شماره 49    |    9 آذر 1390



تاريخ شفاهي در جنوب شرق آسيا-28

فرآيند روايت در مصاحبه

فرآيند زيست شناسي روايت در مصاحبه، معطوف به پاره‌اي تجزيه و تحليل‌هاي جامعه شناختي است.

مصاحبه به خودي خود و فرآيند جامعه شناختي آن، با يك چشم‌انداز خاص تئوريك، مبادرت به محاط كردن واقعيت اجتماعي مي‌كنند.

به طور خلاصه، واقعيت اجتماعي، از آن جا كه بوسيله شبكه تأثيرات متقابل بوجود مي‌آيد، يك امر امكان‌پذير، تلقي مي‌گردد و هم چون يك پديده اجتماعي – قوميت، مذهب، زبان و غير آن، به لحاظ اجتماعي، نتيجه قهري خلاقيت است.

از اين لحاظ، تأثيرات متقابل، بطور مكرر ديـــده شده اما توجه‌اي به اجتماعي شدن، شناخـــت اجتماعي – مشــمول روش‌هاي تحقق بخشيدن جهان پيرامون آنان بدون ديدن سهم‌شان در توليد، نشده است.

قيود شناخت، روش‌ها و مهارت‌ها دربردارنده جريان روايت است كه اشخاص آگاهانه، بطور خصوصي و با ديگران در زندگي روزانه‌شان (مادام كه بيدارند) دنبال مي‌كنند. مصاحبه، نيازمند شيوه‌هاي جريان فراخوان ذهن است و برآيند آن به بيان درآوردن، ممكن ساختن پيشينه و بالاخره فراهم آوردن دو امر بزرگ متعلق به آن است.

نخست اين كه اطلاعات في نفسه در مطالعه چگونگي روايت، بوسيله اشخاص، كاربرد خواهد داشت. در اين جا كششي اساسي در ساختار روايت، براي استخراج و ملكه ذهن شدن وجود دارد.

دوماً روايت چيزي را به دست مي‌دهد منحصر به فرد خاص راوي. كه در همان زمان امكان ندارد اين داده‌هاي ارزشمند را كه اطلاعاتي راجع به عضو بلاواسطه شبكه كنش متقابل و خانواده و در موقعيت بزرگ‌تر، جامعه تاريخي كه اين كنش متقابل در آن رخ مي‌دهد، تفكيك كرد.

در اين گرايشات جامعه‌شناسي مطالب اسطقس داري وجود دارد كه مي‌تواند در مقايسه با ساير افرادي كه در شبكه‌هاي همانند يا مختلف‌اند، براي ما الگو قرار گيرد. اين مسيري است كه روايت مصاحبه در آن بخشي از روند تجزيه و تحليل و نه اتكاي فريب كارانه به آن است.

آن چه جلوتر پيامد زيست‌شناسي روايت مصاحبه ناميده شد، صرفاً يك روش جديد گردآوري شرح حال يا شرح حال خود نوشت نبود.

آفريدن عنصر شرح حال، فقط يكي از مجموعه گامهاي روابط متقابل تفكيك ناپذير، حرفه جامعه‌شناسي است.

مصاحبه في حد نفسه، اولين گام يگانه ضروري است كه مقدم‌ترين ارتباط را براي دستيابي به صداي ذهنيت انسان و خلاقيت و هر پيشامدي از واقعيت اجتماعي روزانه دارد،

 

فرآيند كاربرد روايت مصاحبه در سنگاپور

دو تحقيق وسيع در سنگاپور انجام شده كه روند مصاحبه در آن متضمن استفاده از روايت بوده است. اولين آنها كه مورد بحث قرار مي‌گيرد بوسيله

Sharon siddiqe و joachim matthes در 1981 انجام شده است. دغدغه اصلي اين مطالعه، عوض شدن قلمرو زندگي روزمره مردم و پذيرفتن جهان امروز و تغييرات متعلق به آن، مرتبط با زندگي مردان و زنان معمولي بود. با در نظر داشتن اين طرح گسترده، آن دو تصميم گرفتند با متمركز شدن روي هنديان جامعه سنگاپور كار را شروع كنند.

دومين مطلبي كه تا حدودي مهم بود، پيدا كردن شيوه‌هايي براي شروع كار، يعني برنامه‌ريزي براي زبان و سياست‌هاي مربوط به زبان در زندگي روزمره مردم سنگاپور بود. مواد اين فصل از كار مفصل و متمركز و تجربه مرتبط من با اين دو پروژه استخراج شده است.

