شماره 208    |    27 خرداد 1394



کارورزان تاریخ شفاهی سخن می‏گویند(2)

بخش اول این مصاحبه در شماره ۱۸۱ و آبان ۱۳۹۳ تقدیم شد. بخش دوم در ادامه می آید.

 

 

 

 

 

لیندا شوپز

ليندا شوپز (Linda Shopes) بيش از سه دهه در حوزه تاريخ شفاهي فعاليت كرده و مطالب زيادي در اين زمينه به رشته تحرير درآورده است. شوپز در حال حاضر به طور مشترك مسئوليت سردبيري نشريه مطالعات تاريخ شفاهي پالگریو مك ميلانPalgrave Macmillan’s Studies in Oral Historyرا بر عهده دارد و همچنين مشاور تاريخ شفاهي و عمومي است و برای دیگر نشریات نیز می‏نویسد.شوپز در گذشته رئيس انجمن تاريخ شفاهي آمريكا نیز بوده است.
آليسون پنرAllison Penner باليندا شوپز، مصاحبه می‏کند، شهر نيويورك، ایالت نیویورک، آمريكا، 11 ژوئن 2012، مركز تاريخ شفاهي برخط(آنلاین).

 

 

 

توشوپز ليندا TOH SHOPES Linda یازده ژوئن 2012
عنوان طرح: مورخان شفاهی
راوي: ليندا شوپز
مصاحبه‏كننده: آليسون پنر
تاریخ ضبط 11 ژوئن 2012
محل ضبط: كتابخانه باتلرButler ، دانشگاه كلمبيا، شهر نيويورك، ایالت نیویورک،ايالات متحده آمريكا.
جلسه : 1 از 1
مدت مصاحبه: 23 دقيقه و 46 ثانيه ( نسخه موجود در اينترنت: 17 دقيقه و 40 ثانيه)
كل مدت مصاحبه: 23 دقيقه و 46 ثانيه ( نسخه موجود در اينترنت: 17 دقيقه و 40 ثانيه)
كيفيت صدا: خوب
نام فايل:
TOH SHOPES Linda 20120611 Transcript – final website version.docx
پياده كننده مصاحبه: آليسون پنر
تاريخ تكميل پياده سازي: 1 اوت 2013
تاريخ بازخوانی راوي :11 سپتامبر 2013

 

آليسون پنر: نام من آليسون پنر است و اينجا در دانشگاه كلمبيا در نيويورك در كنار ليندا شوپز هستم و قصد داريم در مورد تاريخ شفاهي صحبت كنيم. پرسش نخست من اين است كه چه طور وارد حوزه تاريخ شفاهي شديد؟


ليندا شوپز: مجموعه مواردي حوالي سال‏هاي 1968 – 1969 گرد هم آمد . نخست اينكه من ازدواج كردم درست بعد از پايان كالج و اين ازدواجي بود كه قطعاً نردباني بود براي پيشرفت اجتماعي. اگر شما در سال 1967آرزوهايي براي بهبود موقعيتتان به عنوان يك زن داشتيد راهكار آن موقع اغلب ازدواج كردن بود و اين گونه بود كه من ازدواج كردم. بدن ترتيب «طبقة اجتماعي» من تغيير كرد البته من آن زمان از اين عنوان استفاده نمي‏كردم. من يك بحران هويت واقعي داشتم. وقتي من به يك جهاني بهره مندتر از آنچه در آن بزرگ شده بودم نقل مكان مي‏كردم من داشتم تبديل به چه كسي مي‏شدم؟


