شماره 29    |    1 تیر 1390



توقفی کوتاه در اقلیم خاطرات

تاریخ شفاهی جولانگاه خاطرات خاک خورده و مجالی است برای سرک کشیدن به زوایای ناشناخته زندگی افراد، حوادث بزرگ تاریخی، سرگذشت‌‌ها و تاریخچه‌‌های محلی و قومی. تن‌ها از طریق تاریخ نگاری شفاهی است که می‌توان زندگی پشت تریبون سخنوران بزرگ را ورق زد و به پستوی خانه بزرگ‌مردان نفوذ کرد.
از آنجا که همواره کنجکاوی‌های زیادی درباره جلوه‌‌های مختلف زندگی بزرگ‌مردان تاریخ در میان مردم وجود داشته است، خاطراتی که نزدیکان آنها از مراحل و زوایای مختلف زندگی‌شان نقل کرده و یا نگاشته‌اند، همواره از پر مخاطب ترین گفته‌‌ها و نوشته‌‌ها بوده اند. اینکه مردان بزرگی مثل گاندی، ماندلا و... که سال‌ها با سختی‌ها و تنگنا‌های بسیار بزرگ مبارزه کرده و مسیر تاریخ را تغییر داده اند، در خانه کوچک خود چگونه زندگی می‌کردند، رفتارشان با فرزندان و نزدیکان چگونه بود، عادات رفتاری‌شان چه بوده، به چه حرفه و هنر و یا ورزشی علاقه داشتند، در خلوت خود چگونه راز و نیاز می‌کردند ... از جمله سوالاتی هستند که هیچ‌گاه از صفحه ذهن مردم پاک نمی‌شوند و پرواضح است که تن‌ها ابزار رسیدن به گنجینه پاسخ این سوالات تاریخ شفاهی است. امام خمینی(ره)، رهبر انقلاب اسلامی‌نیز از این قاعده مستثنی نبودند و بالطبع کتاب‌ها، نقل قول‌ها و برنامه‌‌های تلویزیونی مختلفی در این باره تهیه و منتشر شده اند. اما بیشتر آنها جنبه‌‌های سیاسی داشتند و مبتنی بر نگاه تاریخ نگارانه نبود‌ه اند.

کتاب اقلیم خاطرات نوشته دکتر فاطمه طباطبائی، همسر مرحوم حاج سید احمد خمینی که خاطرات سال‌های 1347 تا 1357 خانواده امام را در بر دارد، نوشته ای کاملاً نو و متفاوت با کتاب‌های منتشره قبلی است. دلیل اول این موضوع به خود نویسنده کتاب باز می‌گردد که عروس خانواده امام است.
او قلب خانواده امام را برای پاسخ به کنجکاوی‌های از این دست انتخاب کرده است و با قلمی‌قلمی‌ساده اما علمی، خاطرات زندگی در خانواده امام را پیش روی خواننده قرار می‌دهد. استفاده از نقل قول‌های مستقیم امام و اعضای خانواده اش، نگاه مستقیم و بی واسطه به معاشرت‌های موجود در یک خانواده روحانی که در عین سادگی، نوک پیکان انقلاب را تشکیل می‌دهند، شرکت در مناسبات خانوادگی و پیوند‌های اجتماعی مانند ازدواج، تجربه مستقیم شادی‌ها، غصه‌‌ها و خلقیات خانواده امام ..... همگی جزو امتیاز‌هایی هستند که نوشته خانم طباطبایی را منحصر بفرد نموده است.

