شماره 5    |    17 آذر 1389



مفهوم و ماهیت مصاحبه در تاریخ شفاهی

(مصاحبه به مثابه دیالوگ و روایت در قالب مصاحبه)

چکیده:

بررسی «مفهوم مصاحبه» در گونه نوپای تاریخ‌نگاری موسوم به «تاریخ شفاهی» محور اصلی این مقاله است.

ماهیت مصاحبه به عنوان «ارتباط شفاهی» بر اساس اهداف و رابطه‌اش با کلیت ساختار متن معین می‌شود.

عموما در تاریخ شفاهی مصاحبه به عنوان ابزار اکتشافی (Heuristic Instrument) استفاده می‌شود. در حالی‌ که، در این مقاله تلاش شده است «مصاحبه به مثابه دیالوگ» در تاریخ‌نگاری شفاهی و کلیت مصاحبه‌ها به عنوان روایت تاریخی (روایت تجربی) در نظر گرفته شود.

بنابراین، تاریخ شفاهی در ابتدا باید مصداق تاریخ (Oral History) و سپس منبع و انبانی از اطلاعات (Oral Resources) برای تاریخ‌نگاری باشد. 

مقدمه

«سر و کار تاریخ با شخصیت‌ها و راویان است.»

نگاه ابزاری به مصاحبه به عنوان شیوه‌ای برای کسب اطلاعات، برداشتی سطحی از ارتباطی آگاهانه و برنامه‌ریزی شده است که دو سوی آن را انسان تشکیل می‌دهد.

در علوم انسان‌شناسی، روانشناسی، جامعه‌شناسی و... مصاحبه، ابزاری اکتشافی (Heuristic Instrument)برای جمع‌آوری اطلاعات و مواد اولیه با اهداف تحلیل آداب و رسوم و رفتارها (مردم‌شناسی)، ارزیابی طرف مقابل (استخدامی)، مشاوره و راهنمایی(روانشناسی)، کشف جرم(بازجویی) و غیره است و اصولا مصاحبه‌ها بر اساس اهداف‌‌‌شان و بی‌توجه به ماهیت‌شان انجام می‌گیرند.

مصاحبه به عنوان ابزار، هر چند در ظاهر شیوه‌ای ارتباطی1 دارد، اما بر خلاف ماهیتش تنها به دنبال یافتن اطلاعات مورد نظرش است و کمتر توجهی به ارتباط دارد. تلاش‌های مصاحبه‌شونده برای ارتباط‌گیری فقط برای کسب اطلاعات است، نه اصل ارتباط؛ در حالی که جمع‌آوری اطلاعات و مواد خام پژوهش یکی از دستاوردهای اولیه مصاحبه است و مهم‌ترین کارکرد آن برقراری ارتباط است.

کم‌توجهی به اصل ارتباط در مصاحبه و اینکه مصاحبه یک فراگرد2((Process است، به اطلاعات و یافته‌های پژوهش لطمه می‌زند. به‌ویژه در مصاحبه‌های رو‌ در رو که ارتباط شفاهی و چهره به چهره با استفاده از تمامی ظرفیت‌های کلامی و غیر کلامی برقرار می‌شود.

نگاه کارکردگرایانه و اکتشافی صرف به مصاحبه که هدف از مصاحبه را دستیابی به اطلاعات می‌داند،از این نکته غفلت می‌کند که مصاحبه نوعی ارتباط شفاهی و نوعی خاص از کنش متقابل اجتماعی است و هدف از آن دست‌یابی به واقعیت است.3

نگاه ابزاری و کارکردگرایانه صرف به مصاحبه در علوم گوناگون باعث می‌شود که کمتر به جنبه‌های مفهومی مصاحبه (Conceptual Aspects) با بهره‌گیری از علم ارتباطات توجه شود و بیشتر روش‌ها و تکنیک‌های مصاحبه مدنظر باشد. در حالی که شناخت و فهم مصاحبه نقش تعیین‌کننده‌ای دارد. به‌گونه‌ای که یک استنباط صحیح از مصاحبه می‌تواند رویکرد کل پژوهش را تغییر دهد و در یافته‌های آن تأثیر بگذارد.

درک مفهوم مصاحبه در بحث مورد نظر ما ـ تاریخ شفاهی ـ اهمیت دو چندان دارد. زیرا مصاحبه و تاریخ شفاهی هر دو از جنس ارتباط شفاهی و به دنبال کشف واقعیت‌اند. البته، مصاحبه در تاریخ شفاهی فراتر از ارتباط شفاهی برای کشف واقعیت به عنوان مسئله مشترک (میان مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده) است.

مصاحبه در تاریخ شفاهی، دیالوگی است که به تبیین Explanaition)) روایتی از کلیت یک موضوع تاریخی می‌پردازد و خرده روایتی از یک روایت تاریخی کل به دست می‌دهد. چنین مصاحبه‌ای پیش از آنکه منبع شفاهی (Oral Resources) برای تاریخ و تاریخ‌نگاری باشد، خود متن و روایتی تاریخی از نوع دیالوگ و شیوه تاریخ‌نگاری حال با نام تاریخ شفاهی است که اعتبار آن به اعتبار مصاحبه‌شونده (راوی یا مرجع روایت4) است، مصاحبه‌کننده (مورخ) و متغیرهایی مانند توافق راویان بر موضوعات، تناسب قدرت میان طرفین مصاحبه، قدرت بالای استنباطی طرفین مصاحبه، بافت موقعیت فرهنگی (Context of Situation)، ساختاربندی ذهنیت مصاحبه‌کننده، شرایط متعارف مصاحبه (ضوابط کمی و کیفی) و غیره بستگی دارد.

مفهوم تاریخ شفاهی و ویژگی‌های آن

پاسخ به دو سوال زیر نقش اساسی و تعیین کننده در شناخت تاریخ شفاهی دارد:

الف) تاریخ شفاهی گونه‌ای از تاریخ است یا روشی برای تاریخ‌نگاری؟

ب) تاریخ شفاهی گونه‌ای از تاریخ‌نگاری است یا فن و روشی(ابزار اکتشافی) برای تهیه اطلاعات و مواد خام برای تاریخ‌نگاری؟

رد و اثبات نظریه‌های نهفته در سوالات فوق از ظرف این مقاله بیرون است. اما آنقدر که در بحث لازم است، تاریخ شفاهی گونه‌ای از تاریخ‌نگاری حال است که برخلاف زندگی‌نامه‌نویسی، اساس آن بر «مصاحبه به مثابه دیالوگ» استوار است.

تاریخ شفاهی برخلاف عقیده بسیاری که آن را فن، روش یا تکنیکی برای نگهداری علمی وقایع تاریخی5، ضبط خاطرات و تفاسیر شخص از مفاهیم تاریخی6، گفت‌وگوی رسمی از گذشته با افراد شاخص7، گزارش از تجربه دست اول و یادآوری حوادث گذشته8 و یکی از راه‌های جمع‌آوری اطلاعات گذشته9، از طریق مصاحبه می‌دانند، روایت‌هایی (خرده روایت‌هایی) از یک واقعه تاریخی است که در کنار یکدیگر و در یک نظام کلیتی روایتی تاریخی از واقعه را به دست می‌دهند.

در روایت تاریخ شفاهی بر خلاف خاطرات شفاهی، زندگی‌نامه‌های خودنوشت و مصاحبه‌های خبری با شخصیت‌های تاریخ‌ساز، مجموعه‌ای از روایت‌های متشابه و متضاد در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند و سوالات مصاحبه‌کننده تنها جنبه استفهامی ندارد. بلکه جنبه‌های استنباطی نیز در رهیافتی از دیالوگ وجود دارد و ما در تاریخ شفاهی گذشته از نقل روایت وقایع تاریخی، شاهد نقد، تفسیر و کشف واقعیت نیز هستیم.

در واقع، تاریخ شفاهی به عنوان شیوه تاریخ‌نگاری حال که برای آیندگان نیز می‌تواند به عنوان منابع شفاهی تاریخ مورد بهره‌برداری قرار بگیرد، به دو صورت متصور است:

1ـ متن مکتوب حاوی شرح وقایع (اعم از زمینه بروز و گزارش حادثه و پی‌آمدهای آن) که عمده و اساس منابع مورخ محقق برای بازسازی تاریخی یک دوره رویداد، خاطرات و مشاهدات افراد حاضر و شاهدان واقعه باشد.10 مانند تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران (مجموعه داستان انقلاب از رادیو بی بی سی) به کوشش عمادالدین باقی و انقلاب ایران به روایت بی بی سی به کوشش عبدالرضا هوشنگ مهدوی.

2ـ مجموعه‌ای از روایت‌های راویان وقایع (فاعل/ قهرمان، شاهد/ ناظر و سامع/ ناقل نقل قول) درباره یک واقعه تاریخی یا مفهوم تاریخی که توسط یک مورخ یا گروه پژوهشی تاریخی یا موسسه پژوهش تاریخی تهیه شده باشد. چنان که فراهم‌کنندگان داستان انقلاب (انقلاب ایران به روایت رادیو بی بی سی) در مقدمه این اثر آورده‌اند که: «شرح تاریخ این هفتاد سال(از مشروطه تا انقلاب اسلامی) در کتاب‌های متعدد آمده و قصد ما بازگویی این تاریخ نبوده، در داستان انقلاب عده‌ای از کسانی که تاریخ معاصر ایران را ساخته‌اند یا در آن حاضر و ناظر بوده‌اند، به زبان خود و صدای خود، خاطرات، تجربه‌ها و مشاهدات خود را نقل کرده‌اند.»11

روشن است که چنین مجموعه‌ای را به عنوان تاریخ شفاهی می‌توان به دو صورت مکتوب (به همراه افزوده‌ها و پی‌نوشت‌ها) و صوتی و تصویری در نظر گرفت.

در گونه مجموعه‌ای تاریخ شفاهی(نوع دوم)، مجموعه روایت‌ها را می‌توان تاریخ شفاهی نامید. مانند مجموعه مکتوب طرح تاریخ شفاهی ایران به کوشش حبیب‌الله لاجوردی در دانشگاه‌هاروارد یا مجموعه مکتوب جنبش چپ در ایران به کوشش حمید احمدی.

هر یک از روایت‌ها را نمی‌توان به تنهایی تاریخ شفاهی تصور کرد. زیرا تاریخ حاصل روایت‌ها و نقل‌ها و ترکیب مأخذها به گواهی‌های گوناگون و مدارک متعدد و نقد و بررسی و تفسیر آن‌هاست. از این‌رو، به مجموعه روایت‌ها در تاریخ شفاهی که: 1) ویژگی مجموعه‌ای داشته باشند، یعنی درباره یک امر واقع (واقعه یا مفهوم تاریخی) که از سوی یک مورخ یا گروه هدف‌مند تهیه شده و روایت‌ها با یکدیگر به لحاظ شکل و محتوا ربط و انسجام منطقی و مرتبط داشته باشند و 2) مصاحبه‌ها به سوی دیالوگ پیش رفته باشند و از هر دو جنبه استفهامی و استنباطی در سوالات بهره برده باشند، می‌توانیم تاریخ شفاهی بگوییم.

