شماره 37    |    16 شهريور 1390



17 شهریور ، شتاب در سقوط حکومت پهلوی

در پي سرعت گرفتن حرکت انقلابي مردم در سال های 56 و 57 شاه براي حفظ قدرت مجبور به استفاده از ارتش شد. شاه به دليل بی اطلاعی از عمق نارضايتي مردم بر اين نارضايتي ها دامن زد و در مصاحبه مطبوعاتي 23 ارديبهشت 1357 در مورد اوضاع بحراني ايران گفت: «اين شورش ها را دو گروه تجزيه طلبان و سياسيون قديمي رهبري مي کنند. تظاهرات ضد ميهني چند روز اخير کار کساني است که به سلامتي پيشه‌وري شراب مي خورند و با کساني که مي خواهند ايران را به ايرانستان تبديل کنند و افراد اين شورش ها به عقايد بچه‌گانه، احمقانه، عجيب و غيرقابل درک مربوط مي شوند».
اما اين سخنان بر آتش خشم مردم دميد. يكي از تجلي‌هاي اصلي اين خشم در نماز عيد فطر به امامت شهيد مفتح در روز 13 شهريور 1357 و تظاهرات گسترده پس از آن در تهران و ساير شهرها بود. سپهبد ناصر مقدم پس از تظاهرات روز عيد فطر به ديدار شاه رفت و با اشاره به راهپيمايي‌هاي مردم و ابراز نگراني از تبعات سوئي كه مي‌توانست براي اركان حاكميت به بار آورد، و با استناد به نظر كارشناسان ساواك و اداره دوم ارتش دستور شاه را براي برقراري حكومت نظامي در تهران و برخي شهرها به دست آورد و دولت شريف امامي سرانجام در شامگاه روز 16 شهريوردر تهران و 11 شهر ديگر اعلام حكومت نظامي كرد. با اين اقدام فاجعه جمعه خونين 17 شهريور در ميدان ژاله (شهدا) تهران رقم خورد و به نقطه عطفي در گسترش مخالفت هاي عمومي با حكومت پهلوي تبديل شد.
پس از آن ‌كه برگزاري‌ راهپيمايي‌ 13 شهريور (عيد فطر) تجربه‌ موفقي‌ ارزيابي ‌شد، تصميم‌ گرفته شد بار ديگر در مقابل‌ حكومت ‌شريف‌امامي‌ و به‌ منظور برائت‌ از وي‌، تظاهراتي انجام شود. شهيد محلاتي در اين ارتباط مي‌گويد: «بعد از راهپيمايي‌ عيد فطر به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيديم‌ كه‌ اين‌ كار بايد با نظم‌ و ترتيب‌ ادامه‌ يابد. جلسه‌اي‌ گرفتيم‌ و از صبح‌ تا غروب‌ دور هم‌ بوديم‌ و تصميم‌ گرفتيم‌ كه‌ 16 شهريور راهپيمايي‌ كنيم»‌. آيت‌الله بهشتي‌ نيز در جامعه‌ روحانيت بعد از راهپيمايي‌ عيد فطر ‌استدلال‌ كرد «حالا كه‌ مردم‌ آمدند نبايد در اين‌ حركت ‌مردمي‌ فترت‌ ايجاد شود.»‌ لذا از مردم‌ براي راهپيمايي‌ دعوت‌ شد. با وجود برخي اختلافات براي اعلام عزاي عمومي يا برپايي راهپيمايي با فرارسيدن‌ سحرگاه‌ روز 16 شهريور سيل‌ جمعيت‌ از گوشه‌ گوشه‌ي‌ تهران‌ جاري‌ شد. به‌ گزارش‌ كيهان‌، تهران‌ يکپارچه‌ تعطيل‌ و تظاهرات‌ بود. صدها هزار تظاهركننده ‌در خيابان‌هاي‌ تهران‌ راهپيمايي‌ كردند. ناظران‌ تعداد راهپيمايان را تا يك‌ ميليون‌ نفر تخمين‌ زدند. طول‌ صف‌هاي‌ راهپيمايان‌ به‌ چند كيلومتر مي‌رسيد.