دلیل دوم لحن و شجاعت قلم خانم طباطبایی است. او نه با نگاه و قلم یک مورخ، بلکه با نگاه و لحن یک زن که احساسات در آن کاملا موج می‌زند، دست به نگارش خاطرات زده است. خاطراتی که انتخابی نبوده اند و بر اساس اهمیت‌های سیاسی و تاریخی غربال نشده‌اند. همین نگاه و لحن زنانه است که ما را با خود حتی به مراسم‌‌ها و تفریحات خانواده امام می‌برد و در معرض اطلاعاتی قرار می‌دهد که دستیابی به آنها بسیار مشکل می‌نمود و در عین حال نگاشتن آنها نیاز به جرات و شجاعت دارد.
دلیل سوم دقتی است که نگارنده در مستند بودن خاطرات و گفته‌‌ها به خرج داده است. خود او در پیشگفتار کتاب اشاره کرده است که نقل قول‌ها را در بسیاری از موارد با سند‌‌ها و گفته‌‌های دیگران مطابقت داده است و یا اینکه تا جای ممکن از تحلیل و نقل حدسی خودداری نموده است و حب و بغض را در بیان رخداد‌ها از خود دور کرده است تا مطالب از واقعیت دور نشوند.

کتاب در هشت فصل طراحی شده است و عناوین آنها به ترتیب عبارتند از: یک اتفاق ساده، خانواده من، روز‌هایی زیبا، خانه دوست، نام آوران، شب آخر، فریاد خشم و نوفل لوشاتو. کتاب مصور است. توضیحات مربوط به اشخاص، اماکن، و نکات توضیحی، هم به پانویس صفحات ارجاع داده شده‌اند و هم به پی‌نوشت‌هایی که در انت‌های هر فصل تنظیم شده‌اند.
ظاهرا تمرکز خاطرات کتاب بر روی سال‌های1347 تا 1357 است ولی با تورق کتاب متوجه می‌شویم که دایره خاطرات فراتر از این حیطه است و حتی می‌توان ردپایی از حوادث انقلابی دهه 1340 نیز در بین آنها پیدا کرد.
"یک اتفاق ساده" گرچه با جمله ای آغاز می‌شود که ذهن خواننده را به سمت لحظه آشنایی نگارنده با همسر خود سید احمد خمینی گمراه می‌کند، اما در اصل به سال 1340 ش در قم و دوران کودکی او بازمی‌گردد. خانم طباطبایی در واقع در این فصل خواننده را در جریان زمینه‌‌های آشنایی خانواده خود با خانواده امام خمینی قرار می‌دهد و در این میان خاطراتی از دوران دبستان، دوران نوجوانی و آشنایی با خانم فریده مصطفوی دختر امام خمینی، سفر به عراق و دیدار با خانواده مادری خود، اولین دیدار با امام خمینی و لحظه تبعید امام به ترکیه را بازگو می‌کند.

فصل دوم وظیفه معرفی خانواده خانم طباطبائی را برعهده دارد. پدر، مادر، خانواده پدری، خانواده مادری و خانواده  برادران و خواهران به خواننده معرفی می‌شوند. حتی در پی نوشت این فصل شجره‌نامه خاندان طباطبائی بروجردی نیز ضمیمه شده است. این فصل در واقع مکملی است بر فصل اول که جایگاه افراد معرفی شده در خانواده، برای خواننده مشخص شود و او را از سردرگمی‌نسبی میان اسامی‌خارج کند.
آنچه که کتاب به‌دنبال آن است، در واقع از فصل سوم آغاز می‌شود. "روز‌هایی زیبا" به لحظات پرشور زندگی خانم طباطبایی باز می‌گردند که از سال 1347 آغاز شدند. در این فصل احساسات و قلم زنانه خانم طباطبایی هنر نمایی می‌کنند و می‌توان تفاوت نگاشته او را با نوشته‌‌های پیشین حس کرد. او برخلاف آنچه که تا کنون منتشر شده، به جای بررسی جو خفقان و سختی‌‌هایی که یک زوج در چنین خانواده‌‌هایی برای وصال تحمل می‌کنند، پس از گذری کوتاه به تهدیدات ساواک، به سراغ جزئیات و مراحل ازدواج می‌رود و با زبانی شیرین آنها را تعریف می‌کند. خواستگاری خانواده امام، خرید عقد، جشن ازدواج، جزئیات جهیزیه و ورود به خانه جدید همه و همه شرح داده می‌شوند. ادامه فصل اختصاص دارد به شرایط و خاطرات روز‌های ابتدایی زندگی او با سید احمد خمینی، سفر‌ها و دوستان خانوادگی و بدنیا آمدن سید حسن خمینی.

