شماره 46    |    18 آبان 1390



سربازان تگزاسی در بازداشتگاه های نازی

كهنه سربازان تگزاسي كه بازداشتگاه‌هاي نازي را آزاد ساختند داستان خود را در مؤسسه تاريخ شفاهي دانشگاه بايلور (Baylor University) روايت مي‌كنند.

در پايان جنگ جهاني دوم، يك كشيش جوان ارتش به نام ويلسون كانافاكس (Wilson Canafax) جزو سربازاني بود كه بی آنكه هیچ بدانند چه خواهند ديد به بازداشتگاه‌هاي نازي سفر كردند. لحظاتي پس از آنكه در بازداشتگاه تازه آزاد شده باخن والد (Buchenwald) از جيپ پياده شد يك بازمانده يهودي با هيكلي لاغر و نحيف به او نزديك شد.
كانافاكس چنين به خاطر مي‌آورد: «مرد جواني كه حدوداً پانزده ساله به نظر مي‌رسيد به من نزديك شد و با انگليسي سليس پرسيد مي‌تواني لطفي در حق ما بكني؟»
او مي‌خواست كانافاكس مراسم نيايش يهودي را برايشان اجرا كند. اين مرد جوان كه خود را الي ويزل (Elie Wiesel) معرفي كرد يك يهودي اهل روماني بود كه تا دريافت جايزه صلح نوبل در سال 1986 و نوشتن بيش از 30 عنوان كتاب درباره هولوكاست و پذیرش مسئوليت جنگ عليه نفرت، ن‍ژادپرستي و نسل‌كشي پيش رفت.
كانافاكس و ديگر كهنه‌سربازان تگزاسي كه بازداشتگاه‌هاي اروپايي را آزاد ساختند داستان‌هاي خود را در مصاحبه تصويري با دكتر استفان اسلوان (Stephan Sloan, Ph.D.) مدير مؤسسه تاريخ شفاهي دانشگاه بايلور روايت ‌كردند. كميسيون نسل‌كشي و هولوكاست تگزاس اين پروژه دو ساله را به منظورثبت تصويري و صوتي نقش كهنه‌سربازان آغاز کرده است. اين مؤسسه دانسته‏های مردم را در مورد گذشته بالا مي‌برد و مسئوليت‌پذيري افراد را در برابر اقدامات جامعه افزايش مي‌دهد. متن مصاحبه‌ها در اختيار كتابخانه‌هاي عمومي زادگاه افراد شرکت کننده در عملیات آزادسازی، خانواده‌هاي آنها و موزه‌هاي هولوكاست در ال پاسو (ElPaso)، دالاس(Dallas)، هوستون (Houston) و سن‌آنتونيو (San Antonio) قرار مي‌گيرد.
اسلوان اظهار داشت: «مشاركت در آزادسازي يك قصه نيست، بلكه روايتي است از همه چيز، از تحقير گرفته تا غرور، از آزادسازي، از ايمان متزلزل شده و از بيان بي‌كفايتي تا تحليل تمام چيزهايي كه آنها ديدند.»
باخن والد در آوريل سال 1945 آزاد شد. طبق گزارش‌هاي تاريخي 20 هزار نفر از اين اردوگاه رها شدند كه 4 هزار نفر از آنان يهودي بودند. اما خروج بسياري از زندانيان آزاد شده از آنجا با سرعت و نظم انجام نگرفت.
كانافاكس به اسلوان گفت: «اصطلاح «مرده متحرك» را شنيده‌ايد. آنها چنين بودند، دوست ندارم واژه زنداني را به كار ببرم، دوست ندارم به آنها بگويم ساكن بازداشتگاه، آنها مرده متحرك بودند. من مراسم نيايش را براي آنها برگزار می‏كردم، مراسم نيايش يهودي ... بسياري از آنها كاري با دين نداشتند. اما برخي ديگر آمدند و من آنها را چندين بار در مراسم نيايش ديدم. بسياري قادر به راه رفتن نبودند و با خودروهاي حمل و نقل نظامي به محل نيايش آورده مي‌شدند.»
كانافاكس دراین مصاحبه گفت: «آنها را در حال گریه بلند کرده و جا به جا مي‌كردند. كتاب‌های دعا كم بود... اي كاش الان مال من اينجا بود.... آنها را بين متقاضيان توزيع مي‌كرديم. در يك سمت نوشته‌هاي عبري بود و در سمت ديگر برگردان انگليسي آن. من متن انگليسي را دنبال مي‌كردم. آنها گريه مي‌كردند و فرياد مي‌زدند.»
او گفت: «آنها در حين دعا فقط دست‌هايشان را بلند مي‌كردند درست مثل ما در هنگام مراسم عيد پنجاهه(Pentecostals) آنها دست‌هايشان را به نشانه خوشحالي و قدرداني بلند مي‌كردند. فكر نمي‌كردند چنين چيزي را قبلاً ديده باشند.
آنها اصلا فكر نمي‌كردند زنده باشند. بله اين طور بود. من خيلي راجع به انجام مراسم فكر نمي‌كردم چرا كه اين مراسم جزو كارهای معمول هر كشيشی است. انجامش مي‌دادم، به سراغ وسايل خودم مي‌رفتم و کار كشيشي خود را ادامه مي‌دادم.»
اما برخی تصاوير خاص داغی همیشگی را در خاطرات كانافاكس بر جای گذاشته است. یکی از این تصاویر اتاقي در باخن والد بود كه در آن چنگك‌هايي روي ديوار و نزديك سقف نصب شده بود، از اين اتاق‌ها بعدها در گزارش‌هاي تاريخي به عنوان اتاق نابودسازي نام برده شد.
او به اسلوان گفت: «چنگک‏ها 2 يا 5/2 متر از هم فاصله داشتند، چارپايه‌هاي كوچكي هم در اطراف ديده مي‌شد. آنها افراد را به اين اتاق مي‌آوردند، دور گردن آنها طناب مي‌انداختند، نشمردم اما حدس مي‌زنم هر بار مي‌توانستند 40 يا 50 نفر را نابود كنند. آنها با لگد چارپايه‌ها را از زير پاي آنها مي‌كشيدند. هيچ وقت سعي نكردم صحنه جان كندن آن همه آدم را پيش خودم تصور كنم.»
اين شواهد حاكي از تنفر و نيز حس بي‌كفايتي، بحراني اعتقادي را در كانافاكس به وجود آورد.
او در این مورد می‏گوید: «در وجود شما اعتقادي وجود داشته كه همیشه به خود می‏گفتید همه چيز را استوار نگه مي‌دارد و حالا با چيزي روبرو شده‌ايد كه توان حل آن را نداريد، مي‌خواهيد چه كنيد؟ اين درگيري ذهني در من وجود داشت. خود را مقصر مي‌دانستم كه اعتقادي را كه بايد داشته باشم ندارم.»
مصاحبه‌هاي اسلوان را رابرت دیبورد (Robert DeBoard) كه فيلم‌بردار و فارغ‌التحصيل دانشگاه بايلور است ضبط کرده است. در بين مصاحبه ‌شوندگان  يك  سرباز  اهل  کورپ  کریستی   (Corpus Christi) است كه در آزادسازي داخو (Dachau) شركت داشته است.
اين سرباز يكی از قربانيان بازداشتگاه را دو ساعت در ميان بازوان خود نگه داشته بود و از جيره غذايي رقيق شده خود به او مي‌خوراند تا جان باخت.
دیبورد به هنگام ضبط مصاحبه گفت: «كه تجربه‌اي شگفت‌انگيز بوده است ... اين مردي بود كه دوان دوان به ساحل نرماندي آمد درست مثل نجات سرباز رايان (Ryan).  حتی نمي‌توانيد تصور كنيد که آنها چه چیز هایی را ديدند... وقتي داستان را از زبان خودشان همراه با يادآوري خاطراتشان مي‌شنويد خيلي عالي است، كاملاً با خواندن مطالبي درباره آن فرق دارد.»
مصاحبه ديگر با كهنه سربازی اهل سن آنتونيو است كه ديده بود چه طور شهروندان اتريشي توسط نیرو‏های آزادكننده‌ براي كندن گورهاي جمعي براي جان‌باختگان بازداشتگاه موتاسن (Mauthausen) آورده شده بودند.
اسلوان گفت: «اين سربازان بارها مناطقی را آزاد كرده و بارها در ميادين مختلف جنگیده بودند ولي حتي اين امر هم آنها را براي دیدن چنين صحنه‌هايي آماده نكرده بود.»