در اين‌ راهپيمايي‌ زنان‌ با چادر سياه‌ جلو جمعيت‌ در حركت‌ بودند و موتورسواران‌ جلوتر از همه ‌حركت‌ مي‌كردند تا راه‌ را باز كنند. در اين‌ تظاهرات‌ رهبران‌ جبهه‌ ملي‌ نيز شركت‌ كردند. روزنامه‌ اطلاعات‌ گزارش‌ داد: «جمعيت‌ راهپيمايي‌ در پايان‌ به‌ صدها هزار نفر رسيد. ابتدا مأموران‌ كوشش‌ كردند جلو راهپيمايي‌ را بگيرند، اما بعد راه‌ را باز كردند و به‌ دنبال‌ جمعيت‌ به‌ حركت‌ درآمدند».
شهيد محلاتي‌ كه‌ در آن‌ روز از طرف‌ جامعه‌ روحانيت‌ مسئول‌ ستاد برگزاري‌ راهپيمايي‌ بوده‌ است‌، چنين‌ می گوید: «ارتش‌ با وسايل‌ زرهي‌ در سراسر خيابان‌ انقلاب‌ فعلي‌ مستقر شده‌ بود. با اين‌ حال‌ ملت‌ از شميران‌ حركت‌ كردند به‌ طرف‌ پايين‌. ما رابط‌‌هایی داشتيم‌ كه‌ مرتب‌ به‌ ما خبر مي‌دادند. هنگام‌ ظهر آيت‌الله بهشتي‌ در خيابان ‌انقلاب‌ نزديك‌ پيچ ‌شميران‌ به‌ نماز ايستاد، خبر آوردند آخر صف‌ حدود چهار راه‌ قصر است‌. بعد از نماز، جمعيت‌ را به‌ طرف‌ ميدان‌ شهياد (آزادي‌) حركت‌ داديم‌. شعارها را كنترل‌ مي‌كرديم‌. شعارها از جلو تعيين‌ مي‌شد. عصر به‌ ميدان‌ آزادي‌ رسيديم.‌ قرار شد آيت‌الله بهشتي‌ براي‌ جمعيت‌ صحبت‌ كند و آقاي‌ ناطق ‌نوري‌ كه‌ لباسش‌ را عوض‌ كرده‌ و لباس‌ شخصي‌ پوشيده‌ بود، قطعنامه‌ را بخواند. به‌ روايت‌ آقاي‌ ناطق‌ نوري‌، نزديك‌ به‌ غروب‌ بود كه‌ جمعيت‌ به‌ ميدان‌ آزادي‌ رسيد. كاميون‌هاي‌ ارتشي‌ داخل‌ ميدان ‌آزادي‌ استقرار يافته‌ بودند. آيت‌الله بهشتي‌ براي‌ جمعيت‌ سخنراني‌ كرد. آقاي‌ ناطق‌ نوري‌ نیز ‌چون‌ تحت‌ تعقيب‌ بود، با لباس‌ شخصي‌ و عينك‌ دودي‌ قطعنامه‌ را قرائت‌ كرد. آيت‌الله بهشتي نيز اعلام كرد جامعه روحانيت برنامه‌اي براي راهپيمايي ندارد.
بنا بر گزارش‌ ساواك‌ ‌تظاهرات‌ اين‌ روز از منطقه‌ قيطريه‌، ونك‌، پهلوي‌ (ولي‌عصر) ژاله‌ و مناطق‌ جنوب‌ شهر شروع‌ شد و جمعيت‌ها در شاهرضا (انقلاب‌) و آيزنهاور (آزادي‌) به‌ هم‌ پيوستند و ساعت‌ 30 : 18 به‌ ميدان‌ شهياد (آزادي‌) رسيدند. «‌طبق‌ اين‌ گزارش‌ مردم‌ تابلوهاي‌ خيابان‌ شاهرضا را محو و روي‌ آن‌ نوشتند «خيابان ‌خميني»‌. همچنین مردم‌ در مقابل‌ دانشگاه‌ صنعتي‌ شريف‌ شعار مي‌دادند "‌دانشگاه‌ خميني‌"‌ و تابلوهاي‌ خيابان‌ آيزنهاور را به‌ خيابان‌"‌شريعتي‌ و خميني‌"‌ تبديل ‌كردند. طبق‌ اين‌ گزارش‌ مردم‌"‌در خيابان‌ آيزنهاور مرتباً اعلام‌ مي‌كردند كه‌ جمعيت‌ فردا صبح‌ در خيابان‌ شهدا اجتماع‌ كنيد."‌ماه‌ رمضان‌ 1357 براي‌ رژيم‌ بسيار شكننده‌ بود. شاه ‌مي‌پنداشت‌ با تعويض‌ آموزگار و روي‌ كار آمدن‌ شريف‌امامي‌ و دادن‌ امتيازات‌ مردم‌ را آرام‌ خواهد كرد ولي‌ سير حوادث‌ نشان‌ داد كه‌ حركت‌ مردم‌ در حال‌ وسعت‌ و سرعت یافتن ‌است‌.
