحبه به سراغ زندگی خود می‌روند که با ترس و فقر دوران کودکی‌شان شروع می‌شود. بعد از انحلال دولت نظامی در سال 1966، زندگی آنها نیز دستخوش تغییراتی شد. به قول یکی از راویان به نام سمیه: «بالاخره فرصتی فراهم شد تا از خانه‌ها بیرون بیاییم و دنیا را ببینیم»(ص85). ده سال بعد و متعاقب واقعه‌ای موسوم به «روز زمین» که فلسطینیان به مصادره اراضی‌شان اعتراض کردند، بیداری و هشیاری خاصی بر مردم حاکم شد که با گذشته فرق داشت. این بیداری باعث شد تا برخی از زنان نسل دوم محدودیت‌هایی را که بر زندگی اجتماعی‌شان وجود داشت مورد سؤال قرار دهند، هر چند دست به مقابله نزدند.
همه راویان بر این موضوع اتفاق نظر داشتند که نسل سوم به امتیازات تحصیلی و شغلی خوبی دست یافته‌اند. جالب است که راویان نسل سوم تمایل بیشتری دارند تا روایت‌های‌شان را با معرفی خود، میزان تحصیلات و نوع مطالعات، و نگاه‌شان به آینده آغاز کنند. در کلام آنها سطح بالای شعور و آگاهی جنسیتی موج می‌زند.
صرفنظر از تفاوت‌های این سه نسل و حتی علیرغم گسترش نقش نسل سوم باید گفت که تقریباً همه آنها از کشوری که به اصطلاح شهروند آن محسوب می‌شوند احساس ازخودبیگانگی می‌کنند. مفهوم محل به انحاء مختلف به عنوان کانون مقاومت و چیزی که می‌توان بدان احساس تعلق کرد همچنان ثابت و پابرجا باقی مانده است که در کلام نوحد، یکی از زنان راوی نسل سوم، به تأثرانگیزترین وجه متبلور شده است. وی می‌گوید: «تعلق عاطفی من به شهرم جای خالی عدم تعلق و علاقه به اسرائیل را پر می‌کند»(ص91).
فصل نسبتاً کوتاه لینا میئری  Lena Meariدر قسمت سوم کتاب «آواره در وطن» نیز به وقوع تغییرات در طول زمان پرداخته است. البته او در این روایت به سراغ جماعتی از آوارگان روستای البروه می‌رود و تغییر و تحولات نقش آنان در خلال تغییرات سیاسی و اقتصادی سال‌های 1930 تا 1960 را دنبال می‌کند. میئری تکاپویی را که شخصاً از خود در تحقیقات تاریخ شفاهی‌اش نشان داده تشریح و آن را به سنت قصه‌گویی شفاهی این نسل از فلسطینیان گره می‌زند. لازم به ذکر است که وی در مصاحبه‌های دو تا سه ساعته با ده زن و ده مرد، از همراهی پدرش نیز استفاده کرده است و در مقاله خود صراحتاً از پیچیدگی رفتار او در این مصاحبه‌ها و پیامدهای جایگاه شغلی خودش سخن گفته است. با وجودی که لینا میری یکی از آوارگان نسل سوم روستای البروه است اما سن و سال، تحصیلات، ظاهر و جنسیتش وی را با این روستائیان الجلیل کاملاً متفاوت می‌کند.
تا دهه 1930 و متعاقب «قانون انگلیسی حل اختلاف زمین» در سال 1928 اکثر روستائیان البروه در الجلیل تنها زمین‌های کوچکی داشتند. زنان روی زمین‌های زراعی خانواده خود کار می‌کردند و در صورتی که زمین نداشتند برای زمینداران بزرگ‌تر کار می‌کردند. در نقل قول‌های متعدد و مفصلی که از زنان و مردان مورد مصاحبه‌اش ذکر می‌شود به توصیفات جنسیتی متناقضی برمی‌خوریم، به طوری که درمی‌یابیم مردان بیشتر مایلند از تقسیم کار کشاورزی بر اساس جنسیت حرف بزنند. اما زنان از سوی دیگر به تقسیم کار منعطف‌تر و همچنین نقش‌هایی که به حریم خصوصی منحصر نمی‌شود اشاره می‌کنند. وقتی که روستای آنان در جولای سال 1948 تخریب شد، روستائیان به روستاهای همجوار پناه برده یا از کشور گریختند. در شرایطی که بیشتر مردان غایب بودند-یعنی در جبهه مقاومت می‌جنگیدند، دستگیر شده و یا فراری بودند-زنان مسئولیت تأمین نیازهای خانواده‌های‌شان را برعهده گرفته و تصمیمات مهمی درباره مکان و نحوه اسکان مجدد خود اتخاذ می‌کردند.
طبق شرح آنان، بسیاری از این آوارگانِ پراکنده در داخلِ فلسطین در ابتدا به کمک‌های آژانس کار و رفاه سازمان ملل(UNRWA: United Nations Relief and Works Agency) وابسته بودند تا اینکه اسرائیل آنان را شهروندان خود اعلام کرد و به نقش این آژانس اعتراض نمود. دیگر استراتژی‌های آنان برای ادامه حیات عبارت بود از کشت و کار روی زمین‌های مناطق دیگری که توسط دولت اسرائیل مصادره شده بود و حتی بازگشت دزدانه به البروه برای برداشت محصول که منطقه بسته نظامی اعلام شده بود. بسیار دردناک است اما غالبِ زنان و مردان سرانجام مجبور شدند به کار برای مهاجران یهودی که زمین‌های البروه را غصب کرده بودند، تن بدهند. به هر حال نهایتاً تقسیم کار جنسیت‌محور جدیدی به وجود آمد بدین نحو که مقامات اسرائیلی کار در کارخانه‌ها را به مردان می‌دادند ولی کار زنان را به کشاورزی منحصر کرده بودند.