درباره دانشگاه بایلور
دانشگاه بایلور یک دانشگاه مسیحی خصوصی و در آمریکا نیز یک موسسه شناخته شده تحقیقاتی است و موسسه کارنگی (Carnegie) آن را به دلیل پیشبرد آموزش با رده "دارای فعالیت تحقیقاتی بالا" رده بندی کرده است. این دانشگاه شامل جمعیتی متغیر شامل حدود 15000 دانشجو از طریق امتزاج تحقیقات بین رشته ای و دارای شهرت جهانی به لحاظ کیفیت آموزشی و پایبندی دانشگاه به آموزش و تحقیق است. بایلور که امتیاز آن در سال 1845 از سوی جمهوری تگزاس و به کوشش پیشگامان باپتیست (Baptist) صادر شد، قدیمی ترین دانشگاه فعال در تگزاس است. بایلور که در واکو (Waco) واقع شده است پذیرای دانشجو از 50 ایالت آمریکا و80 کشور جهان است. این دانشجویان برای تحصیل در رشته‏های مختلف در 11 بخش این دانشگاه  که در آمریکا به رسمیت شناخته شده است، به دانشگاه بایلور می‏آیند.

ترجمه: اصغر ابوترابی

منبع: بخش اخبار دانشگاه بایلور


http://www.ohwm.ir/show.php?id=870
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.