به‌ گزارش‌ ساواك‌ «از اوّل‌ ماه‌ مبارك‌ رمضان‌ تا روز 17 شهريور مجموعاً حوادث‌ و وقايعي‌ رخ‌ داده‌ كه‌ اوج‌گيري‌ آن‌ تقريباً از روز 9 شهريور‌، يعني‌ 26 رمضان‌ و چهار روز بعد از دولت‌ شريف‌امامي‌ بوده‌ است.»
حجت‌الاسلام‌ عباسعلی‌ عمید زنجانی‌ در خاطراتش می نویسد «تا آنجا که‌ حافظه‌ من‌ یاری ‌می‌کند در آخرین‌ راهپیمایی‌ میلیونی‌ قبل‌ از هفده‌ شهریور مرحوم‌ شهید بهشتی‌اعلام‌ کرد که‌ راهپیمایی‌ بعدی‌ رسماً توسط‌ جامعه‌ روحانیت‌ مبارز اعلام‌ خواهد شد. راهپیمایی‌ روز هفده‌ شهریور توسط‌ جامعه‌ روحانیت‌ اعلام‌ نشده‌ بود و علت‌آن‌ این‌ بود که‌ جامعه‌ روحانیت‌ مبارز احساس‌ می‌کرد که‌ بعد از راهپیمایی‌ بزرگ ‌اربعین‌ رژیم‌ ممکن‌ است‌ عکس‌العمل‌ نشان‌ بدهد.‌ آقای‌ آقا شیخ‌ یحیی‌ نوری‌ که‌ آن‌ زمان‌خانه‌اش‌ در نزدیک‌ میدان‌ ژاله‌، یعنی‌ میدان‌ شهدای‌ فعلی‌ بود برای‌ روز جمعه‌ هفده ‌شهریور راهپیمایی‌ اعلام‌ کرد. ایشان‌ نیز در نهضت‌ فعال‌ بود، ولی‌ به‌ صورت ‌انفرادی‌ کار می‌کرد و در شورای‌ جامعه‌ روحانیت‌ حضور نداشت‌؛ یعنی‌ من‌ ایشان‌ را هیچ‌ وقت‌ در جامعه‌ روحانیت‌ ندیدم‌ و وی‌ تنها و مستقل‌ کار می‌کرد. آقا شیخ‌ یحیی‌ نوری‌برای‌ هفده‌ شهریور اعلام‌ راهپیمایی‌ کرده‌ و مبدأ راهپیمایی‌ را میدان‌ ژاله‌ تعیین‌ کرده‌ بود، در صورتی‌ که‌ جامعه‌ روحانیت‌ هیچوقت‌ از یکجا اعلام‌ حرکت‌ نمی‌کرد، بلکه‌ از چند جا راهپیمایی‌ اعلام‌ می‌کرد».