حال، برای شناخت بهتر تاریخ شفاهی چند تعریف را می‌آورم:

ـ انجمن جهانی تاریخ شفاهی، تاریخ شفاهی را به عنوان یک روش برای جمع‌آوری و اطلاعات تاریخی از طریق ضبط مصاحبه‌ها با شرکت‌کنندگان در حوادث گذشته می‌داند.12

ـ تاریخ شفاهی می‌کوشد تا وقایع و تحولات گذشته را از زبان قهرمانان، حادثه‌آفرینان و ناظران رویدادها بازسازی نماید و از تلفیق خاطرات، تحلیل‌ها، نگرش‌ها و قضاوت شخصیت‌ها، رویکردی جدید، جذاب و جالب ارائه دهد.13

ـ اگر عمده اساس منابع مورخ محقق برای بازسازی تاریخی یک رویداد، خاطرات و مشاهدات افراد حاضر و شاهدان آن واقعه باشد، حاصل کار تاریخ شفاهی نام می‌گیرد. در تاریخ شفاهی خاطرات اشخاص درباره یک موضوع یا یک مقطع تاریخی ـ بر اساس پیش‌طرح مدون ـ باید ربط و انسجام اندام‌وار و مرتبط با یکدیگر بیابد و چفت و بست حوادث به یکدیگر مشهود و مدلل گردد.14

تعاریف گذشته و تبیین‌های فوق با اینکه بر مفهوم تاریخ شفاهی پرتوافکنی و چارچوب آن‌ها را مشخص می‌کنند، اما در یک مورد غفلت می‌کنند؛ مصاحبه! که بدون توجه به آن، بسیاری از یافته‌ها و اطلاعات برآمده از خاطرات و مشاهدات راویان مورد استفاده نخواهند بود.

ویژگی‌های تاریخ شفاهی

1) تاریخ شفاهی محصول مدرنیته است.

تاریخ شفاهی همانند خود مفهوم تاریخ (به معنی امروزی آن) محصول تفکر مدرن و «فکر تاریخی» از قرن هجدهم به این سو است.

در واقع، پیشینه «تاریخ شفاهی» را نباید طبق تقسیم‌بندی اعتباری غربی‌ها در دوران باستان و قرون وسطی یا در نگاهی آزاد از ابتدای خلقت تاکنون، جست‌‌وجو کرد. زیرا تاریخ‌نگاری شفاهی مبتنی بر ثبت و کشف امر واقع(واقعه یا مفهوم تاریخی) به کمک تکنولوژی ارتباطی (پس از اختراع ضبط صوت) در «کهکشان راه مارکنی» ـ به تعبیر مک لوهان ـ است. از سوی دیگر، شیوه تاریخ‌نگاری شفاهی برگرفته از نگاه سوبژکتیویته انسان مدرن به عالم و حقایق آن به عنوان «ابژه» است. انسانی که پس از کانت دیگر راه شناخت عین اشیاء حقایق جهان را بر خود بسته دید و در مقابل این حیرت و افسون‌زدگی در برابر «هستی»، علم به معنی «since» را به کمک گرفت و تکنیک را جایگزین حیرت خود کرد.

شیوه تاریخ‌نگاری از این‌رو، برگرفته از نگاهی سوبژکتیو است که «تاریخ شفاهی» امر واقع را ابژه خود و فرض می‌کند که برای شناخت و ادراکش از دریچه راویان و اشخاص به درجات متفاوتی از ادراک و فهم آن می‌رسد.

نگاه سوبژکتیویته به عالم که همه قدرت را در کانونی به نام «سوژه» در جهان منتقل می‌کند و شناخت هستی را منوط به درک «من» از هستی می‌داند، سازنده و در عین حال محصول تفکر مدرن و ریشه گرفته از اومانیسم است که دیگر «حقیقت» را اعطاشدنی به بشر نمی‌داند. بلکه، حقیقت را کشف چیزی می‌داند که دارد از راه می‌رسد و نه آن چیزی که بود یا خواهد بود. «حقیقت انکشاف چیزی است که من آن را می‌پذیرم و من آن را می‌فهمم و آن را درست تلقی می‌کنم.»

در دوران مدرن، امر واقع نیز ابژه‌ای است که با شناخت و فهم «من» از آن معنی می‌یابد و هر لحظه با ادراک جدید «من» امر واقع بیشتر تبیین می‌شود.

حال، تاریخ شفاهی با بهره‌گیری از مظاهر تکنیک و امکانات ارتباطی و ضبط‌های مغناطیسی و الکترونیکی به شناخت امر واقع (به عنوان ابژه) از طریق ادراک متفاوت هر یک از راویان می‌پردازد.

با این ترتیب، تمامی آنچه از «سنت شفاهی» (افسانه‌ها و اسطوره‌ها) و مصاحبه‌های توسیدیس با شرکت‌کنندگان در جنگ ثبت و ضبط خاطرات نظامیان و سربازان در جنگ جهانی دوم یا آنچه ابوالفضل بیهقی با عنوان «از سماع مردی ثقه» یاد می‌کند، همگی «منابع شفاهی» و نقل قول‌های مستقیم درباره امر واقع‌اند. هیچ‌کدام مصداق تاریخ و تاریخ شفاهی نیستند. زیرا تاریخ‌نگاری شفاهی به معنی امروزی، از نیمه دوم قرن بیستم با رشد تکنولوژی و بر اساس دیدگاه انسان مدرن و آگاهانه پدید آمده است. در غیر این صورت، همه آنچه از میراث بشر از دوران «ارتباط شفاهی» و پیش از اختراع صنعت چاپ و به قول مک لوهان «کهکشان شفاهی» به جا مانده است را باید مصداق تاریخ شفاهی بدانیم! در حالی که، خود نوشتار و متن نیز به عنوان مجموعه‌ای از نشانه‌ها که از سوی فرستنده (نویسنده) برای خوانندگان ارسال و رمزگشایی می‌شود، مجموعه‌ای از نقل قول‌های مستقیم و غیرمستقیم و برگرفته از دیده‌ها و شنیده‌های پدید آورنده است. در نگاه دریدا نیز هر متن، گفتاری است که به نوشتار درمی‌آید و دیالوگی میان پدیدآورنده و خوانندگان است!

با توجه به آنچه آمد، هر آنچه پیش از قرن بیستم با عنوان افسانه‌ها و روایات، خاطرات شخصی، زندگی‌نامه‌نویسی و غیره وجود دارد، داعیه تاریخ شفاهی ندارند. زیرا نوعی از تاریخ‌نگاری که پس از جنگ جهانی دوم با نام «تاریخ شفاهی» مرسوم شد، هدفش «تاریخ‌گرایی» به معنی فهم وقایع تاریخی فقط با مراجعه به زمینه بلاواسطه وقوع‌شان15 در مقابل فهم تاریخ بر اساس نظریه‌های کلی و تعمیم در تاریخ16 بود.

این شیوه تاریخ‌نگاری با تکثر «من»‌های روایت کننده امر واقع سلطه « مورخ» و «اسناد تاریخی» را از «تک صدایی» و «سند محوری» کمرنگ کرد و از سوی دیگر، به تعداد راویان و «من»های روایت کننده امر واقع، حقیقت را تکثر و دست‌ نایافتنی‌تر کرد.

2) تاریخ شفاهی، یک فراگرد(Process) است.

اساس تاریخ شفاهی بر مصاحبه و ارتباط شفاهی استوار است. از این‌رو تاریخ شفاهی، مقوله‌ای ارتباطی از نوع ارتباطات انسانی و میان فردی و پیش از هر چیز یک فراگرداست.

تاریخ شفاهی، یک فراگرد اطلاعاتی از طریق مصاحبه است و به تعریف مگی اسمیت ـ در ارائه مدل ارتباطی خود ـ مبتنی بر انتقال حافظه‌های شبیه است که می‌گوید: «ارتباط عبارت است از فراگرد انتقال اطلاعات، احساس‌ها، حافظه‌ها و فکرها در میان مردم.»17

بنابراین تاریخ شفاهی، ویژگی‌های یک فراگرد را به شرح زیر همراه دارد:

الف) فراگرد، ایستا نیست بلکه پویاست.

ب) فراگرد، آغاز و پایان ندارد.

ج) اجزاء و عناصر یک فراگرد دارای کنش‌های متقابل‌اند و هر یک بر دیگری تأثیر می‌گذارند و از دیگری تأثیر می‌گیرند.

د) فراگرد دارای ردیفی از اجزاء نیست.18

چنان‌که در مجموعه‌های تاریخ شفاهی مشاهده می‌کنیم، تاریخ شفاهی از یک سو به تعداد راویان (قهرمان/ فاعل، ناظر/ شاهد، سامع/ ناقل) تعدد و تکثر دارد و از سوی دیگر، به تعداد نقدهای خوانندگان و منتقدان (به دلیل تاریخ‌نگاری حال بودن و نزدیکی خوانندگان به واقعه و داشتن حافظه جمعی) در میان جامعه می‌تواند ادامه یابد و هر شخص مربوط در تکمیل این جریان می‌تواند نقش داشته باشد که فراگرد بودن آن را اثبات می‌کند. از این‌روست که عده‌ای از کارشناسان، تاریخ شفاهی را راهی برای دموکراتیک کردن تاریخ19، راهی برای وارد کردن مردمی که قبلا در خلق اسناد گذشته‌شان مشارکت نداشته‌اند20، برداشتی آزادگرایانه از تاریخ21، مردم‌شناسی متقابل22 و راهی برای درک بهتر تاریخ و فهم انتقادی از معنای واقعی23 آن دانسته‌اند.

3)تاریخ شفاهی مجموعه‌ای (سریالی) است.

تاریخ شفاهی مجموعه روایت راویان درباره یک واقعه یا مفهوم تاریخی است؛ به علاوه آنچه مورخ در پی استنباط‌های خویش به عنوان کشف، نقد و تفسیر بر گفته‌های راویان در جریان مصاحبه وارد می‌کند.(در قالب سوالات از مصاحبه‌شونده یا پی‌نوشت‌ها و اسناد مرتبط به هنگام تنظیم و تدوین نهایی هر روایت.)

تاریخ شفاهی تعدی از یک راوی یا یک مجموعه دیدگاه واحد و شبیه به هم درباره امر واقع (واقعه یا مفهومی تاریخی)است.

از آن‌جاکه راویان درباره موضوعات مشترک روایت‌ها در امر واقع، نگرش‌های متشابه، متفاوت، منتقدانه و متضاد دارند، باید تاریخ شفاهی را در یک نظام مجموعه‌ای و کلیت مطالعه کرد.