و اين موضوع باعث نوعي علاقمندي من به جهاني متفاوت از آنچه من در آن بزرگ شده بودم، شد. پدر و مادربزرگم هر دو مهاجر اروپاي شرقي بودند. من در دهه 50 بزرگ شده بودم، دهة بزرگ آمريكا كه همه واقعاً خون آمريكايي داشتند، ما در اين مورد صحبت نمي‏كرديم – منظورم اين است كه پدر و مادربزرگم آنجا بودند و ما مي‏دانستيم آنها نيز خوب انگليسي صحبت نمي‌كردند، ما مي‏دانستيم آنها از كجا آمده بودند، ما مي‏دانستيم مادر و پدرم هر دو دوزبانه بودند. اما آنها چه طور به آنجا رسيدند، ماجرا‏ی آنها چه بود، نبردهای آنها چه بود- كه از بين رفت. همه ما داشتيم آمريكايي مي‏شديم. من در سالنامه مدرسه به دنبال سال‏هاي دبيرستانم رفتم همه نام فاميلشان ايتاليايي، لهستاني يا ليتوانيايي بود. آيا فكر مي‏كنيد ما تاكنون در مورد تاريخ اقوام محلي بخشي از مهاجرت بزرگ مردم اروپاي شرقي به آمريكا كه براي كار در اين كارخانه‏ها در نيوبریتین New Britain يا كانکتيكات Connecticutآمده بودند مطالعه كرده‏ايم؟ هرگز. اين موضوع ذكر نشد. از اين رو اين نوعی تغيير بود كه در طبقه اجتماعي من اتفاق افتاد و كه من را به تاريخ خانوده‏ام علاقمند كرد. من درگير جنبش زنان شدم. یعنی مشخصاً درگير نشريه‏ای به نام زنان: نشریه آزادیWomen: A Journal of Liberation شدم. زمانی كه همکاران آن نشریه برنامه‏ريزي برای تاريخ زنان را شروع كردند من به آنها ملحق شدم. خو ب من نمي‏دانستم زنان تاريخ داشتند. و دوباره شما مي‏دانيد جهاني از تاريخ زنان به روي من گشوده شد كه من هرگز به فکرش نبودم و آن موقع دانشجوی تازه وارد تاريخ در كالج بودم. هر دوي اين موارد زيربناي علاقمندي من به آنچه را که تاريخ اجتماعي مي‏نامم فراهم كرد.


من سپس فقط به طور اتفاقي در موقعيتي اجتماعي در كنار فردي قرار گرفتم كه در يكي از كالج‏هاي محلي تاريخ آمريكا تدريس مي‏كرد. همه اينها در بالتيمور بود. من او را دوست داشتم. ما با هم حرف مي‏زديم او توجه مرا به طرحي كه تاريخ آمريكايي‏هاي نانشناس مي‏ناميد جلب كرد. طرحی كه تامارا هارون(Tamara Hareven])و ريچارد [براون] (Richard[Brown]) آغاز كردند. در مورد نام فامیل وي مطمئن نیستم. او در دانشگاه كانکتيكات بود تا تاريخ آمريكايي‏هايي ناشناس و افراد معمولي را عمدتاً با استفاده از اين شيوه تاريخ شفاهي ثبت كند. آن موقع بود که چراغی در ذهنم روشن شد. منظوم اين است كه من در آن زمان در دبيرستان انگليسي درس مي‏دادم، تاريخ درس نمي‏دادم. چراغ ذهنم روشن شد. از اين نقطه من به سرعت تصميم به ادامه تحصیل (در دانشگاه مريلند) تا تحصيلات عالي را دنبال كنم چون در دبيرستان درس مي‏دادم و آنجا به اين رشته تاريخ شفاهي در دپارتمان تاريخ برخوردم و با خود گفتم بايد آن را دنبال كنم. بايد اين كار را بكنم. اين دقيقاً همان چيزي بود كه نياز داشتم. من ابتدا قصد داشتم در مورد تاريخ خانواده خودم كار كنم، اين فكر به سرعت از ذهنم خارج شد، اما نكته اين است كه به نظر مي‏رسيد اين ابزار كاملاً متناسب با علایقم بود كه پیشتر در ذهن داشتم. مارتا راس (Martha Ross) كه نامش براي بسياري آشناست اين رشته را در دانشگاه مريلند تدريس مي‏كرد. من سراغ او رفتم؛ حتي پيش از آنكه ثبت كرده باشم، و گفتم: «خانم راس من بايد اين رشته را دنبال كنم» و او گفت: «نام نويسي هنوز ادامه دارد، مي‏توني ثبت نام كني.» پس من ثبت نام كردم و او خيلي مشتاق بود دنياي تاريخ شفاهي را به روي دانشجويانش بگشايد. انجمن تاريخ شفاهي به تازگي جان گرفته بود. اين انجمن يك گروه دانشگاهي بود. ببین، چیزی به چیز دیگری می‏رسد و آن هم به موضوعي ديگر ختم می‏شود، اما اين طوری شروع شد.