رژيم‌ شاه‌ بعد از راهپيمايي‌ بزرگ 16 شهريور به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيد كه‌ بايد بر شدت‌ سركوب‌ افزود تا بتوان‌ بحران‌ را مهار كرد. به‌ روايت‌ فريدون‌ هويدا پس‌ از راهپيمايي ‌روز 16 شهريور، فرماندهان‌ نظامي‌ به‌ شاه‌ فشار آوردند كه‌ هر چه‌ زودتر در تهران‌ حكومت‌ نظامي‌ اعلام‌ كند و خواسته‌ خود را نيز چنين‌ توصيه‌ كردند "در راهپيمايي‌ امروز سيل‌ جمعيت‌ به‌ راحتي‌ مي‌توانست‌ عمارت‌ مجلس‌ و تأسيسات‌ راديو ـ تلويزيون‌ را به ‌تصرف‌ خود درآورد. "شاه‌ بعد از چند ساعت‌ ترديد با سفراي‌ انگليس‌ و آمريكا به‌ تبادل‌ نظر پرداخت‌ و تصميم‌ گرفت‌ تسليم‌ نظر فرماندهان‌ ارتش‌ شود. ارتشبد فردوست‌ نيز در این زمینه مي‌گويد: « بعد از واقعه‌ 17 شهريور من‌ در جلسه‌ فرماندهان‌ نظامي‌ با ادامه‌ حكومت‌ نظامي‌ مخالفت‌ كردم‌، ولي‌ بقيه‌ از جمله‌ ازهاري‌ رئیس‌ ستاد ارتش‌، صمديان‌پور رييس‌ شهرباني‌، مقدم‌ رييس‌ ساواك‌ و قره‌باغي‌ (وزير كشور) صراحتاً گفتند كه‌ حكومت‌ نظامي‌ دستور صريح‌ محمدرضاست»‌.
از طرف‌ ديگر شريف‌ امامي‌ بلافاصله‌ بعد از راهپيمايي‌ عيد فطر متوجه‌ شد كه‌ سخت‌ در اشتباه‌ است؛ به‌ همين‌ جهت‌ با سرعت‌ عكس‌العمل‌ نشان‌ داد و طي‌ اطلاعيه‌اي‌ اعلام‌ كرد «‌متأسفانه‌ دست‌هاي‌ پنهان‌ با استفاده ‌از روش‌هاي‌ شناخته ‌شده‌ در صدد سوء استفاده‌ از اين‌ شرايط‌ برآمده‌ و با تشكيل‌ اجتماعات‌ و ترتيب‌ تظاهرات‌ مطالبي‌ را كه‌ بر خلاف‌ قوانين‌ كشوري‌ است‌ مطرح‌ مي‌سازد... به‌ منظور تأمين‌ آسايش‌ عموم‌ و جلوگيري‌ از اقدامات‌ خرابكارانه‌، دولت‌ مقرر مي‌دارد كه‌ تشكيل‌ اجتماعات‌ با اجازه‌ شهرباني‌ و فقط‌ در محل‌هايي‌ كه‌ موجب‌ سد معبر نباشد آزاد است و به‌ مسئولان‌ انتظامي‌ دستور داده‌ شده‌ است‌ از تشكيل‌ اجتماعات ‌بدون‌ اجازه‌ در معابر عمومي‌ شديداً جلوگيري‌ نمايد».‌
اين‌ اعلاميه‌ به‌ معناي‌ جلوگیری از راهپيمايي‌ و تظاهرات‌ بود و در واقع‌ اين‌ اعلاميه‌ آغاز خود نشان‌دادن ‌دولت‌ آشتي‌ ملي‌ بود و خبر از سخت‌گيري‌ دولت‌ مي‌داد. شريف‌امامي‌ در اجراي‌ اطلاعيه‌ دولت‌ در شانزدهم‌ شهريور دستور ممانعت‌ از راهپيمايي‌ را صادر كرد و پليس‌ در چند نقطه‌ تهران‌ با مردم‌ درگير شد، ولي‌ جمعيت‌ آن‌ قدر زياد بود كه‌ متوجه‌ شد كنترل‌ راهپيمايي‌ با نيروي‌ پليس‌ ممكن‌ نيست‌. شريف‌امامي‌ تصميم‌ شاه‌ مبني‌ بر حكومت‌ نظامي‌ را مغتنم‌ شمرد و شبانه‌ از اعضاي‌ شوراي‌ امنيت‌ ملي‌ دعوت‌ كرد. جلسه‌ در ساعت‌ 20 روز 16 شهريور با حضور نخست‌وزير، اميرخسرو افشار وزير امور خارجه‌، ارتشبد ازهاري‌ رييس‌ ستاد بزرگ‌ ارتشداران، سپهبد ناصر مقدم‌ رييس‌ ساواك ، ارتشبد قره‌باغي‌ وزير كشور و تعداد دیگری از فرماندهان نظامی تشكيل‌ شد.