به عبارت دیگر، تاریخ شفاهی مجموعه‌ای از روایت‌های گوناگون بر اساس یک پیش‌طرح مدون درباره یک واقعه یا مفهوم تاریخی است که هر روایت، منحصر به فرد و جذاب و خواندنی است، اما نمی‌توان به تنهایی آن‌ها را تاریخ‌نگاری نامید. این مجموعه را در یک کلیت که به تعداد قابل قبولی از روایت‌های متفاوت رسیده باشد، می‌توان تاریخ شفاهی نامید.

4)تاریخ شفاهی یک روایتNarraition)) است.

ما به ندرت به روایت‌ها فکر می‌کنیم، اما زندگی‌مان به طور عمیقی، در آن‌ها غوطه‌ور است. هر روزه، از نخستین روزهای عمر تا واپسین دم زندگی‌مان، در دریایی از داستآن‌ها و قصه‌هایی غوطه می‌خوریم که می‌شنویم، می‌خوانیم یا می‌بینیم.( یا تلفیقی از همه این‌ها.) مرگ ما نیز در روایت ثبت می‌شود؛ چرا که آگهی‌های ترحیم چنین هستند.24

روایت، شیوه اصلی است که از طریق آن، انسآن‌ها تجربه‌های خود را درون رشته رخدادهایی Events)) که از نظر زمانی پر معنا و با اهمیت هستند، سامان می‌دهند.

روایت هم یک شیوه استدلال و هم یک شیوه بازنمایی است. انسآن‌ها می‌توانند جهان را در قالب روایت «درک کنند» و می‌توانند در قالب روایت، درباره جهان «بگویند».25

روایات جهان بی‌شمارند. آن‌ها پبش از هر چیز، در ژانرهای بسیار متنوعی جای دارند که خود میان گوهره‌های مختلف توزیع شده‌اند. روایت می‌تواند به کلام، گفتاری یا نوشتاری، به تصویر ثابت یا متحرک، به ایما و اشاره و به آمیزه سامان یافته‌ای از تمامی این گوهرها تکیه کند. روایت در اسطوره، افسانه، حکایت اخلاقی، قصه، تراژدی، کمدی، حماسه، تاریخ، پانتومیم، نقاشی، نقاشی رنگین روی شیشه، سینما، کتاب مصور، خبر و مکالمه حضور دارد. از این گذشته، روایت در این قالب‌های تقریبا بی‌انتها، در تمام ادوار، در همه جا و در تمام جوامع یافت می‌شود. روایت با تاریخ بشر آغاز می‌شود. هیچ مردمی، در هیچ جا، بدون روایت وجود ندارند و هرگز وجود نداشته‌اند. تمامی طبقات و همه گروه‌های انسانی روایات خاص خود را دارند، و در موارد بسیار، انسآن‌هایی با فرهنگ متفاوت و حتی مخالف، از آن‌ها لذت برده‌اند. روایت هرگز ادبیات خوب را به ادبیات بد ترجیح نمی‌دهد. حضور روایت بین‌المللی، فراتاریخی و ورافرهنگی است، همچون زندگی.26

روایت (Narraition) در دیدگاهی کلان‌نگر، ساختارمند کردن تجربه‌ها و ذهنیت بشر است و در دیدگاهی خرد‌نگر به معنای گذر از وضعیتی (اولیه) و رسیدن به وضعیتی دیگر (ثانویه) است جهت نقل و بیان حادثه‌ای در گذشته دور، در زمان حال برای مخاطب.

ژرار ژنت ـ نظریه‌پرداز فرانسوی ـ به اتفاق شکل‌گرایان روسی معتقد‌ند هر روایت از دو بخش راوی و حکایت (قصه) تشکیل شده است و هر روایت حکایتی در دل خود دارد که به مدد راوی آن را روایت می‌کند.

روایت، ابتدا و پایانی دارد. اما این آغاز و پایان عمدتاً بر اساس ظاهر غیر ساختارمند ذهن و تجربه‌های بشری از میانه آغاز و به میانه دیگر ختم می‌شود و روایت به چنین شروع و پایانی شکلی ساختارمند می‌دهد.

جی.هلیس میلر (1978) ـ نظریه‌پرداز روایت شناس ـ بر این باور است که ناتوانی ما در تعریف آغاز و پایان، صرفا مسئله‌ای شکلی نیست که با طرح نظریه‌ای بهتر حل شود. هیچ روایتی نمی‌تواند آغاز یا پایانش را بنمایاند. روایت همواره از میانه آغاز می‌شود و در میانه پایان می‌گیرد و برخی از بخش‌هایش را آینده می‌شمارد و بیرون از بخش‌های دیگر قرار می‌دهد.27

از سوی دیگر، روایت نیز به مانند تاریخ خاصیت انتخابی و گزینشی (Selectivity) دارد. زیرا «تاریخ نهایتا، روایتی است ساخته شده از آنچه زمانی زندگی ـ درشکل ـ جدیدش بوده است و احتمالا ما نمی‌توانیم همه آن‌ها را ملحوظ داریم.»28

تاریخ شفاهی نیز به مانند روایت، خاصیت در زمانی و همزمانی را توأمان دارد. همچنین تاریخ شفاهی همانند روایت دارای واقعه‌ای (حکایت) برای روایت و راوی (مصاحبه‌شونده)است. با توجه به آنچه از روایت و تاریخ شفاهی آورده‌ایم، هر دو از جنس گفتمآن‌های شفاهی‌اند.

بنابراین تاریخ شفاهی روایت است زیرا:

1ـ تاریخ شفاهی همانند روایت به ساختارمندکردن ذهن و تجربه راوی در ظاهر غیرساختارمند و بازروایی وقایع می‌پردازد. همانند صحبت کردن عادی مردم و چارچوب‌های فکری ذهن راوی که دارای شکلی میانه ـ میانه هستند.

2ـ تاریخ شفاهی همانند روایت پایان ناپذیر، اما دارای آغاز و پایان مشخص است.

3ـ تاریخ شفاهی مانند روایت دارای دو بخش حکایت (امر واقع) و راوی (قهرمان) است.

4ـ تاریخ شفاهی همانند روایت خاصیت گزینشی نسبت به وقایع دارد

روایت در تاریخ شفاهی از جنس روایت تجربی (وفادار به واقعیت ـ حقیقت) است و در مقابل روایت داستانی (وفاداری به امکان و تخیل) قرار می‌گیرد.

روایت تاریخی هر چند تا اواخر قرن نوزدهم جزو فهرست ادبیات داستانی قرار داشت، اما با رشد فردیت‌گرایی و رمانتیسم در ادبیات، تاریخ و زندگی‌نامه‌نویسی از این فهرست خارج شدند.

روایت تجربی بر دو گونه روایت تاریخی و تقلیدی است. روایت تاریخی دارای ویژگی‌های پایبندی به واقعیت گذشته واقعی، زمان و مکان و علیت واقع‌گراست.29

مفهوم و ماهیت مصاحبه در تاریخ شفاهی

مصاحبه در رابطه با کل و نظام تاریخ شفاهی از نظر شیوه و سیستم درونی خود یک دیالوگ و از نظر مفهوم و در سیستم بیرونی یک روایت و به عبارت دیگر روایت منحصر به فرد است.

اگر بخواهیم درباره ماهیت مصاحبه به عنوان یک فراگرد در تاریخ شفاهی غور کنیم، باید به مفاهیم دیالوگ، روایت و ارتباط و تناسب‌شان با مصاحبه در تاریخ‌نگاری شفاهی بپردازیم.

1)مصاحبه به مثابه دیالوگ

مصاحبه در تاریخ شفاهی چیست؟ عموما برای مصاحبه کنندگان و دست‌اندرکاران تاریخ شفاهی تنها شیوه‌های مصاحبه اهمیت دارد. در حالی که شناخت مفهوم، ماهیت و اهداف مصاحبه در تاریخ شفاهی، نقش تعیین‌کننده‌ای در تاریخ‌نگاری دارد.

از جنبه‌های مفهومی مصاحبه و ماهیت آن، اینقدر آوردیم که مصاحبه نوعی ارتباط شفاهی، کنش متقابل اجتماعی و یک فراگرد است. در مصاحبه از نوع رو در رو ماهیت ارتباطی بودن و فراگرد بودن آن کاملا هویدا می‌شود.

اگر چه مصاحبه نوعی ارتباط گفتاری است، ولی با ارتباط رو در رو نیز تلفیق می‌شود. ترکیب این دو نوع ارتباط، تمایزی میان مصاحبه و سایر ارتباط‌های گفتاری پدید می‌آورد.

در این ارتباط است که یکی از طرفین از انجام صحبت‌ها و دریافت پاسخ‌ها قصد خاصی دارد و ضمن طرح سوالات و دریافت عکس‌العمل‌ها پیش می‌رود. این امر فراتر از صحبت‌های روزمره میان اشخاص است. انجام یک مصاحبه حتما با قصد قبلی و برنامه ریزی انجام می‌شود و باید به مقاصد خاصی منتهی شود. در حقیقت می‌توان گفت که: «مصاحبه یک ارتباط طراحی‌شده، هدف‌دار، رو در رو و نیازمند به تصمیم‌گیری است.»30

همچنین در کتاب اصول و مهارت‌های مصاحبه، تألیف گویر، ردینگ و ریچی مصاحبه چنین تعریف شده است: «مصاحبه نوعی ارتباط شفاهی است که در آن دو طرف حضور دارند و دست‌کم یکی از طرفین با برنامه‌ریزی قبلی در آن شرکت می‌کند. هر دو طرف به طور متناوب صحبت می‌کنند و به دیگری گوش فرا می‌دهند.»31

البته مصاحبه را می‌توان بر اساس حلقه‌های ارتباطی (فردی، گروهی)، نوع ارتباط (بی‌واسطه و باواسطه)، نوع محتوا(سطحی، عمیق)، هدف ارتباط (هدایت‌شده، آزاد)، نقش مصاحبه‌کننده، معنی و وسیله نهایی ارسال پیام دسته‌بندی کرد.32

طبق این دسته‌بندی مصاحبه در تاریخ شفاهی، مصاحبه‌ای فردی (یک به یک)، بی‌واسطه (رو در رو)، عمیق (پرداختن به یک موضوع خاص با ریشه‌یابی و جزئیات و تفاسیر)، تک‌موضوعی، هدایت‌شده و به درخواست مصاحبه‌کننده با مطالعه پیشین برای کشف واقعیت، ثبت وقایع در تاریخ و انتشار از وسایل ارتباط جمعی دانست.