آليسون پنر: از زماني كه شمار كار تاريخ شفاهي را شروع كرده‏ايد، متوجه چه تغييراتي در حوزه کاری يا نظری شده‏ايد؟


ليندا شوپز: خوب، من مي‏گويم در حوزه نظریتاريخ شفاهي بسيار جهت‏دار بود. وقتي من كار را شروع كردم به سوي اضافه كردن حقايق جديدي به صداهاي ضبط شده و پر كردن نقاط خالي صداهاي ضبط شدهتاريخيپيش می رفتیم. هنوز هم بيشتر كاري كه تاريخ شفاهي درگير آن است دقيقاً همين است. تاريخ شفاهي بسيار علاقمند بود به نوعي اعتبار خود را در اين حيطه‏هاي نسبتاً سنتي و اين كه چرا يك شيوه قابل اعتماد و قابل تشخيص است نشان دهد. من فكر مي‏كنم پس از مدتي اين پرسش مشخص شد و ما بيشتر به روايتگر آن، یعنی عملكرد حافظه در تاريخ شفاهي علاقمند شديم و نه فکت‏های ماجرا. موضوع زياد به اينكه مردم درست به خاطر مي‌آورند يا خير مربوط نمي‏شود، موضوع اين است كه آنچه مردم به خاطر مي‏آورند اهميت داشته باشد، یعنی تاريخ شفاهي به عنوان یک ساختار روایي و نه انعكاس فکت‏های واقعي. برخي آن را به عنوان تغيير شكلي از تاريخ شفاهي به عنوان يك سند تلقي مي‏كنند كه ما از آن براي روايت ماجرایی در مورد گذشته استفاده مي‏كنيم و تاريخ شفاهي به عنوان يك متن كه ما آن را تفسیر interpret مي‏كنيم و خود نيز يك سند تفسیریinterpretive  است. اين بزرگترين تغييري است كه من در زمينه نظري ديده‏ام.


در زمينه روش قطعاً قلمرو ديجيتال گشوده شد نه فقط در زمينه چگونگي ضبط و ذخیره سازی، بلكه در زمينه تغيير شفاهي به تاريخ شفاهي و بازگرداندن زيرمتن‏هاي احساسي بسياري از متون تاريخ شفاهي به صورتیثبت شده باشند.من فكر مي‏کنم اين مورد همچنين تاريخ شفاهي را از حالتي بايگاني شدني به گونه‏اي كه در آغاز بود و به نظرم هنوز نيز چنين است، به حالتي ارائه شدني تغيير مي‏دهد، به گونه‏ای كه مردم بلافاصله فكر مي‏كنند مي‏توانند آن را در وب سايت قرار دهند و محصول اين کار را ارائه كنند. من فكر مي‏كنم ابزار ديجيتال باعث شده اين موضوعبراي مردم اينقدر جذاب‏تر، خواستني‏تر،‌ جالب‏تر وامكان‏پذيرتر شود.