صرفنظر از اینکه روستائیان بومی البروه با تغییر زندگی خود از سال 1930 تا 1960 چگونه کنار آمدند و چه وقایعی را به چشم خود دیدند حس قدرتمند همذات‌پنداری با روستای‌شان بعد از شصت سال آوارگی همچنان در تار و پود مصاحبه‌های میئری جاری است. آنان به محل روستای‌شان می‌روند و مانند دیگر آوارگان داخل فلسطین، از زندگی خانواده‌های خود و دیگر همولایتی‌های‌شان یاد می‌کنند.[6]
هر چند تنها سه مقاله از کتاب «آواره در وطن» را مورد بحث قرار داده‌ام، اما این اثر در کنار کتاب «زنان فلسطینی» نوشته فاطمه قاسم، درک گسترده‌ای از معنای فلسطینی بودن در داخل اسرائیل به ما می‌بخشد. با این وصف، دینا مَطَر روایت‌هایی از همه برش‌های جمعیت فلسطین شامل فلسطینیان ساکن اسرائیل، فلسطینیان اراضی اشغال‌شده در سال 1967 و فلسطینیان آواره در دیگر نقاط جهان را با هم تلفیق می‌نماید. وی به جای کاربرد تحلیلی‌تر گزیده‌های نسبتاً کوتاه توسط دیگر نویسندگان، «روایتی از روایات» سال 1936 تا 1993 را ارائه می‌نماید. البته همان‌طور که متذکر می‌شود، اینها روایات یا زندگی‌نامه‌های متعارف و تکراری نیستند، بلکه «ترکیب تکه‌تکة تجربه و زندگی است، گواهی‌هایی که به طرزی آگاهانه به نمایش گذاشته می‌شوند و همراه با تجارب فردی راویان دربردارندة سرسختی و استحکام ادبیات و موضع ملی‌گرایانه جمعی است»(ص7). ارزیابی روایات فلسطینیان با چنین جسارتی بسیار روحبخش و خوشایند است. همین احساس وقتی که تمایل او به واکاوی سکوت فلسطینیان درباره ناکامی‌ها و حتی خطاهای خودشان را می‌بینیم نیز به انسان القا می‌شود.
قطعاً نوع مخاطبانی که او در ذهنش بدان‌ها می‌اندیشیده در این تصمیم که از میان هشتاد راوی در اردن، لبنان، سوریه، اراضیِ 1967 و داخل اسرائیل چه کسانی باید در کتابش به طور شاخص مطرح شوند، مؤثر بوده است. همان‌طور که مطر بیان می‌کند، معیار انتخاب آنها صرفاً تناسب درست و دلخواه این افراد با چارچوب تاریخ‌مدارانه او یا ارزش و حقیقت آنها در قبال تجربه وقایع نبوده است، بلکه به میزان جذابیت آنها نیز توجه نموده است. اساساً به نظر می‌آید که او به غریزه شغل قبلی‌اش یعنی روزنامه‌نگاری بسیار متکی بوده است.
مطر در مقدمه مفصل کتاب خود درباره روش‏شناسی و سرمایه‌گذاری شخصی‌اش روی این طرح که ابتدا قصد داشت به همراه پدرش انجام دهد سخن می‌گوید و سپس پنج فصل کتاب را که هر یک معرف یک قاب زمانی متفاوت تاریخی است آغاز می‌کند. هر فصل با مضمون و عنوانی که دوره مشخصی را روایت می‌کند نام‌گذاری شده و با مقدمه بی‌نظیری که او از آن تاریخ ارائه می‌دهد آغاز می‌شود که بر گیرایی این اثر افزوده و خوانندگان زیادی را مجذوب خود می‌سازد.
نام فصل اول کتاب را «مردم و چشم‌اندازی به نام فلسطین» گذاشته است که عمدتاً خاطرات پدرش، هِنری مطر، از قیام و خیزش اعراب در سال‌های 1936 تا 1939 روایت می‌شود. وی در آن سال‌ها معلمی جوان بوده و راویان کتاب مطر نیز کودک بوده‌اند. مثلاً صلاح صلاح که در آن زمان سه سال بیشتر نداشته است حمله انگلیسی‌ها به روستای صحرایی‌شان در اواخر قیام سال 1939 را به یاد می‌آورد. از آن پس تا سال 1948 آنچه او از کودکی‌اش تعریف می‌کند دورانی خوش را به تصویر می‌کشد تا اینکه اخبار اشغال روستاها و فرار مردم در همه جا انتشار یافت و «همه چیز ناگهان زیر و رو شد»(ص36). فرار از روستا پس از حمله اشغالگران و زندگی اجباری در اردوگاه‌ها، خاطراتی است که بسیاری از راویان به یاد می‌آورند. آثار شدید و طولانی‌مدت این آوارگی‌ها در کلام تألم‌انگیز شفیق‌الحوت، از اهالی یافا، به بهترین وجه توصیف شده است: «... زندگی هر بلایی هم که سر شما بیاورد، می‌توانید بالاخره زنده بمانید. تحمل فقدان راحت است اما با درد خلأ یعنی به هیچ جا تعلق نداشتن نمی‌توان کنار آمد»(ص48).