اما آنچه ماهیت مصاحبه را در تاریخ شفاهی شکل می‌دهد، اهداف مصاحبه است. مصاحبه، از دیدگاه کارشناسان اهداف متفاوتی دارد؛ بیشتر کارشناسان و نظریه‌پردازان هدف مصاحبه را جمع‌آوری اطلاعات دانسته‌اند. اما واقعیت این است که گردآوری اطلاعات تنها یکی از کارکردهای (function) مصاحبه است نه ماهیت و چیستی آن!

به دیدگاه‌های زیر در باره اهداف مصاحبه دقت کنیم.

داری: هدف از مصاحبه دستیابی به اطلاعات است.33

کوهن: هدف از مصاحبه جست‌وجوی اطلاعات برای انتشار است.34

سالی آدامز: مصاحبه، پرسش از دیگران به منظور جمع‌آوری مواد اولیه برای نشر اطلاعات و نقل قول‌هاست.35

و...

در چنین دیدگاه‌هایی مصاحبه در تاریخ شفاهی یک روش موثر برای جمع‌آوری اطلاعات برای افرادی است که به تاریخ و آداب علاقه‌مند هستند 36و در نهایت در یک مصاحبه فرآیند یادآوری در روش گفت‌وگو بین مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده به وجود می‌آید.37

در واقع، مصاحبه یک ابزار اکتشافی و وسیله برای گردآوری اطلاعات است. چنین نظراتی ماهیت مصاحبه را برملا نمی‌کنند، بلکه به دیدگاهی تحویل‌گرایانه (ic Reductionalist) تبدیل می‌شوند که سطح مصاحبه را به یک «پرسش‌نامه حضوری» یا «پرسش و پاسخ صرف» و «گفت‌وشنود» تنزل می‌دهد که ممکن است در فرآیند آن مباحثه یا مجادله نیز روی دهد.

از سوی دیگر، عده‌ای هدف مصاحبه را دست‌یابی به واقعیت می‌دانند. یا اینکه جمع‌آوری اطلاعات را یکی از اهداف عمومی مصاحبه در کنار آگاهی دادن و تحریک در نظر می‌گیرند.38 مصاحبه اهداف گوناگون دارد. ممکن است انجام مصاحبه به منظور جمع‌آوری اطلاعات، ارزیابی طرف مقابل، اقناع و تغییر عقیده شخص، راهنمایی و مشاوره یا جهت استخدام باشد. بدین ترتیب، برای دست‌یابی به هر یک از اهداف ذکر شده برنامه‌ریزی متفاوتی جهت انجام مصاحبه مورد نیاز است.39

از این منظر، مصاحبه وقتی معنا می‌یابد که با توجه به اهداف در رابطه با یک کل و ساختار نظام‌مند در نظر گرفته شود.

«عموما کالبدشکافی مصاحبه با توجه به اهداف، نقش‌ها و ساخت یا ساخت‌هایی که مصاحبه را در‌برمی‌گیرد، معنی می‌دهد.

اگر از دیدگاه گشتالت40 (Gestalt) این موضوع را بررسی کنیم، مصاحبه وقتی معنا می‌یابد که در رابطه با کل در نظر گرفته شود. به این مفهوم که مصاحبه به خودی خود یا به طور تجریدی مفهوم ندارد. فقط وقتی می‌توان مصاحبه را موثر دانست که هماهنگ با دیگر اجزای یک ساخت در خدمت نظام معین یا ساخت مشخص به استخدام مصاحبه درآید.

در اینجاست که مصاحبه در روانشناسی یک استخوان‌بندی دارد و در امور پلیسی یا درون یک نظام مطبوعاتی (که خود شاخه شاخه می‌شود) یک ترکیب مستقل دیگر. در این دیدگاه مصاحبه تنها یک ابزار و وسیله نیست. بلکه مصاحبه فراگردی است که طرفین مصاحبه در شکل‌گیری آن از نظر تأثیرگذاری نقشی برابر دارند.»41

مصاحبه‌شوندگان از نظر نقش‌پذیری اجتماعی روی یک خط یا مرز مشترکی قرار نمی‌گیرند. هدف‌های آن‌ها هم که همگی مصاحبه‌گرند، واحد نیست. زیرا ساخت سازمانی، ترکیب ارزش‌ها، شکل و محتوای هدف‌ها و نوع مسئولیت‌پذیری اجتماعی‌شان متفاوت است. بنابراین خود مصاحبه در ارتباط با مواد یادشده، به منزله مومی می‌ماند که اجزای دیگر یک کل یا نظام اجتماعی معین، آن را شکل و هیأتی خاص می‌دهد.

از این گذشته، عموما کاربرد مصاحبه با توجه به اهداف مصاحبه‌‌کنندگان و حتی مصاحبه شوندگان قالب می‌پذیرد و گاه به صورت معیار در می‌آید.42

در تاریخ شفاهی آنچه اعتبار دارد این است که مصاحبه، ابزاری اکتشافی برای جمع‌آوری اطلاعات یا فرآیندی برای کمک به حافظه راوی در یادآوری گذشته43 است. در حالی که اگر مصاحبه‌کننده جایگاه خود را به مورخ، ارتقا دهد و چنین آگاهی را در مصاحبه‌شونده (راوی) نیز پدید آورد، در آن صورت مصاحبه از گفت‌وشنود و چیزی شبیه مصاحبه خبری و در نهایت خاطره‌گویی شفاهی44 به سوی دیالوگ و روایت تاریخی پیش می‌رفت و تغییر هویت می‌داد.

به هر روی، اگر هدف از مصاحبه در تاریخ شفاهی را تاریخ‌نگاری شفاهی و تاریخ شفاهی بدانیم، ماهیت مصاحبه در تاریخ شفاهی از گفت‌وشنود، مکالمه، مباحثه، مناظره، مذاکره، مشاجره و غیره فراتر رفته و به دیالوگ تبدیل خواهد شد. دیالوگ درباره واقعه یا مفهوم تاریخی که خود روایت تاریخی را می‌سازد. در چنین دیالوگی دیگر سوالات تنها جنبه استفهامی ندارند و براساس حضور فعال و آگاهانه مصاحبه‌کننده طبق اطلاعات پیشین (از منابع مکتوب و راویان دیگر)، اسناد موجود و قوه ادراک بالا، جنبه‌های استنباطی نیز می‌یابند.

در این دیالوگ، خوانندگان در کنار خاطره‌ها و اطلاعات راوی، از تفاسیر و تحلیل‌های طرفین نیز مطلع می‌شوند و به شناختی چندجانبه و فراتر از دیدگاه فردی راوی (که نوعی ضعف تاریخ شفاهی محسوب می‌شود) می‌رسند.

در دیدگاهی که مصاحبه را کشف واقعیت می‌داند و مصاحبه از جنس دیالوگ است، تناسب قدرت در طرفین مصاحبه و تبیین وقایع در کل فراگرد مصاحبه از ویژگی‌های مهم مصاحبه در تاریخ شفاهی است.

1-1)دیالوگ45 چیست؟

اما دیالوگ چیست؟ و چرا مصاحبه در تاریخ شفاهی باید به مثابه دیالوگ باشد؟

پیش از افلاطون، دیالوگ به عنوان «ژانر» ادبی، از هزاره دوم پیش از میلاد مسیح در «سومر» شناخته شده بود. بعد، در فلسفه افلاطون، «دیالوگ» به عنوان «گفت‌وگوی مستدل» حضور پیدا می‌کند و بسیاری از آثار افلاطون در صورت‌بندی دیالوگ به رشته تحریر درآمده است.

واژه دیالوگ از لغت یونانی «دیالوگوس» ساخته شده است. «دیا» معمولاً به معنای «از میان» است. اما در ارتباط با دیالوگ، هم‌معنی واژه لاتینی «inter» است که «میان یا بین» معنی می‎دهد. «لوگوس» به معنای «کلمه»، نوعی مفهوم بسیار کلی استدلال و اندیشیدن را می‎رساند که در قالب گفتار یا نوشتار ظاهر می‎شود و صورت یک مفهوم یا نظریه را به خود می‎گیرد. دیالوگ نشان‌دهنده نوعی سیلان و جریان معنی میان شماری از افراد است. از رهگذر این جریان معنی، نوعی فهم و درک نو، که در آغاز دیالوگ وجود نداشته، پدیدار می‎شود.

به اعتقاد پژوهشگران دانشگاه MIT، «دیالوگ، گفت‌وگوی صرف نیست؛ همان‎طور که آنچه در سازمان ملل متحد اتفاق می‎افتد نیز دیالوگ نیست؛ چه در این نهاد، همراه با تبادل نظر، اعلام موضوع‎ نیز می‎شود و بیان مواضع به پیروزی یکی از طرفین می‎انجامد. به عبارت دیگر در این شیوه، طرفین دارای پیش‎فرض‎هایی هستند که در صورت به چالش کشیده‌شدن، از آن دفاع می‎کنند، در حالی که دیالوگ تلاشی است جمعی برای یافتن پاسخ مسائل مشترک.»46

بر این اساس، دیالوگ نوعی تفکر ناشی از ارتباط برای فهم و ادراک معنی درباره مسئله‌ای مشترک از سوی دو یا چند نفر است.

البته دیالوگ می‌تواند نوعی دیالکتیک نیز باشد و رابطه دیالکتیکی، بر بنیاد پرسش و پاسخ و با رویکردی انتقادی استوار است.

دیالکتیک واژه‌ای یونانی است که از دو کلمه «دیا» به معنای دو نفر و «لکتیک» از ریشه سخن گفتن ساخته شده و معنای آن، گفت‌وگوی دو نفر با هم است. برای یونانیان این واژه (علاوه بر چیزهای دیگر) نشانگر فرآیندی کلامی بود که در آن یکی از طرف‌های مناظره به این شیوه مورد پرسش قرار می‌گیرد تا تناقض‌های کلامش آشکار شود. این شگردی است که افلاطون آن را به سقراط نسبت می‌دهد؛ سقراط در ابتدا گفت‌وگوهای بی‌شماری را آغاز می‌کرد و سرانجام هم سخن خود را به حالت گیجی و درماندگی می‌رساند.

اگر چه منشأ دیالکتیک به فیلسوفان یونانی باز می‌گردد، اما سیطره آن بر فلسفه مدرن ناشی از احیای این مفهوم در قرن هجدهم، به وسیله ایده‌آلیست‌های پساکانتی‌ای مانند فیخته و هگل است که دیالکتیک را به صورت مثلثی با سه ضلع تز، آنتی‌تز و سنتز درنظر می‌گرفتند.

برای هگل دیالکتیک هم متدی برای تفسیر و هم ساختار خود پیشرفت تاریخی است. بر این اساس هگل در پدیدارشناسی روح (1807) نشان می‌دهد که چگونه خودآگاهی به وسیله مجموعه‌ای از رویارویی‌های عناصر متقابل به سمت دانش مطلق پیش می‌رود. هر کدام از این رویارویی‌ها توسط فرایندی موسوم به aufhebung (این اصطلاح معمولا به «رفع» ترجمه شده است.) حل می‌شود که در آن ایده‌ای جدید (سنتز) از تقابل میان تز و آنتی‌تز به وجود می‌آید؛ سنتز همزمان با ملغی‌کردن تقابل، آن را در سطحی بالاتر حفظ و ایجاد می‌کند.

