شماره 161    |    7 خرداد 1393



تروتسکی؛ زوال یک انقلابی

تروتسکی؛ زوال یک انقلابی
برتراند پتنود
ترجمه: حسن گلریز
انتشارات: نی
نوبت اول: 1392
قیمت : 16800 تومان

لئون داویدوویچ برونشتین تروتسکی (1) در 7 نوامبر 1879 از پدر و مادری یهودی متولد شد، پدرش مستأجر زمین‌های کشاورزی در ایالت خرسون در جنوب روسیه بود. تروتسکی تحصیلاتش را در دانشگاه «اودسا» به پایان رسانید و بعد به انقلابیون پیوست. در 1905 تروتسکی به ریاست سویت (مجلس) نمایندگان کارگران سن پترزبورگ برگزیده شد اما توقیف شد و سپس با محکوم شدن به حبس ابد، به سیبری تبعید گشت. این بار نیز گریخت و به عضویت هیئت تحریریه «آرییتزیتونگ و پراودا» پذیرفته شد و رهبری حزب انقلابی خود را عهده‌دار شد. در 1914 ضد جنگ جهانی مقالات متعدد و پرشوری نوشت و در آلمان به زندان افتاد. بعد از انقلاب مارس 1917 به روسیه بازگشت و در همین سال به حزب بلشویک پیوست. سخنرانی‌های انقلابی تروتسکی در جریان انقلاب اکتبر ۱۹۱۷، بسیار پرشور بود. در حکومت سویت، به عضویت شورای کمیسرهای مردم شد. او در سال‌های نخستین حیات شوروی به درخواست لنین به عنوان وزیرد امورخارجه و رهبر ارتش سرخ انجام وظیفه کرد و یکی از بنیان گذاران بین‌الملل کمونیست بود.
او در 1918 پیمان صلح برست لیتوفسک را با آلمانی‌ها بست. آنگاه کمیسر جنگ گشت و سپاهی گرد آورد و در جنگ‌های داخلی در چهار جبهه جنگید و بر مخالفان پیروز شد و با این که به لحاظ پاره‌ای عقاید با لنین مخالف بود، ولی همچنان به لنین وفادار ماند. در پی مرگ لنین در 1924 تروتسکی برای تداوم خط‌ مشی کمونیستی لنین، در مقابله با ضد انقلاب سیاسی‌ای که استالین نماینده اصلی آن بود، مبارزه کرد.
لونا چارسکی (2) در وصف وی چنین نوشته است: «من همیشه با منتهای عدم موافقت با این جوان جلف کج کلاه می‌نگریستم که پا روی پا انداخته و با مداد اصول و کلیات نطق بالبداهه خود را با عجله یادداشت می‌کرد... آن لحن فوق‌العاده آمرانه و مغرورانه وی با فقدان آن جذابیتی که همیشه لنین را احاطه کرده بود... من همیشه تروتسکی را یک مرد بزرگ می‌پنداشتم». تروتسکی (1940-1879) با الهام از تعالیم مارکس، انگلس و لنین و همچنین تجارب انقلاب روسیه که تروتسکی خود سهم مهمی در آن داشت، خود را از مارکسیست‌های انقلابی می‌دانست. او و همفکرانش خواستار برافکندن سرمایه‌داری به وسیله یک انقلاب کارگری بودند. از دیکتاتوری پرولتاریا جانبداری می‌کرد که باید راه جامعه‌ای سوسیالیستی را هموار سازد که در آن از طبقه استعمارگر سلب قدرت شده و حکومت زحمتکشان به شکل یک نظام چند حزبی سوسیالیستی برقرار گردد.