 

ورود به دنياي خبررسانان

در هر دو تحقيق اولين قدم. شناسايي شبكه قابل كنترل خبررسانان بود. مشتمل بر برشي از مردم گوناگون جهان كه در يك وجود بزرگتر ما به آن برچسب سنگاپور زده بوده‌ايم – آن چه عقل سليم ما در بدايت امر حكم مي‌كرد، به دست آوردن عنوان عضويت هنديان سنگاپور بود.

بعد، ما براي آن كه بتوانيم به آنان نزديك شويم و صرفاً با آنها حرف بزنيم، نيازمند اسامي و نشاني خانواده‌هاي هندي در سنگاپور بوديم، و براي اين منظور راه و روش بي‌شماري را آزموديم.

البته من و ما نبايد عجالتاً مسأله «خانواده‌هاي هندي سنگاپور» را مكرراً تصريح مي‌كرديم. چون كه انتخاب ما مبني بر اقتضاي همان عقل سليم و طبقه قابل دسترسي بود.

در ضمن اين ترتيب براي توليد اطلاعات، درباره آنچه به مقوله مردم، مرتبط مي‌شود، مردمي كه مايل و قادر به پذيرش عضويت در جامعه سنگاپور، همچنين جامعه هنديان سنگاپور، هر دو هستند، مفيد بود.

مرحله بعد، تماس گرفتن با كساني بود كه سخاوتمندانه اسامي‌شان را در اختيار ما قرار داده بودند. مكالمه تلفني و دقيق و تقاضاي وقت ملاقات، به دور از حشو و زوايد [تعارفات] در يك ارتباط شخصي يا خانوادگي، مورد نظر ما بود.

طبعا ما توضيح مي‌داديم كه جامعه‌شناس هستيم و با فلان مؤسسه پژوهشي كار مي‌كنيم و اين كه بطور كل منظور ما مطالعه روي جامعه هنديان سنگاپور است.

ما با زيركي از توضيح بيشتر مطالب به طريق تلفن طفره مي‌رفتيم و به نحوي آنان را متقاعد مي‌كرديم كه براي جزئيات امر يك فرصت هرچند كوتاه را براي ملاقات به ما اختصاص بدهند.

ما به خوبي درك مي‌كرديم كه در يك گفت‌وگوي تلفني، اشخاص در حالي كه طرف مقابل خود را نمي‌شناسند، به سرعت به سمت منتفي كردن قضيه و جواب رد دادن پيش مي‌روند؛ ما به اطوار برخورد اشخاص و در واقع خبررسانان بالقوه خود واقف بوديم از اين رو تلاش واقعي ما در اين ديدارها نوعي چيدمان مصاحبه و طرح مقدمات ضروري و رفع و رجوع مسايل مصاحبه بود.

در آغاز بد نيست گفته شود كه مصاحبه‌ها اغلب بوسيله من و شارون صديق انجام شده است. توجه دادن به اين معني، دربردارنده نكاتي است. بايد بگويم كه هويت و اصليت ما در ملاقات نخست، بيش از حد مهم بود. ما هر كدام در جايگاه يك محقق به كار خود مشغول بوديم و از بخت خوش، نقش مهمان را بهتر در نگاه آنان رقم زده بوديم.

از اين رو، در اولين برخوردها با هر خانواده هندي، كه ما وارد آن مي‌شدم، پژوهش مورد علاقه ما عموماً خيلي آرام پيش مي‌رفت.

در شبكه‌اي كه ما به آن وارد شده بوديم، اغلب، به جاي التزام به قهوه، چاي و يا غذاي سبك، با يك سري پرسش راجع به بچه‌اي كه داشتيم، (البته اگر ازدواج كرده بوديم) يا اين كه چرا اصلاً بچه داشتيم و يا نداشتيم و اين قبيل حرفها سرگرم مي‌شديم.

بايد در نظر داشت كه بخش قابل توجه‌اي از كنش متقابل اين جا به ديدار اجتماعي اختصاص دارد. ما معمولا در برخورد اوليه، به اين نتيجه مي‌رسيديم كه موقعيت مناسب ملاقات بعد هست يا نيست.