ابتدا سپهبد مقدم‌ گزارشي‌ از چند روز اخير داد و اعلام‌ كرد «قرار است فردا در مملكت آشوب به پا بكنند و مملكت را به هم بزنند. من مراتب را به عرض اعليحضرت رساندم كه به نظر من ضرورت دارد كه اعلام حكومت نظامي بشود». رئيس اداره دوم و سوم ارتش هم كه در اين جلسه شركت كرده بودند به برقراري حكومت نظامي تأكيد مي‌كنند. بلافاصله‌ شريف ‌امامي‌ اعضاي‌ دولت‌ را احضار کرد و هيأت‌ دولت‌ با اعضاي‌ شوراي‌ امنيت‌ جلسه‌ مشترك‌ گرفتند و نظر شوراي‌ امنيت‌ به‌ تصويب‌ هيأت‌ دولت‌ رسيد. جلسه‌ در ساعت‌ نزديك‌ به‌ 24 خاتمه‌ يافت‌ و شريف‌امامي‌ نتيجه‌ را تلفني‌ به‌ اطلاع‌ شاه‌ رساند و تأييد نهايي را از او گرفت. سپس‌ ارتشبد ازهاري‌ با شاه‌ صحبت‌ كرد و بنا به‌ تصويب‌ وي ارتشبداويسي‌ فرمانده‌ نيروي‌ زميني‌ به‌ فرمانداري‌ نظامي‌ تهران‌ و حومه‌ انتخاب‌ شد.
رژيم‌ از حركت‌ مردم‌ چنان‌ به‌ وحشت‌ افتاده‌ بود كه‌ جرأت‌ به‌ تأخير انداختن‌ يك‌ روز حكومت‌ نظامي‌ را براي‌ مطلع‌ كردن‌ مردم‌ نداشتند. نيمه‌هاي‌ شب‌ دولت‌ اطلاعيه‌اي‌ تنظيم‌ كرد كه‌ در اخبار صبحگاهي‌ رادیو قرائت‌ گردید ، امّا اكثر مردم‌ از آن‌ بي‌خبر بودند؛ خصوصاً كه‌ آن‌ روز جمعه‌ بود و روزنامه‌ صبح‌ هم‌ منتشر نمي‌شد. ارتشبد غلامعلی اویسی از رادیو اعلام حكومت نظامی كرد و اطلاعیه فرمانداری نظامی را به شرح زیر قرائت كرد:
"1-دولت شاهنشاهی ایران به منظور ایجاد رفاه مردم و حفظ نظم از ساعت 6 صبح روز جمعه 17 شهریور 1357، مقررات حكومت نظامی را به مدت 6 ماه در شهرهای كشور اعلام می نماید.
2-این جانب (ارتشبد اویسی) به سمت فرماندار نظامی تهران و حومه منصوب گردیده‌ام.
3 -ساعات منع عبور و مرور از ساعت 21 تا 5 صبح روز بعد تعیین می گردد.براساس اطلاعیه شماره سه فرمانداری نظامی اجتماع بیش از دو نفر در تهران ممنوع خواهد بود. "
وزارت‌ امور خارجه‌ آمريكا نيز بلافاصله‌ برقراري‌ حكومت‌ نظامي‌ در ايران‌ را مورد تأييد قرار داد فرماندار نظامي‌ تهران‌ به‌ سپهبد بدره‌اي‌ فرمانده‌ گارد جاويدان‌ دستور داد تا واحدهايي‌ از گارد را به‌ فرمانداري‌ نظامي‌ منتقل‌ كند. بدره‌اي‌ فرمان‌ اعزام‌ واحدهايي‌ را به‌ سرلشكر اميني‌ افشار فرمانده‌ لشكر 1 گارد جاويدان‌ صادر كرد و يگان‌هايي‌ از لشكر در ميدان‌ و خيابان‌ ژاله‌ (شهدا) مستقر شدند. مردم‌ صبح‌ زود بي‌خبر از حكومت‌ نظامي‌ در دسته‌هاي‌ بزرگي‌ از خيابان‌هاي‌ فرح‌آباد، شهباز و ميدان‌ خراسان‌ به‌ طرف‌ ميدان‌ ژاله‌ حركت‌ كردند. در نزديكي‌ و خود ميدان‌ كاميون‌هاي‌ مملو از نظاميان‌ ايستاده‌ بودند، ولي‌ مردم‌ بي‌اعتنا به‌ راه‌ خود ادامه‌ مي‌دادند.
