شماره 208    |    27 خرداد 1394



روانكاوي يك تاريخ؛ جلال ستاري و پروژه اتنوگرافيك

 

ناصر فكوهي*

تاریخ‌نگاری کلاسیک که عمر آن در اروپا در اوایل قرن با مکتب آنال به پایان رسید، در ایران همچنان زنده است. در این رشته، پاسخ‌هایی اغلب کلیشه‌ای برای پرسش‌هایی کلیشه‌ای‌تر اصل متن را می‌سازند. درست برعکس تاریخ‌شناسی مدرن که برپایه الگوی آنال و پساآنال در جهان آغاز شد، و پاسخ‌هایی همواره متفاوت برای پرسش‌هایی همیشه گوناگون عرضه می‌کند.
تاریخ‌شناسی جدید که از آن با عنوان تاریخ فرهنگی و  انسان‌شناسی تاریخی نیز یاد می‌شود و بنابر رویکرد ما می‌تواند همه این عناوین را با هم جمع کند یا برای هر کدام معنایی متمایز در نظر بگیرد، با مکتب آنال و اندیشمندان بزرگی چون لوسین فور، فرنان برودل، ژرژ دوبی و ژاک لوگوف  آغاز شد و «چرخش بزرگی» در شناخت گذشته و تداوم آن در حال و آینده ایجاد کرد که امروز نیز مهم‌ترین نماینده‌اش پیتر برک است. این تاریخ‌شناسی در ایران نیز خوشبختانه در حال ظاهرشدن و رشدکردن است. آنچه از جمله یکی از اهداف گفت‌وگوی ما با اندیشمند گران‌قدر، جلال ستاری بود، کمک به این فرایند بوده و هست.
هرچند همان‌گونه که در مقدمه این کتاب [گفت‌وگو با جلال ستاری/ نشر مرکز] توضیح داده شده است، پروژه «انسان‌شناسی تاریخی فرهنگ مدرن ایران» که  مؤسسه انسان‌شناسی و فرهنگ در حال انجام آن به‌صورتی کاملا آزاد از هرگونه سفارش دولتی و خصوصی است، هدفی بسیار بزرگ‌تر از ارائه یک «تاریخ شفاهی» یا  اصولا یک تاریخ‌شناسی حتی آنال دارد. این پروژه در پی یافتن یک روش‌شناسی جدید اتنوگرافیک است که بارها در طول قرن اخیر در آثار انسان‌شناسان بزرگی از رژه باستید تا کلود لوی استروس، از مارسل موس و برونیسلاو مالینوفسکی تا  کلیفورد گیرتز و میشل لیریس تجربه شده است و آثار تاریخ‌شناسان پساآنال همچون سینیرلی و پیر نورا نیز بسیار به آن نزدیک است. اینجا ما با نوعی «روانکاوی تاریخ» سروکار داریم که به خودی خود، اصطلاحی مسئله‌دار و مسئله‌ساز است؛ با گونه تاریخ به روایت خرد. مشکل این چنین روشی در تازه‌بودن و به‌همین‌دلیل خام‌بودنش است.
در اینجاست که ارزش شخصیتی همچون جلال ستاری روشن می‌شود که تن به این آزمایش روش‌شناختی اتنوگرافیک داد و گرچه آنچه منتشر شده است، تنها بخش کوچکی از گفت‌وگویی شاید بیش از چهار برابر  این حجم است، اما باز هم جذابیت‌های خود را دارد، اما این جذابیت، زمانی برای ما بیشتر می‌شود که به این گفت‌وگو به‌مثابه نخستین مواد خام برای پروژه‌ای بزرگ می‌نگریم که امیدواریم روزی به بار بنشیند.
گفت‌وگو‌ها با  جلال ستاری و با تمام شخصیت‌های دیگری که در این پروژه مشارکت داشته و دارند به‌صورتی نیمه‌هدایت‌شده و گاه به‌صورتی کاملا خودانگیخته طراحی شده و به اجرا رسیده و می‌رسد. هدف نه آن بوده و هست که رازی کشف شود، نه اینکه چیزی پنهان شود، نه آنکه امری، به‌ویژه متنی رمانتیک یا داستان‌گونه به تحقق برسد.