وقتی در سال 1924 لنين درگذشت، تروتسكی جانشين آشكار او محسوب می‌شد. هنگام مرگ لنین در جنوب روسیه به شکار مرغابی رفته بود و چون با استالین اختلاف داشت و قدرت به دست استالین افتاد، به همین جهت، تروتسکی در ژانویه 1925 برکنار و به سیبری تبعید شد و در 1927 به اتهام عملیات ضدحزبی از حزب‌ کمونیست اخراج شد. در 1928 به آسيای ميانه تبعيد شد و سپس در سال 1929 به كلی از شوروی بيرون رفت. استالين بعدها از اين كه گذاشته بود تروتسكی از چنگش بگريزد تأسف می‌خورد ولی در آن زمان هنوز پذيرفته نبود كه يكی از رهبران اتحاد شوروی و حتی دبيركل حزب،  و یا يكی از رفقای كمونيست خود را بازداشت و اعدام كند اما اين تأسف ديری نپاييد.
بعدها دشمنی‌های دنیای سیاست او را چهره‌ای خائن به مردم و کشورش معرفی کرد. در فاصله‌ کوتاهی، دشمن و رقیب قدرتمند او، استالین، مقدمات اخراجش از حزب و سپس تبعیدش از کشور را فراهم کرد. دوستان و اعضای خانواده‌اش همگی تاوان نزدیکی و وفاداری به او را به بهای رنج، تبعید، یا مرگ‌شان پرداختند. این کتاب، با نگاهی به گذشته، به سال‌های پایانی زندگی در تبعید تروتسکی می‌پردازد. و در پایان این پرسش را مطرح می‌کند، آیا از سر گذراندن تمام آن رنج‌ها، مخاطرات، تبعیدها و مرگ‌ اطرافیان ناگزیر بود؟
استالین از آن جایی که می‌دانست، تروتسکی بزرگ‌ترین مانع بر سر راه اجرای سیاست‌های غیرانسانی اوست، وی را در سال ۱۹۲۹ تبعید کرد. اولین کشوری که تروتسکی را به عنوان پناهندۀ سیاسی پذیرفت، ترکیه بود. تروتسکی به همراه همسرش «ناتاشا» و پسرش «لئو» در حدود چهار سال در جزیره‌ای به نام «پرین کیپو» لحظه‌ای از دخالت در مسائل جهانی فارغ نشد و با مقالات و نوشته‌های خود نظراتش را در اختیار جنبش‌های سوسیالیستی جهان قرار داد.
در سال ۱۹۳۳ فرانسه، به تروتسکی اجازه داد تا در آن کشور اقامت کند. تروتسکی به همراه خانواده به ‌آن جا رفت و به افشای سیاست‌های استالین و سرمایه‌داری جهانی ادامه داد. او پیش‌بینی کرد که استالین برای پیشبرد اهداف خود در آیندۀ نه چندان دور با هیتلر سازش خواهد کرد و جهان را به آتش خواهد کشید. پیش‌بینی وی به واقعیت تبدیل شد؛ زمانی که استالین با «ریبن تروپ» (3) بر سر لهستان و کشورهای بالکان وارد مذاکرۀ رو در رو شدند. از آن جایی که دولت فرانسه، حضور تروتسکی را برای منافع داخلی و روابط خارجی خود مشکل ساز تلقی می‌کرد، از او خواست که این کشور را ترک کند.
نروژ سومین کشوری بود که به تروتسکی پناهندگی داد. وی به محض ورود به نروژ و اقامت در دهکده‌ای دور افتاده، فعالیت‌های انقلابی خود را آغاز نمود که قسمتی از آن شامل نقدهای وی در مورد احزاب کارگری اروپا بود. کتاب «انقلابی که به آن خیانت شد» را در این کشور نوشت. کتابی که به مجموعه نظراتش در مورد انقلاب ۱۹۱۷ اختصاص یافته بود.(4) تروتسکی تلاش کرد تمامی سوسیالیست‌های انقلابی و انترناسیونالیست را در زیر یک پرچم و سازمان بین‌المللی که نام آن را «بین‌الملل چهارم» گذاشت جمع کند تا بر مبارزات کارگران در مقیاس جهانی نیز تأثیر گذارد.
