شماره 46    |    18 آبان 1390



من و آقا موسی

خاطرات آیت‌الله عبدالجلیل جلیلی

یکی از خصوصیات تاریخ شفاهی این است که خواننده را دو به شک بین حقایق رها می‌کند. حقایقی که به صورت رسمی‌در کتاب‌ها، روزنامه‌ها، اخبار و تریبون‌ها به ما هدیه می‌شوند و حقایقی که با کمی‌سختی و پشتکار به طور غیرِرسمی‌از زبان شاهدان و راویان به دست ما می‌رسند.  گروهی از این خصوصیت با نام "ایراد" یاد می‌کنند و گروهی آن را مزیت می‌دانند. در هر صورت، چه آن را مزیت قلمداد کنیم و چه ایراد، قضاوت با خودمان است. در این میان نقش یک راوی محبوب و موجه در باور پذیری حقایق گفته شده اهمیت پیدا می‌کند. حال اگر این راوی یک روحانی مسن و محبوب باشد که خللی در صدق گفتارش وارد نمی‌شود، حقایق طعم دیگری پیدا می‌کنند.
به تازگی، کتابی از سوی مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام‌موسی‌صدر منتشر شده است که راوی حقایقی بکر درباره امام‌موسی‌صدر از زبان آیت‌الله عبدالجلیل جلیلی کرمانشاهی است. کتاب به قلم حمید قزوینی نگاشته شده و حاصل شش ساعت مصاحبه است که در دو نشست جداگانه در تاریخ دوم مهرماه و چهارم آذر 1389 تهیه شده‌اند.

آیت‌الله عبدالجلیل جلیلی کرمانشاهی متولد 1302 و فرزند آیت‌الله حاج شیخ محمد‌هادی جلیلی از روحانیون خوش نام و معروف کرمانشاه است. ایشان هم درس آموخته حوزه‌های علمیه قم و نجف است و هم فارغ التحصیل رشته حقوق از دانشگاه تهران. آیت‌الله عبدالجلیل جلیلی پس از فوت پدر، به دستور آیت‌الله بروجردی به کرمانشاه رفت و حوزه علمیه آنجا را اداره نمود. ایشان 25 سال در حوزه عملیه کرمانشاه فعالیت نمودند تا اینکه با آغاز جنگ تحمیلی ایران و عراق، به تهران بازگشتند.

آنچه مصاحبه‌کننده را پای صحبت‌های ایشان نهاد، صرفاً خاطرات سیاسی و فرهنگی و اجتماعی این روحانی نیست؛ که به قول نویسنده اگر چنین بود پرسش‌ها و پاسخ‌ها سیر و سامان دیگری می‌یافت. کتاب شرح حالیست از دوستی دیرپا و ژرف آیت‌الله جلیلی با امام‌موسی‌صدر. رفاقتی که نزدیک به هفتاد سال پیش آغاز شد، بیش از سی سال ادامه یافت و داغ فراق آن هم بیش از سی سال است که بر دل دوست مانده است. امام‌موسی‌صدر، فرزند آیت‌الله صدرالدین صدر است که از آیات ثلاث قم و گردانندگان حوزه علمیه قم، قبل از آیت‌الله بروجردی بود. امام‌موسی‌صدر و آیت‌الله جلیلی هر دو با هم در حوزه علمیه و دانشگاه تهران تحصیل می‌کنند و پس از فوت آیت‌الله بروجردی، برای ادامه تحصیل عازم نجف می‌شوند. تا اینکه عزیمت امام‌موسی‌صدر به لبنان قطعی می‌شود و یک پله بین این دو دوست فاصله می‌افتد، اما دوستی قطع نمی‌شود. سفرها و سر زدن‌ها و نامه‌نگاری‌ها همچنان ادامه می‌یابد و فقط غم فراق و ربوده شدن امام‌موسی‌صدر در سال 1357 این دوستی را از هم می‌گسلد.

اصول تاریخ نگاری شفاهی در این کتاب به خوبی رعایت شده‌اند. متن کتاب به صورت پرسش و پاسخ است و مصاحبه‌کننده به خوبی توانسته گفت‌وگو را به سمتی که باید، هدایت کند. کتاب 205صفحه دارد که یکصد و هفده برگ آن متن مصاحبه‌های آقای حمید قزوینی و خانم حورا صدر فرزند امام‌موسی‌صدر با آیت‌الله جلیلی کرمانشاهی است. باقی کتاب به پی‌نوشت‌ها و اسناد و تصاویر و نمایه‌ها تعلق دارد.
 