کارکرد دیالکتیک در تاریخ شفاهی کشف واقعیت و امور تبیینی است. دیالکتیک در مصاحبه از جنس دیالوگ براساس تقابل و تضارب «تز» و «آنتی‌تز» استوار است و هنگامی رخ می‌دهد که دیالوگ برای کشف واقعه با مفهوم تاریخی از سوی راوی (مصاحبه‌شونده) و مورخ (مصاحبه‌کننده) برقرار شود.

1-2)تفاوت گفت‌وگو با الفاظ مشابه47

الف)گپ زدن

در فرهنگ لانگمن، گپ زدن «گفت‌وگوی غیررسمی» و در فرهنگ آکسفورد، گپ زدن «گفت‌وگو یا محاوره دوستانه غیررسمی‌» معنی شده است. همچنین در فرهنگ و بستر در ذیل گپ زدن آمده: «صحبت کردن یا گفت‌وگوی ملایم.»

«گپ به معنای «همدمی» است. بر این اساس، گپ، نشان‌دهنده نوعی تجمع دوستانه یا سخن مألوف گفتن است، حال آنکه گفت‌وگو می‎تواند میان کسانی برقرار شود که جمع دوستانه‎ای به‌شمار نمی‎آیند یا سخن رد و بدل نمی‎کنند‌.»

دکتر ملکیان گپ زدن را این گونه معنا کرده است: «گپ زدن مکالمه‎ای است که مهم‌ترین خصیصه‎اش بی‎هدفی است و چون بی‎هدف است، سرسری و بدون دقت، پیوسته و بی‎وقفه است و با سرعت نامتناسب انجام می‎یابد. گپ زدن در واقع نوعی پرسه‎زنی و هرزه‎گردی گفتاری است؛ در حالی که مهم‌ترین ویژگی گفت‌وگو، هدف‌مندی آن است.»

ب) گفتمان

به عقیده دکتر آزاد ارمکی، برای واژه Discourse در فارسی معادل‎های چندی وجود دارد: مقاله، گفت‌وگو، سخن، گفتمان و... از سویی دیگر «روابط گفتمانی به معنای رد و بدل اطلاعات و برداشت‎ها از طریق گفت‌وگو و تکیه بر مبانی عقلی و منطقی برای رسیدن به توافق و تفاهم است. بنابراین روابط گفتمانی نوعی ارتباط نمادی است که در آن پیام، اطلاعات و معارف گوناگون رد و بدل می‎شود.» این ارتباط می‎تواند چهره به چهره باشد و یا به صورت تصویری، صوتی، نوشتاری یا ترکیبی از آن‌ها، به شیوه‎های متفاوت از راه دور و به شکل غیرمستقیم به طور یک‌سویه یا دوسویه تحقق یابد. «به لحاظ تحلیلی، روابط گفتمانی را می‎توان به چهار نوع عمده تقسیم نمود: روابط گفتمانی علمی، سیاسی، اخلاقی و بالأخره فلسفی و هنری.»

در این تعریف، روابط گفتمانی به مفهوم ارتباط اجتماعی نزدیک می‎شود؛ «ارتباط اجتماعی، جریانی است که طی آن دو نفر یا بیشتر به تبادل افکار، نظرات، احساسات و عقاید خود می‎پردازند و از طریق به کار بردن پیام‎هایی که معنایش برای کلّیه آن‌ها یکسان است، به انجام این امر مبادرت می‎ورزند.»

«واژه گفتمان Discourse که سابقه آن در برخی منابع به قرن 14 میلادی می‎رسد، از واژه فرانسوی discours [dis-korr] و لاتین discurs-us به معنای گفت‌وگو، محاوره، گفتار و از واژه disurrer discursum به معنای طفره رفتن، از سر باز کردن، تعلّل ورزیدن و. .. گرفته شده است. واژه گفتمان در وجه اسمیه و فعلیه (لازم و متعدی) دارای معانی متعددی است. گفتمان، در معنای ارتباط اندیشه از طریق کلام (speech)، تبادل یا تعامل زبانی، گفت‌وگو و صحبت و قوّه یا ملکه صحبت کردن، مذاکره و مشورت و گفت‌و‌گو است‌.»

با توجه به این‌که هنوز نظریه‎پردازان علوم‌اجتماعی و علوم‌انسانی نتوانسته‎اند برای ارائه تعریفی واحد و معقول از واژه گفتمان و تعیین چارچوب‎های دقیق و منطقی آن به توافق برسند، در نتیجه همچنان بحث و جدل و اختلاف ‎نظر در این خصوص وجود دارد. البته «گفتمان و متن، غالباً به طور متناوب به عنوان مترادف هم و به جای هم به کار برده می‎شوند. تنها مرزبندی و تمایزی که وجود دارد از نظر روش‎شناسی (متن محصولی مادی است و گفتمان فرایندی ارتباطی) و یا برای تبیین پیوند متقابل متون در جریان گفت‌وگو و محاوره است.»‌

در تعبیری دیگر، «Discourse به معنای گفت‌‌وشنود، گفت‌وگو و جدل خردمندانه همراه با مدارا است.»

امروزه گفتمان را شامل‌تر و عام‎تر از گفت‌وگو می‎دانند. گفت‌وگو، پدیده‎ای است خاص زمان حال و با مخاطبانی زنده و حاضر، در حالی که گفتمان با جنبه تاریخی خود، گفت‌وگوهای گذشته را نیز شامل می‎شود. همچنین «تمام مخاطبان یک گفتمان، به دوره حاضر تعلق ندارند، بلکه بخشی از آن‌ها مربوط به گذشته، برخی متحقق و در حال و برخی هم در بقعه امکان هستند که واقع‎بودگی (Facticity) آن‌ها در بستر آینده است. جدال‎های متکلمانه اهل کلام در صدر اسلام و قرون دوم و سوم هجری، از جنس گفتمان هستند، در حالی که امروزه مذاکرات سیاسی، فرهنگی و فلسفی محافل سیاسی و علمی از سنخ گفت‌وگو هستند.»

از دیدگاهی دیگر «گفتمان غربی از زمانی که دایره تجدد را وسیع کرد ـ همسو با آن ـ الگوی رهایی، بیانگر مسئولیت سنگینی بود که غربی‎ها برذمة خود می‎دانستند مبنی بر آن که وحشی‎ها، حیوانات بارکش، بی‎تمدن‎ها و یا بربرها را فرمانبردار خود سازند.» از سویی دیگر «گفتمان، یعنی تبدیل گفت‌وگوهای تصادفی و بی‎اثر به یک گفت‌وگوی درست. وقتی این کار صورت گرفت، ما به گفتمان (Discourse) رسیده‎ایم. پس به طور خلاصه، گفتمان یعنی اصلاح گفت‌وگو؛ یعنی اینکه در حول یک موضوع معیّن، با استدلال و منطق خاص خودش بحث کنیم». لذا، یکی از راه‎های اصلاح کردن گفت‌وگو، به چالش ‎کشیدن پرسش طرف مقابل در فرآیند گفت‌وگو است. در فرهنگ آکسفورد، گفتمان «طرز برخورد (نحوه رفتار) جدی و طولانی از موضوعی در کلام یا نوشتار، صحبت یا نوشتار زبانی» تعریف شده است.

در فرهنگ لانگمن نیز تعریفی مشابه با عنوان محاوره (گفت‌وگو) «جدّی یا کلامی» آمده است. سرانجام در فرهنگ وبستر در توضیح این واژه آمده است: «1ـ ارتباط نظرات، اطلاعات و... به وسیله صحبت [و] گفت‌وگو (محاوره) 2ـ طرز برخورد رسمی و طولانی از موضوعی در گفتار یا نوشتار، سخنرانی، رساله [و] مقاله 3ـ توانایی اندیشیدن‌.»

ج)بحث

در فرهنگ وبستر درباره واژه discussion آمده است: «1ـ عمل مورد مذاکره 2ـ گفت‌وگو یا نوشتاری که در آن نقا ط ضعف و قوّت یا جنبه‎های مهمی از موضوعی در نظر گرفته می‎شوند.» همچنین در فرهنگ آکسفورد در ذیل این واژه آمده است: «جریان مورد مذاکره. بحث (discussion) با واژه‎هایی نظیر «Percussion» و «Concussion» هم‌ریشه بوده و در معنای ضربه و تکان، با آن‌ها مشترک است. معنای اصلی این واژه، «تجزیه امور و تأکید آن بر تحلیل و تفکیک است».

د) مذاکره

مذاکره، در فرهنگ‎های انگلیسی به معنای «بحثی که هدف آن رسیدن به توافق باشد» و «گفت‌وگویی برای معامله، تبادل نظر، بحث یا چانه‌زدن برای به توافق رسیدن» معنی شده است.

«مذاکره (Negotiation) از واژه لاتینی «Negotitat» به معنای «به انجام رساندن در جریان معامله»، عمدتاً ناظر به یافتن راه و مفرّی از میان موانع خاص است.» به این معنا مذاکره، صرفاً هدفی عمل‎گرایانه را دنبال می‎کند و بنابراین، حوزه کارکردن آن به مراتب محدودتر از گفت‌وگو است.

در مذاکره طرفین از پیش می‌دانند که چه می‌خواهند و تلاش می‌کنند چیزی را که می‌خواهند و در نظر دارند، به دست آورند و سعی می‌کنند مسیر گفت‌وگوها را هدایت کنند. در دیالوگ خود گفت‌وگوست که آن‌ها را هدایت می‌کند.

در دیالوگ الویت با پرسش‌ها و پاسخ‌ها جنبه فرعی دارند. در مذاکره، همه تلاش بر تضعیف حریف و بستن راه بر عرصه انتخابی دیگر در مدار گفت‌وگو است. ولی در دیالوگ هنری به عنوان پیروزی بر دیگری، احتجاج و خاموش کردن طرف نداریم. دیالوگ بر اساس هویت طرفین شکل می‌گیرد.

1- 3) تناسب قدرت در دیالوگ

مصاحبه فرایندی اجتماعی با حضور بیش از یک نفر است که این افراد با قرار داشتن در موقعیت‌های گوناگون از مصاحبه را پدید می‌آورند. مثل رابطه پزشک و بیمار در مصاحبه درمانی، یا پژوهشگر و نمونه آماری در مصاحبه اجتماعی یا پلیس و متهم در مصاحبه از نوع بازجویی. مصاحبه در تاریخ شفاهی نیز بر اساس موقعیت‌های مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده شکل می‌گیرد.