آليسون پنر: شما فكر مي‏كنيد مسير آينده تاريخ شفاهي به كجا خواهد رفت مسيري كه در حال حاضر آن را طي نمي‏كند؟


ليندا شوپز: خوب، مـورخين هميشه چه مي‏گويند؟ «من من مورخم؛آينده را پيش بيني نمي‏كنم.» [خنده]
آليسون پنر:[خنده] کاملاً درست است.
ليندا شوپز: من فقط فكر مي‏كنم جهان ديجيتال در حال تغيير همه چيز است، به گونه‏ای که ما واقعاً نمي‏توانيم پيش بيني كنيم. ما امروز در مورد مقولات امنیتی و قومي و يا حفاظت از حريم خصوصي مردم وقتي همه در وب سايت قرار داده مي‏شود می‏گویيم. من نگران هستم همه‏گیر شدن ابزارهای ديجيتال به اين معنا باشدكه ما داريم همه چيز را ضبط كنيم؛ یعنی هر كسي تبديل به مستندساز زندگي خودش شود. انباشت مطالب به وجود خواهد آمد. شما در اين مسير چگونه راه خود را طي خواهيد كردو چيز معنا دار را پيدا خواهيد كرد؟


منظورم اين است كه بسيار خوب خواهد بود اگر مردم بخواهند تاريخ شخصي خودشان را براي خودشان و اطرا فيانشان مستند كنند. اما آن موقع چه چيز باعث خواهد شد يك ثبت تاريخي ارزشمندتر باشد؟آيا ما نياز داريم هر كسي نسخه از زندگي خودش را به عنوان ضبط تاريخي و به منظور محافظت هميشگي ارائه كند؟
من فكر مي‏كنم جهان ديجيتال باعث مي‏شود مردم در گفتارشان محتاط‌تر شوند زيرا مي‏دانند اين گفتار مي‏تواند تقریباً بلافاصله در سراسر جهان پخش شود. از اين رو من فكر مي‏كنم اين موضوع احتمالاً  ماهيت مصاحبه‏اي كه در حال خلق آن هستيم تغییر دهد و آن را محتاطانه‏تر کرده و از میزان کاوشگرانگی آن بکاهد. مردم هنوز مي‏توانند محدوديت‏هايي براي سال‏هاي سال اعمال كنند و نگراني‏هاي من ممكن است جايی نداشته باشند، اما من شاهد بسياري از طرح‏هاي تاريخ شفاهي بوده‏ام كه برای شکل خاصی از ارایه طراحي شده بودند و مردم در آنها با صراحتي كمتر از آنچه در مصاحبه‏هايي كه به منظورثبت در بايگاني‏هابراي مدتي صحبت مي‏كردند و یا دسترسي به آنها مختص كاربران «قانونی» است.


آليسون پنر:ب ه نظر شما بزرگترين مشاركت تاريخ شفاهي چه بوده يا شايد مشخصه خاصي كه تاريخ شفاهي در مقايسه با گونه ديگري از ثبت تاريخ دارد چيست؟


ليندا شوپز: ترديد دارم بگويم شما نمي‏توانيد آن را از گونه ديگري از انواع تاريخ دريافت كنيد. به يقين در تاريخ شفاهي تجربيات و ديدگاه‏هاي كساني در تاريخ ضبط مي‏شوند که اغلب به صورتي اندک و شيوه‏هايي بسيار محدود در تاریخ قرار مي‏گیرند. همه ما در اسناد تاريخی ايالات متحده وجود داريم: ما شناسنامه داريم، عقدنامه داريم، اوراق طلاق‏ داريم، گواهي فوت داريم، سوابق سرشماري داريم. اسناد عمومي داريم. اما همه اين اسناد تنها بخش كوچكي از حیات يك فرد را نشان مي‏دهند يا تنها در يك مفهوم جمعي معنا دارند. يا ما سوابقي از وضعيت افراد داريم كه اغلب سوابقي از موقعیت افراد در برابر دولت هستند: سوابق دادگاه، سوابق زندان، يا اين نوع سوابق. پس تاريخ شفاهي به كساني كه وقت، قابلیت و تمايل به نوشتن خاطرات خود را ندارند تا صدا و تجربياتشان ثبت شود اين امكان را مي‏دهد. پس من فكر مي‏كنم اين يك نکته اساسی است.