هدف صرفا آن بوده که در نخستین گام‌های این پروژه،  اندیشمندانی را که تأثیری درازمدت بر فرهنگ این کشور داشته‌اند ترغیب کنیم به گذشته خود بازگشته و بار دیگر در پرتو گذار زمان در آن نگریسته و بازنگری کنند و روایت یا روایت‌های خود را به بیان درآورند. این یک بازی در معنای اتنوگرافیک  و تحلیل روانکاوانه -فرهنگی این واژه است؛ جایی که می‌توان و باید به روایت‌های «سوژه» تن در داد، زیرا  این روایت‌ها بر زبان می‌آیند نه برای آنکه چیزی را ثابت یا نفی کنند، بلکه برای آنکه تاریخ را بازسازی کنند. بنابراین شاید بهتر بود نام کتاب را «جلال ستاری به روایت جلال ستاری» می‌گذاشتیم.
بزرگی شخصیت و سخاوتمندی او در این کتاب به حدی شفاف است که نیاز به هیچ‌گونه توضیحی برای آن نمی‌بینیم. ستاری، شهره به پرشور و آشوب‌بودن است. گاه تحملش بسیار پایین است، در قضاوت‌هایش هم گاه سوی اعتدال را نمی‌گیرد. گاه تند می‌رود حتی علیه خودش، اما در بسیاری از مواقع نیز سخاوتمندانه از بسیاری چیزهایی که شاید نباید بگذرد، می‌گذرد. اما چه بسیار اندیشمندان و بزرگان و انسان‌هایی که در فرهنگ صد ساله این پهنه مؤثر بوده‌اند و هیچ‌کدام از این صفات را نه در جهت منفی نه در جهت مثبت ندارند: گاه در حدی باورنکردنی خودشیفته‌اند و گاه نوعی فروتنی ساختگی و شگفت‌آور را بر زبان می‌آورند. اینجاست که باید گفت ستاری در سراسر گفت‌وگویش، صداقتی بی‌نظیر را از خود نشان داد و دست‌کم با خودش صادق بود. چه بسیار سخن‌ها را که نمی‌توان امروز بیان کرد و چه بسیار چیزهایی که شاید بهتر باشد، برای همیشه خاموش بمانند. اما  همیشه جای آن هست که بتوان نگاهی با صداقت به گذشته خود انداخت و نه در حدی آرمانی، بلکه در حد توان خویش، این گذشته را روایت کرد؛ با همه شادی‌ها و اندوه‌هایش، با همه افتخارها و شرم‌هایش، با همه رضایت‌ها و پشیمانی‌هایش. به نظر ما، ستاری در این کتاب توانست این کار را بکند و از آن مهم‌تر، مدلی عرضه کند که در سایر کارها به‌صورت مثبت یا منفی به کار گرفته شد. می‌گوییم مثبت یا منفی، شاید بهتر باشد بگوییم به‌صورت‌هایی متفاوت، زیرا هیچ شخصی با هیچ شخصی، هیچ روایتی با هیچ روایتی، هیچ زندگی‌ای با هیچ زندگی‌ دیگری برابر نبوده و هرگز نخواهند بود. از این‌رو انتظار ما همان بود که به انجام رسید؛ آنکه تاریخ را بر بستر روانکاوانه بنشانیم، بستری از جنس اتنوگرافیک، و بگذاریم سخن‌هایش را بگوید تا روزی که دور نخواهد بود، نوبت به تحلیل برسد.
با وجود این، نباید تصور کرد در این گفت‌وگو با روایت‌های خالی از تحلیل روبه‌رو هستیم ، به جرأت می‌توانم بگویم روایت خود در هر جمله‌اش،  تحلیل‌هایی عمیق دربر دارد و  خواننده می‌تواند در صورت تمایل به این تحلیل‌ها دست یابد.  اما در حال حاضر، این نه یک کتاب تحلیلی، بلکه بیشتر کتابی توصیفی و روایی به معنای اتنوگرافیک کلمه است و ادعایی بیشتر از جانب ما ندارد. جلال ستاری بار دیگر با این کتاب نشان داد که توانی فراتر از اراده اکثریت انسان‌ها دارد، توانایی برخورد با خود به سخت‌ترین و گاه بی‌رحمانه‌ترین شکل و سالم بیرون‌آمدن در انتهای کار. امیدواریم همان‌گونه که هست، تا سال‌های سال پایدار باشد و امیدی برای تلاش همه کسانی که زندگی خود را در معناداشتن تعریف می‌کنند.



    * استاد دانشگاه تهران و مدير موسسه انسان شناسي و فرهنگ

منابع:
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=3174490
و http://anthropology.ir/node/29045



http://www.ohwm.ir/show.php?id=2712
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.