ساعت‌ نزديك‌ 30: 7 صبح‌ بود كه‌ جمعيت‌ در ميدان‌ ژاله‌ و خيابان‌هاي ‌منتهي‌ به‌ آن‌ مستقر شدند. يكي‌ از فرماندهان‌ نظامي‌ با بلندگو به‌ مردم‌ اخطار كرد كه‌ حكومت‌ نظامي‌ است‌، چرا تجمع‌ كرده‌ايد؟ يكي‌ از روحانيون‌ مردم‌ را به‌ نشستن‌ دعوت كرد. ظواهر امر نشان‌ مي‌داد نيروهاي‌ فرمانداري‌ نظامي‌ قصد متفرق كردن‌ مردم‌ را ندارند. راه‌ عبور را از چهار طرف‌ بر روي‌ مردم‌ بستند. ناگهان‌ صداي‌ رگبار از خيابان‌هاي‌ منتهي‌ به‌ ميدان‌ بلند شد و همين‌ كه‌ جمعيت‌ از چهار طرف‌ به‌ سوي‌ ميدان‌ هجوم‌ آوردند، نيروهاي‌ مستقر در ميدان‌ نيز از چند سو مردم‌ را به‌ رگبار مسلسل‌ بستند. در مدت‌ چند ثانيه‌ صدها نفر در خاك‌ و خون‌ غلطيدند. مردم‌ بي‌محابا مجروحان‌ و شهدا را بر روي‌ دست‌ به‌ سوي‌ بيمارستان‌ها حمل‌ مي‌كردند. اطاق‌ها، راهروها و حيات‌ بيمارستان‌ها مملو از مجروح‌ و جنازه‌ بود. خبر قتل‌عام‌ مردم‌ در ميدان‌ ژاله‌ در تهران‌ پيچيد و سراسر تهران‌ به‌ جنب‌ و جوش‌ درآمد.
طبق‌ گزارش‌ ساواك‌، تظاهرات‌ از ميدان‌ ژاله‌ به‌ "‌خيابان‌هاي‌ ديگري‌ از قسمت‌ شرق تهران‌"‌ كشيده‌ شد، سپس‌ تظاهرات‌ به‌ جنوب‌ تهران‌، خيابان‌هاي ‌مولوي‌، ميدان‌ خراسان‌، ميدان‌ شوش‌ و ميدان‌ راه‌آهن‌ سرايت‌ كرد و در مدت‌ كوتاهي‌ خيابان‌هاي‌ فردوسي‌، منوچهري‌، سعدي‌ شمالي‌، نظام‌آباد، ‌فرح‌آباد، نارمك‌، ميدان‌ سپه و‌ خيابان‌ لاله‌زار به‌ صحنه‌ درگيري‌ تبديل‌ شد. تظاهرات‌ و درگيري‌ تا پاسي‌ از شب‌ ادامه‌ داشت‌.
حجت‌الاسلام‌عباسعلی‌ عمید زنجانی توضیح می دهد «‌از همان‌ دقایق‌ اول‌ معلوم‌ شد که‌ دستگاه‌ امنیتی‌ رژیم‌ اقدام‌ به‌ کنترل‌کرده‌ و تمام‌ میدان‌ را اشغال‌ نموده ‌است‌، اصلاً در میدان‌ افراد عادی‌ حضور نداشتند بلکه‌ افسرهایی‌ که‌ این‌ نیروها را هدایت‌ می‌کردند و همچنین‌ هلیکوپترهایی‌ که‌ در آسمان‌ آن‌ حوالی‌ مانور می‌دادند کاملاً صحنه‌ را در کنترل‌ داشتند. در خیابانهای‌ منتهی‌ به‌ میدان‌ بالاخص‌ خیابان‌ مجاهدین‌ فعلی‌ از انبوه‌ جمعیت ‌متراکم‌ شده‌ بودند. اول‌ اخطارهایی‌ صورت‌ گرفت‌، سپس ‌مردم‌ را به‌ گلوله‌ بستند و مردم‌ ناگزیر متفرق شدند. در این‌ متفرق شدنها بود که‌ تعداد زیادی‌ که‌ راه‌ گریز نداشتند به‌ کوچه‌های‌ بن‌بست‌ پناه‌ بردند».