فصل بعدی که سال‌های 1948 تا 1964 را پوشش می‌دهد به موضوع خلأ ناشی از عدم تعلق می‌پردازد و روایت‌های متعددی از روز نکبت و پیامدهایش را بیان می‌کند. در دوره بعدی یعنی 1964 تا 1970 و متعاقب پیدایش «فدایین» است که با نسل جدید و معنای تازه‌ای از فلسطینی بودن مواجه می‌شویم. در این فصل که عنوان فرعیِ «بین عشق و اندوه» را برای آن برگزیده است خاطراتی فراتر از گزارش‌های شاخص و تکراری فلسطینی‌ها از رشادت‌ها و مجاهدت‌های‌شان را می‌شنویم و زنان نیز خاطرات‌شان را تعریف می‌کنند. مثلاً سمیرا صلاح که در سال 1970 به همسری صلاح درآمد از فعالیت‌هایش و نهایتاً احساس بیهودگی پس از تجاوز اسرائیل به لبنان در سال 1982 سخن می‌گوید. اما این سخن را از سمیرا ناصر الخوری، آواره‌ای از یافا که در بیت‌المقدس شرقی زندگی می‌کند، نیز می‌شنویم که می‌گوید: «نمی‌تونیم به حال خودش رهاش کنیم. ما باید دائماً ازش حرف بزنیم و داستانمون رو تعریف کنیم، حتی اگه مثل صدای صدای تنهایی در دل برهوت باشه»(ص110).
در فصل موسوم به «زیستن در زنجیر اشغال، 1987-1970»، فلسطینیانی از اَمان تا لبنان، بیت‌المقدس شرقی و کرانه باختری و داخل اسرائیل از رنج‌ها و زخم‌های روحی و روانی و تحقیر‌هایی که به خاطر «آرمان فلسطین» کشیده‌اند، نقل می‌کنند. در حالی که عده زیادی از آنان از خیانت‌های رهبران‌شان و دلسردی از قیام‌هایی که ثمری نداشت می‌گویند، نائله زیّاد، همسر شاعر و شهردار سابق الناصره، خوش‌بین‌تر و امیدوارتر است. وی ناصره را با عبارت «فلسطین خیالی در دل اسرائیل» وصف می‌نماید(ص143).
لحن راویان در آخرین فصل موسوم به «فرزندان سنگ:  زیستن در انتفاضه اول» آشکارا تغییر می‌کند. همان‌طور که مطر در مقدمه این فصل می‌نویسد، «فرزندان سنگ، آن طور که به این نام معروف شده اند، نیز همچون فدایین در دهه 1960 و 1970 و مجاهدین در دهه 1930، در داستان زندگی خود، مأمور به وظیفه بوده اند»(ص161). در واقع، مرد و زن و پیر و جوان فلسطینی در آن انتفاضه اول که خیزش عمومی و فراگیر آنها در سال 1987 علیه اشغالگران بود، تاریخ را به دست خود می‌نوشتند. آنها دیگر مردمی نبودند که از یک سو قربانی شوند، قهرمانانه ولی تک و تنها بجنگند و از خیانت رهبران‌شان سرخورده شوند، بلکه در تغییر سرنوشت خود یکپارچه به میدان آمده بودند که اخبارش به همه دنیا مخابره می‌شد. خالد زیاده احساس می‌کرد که باید صدای نسل خود را به گوش دیگران برساند. وی در جایی می‌نویسد: «این برآمدن نسل جدیدی از فلسطینیان بود که دیگر تن به شکست نمی‌دادند»(ص172).
مطر در قسمت «سخن آخر» کتابش تاریخ را از انتفاضه اول در سال 1987 تا 2009 مرور می‌کند. وقایع این بیست و دو سال همراه با قدرت گرفتن دولت سرکوبگر راست‌گرا در اسرائیل و تزلزل سیاست‌مداران و دولتمردان فلسطینی باعث می‌شود تا مطر بدین نتیجه برسد که نزدیک به ده میلیون فلسطینیِ آواره در داخل و خارج از سرزمین تاریخی فلسطین «نه رهبران مقبول و شایسته‌ای دارند و نه زمینه روشن و قابل قبولی برای پیشرفت سیاسی»(ص196). هر چند مرور تاریخی مطر و ارزیابی سیاسی واقع‌گرایانه او حاوی نکات مهمی است، اما شایسته‌تر می‌بود که وی کتابش را با تحلیلی از معنای فلسطینی بودن در پرتو این ارزیابی خاتمه می‌داد. وی با تصمیمی حساب‌شده صدای خود را خاموش می‌کند و از نتیجه‌گیری نهایی می‌پرهیزد. البته علت این کار قابل درک است، اما خواننده را در حالت بهت و بلاتکلیفی نگه می‌دارد. آیا مطر با خالد زیاده موافق است یا «فرزندان سنگ» نیز برهه گذار دیگری در تاریخ فلسطین،که به زباله‌دان تاریخ انداخته شده است، خواهد بود؟ یا نظر آمال النشاشیبی در سال 2007 همان چیزی است که معنای فلسطینی بودن را همچنان تداوم خواهد بخشید آنچنان که گفت: «... ولی ما هنوز وجود داریم و ذهنیت ما تغییری نکرده است»(ص168)؟