من فكر مي‏كنم ما به سمت شفاهي پيش مي‏رويم، همانطور كه اينترنت اين امكان را فراهم مي‏كند كه شفاهيت Orality بيشتری جزو اصول کار تاريخ شفاهي باشد و با قدرت بيشتري به ثبت صداهاي واقعي گذشته كمك مي‏كند و همانطور كه در جهان موزه مي‏گويند، «آن چيز كه مردم را وارد موزه مي‏كند، اشیاء واقعي است.» من فكر مي‏كنم آنچه مردم را وارد [تاریخ شفاهی] مي‏كند، صداي واقعي است. منظورم اين است كه ماجرا‏ واقعي و نوشته نيز همين كار را انجام مي‏دهد، اما من فكر مي‏كنم صداي واقعي نوع خاصي از جاذبه را دارد و من فكر مي‏كنم به شيوه‏اي احساسات ما را درگیر می‏کند كه واژگان نوشته شده اين كار را نمي‏كنند. فکر می‏کنم ما بيشتر اسیر كيفيت‏هاي صوتي هستیم تا چيزهايي که مي‏خوانيم و كمي از احساسات ما خالی شده‌اند. از اين رو من فكر مي‏كنم تاریخ شفاهی نوعي پاسخ احساسي به صورت تاريخ را در بر دارد. حالا این که آیا اين چيز خوبي است يا بد؟ من فكر كنم هر دو. اين موضوع قطعاً مي‏تواند در ايجاد همراهي با كسي كه مثل ما نيست مؤثر باشد، كساني كه ما در گذشته زندگی آنها را ناديده مي‏گرفتيميا حتي ازآنها بی‏خبر بوديم. من فكر مي‏كنم شنيدن صحبت‏هاي آنها می تواند حس همدلي و همراهي ما را در مورد زندگي‏شان تقويت كند. اما در عين حال اين موضوع مي‏تواند بسيار دستكاري شده باشد و احساسات مي‏تواند بر تفكر عاقلانه غلبه كند و ممكن است ما بدون تفكر واكنشي احساسي داشته باشيم و بگویی: «خوب، معني اين ماجرا‏ چيست و به كجا مي‏انجامد؟» پس من فكر مي‏كنم هر دو درست‏اند.