بر اثر فشارهای دولت استالین بر نروژ، تروتسکی به مدت ۷ ماه در محل اقامتش زندانی و سرانجام مجبور شد که نروژ را به مقصد مکزیک ترک کند. در شهر «مکزیکوسیتی» در خانۀ نقاش نامدار «دیگو ریورا» اقامت کرده و مجدداً فعالیت‌های خود را در زمینه ارتباط با سایر جنبش‌ها را آغاز نمود. هنوز دو هفته از اقامتش در مکزیک نگذشته بود، که دور دوم بیدادگاه‌های فرمایشی مسکو جهت سرکوب و تسویه حساب‌های سیاسی با بازماندگان بلشویک‌های قدیمی که رقیب استالین بودند، آغاز شد. دادگاه‌های استالین سعی داشتند با طرح این مسأله که مجرمین دستگیر شده تماماً با تروتسکی رابطه دارند، آنان را به عنوان جیره خواران کشورهای سرمایه‌داری و خائن معرفی کنند. تروتسکی از استالین خواست اگر می‌خواهد واقعیت‌های اساسی این بازی‌ها روشن شود، از دولت مکزیک بخواهد تا وی را به حکومت استالین تحویل دهد تا او شخصاً از شرافت انقلابیون در بیدادگاه‌های او دفاع کند. استالین هیچ گونه پاسخی به این درخواست نداد، چرا که می‌دانست رفیق سابق دیروز و رقیب امروز از وی بسیار پر تجربه‌تر و محبوب‌تر است و ماهیت او را افشا خواهد نمود.
در نخستين ساعات صبح روز بيست و چهارم مه 1940، تروتسكی در ويلايش در كويوكائان، شهر كوچكیدر دامنه جنوبی مكزيكوسيتی، به خوابی عميق فرورفته بود. حدود ساعت چهار صبح، صدای رگبار گلوله آرامش شب را شکست. تروتسکی که از خواب پریده بود، فکر کرد صدای آتش‌بازی است و مکزیکی‌ها یکی از اعیادشان را جشن گرفته‌اند. به خودش که آمد، متوجه شد: «انفجارها خیلی نزدیک و درست درون اتاق بود، کنارم و بالایِ سرم. بوی باروت تندتر و نافذتر شد. آنچه همیشه منتظرش بودیم اتفاق افتاه بود و به ما حمله شده بود.»
استالین از آن جایی که تروتسکی و نظراتش را بزرگ‌ترین خطر برای خود احساس می‌کرد، دست به کار شد تا به هر قیمتی شده وی را نابود کند. برای پیشبرد و اجرای این هدف، استالینیست اسپانیایی به نام «رامون مرکادر» در نظر گرفته شد. او را در مسکو تعلیم داده و به مکزیک فرستادند تا به کمک حزب کمونیست طرفدار مسکو، ترتیب ترور تروتسکی داده شود. در بیست و دوم مه ۱۹۴۰ حملۀ مسلحانه‌ای از سوی بیست نفر از عوامل حزب کمونیست (استالینیست) مکزیک به محل اقامت تروتسکی در «کویوآکان» صورت گرفت که تروتسکی از این حمله جان سالم به در برد.
تروتسکی در مورد این سوء قصد چنین نوشت: «سوء قصد ناموفقی که با دقت برنامه‏ریزی شده بود، ضربۀ مهلکی است بر استالین. او باید قدرت خود را به نمایش گذارد. تکرار چنین سوء قصدی اجتناب ناپذیر  خواهد بود». از آن جایی که حمله به خانۀ تروتسکی با شکست مواجه شد، «مرکادر» طراح آن حمله، سعی کرد از راه دیگری وارد شود. این بار او با منشی تروتسکی طرح دوستی ریخت تا از آن طریق بتواند وارد تشکیلات تروتسکی شده و مأموریت خود را به پایان برساند. او در این کار موفق شد و با یک اسم مستعار، خود را طرفدار نظرات تروتسکی معرفی کرد و برای دیدار با وی در روز بیستم اوت ۱۹۴۰ قرار ملاقات گذاشت.
