شماره 4    |    10 آذر 1389



مصائب زیستن در تاریخ(موانعی که بر سر راه سینمای حاتمی وجود داشت)

کوچه ای دراز، راهی به سوی روبه رو؛ راهی به سوی پشت سر «گذشته»، کوچه ی دراز وا پس می رود تا ابد، و کوچه پیش رو پیش می رود تا «آینده»، این دو راه، با هم مخالفند، ولی هردو به «ابدیت» می پیوندند.
هنرمندان در هر سرزمین و زیستگاهی، چه در «وطن»، چه «غربت»، در «سفر» یا در «حضر»، به یکی از این سه برهه می پردازند، «گذشته،حال»؛ آینده. علی حاتمی -که به فرمان مرک اکنون در «گذشته» ی ماست- در لحظه ی زندگی، اغلب درباره یر«گذشته» نوشته است! «خانه، خاطره و زبان»، در «گذشته» ساخته می شوند، توأمان حیرتی عمیق است، در لحظه زیستن و به خاطرات اندیشیدن، خاطرات ساختنف با خاطرات زیستن!
این نوشته می باید درباره ی مادر می بود که نیست، درباره ی حاتمی و ارزش خاطرات او نیز نیست، درباره ی «دیگران» است گه با حاتمی همکاری کردند.
حاتمی در شرایطی به تأتر، فیلم و ادبیات پرداخت که نهادها و تأسیسات فرهنگی حکومت پیشین با همه طول و عرض بوروکراتیک و ساختگی شان، در شعبه توسعه ای هذیان آور به نوسازی و آینده ی سرزمین فکر می کردند؛ حال آن که حاتمی هم زمان در گذشته ای نه چندان دورغرق بود و در خاطرات خود به دنبال نقاطی برای تولید اثری هنری جست و جو می کرد، چیزی در حد نزاع بی پایان با آنچه حکومت به دنبال آن بود!
ناگفته پیداست این گذشته ی مورد علاقه ی حاتمی، همانی بود که حکومت مستقر با تمام قدرتش در نابودی آن کوشش ها کرده بود! حتماً می دانید پهلوی ها با چه اراده ای قاجار و رخوت آن را از سر راه مردم ایران برچیده بودند و به آن می بالیدند! هنرمندی حاتمی و راز پیروزی او در این نزاع، هرچه بود آن بود که از آن «گذشته» تصویری ارائه کرد که کماکان و هنوز که هنوز است، بسیاری، ادبیات و مناسبات مردم در دوران های دور را با میلی عمیق و آمیخته به تأسف در اعماق دل آه می کشند، دورانی را که در آن روزنامه نیست، سیستم حکومتی متکی به پادشاهی عقب مانده و نادان، درباریانی دست چین شده از میان مردمان سفله و دون همت و اندرونی ای پر از چرک و عفونت است، اما... حاتمی حدیث گذشته و قاجار را با چنان مهارتی در هم می در هم پیچید و از شاه نمونه ای اعلا از حکومتگری ساخت و پرداخت که تنها خطایش فرمان مرگ امیر است و الی آخر...
ادبیات پیشینیان، تاریخ، متون، قابل اعتنا و یا برخی روزنگاری ها، اشیا، بناها و هرچه که متعلق به گذشته است، همگی برای حاتمی، درخشیدن گرفته بودند؛ حال آنکه اصولاً هنر آن دوران، به کل، در مسیر تجدد و نوگرایی، هرچیز قدیمی را کدر و کهنه می دید، آن را دور می انداخت و پس می زد! انگشت اشاره ی من در این نوشته ی مختصر، به سوی مدیران باهوش و ذوق آن دورانی است که حاتمی را درک کردند!
آنها که اولویت هایشان را بخش نامه های مقامات، معلوم  نمی کرد؛ آنها که شاید ریسک می کردند و با موافقت با افکار و دغدغه های حاتمی، سلطان صاحبقران و ... راه را بر جوانی باز کردند که به دو ابدیت «گذشته و آینده» راه می برد، گذشته را انتخاب کرده بود، حال آنکه رژیم مستقر، می کوشید «لحظه»ی مردم را پر کند و یا دست بالا می خواست آنها را در اوهام آینده ای دروغین غرقه کند! کجایند مدیران باهوشی که در «لحظه» دریافتند، حاتمی در جست و جوی «گذشته» چه «آینده»ای خواهد داشت!

نویسنده: علیرضا نادری - فیلمنامه نویس
منبع: ویژه نامه سینمایی همشهری ماه(24)، شماره58، صفحه 87، آبان 1389


http://www.ohwm.ir/show.php?id=84
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.