من فكر مي‏كنم تاريخ شفاهي نه تنها مي‏تواند اسناد تاريخی بلكه خود تاريخ را دموكراتیک کند. كسي مدرك دكتري نمي‏گيرد تا كار تاريخ شفاهي راخوب انجام دهد. داشتن مدرك دكترا در تاريخ تضمين نمي‏كند كه شما كار تاريخ شفاهي را خوب انجام دهيد. تاريخ شفاهي جوامع [قومی]، اصناف مختلف و شهروندان عادي رادرگير كار تاريخي مي‏كند. این به معنای آن نیست که يك ضبط صوت در اختيار هر كسي قرار دهيد و او اين كار را به خوبي انجام می‏دهد. براي اين كار مشخصاً به آموزش و تحصيل نياز هست، اما اين كار را مي‏توان به شيوه‏هاي مختلف انجام داد. اين كار مستلزم آموزش رسمي در سطوح عالي نيست. من فكر مي‏كنم تاريخ شفاهي به اين علت كه حاوي ماجرا‏هايي است و از آنجا كه اين ماجرا‏ها جذابيت دارند، اين ماجرا‏ها مي‏توانند مخاطبين تاريخ را دمکراتیزه کنند.جاي مخفي كردن نيست كه بيشتردانشگاهيان با نثري بسيار خشك مي‏نويسند. اين که  یک مورخ كتابي بنويسد كه مردم بخواهند آن را خارج از حيطة تخصصی بخوانند، امری استثنایی است و من فكر مي‏كنم روایت‏هاي تاريخ شفاهي به خصوص اگر آنها در یک بافت قرار داده شوند و اگر خوب پردازش شوند، مي‏توانند به مردم كمك كنند تا درکی از چیستی تاريخ بیابند. اين فراتر از بازدید از يك مكان تاريخي و یا نبردی است كه هر دويست يا سيصد سال گرامی داشته مي‏شود و يا حتي سرگذشت خانوادگي خودآنها. تاریخ شفاهی مي‏تواندبه آنها كمك كند ديدگاه وسيع‌تری نسبت به آنچه قصد داشتم بگويم گذشته آمريكاست داشته باشند، اما بگذاريد فقط بگويم يك تجربه اجتماعي گسترده‏تر، فراتر از سرگذشتی كه خودشان داشتند. این باز می‌گردد به پرسش شما درباره این که چه چیزی در تاریخ مرا به خود جلب کرد. من به سرعت به دنبال پيگيري علاقه خودم به سرگذشت‏ خانواده خودم بودم، اين كمكم كرد. مردم می‏پرسند: «چرا تاريخ را دوست داريد و چرا تاريخ را مطالعه مي‏كنيد؟» و در سطحي بسيارشخصي [پاسخ من] اين است: «تاریخ باعث از ميان رفتن بيگانگي مي‏شود. باعث مي‏شود اين حس كه «من در اين دنيا تنها هستم» و این سئوال که «به كجا تعلق دارم؟» در من از میان برود. اين موضوع به من كمك مي‏كند متوجه ارتباط خودم با مابقي دنيا شوم.» و مي‏بينيد كه اين موضوع تا حد زيادي نفس‏گرايانه است؛ یعنی من، من، من. اما من فكر مي‏كنم تاريخ عمومي مي‏تواند اين كار را انجام دهد و تاريخ شفاهي اگر خوب انجام شود مي‏تواند به طرز كاملاً موثري اين كار ا نجام دهد به مردم كمك كند به آن به عنوان تجربه شخصي بنگرند، يك تجربه عميق شخصي که بخشي از موضوعي بزرگ‌تر است. تاريخ شفاهي مي‏تواند اين كار را به شيوه‏اي انجام دهد كه انتزاعي نباشد بلكه مي‏تواند به شيوه‏اي انجام دهد كه بسيار ملموس باشد. از اين رو شما سرگذشت‏ فردي را در مورد مادر بزرگش و زندگي وي مي‏شنويد. مادر بزرگي كه هفت يا هشت يا ده فرزند داشته و نسبتاً زندگي فقيرانه‌اي داشته، و ازدواج سختي داشته است. اين اطلاعات آغازي مي‏شود براي شما تا دريابيد اين فقط سرگذشت‏ مادر بزرگ من نيست، اين سرگذشت‏ يك جنس است، اين سرگذشت‏ مردان و زناني است که در يك شرايط اجتماعي خاص زیسته‏اند.


اليسون پنر: وقتي شما صحبت مي‏كرديد من داشتم فكر مي‏كردم، همين امروز ما در مورد افزايش محبوبيت طرح هايي مانند استوری‏کورپس StoryCorps و صورت‏هاي مختلف تاريخ شفاهي صحبت كرده بوديم و اين بحث در مورد اين بود كه تاريخ شفاهي شامل چه چيزهايي است. پس آن گونه كه شما درك مي‏كنيد تعريف تاريخ شفاهي چيست؟


ليندا شوپز: خوب يك حس بومي از اين عبارت وجود دارد. آن چه که ما تعريف مي‏كنيم، بگذاريد بگويم به عنوان «مورخان شفاهي حرفه‏اي»، ادعايي در مورد اين عبارت نداريم و مالك اين عبارت نيستيم. از اين عبارت به معاني بسيار مختلفي استفاده مي‏شود. من فكر مي‏كنم كار ما به عنوان مورخان شفاهي حرفه‏اي اين است كه نهايت تلاش خود را براي آموزش افرادي كه به گوش دادن اهميت دهندبه عمل آوريم كه کار خوبي در تاريخ شفاهي است و نیز اين كه تاريخ شفاهي یککار تاريخي است؛ فقط جمع‏آوري سرگذشت‏ها نيست.