خاتمه
هر گاه مردم از من کتابی را می‌خواهند که اطلاعات بیشتری درباره فلسطین به آنها بدهد غالباً کتاب «درخت لیمو» نوشته سَندی تولان Sandy Tolan را به آنها معرفی می‌کنم که مملو از تاریخ‏های شفاهی و مفهوم‌سازی‌های سنجیده تاریخی است.[7]  اکنون به فهرست صد و یک قلمی خودم کتاب دینا مطر را نیز می‌افزایم. شاید از آنجایی که مطر و تولان هر دو سابقه کار در مطبوعات دارند، توانسته‌اند روایت‌های وزین و در عین حال ملال‌آوری آدم ها را به شیوه‌ای جذاب و پرکشش در کنار هم بنشانند. مهم‌ترین نکته کتاب‌های مذکور این است که نویسندگان‌شان توجه دقیق و عالمانه‌ای به روش‏شناسی تاریخی مبذول داشته‌اند، هر چند مطر از این واژه استفاده نمی‌کند.
به طور مشابه، نویسندگان سه اثری که جنبه تحقیقی بیشتری داشته اند، و عمدة مقاله‌نویسان آن ها، عنایت ویژه‌ای به روش‏شناسی‏شان داشته‌اند و به موضوعات پیچیده‌ای پرداخته‌اند. موقعیت شغلی نویسندگان فمینیستی که شهروند اسرائیل محسوب می‌شوند از اعتبار و اهمیت خاصی برخوردار است و هر چند مستقیماً بدان اشاره نمی‌شود اما در پس متن مورد توجه قرار می‌گیرند. البته اِسبِر اطلاعات چندانی درباره خود ارائه نمی‌دهد و به نظر می‌آید که با راویانش فاصله بیشتری دارد.
مجریان تاریخ شفاهی فلسطین در گذشته تلاش می‌کردند روایات روز نکبت را پیش از مرگ نسل آن دوران جمع‌آوری نمایند، هر چند استثنائات قابل توجهی به ویژه در میان مردم‌شناسان نیز وجود داشته است. اما در سال‌های اخیر، نه تنها نسل جدیدی از مورخان شفاهی پا به عرصه گذاشته‌اند، بلکه بسیار تمایل دارند سابقه تاریخی فلسطین را از روز نکبت فراتر ببرند و تجزیه و تحلیل واقع‌بینانه و جدی‌تری نیز بدان بیفزایند. رد پای بخشی از این نسل را می‌توان در منتخب گردآوری شده به دست لیلا ابولُغد و سعدی (2008) مشاهده نمود.[8] شمار روزافزونی از فلسطینیانِ محصور در اسرائیل (موسوم به فلسطینیان 1948)، نیز اعضای این نسل هستند که بر شما ر آثار پژوهشی و علمی محققان پیشین، نظیر نور مصالحه، می‏افزایند.[9]
نکته بسیار مهم دیگر این است که نسل مذکور محققان فلسطینی به خود جرأت داده و گفتمان ملی‌گرایانه رسمی را زیر سؤال می‌برند و سؤالات حساسی درباره موضوعاتی مانند استفاده از واژه نکبت و علت سکوت راویان فلسطینی مطرح می‌کنند. هر چند مورخان شفاهی فلسطین از گذشته با مسئله سکوت درباره تجاوز به زنان کنار آمده‌اند، اما به ندرت پیش آمده است که مسائلی چون خطاها و حتی خیانت‌های خودِ فلسطینی‌ها ارائه شده باشند.
آثاری که در این مقاله معرفی شده‌اند، نه تنها منابع روزافزون تاریخ شفاهی فلسطین را غنی می‌کنند، بلکه عرصه‌های تازه‌ای را نیز می‌گشایند. و نویسندگان مذکور در عین اینکه روش‏شناسی تاریخ شفاهی-یا هر نامی که بر آن بگذارند- را عالمانه و اندیشمندانه معرفی نموده‌اند، در بسط و توسعه روزافزون این حوزه پیچیده نیز نقش مؤثری ایفا می‌نمایند. جای تأسف است که [در آمریکا] ندرتاً از ثمرات تحقیقات‌شان در همایش‏ها می‌شنویم،  و تنها در همایش‌های بین‌المللی تاریخ شفاهی است که می‏توان سراغی از آنها گرفت.