عباس ملكي‌ عكاس حاضر در صحنه جمعه سياه مي‌گويد «در بيسيم صدايي آمد كه همه را محاصره كنيد، تيراندازي شروع شد. من در بين نيروهاي نظامي ايستاده بودم. بين مردم هم مي‌رفتم، اما آن لحظه وسط نيروهاي نظامي بودم. مردم پا به فرار گذاشتند. نيروهاي نظامي تيرهوايي مي‌زدند. مردم وحشت‌زده بودند و هر جا كوچه‌اي يا گذري مي‌ديدند فرار مي‌كردند. مردم تا آن روز در تهران چنين اتفاقي را نديده بودند. تيراندازي چند دقيقه بيشتر طول نكشيد اما ديدم كه ديگر هيچ كس اطراف ميدان نيست. يك نفر يكي از جنازه‌ها را مي‌كشيد و يك نفر هم، جنازه ديگري را در آغوش گرفته بود. شهدا بر روي زمين بودند. مردم همه وسايل‌شان مثل دوچرخه را رها و فرار كردند. آمبولانس‌ها اطراف ميدان نمي‌آمدند و مردم جنازه يا زخمي‌ها را روي شانه‌ها مي‌بردند.... عكس‌ها را براي ظهور به همكارانم دادم. من در شرايطي بدي بودم و ترسيده بودم. همكارانم كار لابراتوار بلد بودند و در آن موقعيت همه كمك مي‌كردند. عكس‌ها را روي زمين اتاق عكس پخش كردند؛ همه گريه مي‌كردند و هيچ كس باور نمي‌كرد در تهران چنين اتفاقي افتاده باشد».
فرماندار نظامي‌ در اطلاعيه‌ شماره‌ 4 خود ضمن‌ متهم‌كردن‌ مردم‌، اعلام‌ كرد در واقعه‌ 17 شهريور 58 نفر كشته‌ و 205 نفر مجروح‌ شده‌اند. دو روز بعد دادگستري‌ اعلام‌ كرد تعداد كشته ‌شدگان‌ به‌ 95 نفر رسيد.. بر اساس آخرین آمار بنیاد شهید انقلاب اسلامی تاکنون آمار شهدای 17 شهریور تهران حدود 88 نفر و آمار شهدای سراسر کشور در این روز 123 نفر ثبت شده است.
موضوع‌ مهم‌ ديگر در واقعه‌ 17 شهريور، تمرد سربازان‌ از دستورات‌ فرماندهان‌ نظامي ‌بود. در همان‌ لحظه‌ي‌ اول‌ در ميدان‌ ژاله‌ يك‌ سرباز فرمانده‌ خود را هدف‌ قرار داد و سپس‌ خود را به‌ قتل‌ رساند. طبق‌ گزارش‌ ساواك‌ "‌سه‌ نفر از سربازان‌ وظيفه‌ لشكر گارد در حين‌ اجراي‌ مأموريت‌ كنترل‌ اغتشاشات‌، ضمن‌ سرقت‌ سه‌ قبضه‌ تفنگ‌ ژـ3 با 300 تير فشنگ‌ متواري‌ شدند"‌. خبر فاجعه‌ قتل‌عام‌ مردم‌ در ميدان‌ ژاله‌ به‌سرعت‌ در جهان‌ پيچيد و سياست‌مداران‌، دولت‌مداران‌، خبرگزاري‌ها و محافل‌ بين‌المللي‌ را وادار به‌ عكس‌العمل‌ كرد. در آن‌ روزها رؤساي‌ كشورهاي‌ آمريكا، مصر و رژيم صهيونيستي ‌در كمپ ‌ديويد مشغول‌ مذاكرات‌ سازش‌ بودند. فرداي‌ آن‌ روز «كريستوفر» ‌معاون‌ وزير امور خارجه‌ آمريكا از واشنگتن‌ با "‌سايروس‌ ونس‌"‌ وزير امورخارجه‌ كه‌ در كمپ‌ديويد بود، تماس‌ برقرار و توصيه‌ كرد "پرزيدنت‌ كارتر هر چه‌ زودتر با شاه ‌صحبت‌ كند"‌.