در جریان یک دیالوگ، سه عنصر قابل بررسی است و اصولاً زمانی که از دیالوگ سخن به میان می‎آید، این سه عنصر حضور خواهند داشت که عبارتند از: پیامی ارتباطی، مجرای گفت‌وگو و وجود یک یا چند گفت‌وگو کننده یا سخن‌گو. مسئله مهم آن است که زمانی که در روند دیالوگ، بین دو طرف تساوی یا تناسب برقرار نباشد، این امر منجر به برتری و تسلط یک سو و تضعیف سوی دیگر می‎شود. به ناچار باید بر نقاط مشترک تأکید داشت که این مسئله به نوعی گفت‌وگو را از صراحت و گستردگی خالی کرده و آن را محدود می‎کند.

شرایط مقدّماتی دیالوگ عبارت است از: تمایل طرف‎ها به مشارکت، اختصاص وقت کافی برای گفت‌وگو و فقدان عوامل مزاحم.

شرایط میانی دیالوگ عبارت است از: توجّه تام به گفت‌وگو، اشتیاق در شنیدن سخن دیگران، فرصت دادن به دیگران برای بیان نظرات خود و مکث کردن برای تنفس و اندیشیدن و بالأخره، شرط نهایی عبارت است از اکتفا به رضایت کلّی، در صورت نرسیدن به نتیجه قطعی و تمایل متقابل برای شروع مجدد.

به عوامل بازدارنده دیالوگ نیز بایستی اهمیّت داده شود. برخی از این عوامل عبارتند از: نگرانی از کمبود وقت، ترس از مزاحمت دیگران، ضعف در ساکت نشستن، گوش کردن، مکث کردن، فکر کردن و رسیدن به یک نتیجه. به این دلیل، مکان، زمان و توافق‎های مربوط به فضای گفت‌و‌گو اهمیّت زیادی پیدا می‎کند.

البته وضعیّت حساس و طبع ناپایدار و پیش‎بینی ناپذیر دیالوگ، دشواری‎هایی را به همراه دارد. دشواری نوع نخست به عوامل بازدارنده گفت‌وگو مربوط می‎شود و دشواری نوع دوم به آسیب‎هایی مربوط می‎شود که در جریان گفت‌وگو به آن وارد می‎شود. حلّ این دشواری‎ها به پیشبرد دیالوگ کمک زیادی می‎کند.

اما یکی از مهم‌ترین آسیب‌ها عدم تساوی یا تناسب میزان سلطه یا قدرت طرفین دیالوگ است. یعنی قرار گرفتن طرفین در موقعیت سلطه یا قدرت در ارتباط با دیگران در ماهیت مصاحبه موثر و موقعیت سلطه در طرفین بر جهت مصاحبه و نوع مصاحبه تأثیرگذار است. جهت حرکت (سویه و سمت‌گیری) قدرت در طرفین بر یافته‌ها تأثیرگذار است. از این‌رو، مصاحبه در تاریخ شفاهی باید دیالوگ باشد. زیرا در دیالوگ یکی از شروط برقراری ارتباط موثر برابری و تناسب مقبول موقعیت طرفین است. در غیر این‌ صورت با عدم برابری در موقعیت‌ها، مصاحبه به سوی بازجویی (برتری قدرت پرسشگر از راوی)، مباحثه، مذاکره، مشاجره و غیر پیش می‌رود و در این صورت یافته‌ها تحت تأثیر قدرت از اعتبار لازم برقرار نیستند.

از سوی دیگر باید بدانیم که دیالوگ محصول زمان و فرهنگ خویش است. یعنی، سوالات مصاحبه‌کننده و نوع پاسخ‌های مصاحبه‌شونده و همچنین مسئله مشترک مورد دیالوگ و هم‌اندیشی طرفین و اساس ارتباط طرفین طبق شرایط زمانی و فرهنگی طرفین محقق می‌شود. چنانکه، مصاحبه با مبارزی در زندان (در دوران اقتدار حکومت) یا مصاحبه درباره شخصیتی که هنوز در قید حیات است (شرایط زمانی)و نوع فرهنگ مانند تعارفات ایرانی، فرهنگ استبدادزده، سنتی و غیره در طراحی سوالات، احراز واقعیات و تبیین آن‌ها، چگونگی پاسخ‌ها و اساس دیالوگ نقش تعیین‌کننده و تغییردهنده دارند.

از این‌رو تاریخ‌نگاری شفاهی باید در انتخاب مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده و با توجه به نوع مسئله تاریخی تناسب قدرت طرفین را از لحاظ موقعیت فرهنگی، شخصیتی، شهرت، علمی، توانایی‌ها و. .. را در نظر بگیرد و به سمت و سویی پیش برود که قدرت طرفین در مصاحبه برابر یا در یک رابطه متناظر و تناسب تعریف شود تا شرایط دیالوگ محقق گردد.

همان‌طور که آوردیم یکی از آسیب‌های تاریخ‌نگاری شفاهی عدم توجه به انتخاب طرفین بر اساس رعایت اصل «تناسب قدرت» است و عموما مصاحبه شوندگان از مصاحبه کنندگان قدرت بالاتر و بیشتری دارند و با توجه به احاطه‌شان به اصل واقعه تاریخی در کنار سیر عوامل قدرت‌آور مانند مقام بالا، شهرت، سواد بالا و غیره اصل رابطه «دیالوگ» را مختل و به مصاحبه یک‌طرفه تبدیل می‌کنند و گاهی مصاحبه‌کننده در حد دستگاه ضبط صوت پایین آورده می‌شود.

اگر بخواهم شرایط مصاحبه‌کننده را برای رعایت تناسب قدرت تیتروار بیاوریم، عبارتند از:

1ـ تخصص، تجربه و شهرت کافی در زمینه مصاحبه

2ـ داشتن توانایی‌های ارتباطی

3ـ حافظه‌ای بیش از حافظه متوسط جامعه

4ـ ذهنیت قوی برای تحلیل همزمان داده‌ها و طرح سوالات جدید

5ـ قوه استنباط بالا.

از این‌رو مصاحبه‌کننده یا باید در حوزه مربوط تراز اول و مشهور و با تجربه باشد یا اینکه حین مطلع بودن از رویدادهای تاریخی و شناخت و تفکیک حوادث اصلی و فرعی، مفسر وقایع نیز باشد و پیش از مصاحبه کلیه اسناد و منابع و سایر روایت‌های مرتبط از راویان دیگر را در اختیار داشته باشد و به بحث‌های روشی و معرفتی و گفتمآن‌های اجتماعی (فلسفه اجتماعی) مجهز باشد تا بتواند در جریان مصاحبه به دیالوگ و روایت تاریخی از رویداد برسد و در نهایت مصاحبه را به یک روایت تاریخ تحلیلی، عمیق و. .. از رویداد تبدیل کند.

در پایان این‌که اگر مصاحبه، دیالوگ باشد، تاریخ شفاهی شکل می‌گیرد و مصاحبه‌کننده برای احیای دیالوگ از آسیب‌های تاریخ‌نگاری کنار می‌ماند. آسیب‌هایی مانند تعصب، اعم از تعصب ایدئولوژیک یا علم‌گرایی، ملی‌گرایی، قومیت‌گرایی و تحزب و حزبی‌گری و...

فرضیه‌سازی در حاکمیت مفروضات ذهنی و روانی طرفین در قالب جزمیت و تصلب، اسارت در دوآلیسم و ثنویت، خوبی و بدی، زشتی و زیبایی و. ..

البته این به معنی نفی ارزش‌مداری در تاریخ‌نگاری نیست زیرا ارزش‌ها شخصی و فردی نیز می‌تواند باشد. اما جای تاریخ را نگیرد!

1-4)مصاحبه ساختارمند و غیرساختارمند

مصاحبه در تاریخ شفاهی باید بر اساس یک ذهن ساختارمند از سوی مصاحبه‌کننده انجام پذیرد و مصاحبه‌کننده باید از طریق مطالعه اسناد و مربوط، روایت راویان دیگر فرضیه‌ها و یافته‌های خود را ساختار‌مند (سازمان‌یافته یا سیستماتیک) کند. اما باید توجه داشت که عموما جریان تاریخ شفاهی به علت ویژگی‌های ذهن و حافظه و خاصیت دیالوگ، به ظاهر غیرساختارمند پیش می‌رود و از این‌رو مصاحبه‌کننده، مرتب باید جریان و روند مصاحبه را در خط اصلی خود نگه دارد. مسئله مهم این است که مصاحبه به ظاهر غیرساختارمند به معنی غیرساختارمند بودن ذهن مصاحبه‌کننده نیست.

یک ذهن ساختارمند می‌تواند بیانی ساختارمند و یا غیر آن داشته باشد. اما ذهن غیرساختارمند نمی‌تواند بیانی ساختارمند داشته باشد.

2)روایت در قالب مصاحبه (کارکردروایی مصاحبه)

مجموعه تاریخ شفاهی روایت است، روایتی کلان از مجموعه روایت‌هایی که راویان بر اساس نقش و کارکردشان(function) در شکل‌گیری و نسبت با امر واقع بیان کرده‌اند. نقش‌هایی که با عناوین قهرمان، ناظر و. .. چیستی راوی مصاحبه را معنی می‌کنند.

چنانکه آوردیم هر روایت از راوی و حکایت تشکیل شده است. اما راوی در مصاحبه‌های تاریخ شفاهی کیست؟ چیست؟ و چگونه امر واقع را احراز و سپس تبیین می‌کند؟

2-1)راوی در مصاحبه کیست؟

نظریه‌های موجود درباره راوی را، علیرغم تفاوت ظاهری، به دو دسته می‌توان تقسیم کرد:

1ـ نظریه‌هایی که معتقدند راوی وجودی حقیقی دارد و دارای هویت است. معتقدان به این نظریه می‌گویند راوی فردی است که روایتی را نقل می‌کند و واقعا در داستان «حضور» دارد. این دسته از منتقدان، که تقریبا شامل اکثریت می‌شود، برای اثبات نظر خود راوی بسیاری از رمآن‌های کلاسیک را شاهد می‌آورند، مثلا راویی‌های تام جونز، آرزوهای بزرگ، بابا گوریو، دیوید کاپرفیلد و نظایر این‌ها. (در مصاحبه طرفین وجود واقعی دارند.)

2ـ نظریه‌پردازانی که راوی را دارای تعین نمی‌دانند. برای مثال رولان بارت هنگام بررسی داستان سارازین بالزاک می‌پرسد: «در این‌جا چه کسی سخن می‌گوید؟» و بعد خودش جواب می‌دهد: «متن سخن می‌گوید». البته مقصود بارت این نیست که داستان بالزاک فاقد راوی است. بلکه می‌خواهد بگوید که نویسنده مسئولیت کامل را به عهده ندارد و خود راوی هم دارای تعین نیست.(در تاریخ شفاهی نیز اگر دیالوگ برگزار شود، متن مکتوب یا صوتی، حکم راوی را نسبت به خوانندگان دارد.)