مصاحبه‌ها در دو جلسه انجام شده‌اند که به تاریخ دوم مهرماه 1389 و چهارم آذر 1389 باز می‌گردند. یعنی زمانی که آیت‌الله جلیلی هشتادوشش ساله بوده‌اند. طبیعتاً این کهولت سن بخش‌هایی از حافظه را از بین می‌برد و نویسنده اقرار می‌کند که خود راوی از اینکه زودتر به سراغش نرفته‌اند شاکی بود(مقدمه، صفحه 15). البته دور شدن از زمان حدوث خاطرات باعث شده که راوی بدون هیچ گونه محافظه و ملاحظه‌ای خاطرات خود را بازگو کند. نکته دوم، صبر و حوصله آیت‌الله جلیلی در این سن و سال است که بدون هیچ شکایتی شش ساعت پای مصاحبه می‌نشیند.

متن مصاحبه‌ها اندکی ویرایش شده‌اند. با توجه به سن و سال آیت‌الله جلیلی، طبیعی است که مطالب و خاطراتی را چند بار تعریف کنند. در کتاب تلاش شده پس از حذف مطالب تکراری و جابجایی بعضی از بخش‌ها، یک روند مشخص و تا حدودی سیر موضوعی ایجاد شود تا پرسش‌های متفاوت و فاقد نظم تاریخی خواننده را به ستوه نیاورند.
 
از نکات مثبت دیگر کتاب این است که هم پانویس‌های فراوان دارد و هم پی نوشت. سی‌و شش صفحه از صفحات کتاب را پی‌نوشت‌ها تشکیل می‌دهند. با توجه به اینکه خاطرات دوستی آیت‌الله جلیلی و امام‌موسی‌صدر بین سالهای 1325 تا 1357 اتفاق می‌افتد و قبل از آن گذری به دوره رضاخان و خانواده پدری آیت‌الله جلیل در کرمانشاه می‌اندازیم، مرور شرایط اجتماعی آن دوره سؤال‌های زیادی را برای خواننده بوجود می‌آورند. مضاف بر اینکه خیلی از خاطرات در فضای داخل حوزه‌های علمیه و دانشگاه اتفاق افتادند و راوی با لحن و اصطلاحات یک روحانی صحبت می‌کند. این دلایل وجوب نوشتن پانویس و پی نوشت را برای هضم مطالب دوچندان می‌کند.

روند مصاحبه این‌گونه است که سخن از خانواده پدری آیت‌الله جلیلی آغاز می‌شود. پدر ایشان حاج شیخ محمد‌هادی جلیلی، در میان مسلمانان و غیرمسلمانان کرمانشاه اجر و احترام داشت و هم خاندان پهلوی ملاحظه او را می‌کردند. پس از کرمانشاه وارد فضای حوزه علمیه می‌شویم و از آنجا به نجف و لبنان می‌رویم و بعد به ایران باز می‌گردیم. مصاحبه‌ها طوری طراحی شده‌اند که با ورود به هر قسمت از زندگی آیت‌الله جلیلی کرمانشاهی، فضا و جو اجتماعی خاطرات وی به خواننده معرفی می‌شوند.  در میان خاطرات می‌توان سری به فضای پس از کودتای 1332 زد، می‌توانیم از نحوه ورود آیت‌الله بروجردی به قم خبردار شویم، از اصلاحات ارضی خبر بگیریم. گذری به جریانات مربوط به تبعید امام بیاندازیم و جویای احوال او در ترکیه شویم. در مورد اخراج ایرانی‌ها از عراق در اواخر دهه 1340 هم صحبت می‌شود. این پرسه‌های حاشیه‌ای باعث شده‌اند که کتاب ارزش تاریخی هم پیدا کند.

اسناد و تصاویر و نمایه‌ها، قسمت‌های پایانی کتاب هستند. پی‌نوشت‌های کتاب بر اساس حروف الفبا مرتب شده‌اند اما در مورد نمایه‌ها باید گفت که تمام بند‌های کتاب شماره‌گذاری شده‌اند و ارجاعات نمایه‌ها بر اساس شماره بند است. من و آقا موسی اولین کتاب از مجموعه طرح تاریخ شفاهی مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام‌موسی‌صدر است. از آغاز این طرح تا کنون بیش از صد جلسه مصاحبه با هفتاد و پنج نفر از رجال ایران و لبنان برگزار شده است که امید است در ادامه این طرح به چاپ برسند.

احمدرضا امیری سامانی



http://www.ohwm.ir/show.php?id=860
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.