در آن جا نيز اين ديدگاه متقابل بود. [و هر دو همزمان به اين درك دريافت مي‌رسيديم]. با اين همه ما بنا داشتيم از آنان بيشتر همان نوع سئوال‌ها را داشته باشيم.

اگرچه به نحو متقاوت و اغلب متمركز و با روشي هدفمند.

ما معمولاً در اولين ملاقات – دست كم زن خانواده را درگير بحث خود مي‌كرديم و اين يكي ديگر از عوامل مهم است. چون كه زنان به يك معنا در حكم دروازه‌بان خانه هستند و اگر ما در اين نقطه مي‌توانستيم احساس رضايت را در مصاحبه با آنان فراهم آوريم، نوعي قول مساعد براي صحبت با مردان و بچه‌ها را در خانه نيز گويي دريافت كرده بوديم.

قاعدتا در پايان يك وعده ملاقات مي‌شد قول مساعد يك جلسه مصاحبه را از آنان گرفت. و به دنبال آن سعي مي‌كرديم اين مطلب را جا بيندازيم كه ما نيازمند صحبت با سه نسل مختلف در يك خانواده هستيم.

البته موافقت اشخاص براي گفت‌وگو درباره موضوع منوط به مرتبط بودن ما با خانواده و حضور آنان در كنار ساير اعضاء خانواده بود. و چنان چه عضو شناسايي شده در داخل خانواده نبود يا با آنان زندگي نمي‌كرد، اسم و آدرس‌اش را مي گرفتيم و دوباره به همان شيوه براي ملاقات آن فرد و خانواده‌اش، عمل مي‌شد.

در ديدار دوم، ما قطعاً در حالي كه مجهز به يك ضبط صوت قابل اطمينان با كاست‌هاي كافي بوديم: وارد خانه مي‌شديم و در حالي كه يك نفر از ما مشغول نصب ميكروفن خبررسان و رتق و فتق امور بود، نفر بعد با يك صحبت كوتاه، عملاً درگير مقدمات بحث مي‌شد و اغلب خود خبررسان با تعريفي كه ما راجع به خودمان، پيشتر به دست داده بوديم، اين بحث را دامن مي‌زد.

مكان و موقع مصاحبه، تماماً به وضعيت خبررسان بستگي داشت و از جمله اختيارات وي بود.

ما نبايد در حين مصاحبه و در مواضع سكوت و يا صحبت مرتبط با زندگي خصوصي آنان پافشاري مي‌كرديم، كه در غير اين صورت عكس‌العملي بدنبال داشت كه مهم بود.

بـــي‌شك قبل از هر چيز واگذاري فرصت به مصاحبه شــونده در حالت خودماني ورود به بحث و تماس‌ ما مهم بود؛ آنان چون سايرين، هر كدام فقط مي‌خواستند با ما صحبت كنند.

من نمي‌توانم مفهوم صلابت يا عصبانيت در مورد موقعيت يك پژوهشگر را بخاطر بياورم. ما دوست دوستان يا خويشاوند دوستان و مانند آن بوديم. و مهم‌تر آن كه اغلب اولين ملاقات اجتماعي به ما آنچنان شخصيتي مي‌داد كه بتوانيم با اطمينان بيشتر صحبت كنيم.دوماً بايد خاطرنشان كرد كه خبررسانان، ما را به چشم ميهمان خود مي‌نگريستند؛ و در اين رابطه ما رمز اخلاقي – فطري محيط اجتماعي را كه داخل‌اش شده بوديم، درك كرديم و پذيرفتيم.

و اين به معني پذيرفتن خانه بود آن چنان كه بود و محيطي كه موجب صحبت كردن بي‌دغدغه مي‌شد.

در موقع ضبط مصاحبه هم اين طور نبود كه ما در پافشاري راجع به زندگي خصوصي، از استنكاف آنان با سكوت درخور و اين مضيقه رنج ببريم.

در حقيقت با ملاحظه فرهنگ و جامعه، ما از ساختاري در امور خصوصي و روابط كاري استفاده مي‌كرديم كه در آن، با افزايش پرسش‌ها، هم ما واقعاً به آن چه مي‌خواستيم بدانيم مي‌رسيديم و هم شخص آن چه مي‌خواست پنهان كند، مي‌كرد.

نوشته:نيرمايا پوراشاتام- ترجمه: مهدي فهيمي

منبع: روزنامه اطلاعات، سه شنبه 25اسفند 1388 - شماره24711


http://www.ohwm.ir/show.php?id=913
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.