شماره 203    |    16 ارديبهشت 1394



ایران را با چشمهایم دیدم؛ در اینجا مردم لبخند می زنند

یک هفته در ایران؟ دوستان و آشنایان هنگامی که مطلع شدند قصد سفر به ایران را دارم، گویی قصد عزیمت به جبهه جنگ را داشته باشم، هشدار می‌دادند که «مراقب خودت باش» و یا «آنجا می‌روی چکار کنی؟». این اظهارات ناشی از پیش‎‌داوریهای افرادی است که به‌صورت روزمره در کشورهای غربی در برابر نظام غول‌آسای اطلاع‌رسانی گروه‌های فشار امریکایی و اسرائیلی قرار دارند. البته ایران، که زمانی امپراتوری پارس نام داشت، با مشکلات خود دست و پنجه نرم می‌کند و حکومت اسلامی محدودیتهایی را اعمال می‌نماید که همواره با استقبال مردم و به‌ویژه جوانان آن کشور مواجه نمی‌شود. اما ایران نه تنها یک کشور غیرعادی نیست بلکه از رشد قابل توجه اقتصادی و شمار فراوانی جوان متبسم و اهل گفتگو نیز برخوردار می‌باشد. می‌توان گفت که قدرت این ملت در لبخندها و گرمای مطبوع مهمان‌نوازی‌‍شان نهفته است. ابنیه تاریخی و معماری با شکوه، باغها، آرامگاه مشاهیر و شاعران ایران بسیار زیباست. اما این همه زیبایی بدون حضور گرم این ملت کنجکاو و پذیرای دیگران، معنایی ندارد. در یزد، شهر کویری که از گل ساخته شده، آب آشامیدنی از کوههای اطراف از طریق یک سیستم مهندسی و کانالهای زیرزمینی تامین می‌شود و معابد زرتشتیان در کنار مساجد، خودنمایی می‌کنند. در باغ دولت‌آباد، یک دختر دانشجو در پاسخ به این سئوال که یافتن کار برای زنان دشوارتر است یا مردان می‌گوید: «به جنس افراد بستگی ندارد بلکه به مهارت و توانایی‌های حرفه‌ای‌شان مربوط می‌شود." در پاسخ به سئوال دیگری در مورد حجاب می‌گوید که با کمال میل حجاب را در بر داشته و آن را دوست دارد. حجاب در چنین بعدی، از ارزش فراوانی برخوردار می‌باشد. جوانان آزاد و راحت هستند و در اوقات فراغتشان با یکدیگر به‌ویژه در منازل، دیدار می‌کنند. پارکها با فضای سبز و پر درختشان از اماکن مورد علاقه جوانان و زوج‌های جوانی است که با نگاه یکدیگر را نوازش می‌کنند و بوسه‌هایشان به دور از دوربین‌های عکاسی و فیلمبرداری رد و بدل می‌شود. باید گفت که خجالتی‌تر از جوانان ما هستند، اما با سادگی و در عین حال با انرژی زندگی می‌کنند. محوطه‌های سبز و پارکها برای ایرانی‌ها محل تعامل و استراحت است. در آنجا با یکدیگر دیدار می‌کنند، غذا می‌پزند و در کنار هم صرف می‌کنند. امکان ندارد که در هر ساعتی از روز یا شب شما از کنار یکی از این سفره‌های پهن شده بر روی چمن عبور کنید و به شما چای یا قهوه یا شیرینی تعارف