شماره 16    |    18 اسفند 1389



یاد کودکی 1- خاطره ي دكترباقر عاقلي

...من، دوازده سال از عمرم را در زمان رضاخان پهلوي گذراندم و چون از كودكي بسيار باهوش و كنجكاو بودم، خيلي از وقايع آن‌زمان، زندگي مردم و تصميمات دولت و ...به يادم است.
اولين مسئله اي كه خانه ي ما را به ماتمكده تبديل كرد، برداشتن عمامه از سر پدرم و تغيير لباس بود. قانوني در آن زمان به نام قانون «توحيد لباس» از مجلس گذشت و به عده ي خاصي، اجازه ي پوشيدن لباس روحانيت دادند، مشروط بر اين كه اهل منبر و محراب باشند، يا دانشجوي علوم قديمه يا علوم اسلامي باشند. پدر من شامل آن ها نمي شد، يعني يك مالك كوچك، در كسوت روحانيت بود و تحصيلاتش را هم در نجف انجام داده بود. بعد از آن، مدت ها از خانه بيرون نمي‌رفت و سرانجام او را راضي كردند به دادگستري برود. لباده مي پوشيد و نعلين پايش مي كرد، ولي دستاري سرش نمي گذاشت و فقط با يك عرقچين - كه داشت - به سر كار مي‌رفت. بعد از مدتي، از آن جا هم استعفا كرد؛ چون مي‌گفت در عدليه‌ي فعلي، قوانين عرفي- كه برخلاف شرع انور اسلام است - اجرا مي شود و من، كار حرام انجام نمي دهم. بنابراين، رفت به فرهنگ و مدير مدرسه ي اسلامي شد و با همان كيفيت و لباس، سر كلاس درس حاضر مي شد.

تاريخ مصاحبه:21/8/1373

منبع: سازمان اسناد (صدا، جُنگ خبري تاريخ شفاهي)


http://www.ohwm.ir/show.php?id=365
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.