----------------------------------------------------------------------
[1] - برای آشنایی با چگونگی تکوین تاریخ شفاهی فلسطین، به ویژه نحوه کاربرد آن در مستندسازی و تحلیل واقعه روز نکبت نگاه کنید به:

Sherna Berger Gluck, “Oral History and Al-Nakbah,” in The Oral History Review 35, no. 1 (2008): 68-80.
 
[2] - Benny Morris, The Birth of the Palestinian Refugee Problem, 1947-1949 (Cambridge: Cambridge University Press, 1988)
و
The Birth of the Palestinian Refugee Problem Revisited (Cambridge: Cambridge University Press, 2004) Ilan Pappe “Were They Expelled?”
در
The Palestinian Exodus, 1948-1998, ed., Ghada Karmi and Eugene Corton, 37-61 (reading, UK: Ithaca Press, 1999),
و اخیراً
Pappe, The Ethnic Cleansing of Palestine (Oxford, UK: Oneworld, 2006).
[3] - Morris, The Birth of the Palestinian.
[4] - Diana Keown Allan, “The Politics of Witness: Remembering and Forgetting 1948 in Shatila Camp,” in Nakba: Palestine, 1948, and the Claims of Memory, ed., Ahmad H. Sa’di and Lila Abu-Loghud, 253 (New York: Columbia University Press, 2007).