نکنند. ایرانی‌ها به شدت به ایجاد ارتباط با دیگران علاقه دارند و به زبانهای مختلف، انگلیسی، فرانسه و یا اسپانیولی، با خارجی‌ها صحبت می‌کنند. به سختی می‌توان جوانی را در ایران یافت که با زبان انگلیسی آشنایی نداشته باشد. پارکهای ایران به رغم حضور گسترده و مستمر شهروندان، پاکیزه و منظم است و مردم آنجا را به نوعی خانه خود به شمار می‌آورند. زندگی در گوشه و کنار آن جاری است: بعضی غذا می‌خورند، برخی دیگر آشپزی می‌کنند، برخی به معاشقه مشغولند و خلاصه یک هتل بزرگ سر باز است که ساکنان آن قواعد همزیستی را رعایت می‌کنند. در شیراز همه چیز به‌صورت عادی در جریان است. جوانان در خیابانها، رستورانها و مراکز تجاری دیده می‌شوند و بار دیگر ویژگی بارز آنها، یعنی اجتماعی بودن‌شان، حس می‌شود. باید گفت که در مقایسه بین پسران و دختران ایرانی، دختران بیشتر اهل گفتگو هستند و اگر روسری نداشته باشند، کاملأ به هم‌سن و سالان خود در میلان یا کالیاری شباهت دارند. فعالیتهای روزمره جوانان در این کشور تفاوت چندانی با آنچه در شهرها و کشورهای غربی می‌گذرد، ندارد. پلیس و کنترلی در کار نیست و خطر خاصی نیز حس نمی‌شود. همه چیز در آرامش به پیش می‌رود. هیچ مشکلی برای جهانگردان غربی وجود ندارد و گروه ما به راحتی در شهرهای ایران، مشابه با شهرهای یک کشور اروپایی، به گشت و گذار مشغول است. آنچه در این کشور مرا تحت تاثیر قرار داده، مشاهده این ملت با تمدن و ملتزم به رعایت قواعد است که در عین حال برای اینکه در زیر بار قوانین دفن نشود، آنها را مورد تفسیر قرار می‌دهد. برایم تعریف می‌کنند که در اینجا مانند برخی از شهرهای جزیره ساردنیا، که من اهل آنجا هستم، جوانان در منازلشان میهمانی و ضیافت شام ترتیب می‌دهند. باید گفت که اماکن عمومی تفریحی زیاد نیستند و رعایت قواعدشان الزامی می‌باشد. در اینجا باید از خود پرسید: چرا به این اندازه معتقدیم که الگوی زندگی ما درست است؟ آیا روش زندگی «مصرفی» ما همراه با الگوی روابط، مناسبات و تماسهایش به آن اندازه صحیح است که به ما اجازه می‌دهد مزه زندگی را واقعأ آنطور که هست بچشیم؟ هر یک از ما می‌تواند به این پرسشها، پاسخ‌های مطلوب خود را بدهد. اما اگر در مورد آزادی صحبت می‌کنیم، باید برداشت دقیقی از آن داشته باشیم. یک جوان ایرانی آزادتر است یا یک جوان اهل نیویورک؟ هر یک از آنها با چه محدودیتهایی روبروست؟ محدودیتهای خارجی فقط آنهایی هستند که یک «رژیم» مانند حکومت ایران اعمال می کند یا محدودیتهای ناشی از جهانی‌سازی است که بر جوانان در غرب اعمال می‌شود؟