اما فصل چهارم به یکباره در یک جابجایی مکانی، ما را با خود به عراق منتقل می‌کند. داستان از قصد دیدار خانم طباطبایی با امام در تبعید آغاز می‌شود و دلیل نامگذاری "خانه دوست" برای این فصل نیز همین است. در میانه راه این سفر ما به خوبی با امام موسی صدر و تلاش‌های انقلابی او آشنا می‌شویم و سپس به دیدار دکتر چمران می‌رویم و آنگاه به خانه امام در نجف منتقل می‌شویم و با او تابستان و ماه رمضان را سپری می‌کنیم. آنچه که در این فصل جالب توجه می‌نماید، خاطره گویی‌‌های امام در شب‌های نجف است. (صفحه 240) خاطرات مربوط به لحظات دستگیری در 13 آبان 1343 و دوره تبعید در ترکیه بسیار خواندنی هستند. خانم طباطبایی در این فصل پس از نقل خاطراتی ازآیت الله پسندیده، در توضیحی تکمیلی به معرفی برادران و خواهران امام خمینی می‌پردازد و شرح تمایز نام فامیل آنها را به پی نوشت ارجاع می‌دهد(پی نوشت دوازدهم فصل چهارم). ادامه فصل به شرح خاطرات سفر حج و سفر به دمشق و لبنان در همان سال می‌پردازد.

"نام آوران" داستان مربوط به ادامه تحصیل خانم طباطبایی و ورود به جرگه مبارزان است. این فصل که در بحبوحه مبارزات انقلابی رقم می‌خورد، از بازگشت خانواده سید احمد خمینی به ایران و ورود آنها به فعالیت‌های انقلابی آغاز می‌شود. داستان نام آوران، داستان سید احمد خمینی و هم‌رزمانش است. خانم طباطبایی که کم‌کم با تایپ و تکثیر اعلامیه در منزل به این وادی وارد می‌شود از ملاقات‌ها و آشنایی خود با مبارزانی همچون آیت الله منتظری، آقای‌‌هاشمی‌رفسنجانی، محمد حسن لاهوتی، سید مهدی امام جمارانی، سید محمد موسوی خوئینی‌‌ها، سید محمد خاتمی، علی اصغر مروارید، آیت الله عباسعلی روحانی و... خاطراتی نقل می‌کند. در این میان خاطراتی نیز از سازمان مجاهدین خلق به قلم کشیده شده اند. اما ادامه فصل مربوط به همسر امام خانم ثقفی است و خاطراتی که ایشان از نحوه آشنایی و ازدواج با امام و مراحل مختلف زندگی برای خانم طباطبایی نقل کرده بودند.