[5] - این بخش حاوی فشرده‌ای از فصل کتاب فاطمه قاسم درباره زبان موسوم به «ضد خاطره: زنان فلسطینی از وقایع تاریخی نام می‏برند» از صفحه 39 تا 52 است.

[6] – کار مستندسازی این یادبودها به شکلی روزافزون صورت می گیرد. برای مثال ببینید:Isabelle Humphries, “A Muted Sort of Grief: Tales of Refuge in Nazareth (1948-2005),”, in Catastrophe Remembered: Palestine, Israel, and the Internal Refugees, Essays in Memory of Edward W. Said (1935-2003) ed., Nur Masalha, 158-62 (London, UK: Zed Books, 2005).
[7] - Sandy Tolan, The Lemon Tree: An Arab, a Jew, and the Heart of the Middle East (New York: Bloomsbury, 2006).
[8] – همان.

[9] – آثار پیشین مصالحه در این باره عبارتند از:

Expulsion of the Palestinians: The Concept of “Transfer” in Zionist Political Thought 1882-1948 (Washington, D.C: Institute for Palestine Studies, 1992); A Land Without a People (London, UK: Faber and Faber, 1997); and The Politics of Denial: Israel and the Palestine Refugee Problem (London, UK: Pluto, 2003).

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
Sherna Berger Gluck
California State University, Long Beach

شرنا برگر گلاک
لانگ بیچ، دانشگاه ایالتی کالیفرنیا

ترجمه: علی فتحعلی آشتیانی

منبع:
Oral History Review (2011), First published online: November 1, 2011, pp. 1–12



http://www.ohwm.ir/show.php?id=953
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.