ونس‌ گزارشي‌ از وضعيت‌ ايران‌ را به‌ كارتر ارائه‌ داد و از كارتر خواست‌ تا با شاه‌ تماس‌ بگيرد. ابتدا سادات‌ رئیس جمهور وقت مصر با شاه‌ تماس‌ گرفت‌ و"‌مراتب‌ هم‌دردي‌ و پشتيباني ‌خود را از شاه‌ به‌ وي‌ اطلاع‌ داد"‌ و سپس‌ كارتر با شاه‌ تلفني‌ صحبت‌ كرد و"‌پشتيباني‌ آمريكا را از وي‌ در اقداماتي‌ كه‌ براي‌ برقراري‌ نظم‌ به‌ عمل‌ مي‌آورد تأييد كرد."‌ خبر حمايت‌ كارتر از شاه‌ در رسانه‌ها منتشر شد. رژيم‌ كه‌ سعي‌ مي‌كرد مخالفان‌ خود را مرعوب‌ كند، به انتشار اين‌ خبر دامن‌ مي‌زد. روزنامه‌هاي‌ كيهان‌ و اطلاعات‌ اعلام‌ كردند كه «كارتر با شاهنشاه‌ مكالمه‌ تلفني‌ كرد».‌ روزنامه‌ها به‌ نقل‌ از اطلاعيه‌ كاخ‌ سفيد نوشتند «‌كارتر با شاه‌ تماس‌ گرفته‌ و وضع‌ كنوني‌ ايران‌ را كه‌ در آن‌ تظاهرات‌ ضددولتي‌ به‌ رهبري‌ افراطي‌ها جريان‌ داشته‌ و دست‌ كم‌ 95 نفر كشته‌ بر جاي‌ گذارده‌ مورد بحث‌ قرار داده‌ است‌«.
خبر حمايت‌ كارتر از شاه‌ آن‌ هم‌ بعد از قتل‌عام‌ مردم‌ تهران‌، موضع‌ امام‌ خميني‌(ره) را به‌ شدت‌ تثبيت‌ كرد. ایشان در عكس‌العمل‌ به‌ اين‌ پيام‌ كارتر در مصاحبه‌ با راديو تلويزيون‌ فرانسه‌ فرمودند: «آقاي‌ كارتر كه‌ براي‌ يك‌ زنداني‌ در شوروي‌ آن‌ قدر هياهو درآورد، پس‌ از كشتارهاي‌ پياپي‌ شاه‌، پشتيباني‌ خود را از او دريغ‌ نكرد. اين‌ به‌ خاطر اين‌ است‌ كه‌ آمريكا فقط به‌ دنبال‌ منافع‌ خودش‌ است»‌. ‌علما نيز نسبت به اين واقعه عكس‌العمل‌هاي مختلفي داشتند؛ چنانچه آيت‌الله گلپايگاني‌ با انتشار نامه‌اي‌ سرگشاده‌ به‌ شريف‌امامي‌ اخطار كرد: «اعلام‌ حكومت‌ نظامي‌ و جوي‌ خون‌ راه‌ انداختن‌ هيچ‌ دردي‌ را دوا نخواهد كرد». آيت‌الله مرعشي‌ نیز با صدور اطلاعيه‌اي‌ اعلام‌ كرد: «‌بار ديگر هيأت‌ حاكمه‌ ايران ‌دست‌ از آستين‌ ظلم‌ به‌ در آورده‌، صدها مردم‌ ستمديده‌ و شريف‌ ايران‌ را به‌ ضرب‌ گلوله‌ در تهران‌ مقتول‌ و مضروب‌ و مجروح‌ كرد». همچنين‌ آيت‌الله شيخ ‌بهاءالدين‌ محلاتي‌ از شيراز و آيت‌الله صدوقي‌ از يزد اطلاعيه‌هايي‌ در اين‌ رابطه‌ صادر كردند. امام‌ خميني (ره)‌ در پيام به‌ ملت‌ ايران‌ آرزو كردند كه «ای كاش‌ خميني‌ در ميان ‌شما بود و در كنار شما در جبهه‌ دفاع‌ براي‌ خداي‌ تعالي‌ كشته‌ مي‌شد».

منابع :
- http://www.rajanews.com
- روایتی‌ از انقلاب‌ اسلامی‌ ایران‌ ، خاطرات‌ حجت‌الاسلام‌ والمسلمین‌ عباسعلی‌ عمید زنجانی ،انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی

محمود فاضلی



http://www.ohwm.ir/show.php?id=732
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.