فصل ششم "شب آخر" نام گرفته است. خاطرات این فصل با سفر مجدد به عراق آغاز می‌شوند. این سفر که در ابتدا به قصد مشورت با امام آغاز شد، در دل خود آبستن حوادث بزرگی همچون درگذشت دکتر شریعتی و تشییع جنازه او در سوریه، دیدار و مخاطره به همراه دکتر چمران در لبنان و در نهایت واقعه درگذشت حاج سید مصطفی خمینی در نجف بود. این واقعه از یک سو و حوادث داخلی ایران از سوی دیگر، خانواده سید احمد خمینی را وادار به ماندن در نجف می‌کند. (صفحه 400). مابقی فصل به نحوه ارتباط و پیگیری مبارزات از نجف اختصاص یافته است. اما وجه تسمیه شب آخر به داستان محاصره خانه امام در نجف در سال 1357 و تصمیم ایشان به سفر به پاریس باز می‌گردد. شب آخر داستان دلتنگی‌ها و ناراحتی‌‌های ناشی از ترک نجف در آخرین شب اقامت در خانه امام است. خانم طباطبایی از این به بعد همسر خود و امام را، راهی فرانسه می‌نماید و خود به تهران باز می‌گردد.
در فصل ششم خانم طباطبایی هم از نا آرامی‌های ایران می‌گوید و هم از ارتباطات و مکاتبات خود با امام و سید احمد خمینی. نامه‌‌ها عینا پیش روی خواننده قرار داده شده اند. یکی از زیبا‌ترین نامه‌‌ها برگ غربت نام گرفته است که در آن سید احمد خمینی از دستپاچگی نماینده ژیسکاردستن نزد امام نوشته است و اوضاع نابسامان جوامع غریب را با زبانی بسیار شیرین برای همسرش شرح داده است (صفحه 439). خاطرات و اخبار مربوط به دیدار امام با مهندس بازرگان، اعلام عزای عمومی‌در روز تولد شاه، جریانات مربوط به روی کار آمدن دولت شریف امامی، شرکت در راهپیمایی روز تاسوعاو عاشورای 57 به همراه سید حسن خردسال و دلتنگی‌‌های دوری و تدارک مقدمات سفر به پاریس، دیگر مطالب این فصل هستند.

آخرین فصل و به معنایی مفصل ترین فصل کتاب فصل "نوفل لوشاتو" است. این فصل از پرواز به سمت پاریس و دیدار با همسر و امام آغاز می‌شود. خانم طباطبایی به تفصیل محل اقامت امام و کار‌های روزمره او و سید احمد خمینی در آنجا را شرح می‌دهد. از همراهی‌‌های بزرگانی همچون دکتر سحابی، مهندس بازرگان، دکتر حسن حبیبی، خانم مرضیه دباغ، حاج مهدی عراقی و ...  با امام می‌گوید. به شرح مصاحبه تاریخی امام با حسنین هیکل می‌پردازد. از راهپیمایی‌‌هایی که به تدارک آقای‌‌هادی غفاری در نوفل لوشاتو برگزار می‌شد، تعریف می‌کند و سپس به مکاتبات کارتر به امام و پاسخ او می‌پردازد. اعلام غیر قانونی بودن دولت بختیار هم در این فصل آمده است. خاطرات ایشان از نحوه تدوین پیش نویس قانون اساسی توسط دکتر حبیبی هم خواندنی است(صفحه 513). از این به بعد خانم طباطبایی وارد جریانات مربوط به انتخاب اعضای شورای انقلاب و کسب تکلیف آنها از امام و خاطرات مربوط به رسیدن خبر فرار شاه به نوفل لوشاتو می‌شود. پایان این فصل و در واقع کتاب، خاطرات مربوط به تدارک امام برای بازگشت به ایران و کارشکنی‌‌های دولت بختیار است. امام در روز آخر اقامت خود در فرانسه پیامی‌به دولت فرانسه ارسال کردند و از مهمان‌نوازی دولت و مردم فرانسه تشکر نمودند. خانم طباطبایی در این روز از امام و سید احمد جدا می‌شوند و به منزل صادق طباطبایی در آلمان می‌روند. او حتی در لحظه ورود به ایران هم از همسر خود و امام جدا بود و لحظات ورود آنها را از تلویزیون تماشا کرد. گرچه خود می‌پذیرد که این‌گونه تنگنا‌ها و مشکلات جزء لاینفک زندگی با یک مرد انقلابی است.
در انتهای کتاب نمایه‌ای از افراد و اماکن نامبرده شده در متن ضمیمه شده است. چاپ نخست کتاب در قطع وزیری و 612 صفحه، با شمارگان 5000 نسخه توسط پژوهشکده امام خمینی (س) و انقلاب اسلامی‌در سال 1389 روانه بازار نشر شد.

احمدرضا امیری سامانی



http://www.ohwm.ir/show.php?id=615
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.