در روز ملاقات برای سرگرم کردن تروتسکی، مقاله‌ای را برای اصلاح در اختیار او قرار داد تا هنگام مطالعه، سر فرصت سوء‏قصد خود را انجام دهد. هنگامی که تروتسکی در پشت میز تحریرش شروع به خواندن مقاله  نمود، «مرکادر» تبر را چنان بر سرش فرود آورد که هفت سانتیمتر از آن در مغز تروتسکی فرو رفت. تروتسکی با مرکادر گلاویز شده و بعد از دستگیری مرکادر به وسیلۀ محافظانش، بر زمین افتاد. تروتسکی بیست و شش ساعت بعد از این ترور از سوی عامل استالین و در 21 اوت 1940 در بیمارستان جان سپرد.
تروتسکی در متنی که به وصیت نامه‌اش شهرت یافته است چنین نوشته بود: «من طی چهل و سه سال زندگی گذشته همچنان یک انقلابی باقی مانده‌ام. چهل و دو سال از این مدت را من در لوای پرچم مارکسیسم جنگیده‌ام. اگر قرار بود که این دوران را دیگر باره از سرگیرم البته که از این یا آن اشتباه پرهیز می‌کردم؛ اما مسیر زندگی‌ام همان بود که بوده است. امروز راسخ‌تر از همیشه و پا برجاتر از اعتقادات روزهای جوانی من است. هم اکنون «ناتاشا» به سوی پنجره که به سوی حیاط گشوده می‌شود، آمده و آن را بازتر کرده است تا هوای تازه آزادانه‌تر در اتاقم بگردد. من ردیف‌های سبز درخشان علف را در زیر دیوار و آسمان آبی صاف را در بالای آن، و آفتاب را گسترده در همه جا می‌بینم. زندگی زیباست. بگذارید نسل‌های آینده آن را از ناپاکی ستم و تجاوز پاک کنند و از آن به تمامی لذت برند».
كتاب 357 صفحه‌ای «تروتسكی زوال يك انقلابی» روايتی جذاب و خواندنی و در عين حال تكان‌دهنده از سال‌های پايانی زندگی مردی روايت می‌كند كه يكی از تاثيرگذارترين شخصيت‌های انقلاب اكتبر روسيه بود. کتاب شامل «سرآغاز» با عنوان «نجات معجزه آسا» و یازده سرفصل‌ها کتاب شامل: «قطار زرهی، مغز متفکر، مرد اکتبر، روز مردگان، دردسرهای پدر، زندانیان و ماموران مخفی، همسفران، دیکتاتور بزرگ، رویارویی با سرنوشت، خوش اقبالی و آخرین مهلت» است. در بخش یازدهم (خوش اقبالی) ماجرای کامل ترور تروتسکی و آخرین ساعات زندگی وی مورد اشاره قرار گرفته است. پایان بخش کتاب با عنوان «سرانجام: تباهی» به سرنوشت «مرکادر» ترور کننده تروتسکی و بیست سال زندانی شدن وی پرداخته است. وی هرگز وابستگی خود را به پلیس مخفی شوروی اعتراف نکرد و پس از آزادی ابتدا به کوبا و بعد به چکسلواکی و سپس به شوروی سفر کرد. وی در 8 ژوئن 1960 در کاخ کرملین «مدال لنین» و «مدال ستاره طلایی» را از سوی برژنف صدر هیئت رئیسه اتحاد شوروی دریافت کرد.


1-Lev Davidovich Bronstein Trotsky.
2- وزیر فرهنگ حکومت لنین.
3-وزیر خارجۀ هیتلر.
4- ترجمه کتاب «انقلابی که به آن خیانت شد، اتحاد شوروی چیست و به کجا می‌رود» از سوی انتشارات طلایه پرسو در ایران منتشر شده است. تروتسکی در این اثر که آن را در سال 1936 نوشته، برداشت‌هایش از انقلاب شوروی و چالش‌های این انقلاب را بررسی کرده است.

محمود فاضلی



http://www.ohwm.ir/show.php?id=2236
تمام حقوق اين نشريه متعلق به سايت تاريخ شفاهي ايران [oral-history.ir] است.