و یا توماس مان، نویسنده آلمانی که نظریه‌هایش تأثیر عمده‌ای بر نظریه‌پردازان آلمانی گذاشت معتقد بود که راوی روح روایت است. داستان به وسیله روح روایت نقل می‌شود.48

هنگام پژوهش درباره راوی به سه عامل باید توجه کرد: 1) شخص 2) حالت 3) بُعد.

1ـ شخص؛ با توجه به این عامل با این پرسش روبه‌رو هستیم که چه کسی راوی روایت است؟ و کی با خواننده حرف می‌زند؟ این پرسش یک پاسخ ندارد و هر وضعیت روایی، راوی خاص خود را داراست.

2ـ حالت (MODE)؛ مقصود از حالت، چگونگی عرضه شخصیت‌های داستان(یا وقایع و شخصیت‌های تاریخی) توسط راوی است و در این‌جا شیوه‌های مختلف روایت مطرح می‌شود. با توجه به این عامل باید به پرسش‌هایی از این قبیل پاسخ داد که آیا راوی خود یکی از شخصیت‌های داستان (یا قهرمان/ فاعل در واقعه) است و یا در بیرون داستان ایستاده است؟ و یا راوی از چه کانالی اطلاعات خود را به خواننده منتقل می‌کند؟

3ـ بعد (perspective)؛ توجه به این عامل مشخص می‌کند که: 1) راوی از چه جایگاهی دارد داستان(امر واقع) را تعریف می‌کند: از بالا، از اطراف، وسط، جلو، یا این‌که مرتب جایگاهش را عوض می‌کند تا صحنه را بهتر ببینند؟ همچنین باید دید آیا می‌خواهد دیگران متوجه حضور او بشوند و یا برعکس مایل نیست او را ببیند؟ 2) آیا راوی در درون داستان است و یا این‌که از بیرون دارد به آدم‌ها و وقایع نگاه می‌کند؟ (زاویه دید درونی و بیرونی) 3) راوی از دید چه کسی دارد داستان را تعریف می‌کند؟ 4) راوی با وقایع و آدم‌های داستان چقدر فاصله دارد؟ (نزدیک است، دور است و یا متحرک؟)49

هر متن یک راوی دارد که در قالب نویسنده یا شخصیتی مستقل خواننده و طرف مقابل خود مورد خطاب قرار می‌دهد. اما در مصاحبه یکی به عنوان مصاحبه‌کننده سوالی را می‌پرسد و «بهانه روایت» یک نفر دیگر می‌شود و مصاحبه‌شونده خاطرات، دیدگاه‌ها، نقل‌قول‌های دیگران و غیره را روایت می‌کند!

راوی چه کسی است؟ مصاحبه‌شونده و یا مصاحبه‌کننده؟

پاسخ به این سوال به ظاهر روشن است؛ مصاحبه‌شونده!

اما واقعیت این است که راوی در مصاحبه‌های تاریخ شفاهی براساس ماهیت و جنس «مصاحبه» معلوم می‌شود!

اگر ماهیت مصاحبه در تاریخ شفاهی ابزاری، پرسش‌نامه‌ای و با هدف جمع‌آوری صرف اطلاعات باشد، بی‌تردید، راوی مصاحبه‌شونده است. زیرا، سلطه و قدرت در مصاحبه با اوست و ملاک تعیین راوی در یک متن روایی، سلطه(قصه‌گو/ حکایت کننده/ راوی) در کل روایت است! و در این حالت مصاحبه‌کننده منفعل و حفظ‌کننده وحدت موضوع است. در چنین مصاحبه‌هایی، روایت «تک‌صدایی» و منحصر به حافظه و دیدگاه‌های فردی (مصاحبه‌شونده) است.

و اگر ماهیت مصاحبه در تاریخ شفاهی، دیالوگ باشد و هدف از تاریخ‌نگاری شفاهی تنها احراز واقعیات یا امر واقع نباشد، بلکه در دیالوگ میان مصاحبه‌شونده و مصاحبه‌کننده، هم‌اندیشی بر سر مسئله مشترک یعنی امر واقع چنان صورت بگیرد که پای تفاسیر، نگرش‌های موافق و مخالف، اسناد بیرونی و استنباط‌های طرفین به میان بیاید، راوی دیگر مصاحبه‌شونده به تنهایی نیست! بلکه، مصاحبه‌کننده نیز در شکل‌گیری روایت نقش بیان کننده «امر واقع» را داشته است و در آن روایت سهیم است. به‌گونه‌ای که بدون استنباط‌ها و ارجاع‌های فرامتنی که مصاحبه‌کننده می‌آورد، روایت ناقص است.

روشن است که چنین اتفاقی تنها با رعایت «تناسب قدرت» در دیالوگ ممکن می‌شود که مصاحبه‌کننده باید نسبت به امر واقع دارای اشتراکات ذهنی و خاطره‌ای با مصاحبه‌شونده باشد!

در این حالت، راوی هر دو طرف (مصاحبه‌شونده و مصاحبه‌کننده) و به عبارتی دیگر خود «متن روایی مصاحبه» است.

در این حالت «مصاحبه به مثابه دیالوگ» و روایت «چندصدایی» است و مصاحبه‌کننده نقش «فعال» از نوع «راوی و مداخله‌گر» دارد.

2ـ2) مصاحبه‌کننده در نقش راوی

مشارکت فعال مصاحبه‌کننده در روایت تا جایی که او را در کنار مصاحبه‌شونده در حد راوی مطرح کند مشروط به شرایط «دیالوگ» و راهکارهایی به شرح زیر است:

الف)شناخت و درک بافت موقعیتی (context of situation) مصاحبه‌شونده

شناخت و درک بافت موقعیتی مصاحبه‌شونده از طریق taking role به دست می‌آید. یعنی مصاحبه‌کننده باید بتواند خود را در شرایط زمانی، مکانی و فرهنگی مصاحبه‌شونده قرار دهد و با گرفتن نقش طرف مقابل (playing role) تأثیر آن شرایط را در خود ایجاد کند تا درک بهتری از عملکرد و کنش مصاحبه‌شونده در امر واقع داشته باشد و بتواند دیالوگ بهتری برقرار کند.

در ضمن انجام مصاحبه در پی این هستیم که سعی کنیم خودمان را به جای فردی بگذاریم که با او مصاحبه می‌شود. ما سعی می‌کنیم شبکه‌ای را که او (مصاحبه‌شونده) در آن کار می‌کرده است، تصور کنیم. سعی می‌کنیم تصور نماییم که نحوه کار او چگونه می‌توانسته باشد. به همین طریق سوالاتی مطرح می‌کنیم که بخشی از این روابط را به روشنی نزدیک کند و ما را نسبت به کار مصاحبه‌شونده «مطلع» نشان دهد.

همچنین، می‌کوشیم خودمان را در جایگاه دانشجویانی که علاقه‌مند به گفته‌های این شخص‌اند قرار دهیم. به این ترتیب، مورخ تاریخ شفاهی، در جایگاه اقتصاددان یا جامعه‌شناس قرار می‌گیرد.50

با شناخت و درک بافت موقعیتی مصاحبه‌شونده، مصاحبه‌کننده می‌تواند در نقد و تفسیر رفتار مصاحبه‌شونده در زمان گذشته استنباط و در تکمیل روایت در زمان حال او را یاری دهد و همچنین متن مصاحبه را به سوی «روایت تاریخی» پیش ببرد.

ب) شناخت ارجاع‌های مصاحبه‌شونده

یکی از موارد بسیار مهم در برگزاری دیالوگ و مشارکت فعال در فراگرد روایت، شناخت ارجاع‌های بیرونی مصاحبه‌شونده است. یعنی، اگر مصاحبه‌کننده دنیای «قال» و «مقال» مصاحبه‌شونده را به گونه‌ای بشناسد نسبت به ارجاع‌های مهم و مشهور درباره مسئًله مشترک پیرامون امر واقع ذهنیت حاضر او در نقش راوی قطعی است. زیرا، شناخت ارجاع‌های بیرونی مصاحبه‌شونده به مصاحبه‌کننده این امکان را می‌دهد که مثلا وقتی او درباره واقعه کودتای 28 مرداد 1332 سخن و خاطره می‌گوید، در بازروایی و بازنمایی حوادث شرکت کند و حتی با نقل‌قول از یکی دیگر از راویان (ترجیحا نزدیک به راوی مصاحبه‌شونده) به تکمیل روایت یاری رساند و چنان در باز روایی شرکت کند که گویی خود مصاحبه‌کننده یکی از قهرمانان یا مشاهدان واقعه مذکور بوده است. در چنین حالتی، نقش مصاحبه‌کننده در حد روای واقعه است. واقعه‌ای که خود در آن حضور فیزیکی نداشته است. اما به دلیل داشتن «اطلاعات» و همچنین شناخت بافت موقعیتی راوی مصاحبه‌شونده، در باز روایی آن که خود روایتی دیگر و نسخه‌ای دیگر از تاریخ است، نقش راوی مصاحبه‌کننده را داشته باشد.

ج)اقدام به ارجاع‌های مناسب بر اساس اسناد و مدارک و شواهد و شایعات عمومی

یکی دیگر از راهکارهای حضور مصاحبه‌کننده در روایت و تبدیل شدن او به راوی برای برقراری «دیالوگ» و ساخت «باز روایی»، مجهز بودن مصاحبه‌کننده به ارجاع‌های مرتبط با امر واقع و مسئله مشترک مورد بحث بر اساس اسناد، مدارک، شواهد، نقل قول‌های دیگران، سایر روایت‌ها، شایعات عمومی در سطح شهر(Town Gossip) و همچنین نظریه‌ها و فرضیه‌ها و استنباط‌های مشهور در میان کارشناسان و مورخان است. تجهیز مصاحبه‌کننده به این ارجاع‌های بیرونی، کمک می‌کند تا در کنار ارجاع‌های درون متنی نسبت به روایت‌های مصاحبه‌شونده، همچون در مباحث و مسائل مربوط، نقشی فراتر از «یادآوری کننده» و «هدایت‌کننده موضوع» داشته باشد و با ارجاع‌های مناسب در فواصل مطالب مصاحبه‌کننده، روایت دیگری را طرح کند تا در برقراری رابطه میان تز و آنتی‌تز نوعی رابطه دیالکتیکی منجر به سنتز (روایت تاریخی درباره امر واقع) ایجاد شود.

با توجه به راهکارهایی که ارائه شد، مصاحبه اگر از جنس دیالوگ باشد، وظیفه روایت بر عهده طرفین دیالوگ است و بیش از هر چیزی «متن مصاحبه» راوی اصلی امر واقع خواهد بود. روشن است که متن نهایی مصاحبه‌ها در تاریخ شفاهی باید از سوی مصاحبه‌کننده بر اساس همکاری متقابل با مصاحبه‌شونده و پی‌نوشت‌های مرتبط براساس اسناد مدارک و سایر شواهد تهیه و تنظیم شود.