 

اصفهان: میدانی که نقش جهان است. ایران واقعی اینجاست.

اصفهان یکی از زیباترین شهرهای جهان اسلام به شمار می‌رود و در زمره گنجینه‌های ارزشمند ایران قرار می‌گیرد. میدان شکوهمند امام که در حقیقت «نقش جهان» نام دارد، بیش از 300 سال پیش به دستور شاه عباس صفوی و برای بازی چوگان احداث شد. این میدان را می‌توان مرکز شهر به شمار آورد و نمونه کاملی از شکوه و جلال دوران گذشته و دربار پادشاهان ایران به شمار می‌رود. میدان نقش جهان از نظر وسعت دومین میدان بزرگ دنیاست و از دیرباز تاکنون تفرجگاه روزانه اهالی شهر اصفهان، از پیر و جوان گرفته تا دانش‌آموزان و خانواده‌ها، بوده است. ایران واقعی با تصویری که در اذهان جای گرفته بسیار متفاوت است. پارکهایی منظم و پاکیزه همراه با گلهای معطر و درختانی که در حاشیه کویر سر به فلک کشیده‌اند، موجب حیرت بازدید کننده می‌شود. قدم زدن شبانگاهی در خیابانهای اصفهان بسیار خوشایند است و به هیچ وجه احساس ناامنی به جهانگرد دست نمی‌دهد. مردم در کوچه و خیابان به بازدید کننده خارجی خوشامد می‌گویند و با کنجکاوی سر صحبت را با او بازمی‌کنند تا از همه چیز، از سیاست گرفته تا دین با او صحبت کنند. مردم این کشور با میهمان‌نوازی، احترام به دیگران و محبتشان، بیش از هر چیز دیگر جهانگرد خارجی را تحت تاثیر قرار می‌دهند. برخی از ابنیه تاریخی که تا بیست سال پیش به حال خود رها شده بودند، مرمت شده و زیبایی قدیمی خود را بازیافته‌اند. ایران در صحنه جهانی از ویترین توریستی بسیار ارزشمندی برخوردار است که بیانگر زیبایی‌های آشکار و نهان کشور می‌باشد. هیچ‌یک از جزئیات این بناها تصادفی نیست و همه چیز در قالب محاسباتی ظریف بنا شده تا یاد دیدار هیچگاه از ذهن جهانگرد پاک نشود. از کشور «بربرها» درس فوق‌العاده‌ای از تمدن را فرامی‌گیریم. در اینجا، بر خلاف ایتالیا، آثار تاریخی به حال خود رها نشده‌اند و به‌عنوان میراث متعلق به کل جامعه و دارای ارزشی غیرقابل محاسبه، مورد حراست و مرمت مستمر قرار دارند. البته در این کشور حکومتی مذهبی وجود دارد که قواعد ویژه‌ای را بر جامعه حاکم ساخته که حداقل در ظاهر رعایت می‌شود. اما حضور پررنگ دین اسلام در این جامعه، مانعی بر سر راه همزیستی مسالمت‌آمیز سایر ادیان نمی‌باشد. در شهر اصفهان پیروان دیگر ادیان نیز زندگی می‌کنند که از میان آنها می توان به 15000 نفر یهودی و 8000 نفر ارمنی اشاره کرد*. به سختی می‌توان با یهودی‌ها وارد تعامل شد چرا که علاقه چندانی به برقراری تماس ندارند. اما امکان ورود به کنیسه‌هایشان وجود دارد. ارامنه شهر دارای روزنامه خاص خودشان هستند که به زبان ارمنی منتشر می‌شود و از کلیساهای متعددی برخوردار می‌باشند. از جمله مهمترین این کلیساها می‌توان به کلیسای اعظم وانک اشاره کرد که مشاهده آن در یک کشور اسلامی در این منطقه، غیرمترقبه است. در مجموع می‌توان گفت که ارامنه در نوعی انقیاد فرهنگی زندگی می‌کنند. اما در قبال آنها موارد سنگینی از نقض آزادیهای دینی، مشاهده نمی‌شود. کلیسای اعظم در طول سال به ندرت مورد استفاده قرار می‌گیرد** و در زمره اماکن مقدسه مهم اصفهان قرار دارد که شمار زیادی از مسلمانان نیز از آنجا بازدید می‌کنند.

 


این گزارشها در دو یادداشت مختلف در روزنامه‌های ایتالیا منتشر شده بود.

احمد جعفری رایزن مطبوعاتی سفارت ایران در ایتالیا است.

 


* جمعیت یهودیهای اصفهان نزدیک هزار و پانصد نفر و جمعیت ارمنی‌های این شهر حدود بیست هزار نفر است (انسان‌شناسی و فرهنگ).

** کلیسای وانک در همه طول سال مورد استفاده مذهبی قرار می‌گیرد (انسان‌شناسی و فرهنگ).

رایموندو اسکیانوونه
گردآوری احمد جعفری

منبع: انسان شناسی و فرهنگ


http://www.ohwm.ir/show.php?id=2661
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.