من در اين مورد نوشته‏ام، هم در مورد کاربرد بومی عبارت «تاريخ شفاهي» و هم در مورد کاربرد حرفه‏ای«تاريخ شفاهي». من در مورد ويژگي هاي تاريخ شفاهي بر مبناي بررسي نسبتاً گسترده‏اي از آثار توضيح داده‏ام. این که اكنون آيا من مي‏توانم اين ويژگي‏ها را به خاطر بياورم؟‌ [خنده] مطمئن نيستم. يكي اين است كه تاريخ شفاهي يك مصاحبه است. تاريخ شفاهي يك خاطره يا فردي كه فقط سرگذشتش را مقابل ضبط صوتي مي‏گويد نيست، بلكه بر يك گفت‌وگو dialogue مبتني است. اين كار براي ضبط شدن انجام مي‏شود؛ هدف خلق سندي است كه بتوان از آن براي استفاده به شيوه‏اي كه دست كم نيمه هميشگي است بهره برداري كرد. تاريخ شفاهي بايگاني مي‏شود و از اين رو ضبط شده است. تاريخ شفاهي في نفسه ذهني subjective است؛ شما در تاريخ شفاهي به نسخه واقعي گذشته دست پيدا نمي‏كنيد. تاريخ شفاهي، شفاهي است، نوعي گواهی نفس است، اما تا زمان رسانه جديد که ما همه به نوعي فكر مي‏كرديم متون پیاده شده واقعاً تاريخ شفاهي هستند. تاريخ شفاهي عمیق است؛ تنها موارد جزیی نيست. براي ايجاد اين عمق كار زیادی صورت گرفته است كه در اين مرحله تا حدي مشخص است، اما همه ما [دوست داريم] آن را فراموش كنيم. هدف تاريخ شفاهي تاريخي بودن است. تاريخ شفاهي به دنبال درك عميق تري از آن چيزي است كه در گذشته روي داده آن گونه كه فردي آن را تجربه كرده است. تاريخ شفاهي تنها حكايتي از «تجربه من» نيست.


اليسون پنر: من فكر مي‏كنم ما احتمالاً به چارچوب زماني در مورد آن تحقيق مي‏كنيم نزديك هستيم.
ليندا شوپز: خوب.
اليسون پنر: چيزي هست كه شما بخواهيد اضافه كنيد چيزي كه شمار فكر مي‏كنيد من بايد در مورد آن از شما مي‏پرسيدم؟
ليندا شوپز: نه، گمان نمی‏کنم.
اليسون پنر: بسيار خوب.
ليندا شوپز: منظور من اين است كه ما مي‏توانيم براي دو ساعت ادامه دهيم. اما اينجا آن نقطه نيست. من بافت اين مصاحبه را مي‏گويم كه مؤسسه تاريخ شفاهي دانشگاه كلمبياست و نخست براي من يادآور اين است كه چه زمينه پرجنبشي است؛ چه زمينه گوناگوني است؛ چه زمينه ميان رشته‏اي است. من در مورد تغيير ديگري نیز فكر مي‏كنم تا به پرسش شما در مورد تغيير بازگرديم: اين كه تاریخ شفاهی عميقاً چقدر بين المللي است. بار ديگر، من فكر مي‏كنم رسانه‏هاي جديد واقعاً آگاهي ما از روابط بين المللي را ارتقاء مي‏دهند، نه فقط درباره تاريخ شفاهي بلكه در همه زمينه‌ها. بخشي به اين علت كه انتشار را بسيار ساده تر مي‏كنند؛ ما را نسبت به آنچه كه مردم در سراسر جهان انجام مي‌دهند آگاه‌تر مي‏كنند.


[پايان ضبط]

منبع: مرکز تاریخ شفاهی (کانادا)


http://www.ohwm.ir/show.php?id=2707
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.