2ـ3)مصاحبه چگونه امر واقع را تبیین می‌کند؟

مصاحبه در قالب متعالی دیالوگ و شکل‌دهی روایت تجربی (وفادار به واقعیت) به احراز و ابراز امر واقع می‌پردازد. اما تبیین «امر واقع» نیازمند تفسیر و تحلیل براساس نظریه فلسفی تاریخی و مجموعه‌ای از اسناد و مدارک و شواهد و حتی شایعات عمومی است که شاید در مصاحبه و دیالوگ به‌ طور تام نتواند اتفاق بیفتد. هر چند که نمی‌توانیم تاریخ شفاهی و مصاحبه را سراسر خالی از تبیین امر واقع بدانیم. زیرا، قوه استنباط بالای مصاحبه‌کننده و مشارکت فعال او در روایت بر اساس شناخت و تسلط بر ارجاع‌های بیرونی و درونی متن مصاحبه و همچنین فرصت و امکان شرح‌نویسی و منبع‌نویسی در قالب پی‌نوشت بر متن پیاده شده و منقح شده مصاحبه، به مصاحبه‌کننده امکان «تبیین» را می‌دهد. اما مسئله، شیوه تبیین امر واقع در مصاحبه تاریخ شفاهی است.

شیوه و چگونگی تبیین در مصاحبه بر «دیالکتیک» استوار است. یعنی، اگر قرار باشد تبیینی بر امر واقع صورت بگیرد باید از برخورد تز و آنتی‌تز و رابطه دیالکتیکی در فراگرد دیالوگ انجام شود. البته چنین روشی در مصاحبه برای تاریخ شفاهی، تحمل آسیب‌هایی مانند مخدوش و ناقص شدن اطلاعات و قطع رابطه دیالوگ را دارد. از این‌رو، تبیین در مصاحبه باید پس از کسب اطلاعات لازم و «احراز واقعیت» صورت بگیرد. آن هم از سوی مصاحبه‌کننده‌ای که در تناسب با مصاحبه‌شونده انتخاب شده باشد، بر موضوع و ارجاعات تسلط کافی داشته باشد و براساس منطق و فلسفه تاریخی شناخته‌شده‌ای دیالکتیک را برقرار کند.

از دیگر شیوه‌های تبیین در مصاحبه تاریخ شفاهی، تبیین پس از انجام مصاحبه‌هاست که مصاحبه‌کننده یا تدوین‌گر می‌تواند در تلفیق روایت‌های گوناگون و نقد و بررسی آن‌ها با مدد سایر اسناد و مدارک به تفسیر واقعه بپردازد.

آنچه در تاریخ‌نگاری شفاهی مرسوم است، بهره‌گیری از اطلاعات موجود در متن مصاحبه‌ها به عنوان مکمل اسناد مکتوب برای تبیین امر واقع در تاریخ است. چنان‌که بیشتر متون تاریخ شفاهی چنین آماده شده‌اند.

پی‌نوشت‌ها:

1.     منظور فراگردی شامل تمامی شرایط متضمن انتقال معناست. ر.ش به : محسنيان‌راد، مهدي، ارتباط‌شناسی، تهران، سروش. 1380- صص 37-62

2.     ر.ش به: محسنيان‌راد، مهدي، ارتباط‌‌‌شناسی، تهران، سروش. 1380.ص 70.

3.     محسنيان‌راد، مهدي، روش‌های مصاحبه خبری، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ها. ص 214

4.     اصطلاح مرجع روایت به جای راوی برگرفته از پژوهشگر تاریخ و ادبیات، علیرضا کمری است.

5.    حسن‌آبادي، ابوالفضل، تاريخ شفاهی در ايران، مشهد: سازمان کتابخانه‌ها و موزه و مرکز اسناد آستان قدس رضوی. ص 23

6.     همان. ص 24

7.     همان. ص23

8.     ترور لومیس tervor loomis به نقل از فصلنامه تحقیقات تاریخی گنجینه اسناد شماره 60، 1384. به نقل از وبلاگ تخصصی تاریخ شفاهی

9.     حسن‌آبادي، حسن‌آبادی، تاريخ شفاهی در ايران، مشهد: سازمان کتابخانه‌ها و موزه و مر‌کز اسناد آستان قدس رضوی. ص22

10. كمري، علي‌رضا، با ياد خاطره، تهران: سوره مهر، 1383. ص 103

11. هوشنگ‌ مهدوي، عبدالرضا، انقلاب اسلامی ایران به روایت بی بی سی، تهران: طرح نو، 1372. ص 28

12. حسن‌آبادي، ابوالفضل، تاريخ شفاهی در ایران، مشهد: سازمان کتابخانه‌ها و موزه و مرکز اسناد آستان قدس رضوی1385. ص 175

13. ملايي‌تواني، علي‌رضا، نقدی بر کتاب تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی روایت به بی بی سی، فصلنامه متین، سال اول، ش دوم بهار 1378. ص 280

14. كمري، علي‌رضا، با یاد خاطره، تهران: سوره مهر، 1383. ص 103

15. ميلر، آندرو و براويت، جف، درآمدی بر نظریه فرهنگی معاصر،ترجمه جمال محمدی، تهران: ققنوس1385. ص 36

16. همان. ص 37

17. محسنيان‌راد، مهدید، ارتباط شناسی، تهران: سروش، 1380. ص 45

18. همان. ص 75

19. حسن‌آبادي، ابوالفضل، تاریخ شفاهی در ایران، مشهد: سازمان کتابخانه‌ها و موزه و مرکز اسناد آستان قدس رضوی1385. ص 22

20. همان. ص 22

21. همان. ص 23

22. همان. ص 23

23. همان. ص 23

24. آسابرگر، آرتور، روایت در فرهنگ عامیانه رسانه و زندگی روزمره، ترجمه محمدرضا لیراوی، تهران، سروش، 1380. ص 15

25. همان. ص24

26. همان. ص 32

27. مارتين، والاس، نظریه‌های روایت، ترجمه محمد شهبا، تهران: هرمس، 1382. ص59

28. اينگليس، فرد، نظریه رسانه‌ها، ترجمه محمود حقیقت کاشانی. تهران: مرکز تحقیقات، مطالعات و بخش برنامه‌ای صدا و سیما، 1377. ص 8

29. ر.ش به: نظریه‌های روایت، والاس مارتین. فصل اول

30. روزنامه نگاری حرفه‌ای (به اهتمام سيد فريد قاسمی) تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات و رسانه‌ها. ص 144

31. همان. ص 145

32. محسنيان‌راد،‌ مهدید، روش‌های مصاحبه خبری، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ها. 1377. ص 35، 36، 85، 100

33. همان. ص 214

34. همان. ص214

35. آدامز، سالي، آداب مصاحبه مطبوعاتی، ترجمه سید محمد فکور‌پور، دفتر مطالعات و تحقیقات رسانه‌ها. ص 9

36. حسن‌آبادي، ابوالفضل، تاریخ شفاهی در ایران، مشهد: سازمان کتابخانه‌ها و موزه و مر‌کز اسناد آستان قدس رضوی،1385. ص 22

37. همان. ص 23

38. محسنيان‌راد، مهدی، روش‌های مصاحبه خبری، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ها.

39. روزنامه نگاری حرفه‌ای (به اهتمام سید فرید قاسمی) تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات و رسانه‌ها. ص 145

40. گشتالت واژه‌ای آلمانی به معنای یک طرح کلی سازمان‌یافته یا یک کل است که ویژگی‌هایی بیش از اجزای تشکیل‌دهنده خود به تنهایی دارد. مطالعه تجربی گشتالت‌ها در سال 1910 با مطالعه پدیده‌های ادراکی خاصی آغاز شد و به ایجاد یک مکتب فکری انجامید که به «روان شناسی گشتالت» معروف است. این مکتب بر مفهومی کل‌گرایانه از ذهن و بدن استوار بود و بنابر اهمیت روان‌شناختی توسط پل گودمن، فریتز پرلز و رالف هفرلین توسعه یافت.

41. روزنامه‌نگاری حرفه‌ای (به اهتمام سیدفرید قاسمی) تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات و رسانه‌ها. ص 157

42. همان.

43. حسن‌آبادی، ابوالفضل، تاریخ شفاهی در ایران، مشهد: سازمان کتابخانه‌ها و موزه و مرکز اسناد آستان قدس رضوی،1385. ص 80

44. عمده تفاوت‌های تاریخ شفاهی و خاطره شفاهی عبارتند از:

الف ـ تاریخ شفاهی دغدغه تبیین، تفسیر، کشف علت‌ها و نقد وقایع را از راویان دارد. اما خاطره معمولا به بیان واقعه می‌پردازد.

ب ـ تاریخ شفاهی بر خلاف خاطره شفاهی بر تعدد راویان تکیه دارد. اما راوی خاطره یک نفر است.

ج ـ تاریخ شفاهی خاصیت مجموعه‌ای دارد.

دـ در تاریخ شفاهی محوریت با سوالات مصاحبه‌کننده است. اما در خاطره شفاهی محوریت با حافظه راوی است.

45. معمولا دیالوگ در زبان فارسی معادل واژه «گفت‌وگو»، در فرهنگ فارسی معین «گفت‌وشنود، مکالمه، صحبت» و در لغت‎نامه دهخدا «مکالمات (آنندراج)، مباحثه، مجادله و گفت‌وشنود» معنی شده است. در حالی که معنای دیالوگ در کاربرد جدید آن، نتیجه شماری از تحولات در دیدگاه‎های معرفت شناسانه انسان مدرن است. در فرهنگ «وبستر» در ذیل دیالوگ آمده است: «1ـ صحبت کردن با یکدیگر، محاوره. 2ـ مبادله و مذاکره عقاید، هنگامی که آشکار و شفاف باشد. همین طور دستیابی به فهم و هماهنگی متقابل. 3ـ نوشته(اثر)ی در قالب یک محاوره. 4ـ عبارت صحبت کردن در یک نمایشنامه، داستان، نمایش رادیویی و…».

46. جعفری‌نژاد، سيدابوالفضل، نگاهی به رویه‌های گوناگون گفت‌وگو،پایگاه مجازی رادیو گفت‌وگو.

47. همان.

48. اخوت، احمد، دستور زبان داستان، اصفهان: فردا، 1371. ص 89-90

49. همان. ص 93-94

50. فصلنامه تحقیقات تاریخی گنجینه اسناد. شماره 4، 1386. به نقل از وبلاگ تخصصی تاریخ شفاهی.

نویسنده: مهدی کاموس


http://www.ohwm.ir/show.php?id=93
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.